نقد “قطب سوم در ونزوئلا”

نقد “قطب سوم در ونزوئلا”

سیاست میدان تقابل نیرو هاست، میدان جنگ مواضع نیست. موضعی که کلیشه وار اعلان میکند “قطب سوم”ی در ونزوئلا وجود دارد که امرش “نه” گفتن به دو قطب دیگر است، نتیجه می‌گیرد که باید به همان قطب سوم رهنمود داد که تا میتوانید به این قطب و به آن قطب و به در و دیوار “نه” بگوئید و لاغیر. این موضع به نیروئی متکی نیست و در عمل مروج بی عملی است. بعید میدانم مدعیان این موضع با نام دو تا ازشهرهای ونزوئلا، دو نیروی چپ در آن کشور یا حتی دو شخصیت اپوزیسیون ــ بجز آنهائی که سی ان ان معرفی کردهــ آشنا باشند، بگذریم از “شناختشان” از “قطب سوم در ونزوئلا”.

چنین موضعی با طرح سوالی انتزاعی “اگر ایران مثل ونزوئلا بشود، چه باید کرد؟” به این استنتاج میرسد که اگر آمریکا و غرب پشت جناحی از حکومت یا جناحی از اپوزیسیون حکومت بروند، آیا باید در تقابل با آنها مدافع وضع جاری یعنی حاکمیت جمهوری اسلامی شد، بیطرفی اعلام کرد یا “قطب سومی” عمل کرد؟ “قطب سوم” صرفا آچار فرانسه ای است که در جواب به سوال انتزاعی بالا کارا میشود. این ذهنیت در ذهن خود به ضرورت وجود یک “قطب سوم در ونزوئلا” میرسد. قطبی که ظاهرا امروز در ونزوئلا به جناح غرب گرای حکومتی نه میگوید و به مادورو هم نه میگوید و به تبع آن به بلوکهای بین المللی پشت سر آنها نه میگوید. این موضع فراموش میکند که قطب سوم بعنوان یک نیروی مادی در جامعه را باید نشان داد نه اینکه اعلان کرد. اگر هست، کیست و کجاست؟

با پذیرش استدلالِ سوال انتزاعی بالا بسراغ ایران برویم. در ایران میتوان نیروئی که با *هیچکدام * (هیچ جناحی از حاکمیت) نیست را نشان داد. کارگران با “اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمام ماجرا” نشان دادند که نیروی عینی “قطب سوم” هستند. کارگر اما به این سطح قناعت نکرد. جنبش کارگری از موقعیت “قطب سوم” عبور کرد و اعتلا یافت چرا که بنا به تعریف و در متن سیاست ایران، هم ناسیونالیست عظمت طلب پرو غرب، هم کمونیست و هم مجاهد بخشی از بدنه “قطب سوم” هستند. کارگر اما با هویت مستقل کارگریش، در قد و قامت مستقل خود، با شعار حکومت شورائی صف خود را از قطب سومی ها جدا کرد، بعنوان یک طبقه خودآگاه قدرت سیاسی را بمصاف طلبید. جنبش کارگری در ایران امروز با هویت کمونیستی و سوسیالیستی کارگری اش اظهار وجود میکند. چنین جنبش خود آگاهی نه تنها هیچگاه خود را در کنار جمهوری اسلامی سرمایه نخواهد یافت که در مقابل توطئه ها، سناریوها و اولتیماتومهای آمریکا، روس و چین، واکسینه شده است. همچنین شانس اینکه چنین جنبشی دچار چنان توهمی شود که ترامپ، پوتین و زیائوپینگ را نه رهبر که حتی حامیان حکومت کارگری تلقی کند، اگر صفر نباشد، تقریبا صفر است.

ای کاش مدعیان موضع “قطب سوم در ونزوئلا” حتی از راه دور هم که شده بما نشان میدادند که این قطب سوم چه کسانی هستند، و اگر زیاده خواهی نباشد، چه طبقاتی را شامل میشود؟

انتزاع و استدلال “قطب سوم”ی در جنگ طبقاتی بر سر قدرت سیاسی، چه در ونزوئلا و چه در ایران آب به آسیاب سرمایه داری، حال از نوع غربیش، میریزد.

۩۩۩