انقلاب، کارگران انقلاب، زحمتکشان انقلاب!
اما، کارگران روزی می توانند به آرزوهایشان تحقق بخشند، یعنی دنیای استثمارگر، دنیای طبقاتی تحت سیطره سرمایه امپریالیستی را تبدیل به دنیای انسان رها نمایند که:
۱- خود را در سازمان و تشکلات توده – طبقاتی، مخفی – غیر علنی و یا نیمه مخفی – نیمه علنی و از همه اساسی تر، مهمتر و ضروری تر و فوری تر که هر چه می گذرد، بر شدت نیاز بدان افزوده می گردد یعنی حزب مخفی و غیر علنی، حزب مارکسی – لنینی، حزب کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست متشکل و متحزب کنند، سازمان دهند، متحد شده و مسلح از نظر مغزی به دانش مبارزه طبقاتی که آگاهی بر تضاد آشتی ناپذیر شان با طبقه ی سرمایه دار می باشند، نمایند و اینکه دولت اساسا دستگاه دیکتاتوری این طبقه بر علیه طبقه ی کارگر است و مسلح با سلاح گرم شده و مبارزه ی طبقاتی موجود و جاری را تا درهم شکستن دولت های موجود و ایجاد دولت خویش یعنی دیکتاتوری پرولتاریا که اساسا برای سرکوب طبقه سرمایه داری است که خلع ید شد، ولی موجود و درنده خو که درنده خویی اش بوسیله همین خلع ید چندین برابر می شود و نیز جلوگیری از موجودیت یافتن دو باره این طبقه ی بوسیله خیل وسیع خرده بورژوایی موجود در جامعه حاضر با عادات زشت و عقب مانده از دوران های پیشین که در سرمایه داری تعمیق یافته تر شده اند، مثل عشق به بزرگ شدن و تبدیل به بورژوا – سرمایه دار- شدن، داشتن مذهب و تفکر ناسیونالیستی و ملی گرایانه و نژاد پرستانه که یک شبه از بین نمی روند و از همه مهمتر خود، طبقه ی کارگر هم آلوده به همین هاست و فقط انقلاب و ادامه آن در دیکتاتوری پرولتاریا (انقلاب مداوم) است که می تواند اذهان طبقه کارگر را پاک کند. و همچنین جلوگیری از یورش دولت های سرمایه داری امپریالیستی خارج از مرزها و اساسا کمک به طبقه ی کارگر سایر کشورها برای به پیروزی رساندن انقلاب شان و موجودیت دادن به سلطه خویش، لازم و ضروری است، ادامه دهند.
۲-
این دولت پرولترهای مسلح که خود را تا کنون در بهترین شکل ان – شوراهای کارگران مسلح- شوراهای کارگران و سربازان- دهقانان – زحمتکشان- متحقق کرده است، وسیله ای است که کارگران بوسیله آن موفق به لغو شرایط موجود اجتماعی- جامعه طبقاتی، جامعه ای با ستون و ارگانهایی همچون مالکیت خصوصی، خانواده، مذهب، نظم طبقاتی، مدیا و پارلمان و امثالهم شده و به جامعه ی کمونیستی که جامعه ای است، جهانی، بدون طبقات، بدون دولت، رها شده از تناقضات و تضادهای نابود کننده کنونی می گردند.
۳- تا کارگران اساسا کارگران آگاه، موفق به ایجاد حزب شان نگردند که استراتژی تعرضی به کلیت سرمایه را دارد و نه دفاعی برای اصلاح سرمایه داری و جلوگیری از بدی وضعیت زندگی اش در درون جامعه ی سرمایه داری هست نشده باشند، روز به روز اوضاع زندگی کارگران و زحمتکشان در کلیت خویش بدتر شده و مرگ انسان و انسانیت ناگزیر است.
۴- مبارزات جاری مسالمت آمیز و قهرآمیز مخصوصا لازمه ی پیروزی انقلاب قهری کمونیستی هستند، اما مبارزاتی که تحت رهبری یک ارگان سراسری – حزب کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست و با چننین استراتژی – استراتژی تعرضی – انقلابی باشند و نه مبارزات اساسا، پراکنده، بدون استراتژی انقلابی و تعرضی و برای مثلا کم کردن مالیات و یا از حالت خصوصی خارج کردن یک شرکت و دو باره برگرداندن آن بدست دولت سرکوبگر طبقه ی سرمایه دار و پرداخت دستمزدهای عقب افتاده که سیستم را مورد تعرض قرار نمی دهند.
۵- حتی واقعیات نشان می دهند، بویژه در کشوری همچون ایران معاصر – سرمایه داری ادغام شده در سرمایه داری جهانی- مبارزات جاری – مبارزات برای همین خواست های روز مره – مبارزات برای به رسمیت شناسی تشکلات اتحادیه ای و سندیکایی که تشکلات درون سیستمی و اما برای بهبود زندگی کارگران هستند، زمانی نتیجه دار می شوند که تحت چنین استراتژی یعنی استراتژی تعرضی – انقلابی و برای درهم شکستن دولت کنونی، قرار گیرند، یعنی مبارزات طبقاتی – سیاسی ای که اساسا برای دست یافتن کارگران به دولت شان هستند و نه برعکس! بنا براین، باید پیشروان کارگران
الف –
در فکر ایجاد حزب شان باشند و بدانند که سازمان ها، احزاب و جریانات موجود، نشان داده اند که حزب کارگران آگاه نیستند، چون مجیز گوی این دولت سرمایه داری و آن جناح سرمایه هستند، برای ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا فعالیت نمی کنند و کلا احراب درون سیستمی هستند و نه بیرون سیستمی، یعنی احزاب برای درهم شکستن دولت های موجود!
وب- مبارزات موجود را ادامه داده و آن ها را بطور واقعی تبدیل به مبارزات برای درهم شکستن دولت های موجود و ایجاد دولت خویش نمایند.
این مسئله به باور من، در این قسمت از نوشته ی کارل مارکس بعینه دیده می شود : « تا آنجا که به من مربوط می شود، هیچ امتیازی به واسطۀ کشف وجود طبقه ها در جامعۀ مدرن، یا کشف پیکار میان آنها ازآن ِ من نمیشود… کاری که من انجام دادم و تازگی داشت نشان دادن این نکته ها بود:
۱ )هستی ِ طبقه ها صرفاً وابسته به مرحلۀ تاریخی ِ خاصی در تکامل تولید است.۲) پیکار طبقاتی به طور ضروری به دیکتاتوری ِ پرولتاریا منجر می شود.۳) این دیکتاتوری صرفاً پایۀ گذار به انحلال تمامی ِ طبقه ها و استقرار یک جامعۀ بدون طبقه خواهد بود.»، تاکید از من است. ».
انقلاب، انقلاب سرخ تا نابودی سرمایه در سطح جهان، تنها راه پیروزی و رهایی است!
مکرون و نبرد های خیابانی در فرانسه – نوامبر- دسامبر ۲۰۱۸
https://scontent-mad1-1.xx.fbcdn.net/v/t1.0-9/46641104_985651551617921_6757068993627947008_n.jpg?_nc_cat=105&_nc_ht=scontent-mad1-1.xx&oh=d2742410e7e44877092e6fc28798afdb&oe=5CA8883C
هنرامندان و طبقات
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=985651548284588&set=a.625553020961111&type=3&theater