حدیث نو
نه عطار از هفت شهرعشق گذشت
نه ما اندر خم یک کوچهایم
ساقی بریز می و نپدار که بدمستیم
در هر عالمی که باشیم
بی اعتنا به هر خدا ما شمع نو افروزیم /
برای احیای ارزشهای انسانی
هر حدیث کهنه را به دور می اندازیم
تا این جهان نابرابر را از ریشه بیاندازیم
٭٭٭ ٭٭٭
گم شده، رفته دلم
چرا رفته نمی دونم ؟
می برم باخود تن بی روح و خسته
هی از این کوچه بدان کوچه
بی هدف به کجا نمی دانم
بد مست و خرابم
کجاست کوچه خرابات
که عمریست خطا رفته، خرابم
بجز می و ساقی و خراباتی
کیست همدم
بگو ، من که نمی یابم
خرابم ، ره خرابات کجاست نمی یابم
گم کرده خود ، یا دل نمی دانم
کجا رفته این دل نمی دانم
می روم بی هدف هی از این کوچه بدان کوچه
خرابم، ره خرابات کجاست نمی یابم. شمی صلواتی