یادداشتی ازدفتر چک نویس

یادداشتی ازدفتر چک نویس

(پیش نویس) قدیمی!

متعلق به دوران جوانی.

یک خاطره است  گفتم بذار نشرش کنم.

یک چک نویس ساده از جوان روستایی!

قدم بر می دارم

گرچه آرام و بی صدا

به سوی  آب زلال سرد چشمه !

در انتهای کوه بلند باغ بالا!

میانه راه!

بین من و مادرم

سخنی بود از هنر در باغداری!

 عشق و ایمان به زندگی

با طلوع دوباره  آفتاب در فردا

مادرم گاهاً شاد، ترانه می خواند

 در دامنه کوه به تنهایی

و من تمرین می کنم آرام

 زمزمه  شعر در میان  سبز های سرشار از زیبایی،

با گسیوان  بلند و در هم تنیده گیاهان

در صلابت کوهستان!

می دانم  که سر آغاز  زندگانی ست

بهاری که در سخنان ساده مادرم

  رنگ  زیبایی و امید است.

می دانم که عدالت در قانون نیست

قانون و قدرت دوستهای خوب یکدیگرند

قانون  یعنی:

دفتری بر گرفت از گرد و خاک!

 در  عدالت خانه مرموزی

که همیشه قفل است

قانون زاییده دولت

دولت پادشاه دروغ

و شعر روایتی از عشق

تصویری از زیبائی

 قصه چگونه خوشبخت شدن

رنگ سعادت و حسی از امید

و بیداری دل خفته

از طلسم خواب!

من شعری  خواندم   به جنگ  جهل رفت

و شرابی را  که مستانه  حلوا و خرما را بلعیده

و خود بر کرسی  زیبایی نشست

خندیدن در نبرد سخت با گریه  امید می زاید

و زیبای در جنگی  با زشتیها  عشق به زندگی را

و پرندگان در میان گلها  آزادی را

آب در بهار  میزبان سخاوتمند دشت

دریا اوج فخر  با خشکی

و چشمه ها ضربان قلب کوهستان

دوستای واقعی گلها

ریشه عشق و زیستن!

هوا ابری

آسمان غم زده

خورشید میاد و ابرها می روند

قانون در هم شکست می شود

دروازه  قانون که بسته بود

توسط طوفان  از جا کنده می شود

و زیبایی برمی خیزد از  بستر خواب

زندگی ادامه میابد در دل پر امید به فردا.

شمی صلواتی