١۶ آذر روز دانشجویان انقلابی و کمونیست فرا می رسد!

۱۶ آذر روز دانشجویان انقلابی و کمونیست فرا می رسد! وظیفه امروزی دانشجویان انقلابی – کمونیست – اساسا فرزندان آگاه طبقه ی کارگر – چیست؟

وظیفه دانشجویان انقلابی و کمونیست به نظر من، در فهم و درک این شعارهای خود دانشجویان : – ما فرزندان کارگراینم، در کنارشان می مانیم و یا کارگر دانشجو معلم اتحاد اتحاد – است که این روزها درپشتیبانی ازاعتصابات و تظاهرات های کارگرانی که شعار می دهند: ما کارگر آهنیم، ریشه ظلم را می کنیم، می باشد.

این شعارها که واقعی اند، هم وظیفه ی اساسی و فوری کل طبقه کارگر و بویژه کارگران آگاه و هم دانشجویان انقلابی و کمونیست یعنی در اساس فرزندان روشنفکر کارگران را مشخص کرده اند. برای عملی شدن یعنی به واقعیت تبدیل شدن این شعارها، اما نیازبه پیروزی انقلاب قهری – کمونیستی و در هم شکستن دولت سرمایه داران یعنی جمهوری اسلامی یعنی استقرار دولت کارگران- شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان یعنی دیکتاتوری پرولتاریاست.

برای به پیروزی رساندن چنین انقلابی اولین و مهمترین و فوری ترین وظیفه این است که کارگران آگاه و فرزندان دانشجوی شان، با برگزیدن یک مبارزه ی آگاهانه و موجودیت دادن به کمیته های مخفی و غیر علنی محل کار، تحصیل دانشجویان و محل زیست شان و دانستن اینکه هیچ شکلی از مبارزه ی طبقاتی برای همیشه طرد شده و یا برعکس مقدس نیست، بلکه درک شرایط سیاسی اجتماعی جامعه و مخصوصا طرز و شیوه ی برخورد دولت حاضرتعیین می کند که چه اشکالی را انتخاب و با اشکال قبلی جانشین و یا با هم ممزوج نمود، حزب سیاسی یعنی ستاد جنگ طبقاتی یعنی اساسی ترین وسیله برای آماده کردن کارگران به عنوان یک طبقه ی اجتماعی برای به پیروزی رساندن انقلاب اجتماعی – انقلاب قهر کمونیستی را ایجاد نمایند. تخطی از این وظیفه تاریخی است که عقوبت سخت درپی دارد و در دادگاه تاریخ موجب به محاکمه کشیدن و محکومیت و جزای سخت می باشد.

رفقای کارگر و دانشجو، در سال ۱۳۵۰ زمانی که امیر پرویز پویان و رحمت الله پیروندیری از چریک های فدایی خلق که برای موجودیت دادن به همین شعارها برخاسته بودند، در محاصره مأموران مسلح ساواک و رنجرها افتاده بودند، با گلوی خونین فریاد بر آوردند: مرگ بر سرمایه، مرگ برامپریالیسم و سگ های زنجیری اش، پیروزباد انقلاب، زنده باد کمونیسم! حال بعد درست ۵۰ سال آیا نباید به این شعارها واقعیت بخشید؟ آیا ماهیت شعارهای شما با شعارهای آن رفقا فرقی دارد؟ به نظر من، نه فرقی ندارند. ریشه ظلم در بطن جامعه کنونی یعنی سرمایه که بر مالکیت خصوصی عده ای مفت خور به نام سرمایه دار استوار و دولت کنونی همان دستگاه دیکتاتوری است که همان زمان بودُ منتها فقط نامش فرق کرده است!

به باور من، گرامی داشت، ۱۶ آذر، مانند هر واقعه ی دیگری تاریخی در جامعه سرمایه داری ادغام شده ی ارگانیک در سرمایه داری جهان ایران، در این است که درسی گرفته و در موقعیت حاضر از آن استفاده کنیم وآن آماده نمودن شرایط اجتماعی برای پیروزی انقلاب سرخ کارگران است وگر نه، تبدیل به یک چیز پوچ و مُهمل می شود و در اساس به یک روزه خوانی مرتجعین می ماند که باید به خودشان واگذاشت. ۱۶ آذر، روز نبرد برعلیه دیکتاتوری سرمایه داری ارتجاعی شده و امپریالیستی در یک کشورهنوز نه کاملا سرمایه داری شده و تحت سلطه بود که امروز نیز، طبقه کارگر و زحمتکشان هنوز با همان سیستم – سرمایه داری – کاملا سلطه یافته، دست و پنجه نرم می کنند و باید آنرا از ریشه و بُن بر اندازند تا جامعه قادر گردد که قدم واقعی ای به جلو بر دارد. این در قدرت طبقه ی کارگر و اما سازمان یافته و مسلحانه برخاسته، نهفته است.

تحلیل مشخص از شرایط مشخص اجتماعی مبنای فعالیت کمونیست ها – کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست و فرزندان آگاه آنهاست و نه چیز دیگری!

«تئوری، دوست من، خاکستری است، ولی سبز، درخت جاویدان زندگی است»[۶]. نامه هایی در باره تاکتیک ها – لنین – http://lenin.public-archive.net/fa/L2377fa.html

همان طور که می دانیم، امسال شرایط سیاسی اجتماعی جامعه ی ایران تحت سلطه ی دولت سرمایه داران – رژیم جمهوری اسلامی سرمایه داری دیگرگون است. زیرا که از یکطرف دولت سرمایه داران داخلی و خارجی بیش از پیش به زندگی کارگران و زحمتکشان حمله ور شده است و از طرف دیگر کارگران و زحمتکشان با وچود محرومیت از ارگانهای توده ای طبقاتی خویش، بویژه حزب کارگران آگاه که بدون آن فعالیت کارگران به باور من به نتیجه ی مطلوب نه می رسد، اما بر اثر شرایط بد زندگی و آگاهی خود انگیخته، بیش از پیش به ماهیت سرکوب گرانه و دیکتاتور منشانه که خصلت و ماهیت اساسی دولت طبقاتی و مخصوصا در جوامعی همچون ایران معاصر است، پی برده و در برابر آن و برای دفاع از زندگی شان صف آرایی نموده اند. در چنین شرایطی دانشجویان انقلابی و کمونیست در کجا باید قرار گیرند؟ تا مبارزاتشان برعلیه سرمایه و دولت اش نشانه گیری گردد و از بیهودگی فعالیت ۴ دهه ی بعد ازسرنگونی رژیم شاه که با دادن قربانیان زیادی همراه بوده است، رهایی یافته و بطور واقعی رادیکال گشته و در خدمت انقلاب که جز انقلاب اجتماعی – انقلاب قهری کمونیستی طبقه ی کارگر تحزب یافته و مسلح نیست، قرار گیرند.

به باور من، دانشجویان انقلابی و کمونیست که اکثریت آنها فرزندان کارگران و زحمتکشان می باشند، در صورتی می توانند، حقیقتا انقلابی باشند که در کنار پدران، مادران و خواهران و برادران کارگر خود قرار گرفته و یاری دهند که کارگران آگاه هر چه فوری تر موفق به ایجاد حزب سیاسی خویش گردند تا به وسیله ی آن، به آماده کردن کل طبقه ی کارگر که تنها نیروی تا به آخر انقلابی در جامعه ی سرمایه داری و از آن جمله ایران، است و همچنین زحمتکشان شهر و روستا یعنی متحدان طبیعی طبقه ی کارگر برای به پیروزی رساندن انقلاب قهری و کمونیستی، گردند. اگر غیر از این باشد، همان بیهودگی است و باعث خسران و زیان و ضرر! زیرا که اکنون دیگر بطور کلی و نیز مشخص، جنبش های طبقات و اقشار دیگر جامعه، بدون هژمونی کارگران ارتجاعی شده اند، زیرا که نه قادر و نه تمایل به لغو شرایط موجود اجتماعی دارند. اینکه احزاب و سازمان هایی حتی در لباس کمونیسم و به نظر من، آگاهانه از انقلاب زنانه، انقلاب انسانی، جنبش مدنی و بدون خشونت، ملی – ملیتی – انقلاب دموکراتیک، برقراری دموکراسی پایدار در جامعه ی سرمایه سالار قرن ۲۱ و غیره حرف می زنند، از ماهیت ضد کارگر وعلیه فعالیت ضد سرمایه دارانه و کمونیستی کارگران سرچشمه می گیرد که باید افشاء گشته و طرد گردند که اتفاقا بدون این کار، کارگران آگاه موفق به ایجاد ستاد جنگ طبقاتی یعنی حزب شان بعید به نظر می رسد شوند، زیرا که وجود این احزاب سرمایه پسند و دوست و حامی دولت های سرمایه داری امپریالیستی و یورش نیروهای نظامی شان به اکناف و اطراف جهان، به بهانه دفاع از دموکراسی، حقوق بشر، بر علیه دیکتاتورانی که خودشان زمانی بر گمارده اند و گروه های تروریستی که واقعا دست پروده خود سرمایه داران هستند، یک مانع مهم و اساسی، در راه ایجاد حزب سازمانده انقلاب یعنی حزب کارگران آگاه می باشد. زیرا که این نوع جریانات غیر از این اعمال جنایت کارانه، حتی سعی کرده و می کنند که ماهیت حزب طبقاتی کارگران را بطور کلی حذف و آنرا به حزب جامعه، حزب شخصیت ها، حزب اشخاص و جنبش های دیگر مثل زنان، کودکان و غیره تبدیل نمایند و جوامع کنونی غربی که تحت سیطره سرمایه امپرلیستی اند را، مترقی و ضد اسلام سیاسی و حتی طرفدار \یروزی کمونیسم در ایران معرفی نمایند که قابل تصور نیست، زیرا که بر طبق نظرات ماتریالیستی کارل مارکس، در جامعه ی طبقاتی، فرهنگ حاکم فرهنگ طبقه ی حاکمه است و نه چیز دیگری! واقعا هم، اگر نگاهی به جوامع غربی بی اندازیم، می بینیم که چه سان ارتجاع و رفتار ضد انسانی که زمانی به عقب رانده شده بودند، مانند مرد سالاری، مذهب، فاشیشم، ناسیونالیسم و نازیسم در شکل اجرای برنامه ریاضت اقتصادی، تحمیل بیکاری، بی مسکنی، در حال بودن مسکن خالی، به عنوان در جامعهی اسپانیا حدود ۴۰۰۰۰۰ مسکن خوب و قابل زیست خالی موجود هست، در همین جامعه حدود ۱۱ میلیون یا بی مسکن است و یا از مسکن مناسب محروم است، فعالیت بر علیه انسان های ناتوان جسمی و عقلی و یا دگر باش و بویژه ضدیت با پناهندگان و مهاجران که اکثرا از جنگ و گرسنگی تحمیلی همین جوامع فرار می کنند که اکثر در میان راه می میرند و کشته می شوند و در دریاها غرق شده و خوراک لاشخوران و تمساح می گردند، خود را بیان می کنند، بر این جوامع حاکن شده و می شوند.

اینکه چرا؟ طبقه ی کارگر را باید تنها نیروی اساسی ویرانگر نظم موجود اجتماعی و بنیاد گذاری نظم جدید – نظم کمونیستی – نظمی که انسان در آن پا به عصر انسان شدن خود یعنی رهایی از جامعه ی طبقاتی و انسان طبقاتی می گذارد، دانست را، کارل مارکس و فردریک انگلس در یکی از اولین نوشته های ی خویش بدین صورت بیان داشته اند: « «اگر نویسندگان سوسیالیست این نقش تاریخی – جهانی را به پرولتاریا نسبت می دهند، ابدا به این علت نیست که پرولتاریا را خدا می پندارند، برعکس ! شکل تجریدی کل بشریت، حتی نمود بشریت ، عملا در هیأت پرولتاریا ی کاملا شکل گرفته کامل میشود، زیرا شرایط زندگیِ پرولتاریا، عصاره ی شرایط زندگیِ جامعۀ امروز درغیر انسانی ترین شکل آن است، زیرا انسان خود را در پرولتاریا گم کرده است – کارل مارکس و فردریک انگلس- خانواده مقدس». درشتی عبارات از من است.

لینک اینترنتی، این اثر https://www.marxists.org/farsi/archive/marx/works/1845/khanevadeye-moghadas.pdf

البته، دانشجویان کمونیست مانند، تمامی کمونیست ها، در تمامی فعالیت هایی که در جامعه ی طبقاتی، در دانشگاه ها جاری است، شرکت می کنند تا هم بتوانند فعالیت های جاری و موجود را ارتقا دهند و به فعالیت واقعی یعنی فعالییتی برضد نظم موجود تبدیل نمایند، هم در مقابل یورش طبقه ی سرمایه دار و دولتش به دیگر اقشار و طبقات و مخصوصا دانشجویان در کلیت خود، قرار گیرند و ماهیت دولت را افشاء نمایند و نیز یکی از منابع مهم نیروی شان همین جنبش یا جنبش های جاری و مخصوصا در مورد دانشجویان در دانشگاه هاست که اکثریت شان را فرزندان کارگران و زحمتکشان تشکیل می دهند. ولی هیچگاه نباید فراموش کنیم که فعالیت کمونیستی اساسا فعالیتی است که بوسیله خود طبقه ی کارگر یعنی مبارزه طبقاتی – سیاسی در جامعه ی سرمایه داری که دو طبقه اصلی آن را، سرمایه داران حاکم ، این صاحبان وسایل تولید و بنا براین، همه جیزدار، ولی غیر لازم و زائدِ زالو شده و طبقه ی کارگر تولید کننده اساسی کالا و خدمات که خود از محرومترین طبقات این جامعه طبقاتی – سیستم استثمارگر- است، می باشد!

مسئله ی مبارزه طبقاتی و اینکه چه مبارزه ای موفق به پایان دادن به آن می گردد، دراین قسمت از نوشته ی کارل مارکس بعینه دیده می شود : « تا آنجا که به من مربوط می شود، هیچ امتیازی به واسطۀ کشف وجود طبقه ها در جامعۀ مدرن، یا کشف پیکار میان آنها ازآن من نمیشود… کاری که من انجام دادم و تازگی داشت نشان دادن این نکته ها بود:

۱ )هستی ِ طبقه ها صرفاً وابسته به مرحلۀ تاریخی ِ خاصی در تکامل تولید است.۲) پیکار طبقاتی به طور ضروری به دیکتاتوری ِ پرولتاریا منجر می شود.۳) این دیکتاتوری صرفاً پایۀ گذار به انحلال تمامیِ طبقه ها و استقرار یک جامعۀ بدون طبقه خواهد بود.»، تاکید از من است. ». از نامه ای به دوست آلمانی اش ژوزف وایدمایرکه درآمریکا زندگی می کرد، سال ۱۸۵۲.

درخاتمه:

انقلاب، انقلاب سرخ تا نابودی سرمایه درسطح جهان، تنها راه پیروزی طبقه ی کارگر و رهایی است! چنین انقلابی را کارل مارکس و فردریک انگلس در نوشته شان، به نام خطابیه ی کمیته مرکزی به اعضای اتحادیه ها کمونیست ها در سال ۱۸۵۰، «انقلاب مداوم» نام نهادند و چنین نوشتند: – اگر کارگران آلمان بدون گذار کامل از یک پروسۀ رشد طولانی انقلابی قادر به گرفتن قدرت سیاسی و اجرای کامل منافع طبقاتی خودشان نیستند، حداقل این بار به طور مسلم می دانند که اولین پرده ی این درام انقلابی قریب الوقوع مقارن با پیروزی طبقه شان در فرانسه خواهد بود و تا حد زیادی به وسیله ی آن تسریع خواهد گشت. ولی، آنها باید با درک روشنی از منافع طبقاتی خود، با اتخاذ هرچه سریعترموضع مستقل حزبی خود، و با بستن راه عبارات سالوسانه خرده بورژوازی دمکرات، مبنی بر عدم نیاز به تشکیلات مستقل حزبی پرولتاریا، بخش عطیمی از پیروزی نهائی شان را خود به سرانجام برسانند. ندای جنگ آنها باید این باشد: “انقلاب مداوم”.

لندن، مارس ۱۸۵۰ مارکس- انگلس کلیات آثار مارکس- انگلس به انگلیسی، جلد ۱۰، صفحات ۲۷۷-۲۸۷ –

http://www.nashr.de/1/marx/khatabiyeyeKomiteyeMarkazi.pdf

رفقای کارگر و دانشجوی کمونیست، گرامی داشت واقعی ۱۶ آذر ۱۳۳۲، اینکه، شرایط و مبارزه ی جاری را در یابید و آنرا برای به پیروزی رساندن انقلاب اجتماعی – انقلاب زیر و رو کننده ی شرایط موجود اجتماعی – انقلاب قهری کمونیستی – آماده کنیید. درود بر شما که مبارزه ناگزیر را ادامه می دهید و لطمات را تحمل می کنید. راهمان خونین بوده و هست، ولی پیروزی انسان و انسانیت از خلل همین نبردهای خونین تاریخی، در اصل نبرد شما، تأمین شدنی است و نه چیز دیگر!

انقلاب، کارگران انقلاب، زحمتکشان انقلاب!

حمید قربانی ۶ دسامبر ۲۰۱۸