فرزین اردلان
دو توضیح
اول اینکه هرجا کلمه "کارگری" یا کارگری شدن بکار برده شده، منظور کارگری شدن بشیوه حزب کمونیست کارگری است امیدوارم که هیچ برداشت دیگری از آن نشود. چون بسیاری از دوستان عادت دارند کلمات را با برداشت خودشان تفسیر کنند تا بتوانند از آن نتیجه دلخواهشان را بگیرند.
دوم چون رویدادهای روند بوجود آمدن حکا بارها در مقالات مختلف بازگو شده است بخاطر وقت گیر نشدن مقاله ضرورتی در تکرار آنها نمی بینم و فقط به رویدادهایی اشاره می کنم که به مقاله ربط دارد
برای خیلی ها که مسا ئل کۆمهڵه را دنبال می کنند این اخراج چیزی بدیهی و قابل پیشبینی بود. این پروسه به تاسیس حزب کمونست ایران بر میگردد.
ضعف تئوریک، یکی از مشکلاتی بود که حداقل از زمان فعالیت علنی چپ) بعد از انقلاب ) در ایران دامنگیر کۆمهڵه بود.کادرهای کۆمهڵه باوجود برخورداری از پشتیبانی شدید توده ای همواره بدنبال رفع این مشکل بودند.
به همین دلیل همکاری با اتحاد مبارزان کمونیست که از لحاظ سیاسی با کومهڵه همسو ولی از لحاظ تئوریک بسی پرمایه تر بود برای کۆمهڵه بسیار جذاب بود.این درحالی بود که اتحاد مبارزان نیزبخاطر ضعف پراکتیک بدنبال متحدی با نفوذ چون کۆمهڵه می گشت. البته اینها تنها دلائل بوجود آمدن حکا نبود من برای باز کردن بحثم و بخاطر طولانی نشدن موضوع به همین دلائل بسنده میکنم.
کادرهای کۆمهڵه تمام انرژی خود را در طبق اخلاص گذاشته و تمام هم خود را برای تآسیس حکا بکار بردند.این درحالی بود که این کادرها غافل از این بودند که خود صاحب جنبشی پویا و قدرهستند که نمایندگی بخش رادیکال جنبش انقلابی کردستان را بر عهده داشت.کۆمهڵه از پشتیبانی وسیع توده هایی برخوردار بود که علاقمندیشان به کۆمهڵه بخاطر عدالتخواهی ، برابری طلبی، طرفداری ازحقوق زنان وزحمتکشان و طرفداری بی چون چرای کۆمهڵه از رفع ستم ملی بود.کۆمهڵه برای عملی کردن این آرزوها گامهای واقعی برداشته بود.
تشکیل شورای محلات و بنکهها ،ترک اعتیاد به معتادان، دخالت دادن زنان در امر مبارزه ،تقسیم اراضی و شرکت در هیئت نماندگی خلق کرد ودخالت مستقیم در تدوین قرارداد هشت ماده ای،گامهایی بودند در این راستا، هرچند هیچکدام از ین حرکات بی نقص نبود اما این اقدامات باعت محبوبیت شدید و رو به افزایش کۆمهڵه بودند.
اگرچه این اقدامات میتوانند در راستای خواسته های طبقه کارگر باشند، اما هیچکدام به خودی خود حرکاتی کارگری نیستند و میتوانند به وسیله یک حزب مدرن و رادیکال هم تحقق یابند،چرا که حل این مشکلات در یک دنیای مدرن امری بدیهی است اما در ایران جهان سوم به آرزوی انسانها تبدیل شده است و هر کس در این راستا قدم بردارد مورد پشتیبانی قرار می گیرد.
به دلایل فوق محبوبیت کۆمهڵه نه بخاطر کارگری بودن آن بلکه بخاطر اقدامات رادیکال کومهڵه برای حل مشکلات سیاسی واجتماعی در کردستان بود.
اکنون پس از چند دهه خیلی ها به تاریخسازی افتاده اند و کۆمهڵه را بعنوان نماینده بلا منازع طبقه کارگر معرفی می کنند.شاید خیلی از دوستانی که پیشمرگ کۆمهڵه بوده اند بگویند این یارو چه می گوید ما همان وقت هم خود را" لشکرێکی ئهرتهشی سووری کرێکاران" میدانستیم.
من در بحثم جا یگاه اجتما عی و تارخی کۆمهڵه را در نظر گرفته ام و کۆمهڵه را از دید آن بخش از مردم کردستان نگاه میکنم که تمام امیدشان را به جریانی بسته بودند که فکر میکردند در پی حل مشکلات اجتماعی و سیاسی آنها ست.این افراد شامل همه اقشار جامعه کردستان بود. فکر می کنید چند صد نفر کارمند و معلم بخاطر طرفداری از کۆمهڵه از کار برکنار شدند.چندین خانواده بازاری و بازنشسته ارتش … تبعید شدند. اکثرکمکهای مالی که در شهرها جمع می شد از طرف افرادی بود که کارگر نبوند.
جنبش کردستان به دو بخش ناسیونالیست و دمکراتیک تقسیم شده بود کۆمهڵه نماینده بخش دمکراتیک و روشنفکرآن بود.این تقسیم تا جایی بود که حزب دمکرات به مثابه بخش ناسیونالیست آن به کۆمهڵه و باقی جریانات سیاسی حمله کرد. متاسفانه حکا این جنگ را جنگ طبقه کارگر و بورژوازی نامید در صورتی که حزب دمکرات نه نماینده بورژوازی بلکه نماینده ناسیونالیسم کور و عشیرتی بود. حمله اش به کۆمهڵه نه بخآطر کارگری بودن کۆمهڵه بلکه به این خاطر بود که حدک نمی توانست جریان قدرتمند دیگری را در کنار خود تحمل کند.حمله اش به کۆمهڵه صرفا به خاطر قبضه کردن قدرت بود.
به هر جهت، تشکیل حزب کمونیست و اقدام برای کارگری کردن کۆمهڵه خواست اکثر کادرهای کۆمهڵه آنزمان بود.
در حسن نیت اتحاد مبارزان و شخص منصور حکمت هیچ شکی نیست و نه شکی در آرزوی کۆمهڵه آنزمان برای تآسیس حزب، هرچند تعداد قلیلی از کادرها با تآسیس حزب مخالف بودند ،حزب با موافقت اکثر اعضا تآسیس شد.باعث بسی تآسف است که خیلی از دوستان به این حسن نیت شک دارند.
به محض تآسیس حزب و حتی قبل از آن پروسه کارگری شدن کۆمهڵه که همانا تنها و تنها تلاش در به قدرت رساندن طبقه کارگر در ایران بود شروع شد و تمام مبارزات دیگر در حاشیه قرار گرفت.
تودها ی دهها هزار نفری وقتی که دیدند کۆمهڵه دیگر رغبتی به حل مسائل آنها ندارد یا حداقل مسائل آنها دراولویت برنامه های کۆمهڵه یا حزب کمونیست جدیدالتآسیس نیست.کم کم بیشتر به تماشاگر روند کۆمهڵه تبدیل شدند
حکمت که طراح اصلی حزب بود بعد از مدتی متوجه شد که این پروسه به آن سادگی هم که او فکر میکرد نیست،شروع به انتقادات شدید کرد. در خاتمه بدون اقرار به شکست پروسه اش، با متهم کردن کۆمهڵه
به ناسیونالیست بودن و سنگ انداختن در جلو چرخ کارگری شدن حکا، حزب کمونیست را به جا گذاشت. پر واضح است که در مدت رهبریش در حکا توانسته بود اکثریتی چشمگیرازکادرها و رهبری حزب را کارگری کند. و به همین دلیل وقتی حکا را با قلمش بجا گذاشت آن اکثریت کارگری شده را با خود برد.یعنی تقریبا%۸۵ از تشکیلات را.
حکمت دست از دامن تاسیس حزب کمونیست برنداشت و این بار با چسباندن پسوند کارگری به این افراد حزب کمونیست کارگری را به وجود آورد. این افراد بعد از درگذشت حکمت هنوزهم دارند به کارگری شدن خودشان ادامه میدهند و هر از گاهی عده ای از آنان کارگری تر میشوند.
چرا این افراد با تمام کارگری شدنهایشان هیچگونه تاثیری برجنبش کارگری نداشته اند از مقوله بحث من خارج است.
آنچه پس از تشکیل حکا رخ داده بارها مورد بحث قرار گرفته ضرورتی در تکرار آن نیست.
آنچه که واقعیت امر است سه نفر از موتورهای اصلی تآسیس حزب یعنی منصور حکمت ،عبدالله مهتدی و شعیب زکریایی از حزب رفته اند این علاوه بر آن صدها نفر کادرهای زبده و تئوریکی است که به همراه حکمت حکا را به جا گذاشتند و معتقد بودند که این حزب کارگری نمی شود و آنها می خواهند حزب کمونیست کارگری درست کنند
حکا با وجود اینکه مهندس اصلی کارگری شدن حزب(حکمت) آنرا مکروه دانسته و بجا گذاشته است هنوز بر ادامه کار به عنوان حکا اسرار می ورزد. خاطرات دوران محبوب بودن کۆمهڵه از ذهن این حزب خارج گشته. هنوز درآرزوی کارگری شدن هستند هنوز دنبال پیدا کردن مسبب کارگری نشدن حزب هستند، مسبب را همان ناسیونالیسمی میدانند که حکمت هنگام ترک حکا کۆمهڵه را به آن متهم کرده بود. در یک کلام هنوز می خواهند آن حزبی بشوند که منصور حکمت می خواست.
این بار نوک حمله به جمع فراکسیون است.جمعی که در آرزوی خاتمه بخشیدن به رکود چندین ساله کۆمهڵه هستند. نه اعلام حزب کرده اند نه اعلام انشعاب.واقعا وجود فراکسیون چه خطری برای حزب ایجاد کرده که اینچنین حکا در دور کردن آنها اصرار می ورزد.آیا ترس حکا از این است که امکان دارد فراکسیون با ماندن در حکا اکثریت را بدست بیاورد.
حزبی که با رفقای خود چنین رفتار میکند چه تضمینی برای رعایت دمکراسی می تواند بدهد.آیا از این به بعد اعضای حکا که با فراکسیون نیستند جرات انتقاد از حزب را خواهند داشت.
اخراج جمع فراکسیون از حکا قدمی دیگر در راه کارگری شدن است. و این شاید آخرین قدم باشد چون با رفتن این جمع که هنوز علاقمندی خودشانرا به حل مسائل ومشکلات کردستان ازدست نداده اند ،آخرین بندهای ارتباط حکا با جنبش انقلابی کردستان پاره می شود وحکا به همان سرنوشتی دچار میشود که کمونیسم کارگری دچارشد.