نامه ای به اسماعیل بخشی !

نامه ای به اسماعیل بخشی !

معمولان رسم است که  شعرا با شعر از رهبران تاثیر گذار جامعه استقبال می کنند – با واژه های زیبا تصور و او را برای  مخاطبان خود به تصویر می کشند. نویسندگان با قصه نویسی شهامت را /جسارت را  تصویر می کنند.

 اما من نمی خواهم هیچ  کدام یک از آنها باشم  بلکه می خواهم  بعنوان انسانی که با گذر از بردگی و بندگی و قوم پرستی / با  گذر از آیین های مقدس، بدور از هر دین و مذهبی علرغم فرسنگها دور دستان گرمت  را بفشارم و بگم رفیق در کنارتان هستم

بعنوان یک رفیق  برایتان می نویسم  که صدای شما همه جا شنیده شد/  رسا بود – رساترین فریاد امروزی / که بیشترین  مخاطب را داشت/ طنین انداز بود  یعنی باز گشت  امید به دلها، پیامی بود برای تغییر وضع موجود / برای برخاستن و خیابانها را فتخ کردند  /  قصرها را که به قیمت فرسودگی جسم و دست  رنج شما و همکارانت بنا شده است بلرزانید!

نامه  را طولانی نمی کنم

اما این را بدانید  که فقط و فقط  شما  رهبران  کارگران  –  و دیگر  صنف های  جامعه ایران  مثل  رانندگان کامیون –  معلمان  و …… رهبران  واقعی جامعه،

 شما و دیگر  همکارانتان  هستید   شما  و دیگر شماها   همرزمتان  از دانشجو گرفت  تا  معلم و پرستار همان  ۹۹ درصد  آزرده  و در رنج   می توانید و توانش  را دارید که حرمت وارزشهای  انسانی  را در جامعه  بنا کنید. با آرزوی موفقیت.

 قلبم برای هفته  تند تند می زند موافق باشید.

 دوست دارتان  شمی صلواتی