در دفاع از انقلاب ۵٧ و درنقد تزهاى ضدانقلابى على جوادى

منصور ترکاشوند

 میگویند در سالهاى اخیر یک روند "بازبینى" و "بازنگرى" در بین انقلابیون و چپگرایان اپوزیسیون ایران در جریان بوده است. نگاهى به نشریات متعددى که این طیف بویژه در خارج کشور منتشر میکند به وجود چیزى از این دست صحه میگذارد، هرچند در اینکه "بازبینى" کلمه مناسبى براى توصیف این روند باشد جاى تردید جدى هست. در خلوت، وقتى بیان حقیقت کسى را نمیرنجاند، میتوان این روند را یک روند ندامت توصیف کرد. اما در انظار عموم، جایى که، بویژه این روزها، نزاکت سیاسى (Political Correctness) حکم میراند، شاید کلمه "نو اندیشى" معادل بهترى باشد. یکى از اولین قربانیان این روند نو اندیشى مقوله انقلاب و انقلابیگرى بطور کلى و انقلاب ۵٧ بطور اخص بوده است                  منصور حکمت، تاریخ شکستنخوردگان

     و این روند نو اندیشی  ادامه دارد. منکران  انقلاب بودن انقلاب ۵۷  کماکان به نواندیشی ادامه می دهند . «نگاه دیگری  به "آنچه انقلاب ۵۷" نامیده شد‌ »  کلمه به کلمه  عنوان نوشته ای از علی جوادی است، که بتازگی  به  صف  نواندیشان انقلاب ۵۷ پیوسته است. فرق ایشان با باقی چپهای سنتی اینست که  همان نظرات را می خواهد به اسم  دیگری  جا بزند . ایشان نیز در این نوشته استدلال می کنند که انقلاب ۵۷ جنبشی برای سرنگونی بود ، انقلاب نبود . نوشته ای ایشان ده بند ودر نشریه دنیای بهتر شماره۸۸منتشر شده است .
 در بند ۵ آن می نویسد:

 

           در ادبیات اکثریت جریانات سیاسی ،تحولاتی که در سال ۵۷ منجر به سرنگونی رژیم سلطنت شد، "انقلاب ۵۷" نام گرفته است.معمولا ابعاد خیزش توده های مردم چنین نامگذاری را موجه جلوه گر میکند.(همانجا)

   

      وکمی پایین تر با وارونه نشان دادن "چپ ها" به توجیه روایت  راستی که ظاهرا برای منکران وضعیت مو جود جامعه ضروریست میپردازدومینویسد :

……..چپ ها علی العموم "انقلاب ۵۷" را یک انقلاب دمکراتیک شکست خورده ارزیابی کرده اند. آیا چنین ارزیابی اکنون قابل دفاع است؟ تحولات سال ۵۷ را نمی توان یک انقلاب دمکراتیک حتی از نوع شکست خورده آن قلمداد کرد . ….. ما …. در هر دوره و در هر شرایطی برای یک نوع انقلاب تلاش میکنیم . انقلاب کارگری . این  زاویه دید ما در ارزیابی گذشته نیز هست. در این دوران تنها انقلاب می تواند یک انقلاب کارگری باشد. اطلاق انقلاب به هر تحول اجتماعی دیگری یک ارفاق غیر قابل بخشش به پوپولیسم وچپ سنتی است .  (همانجا)

و در بند ۸ یک گام دیگر به آنچه در بند ده فرموله می کند نزدیک میشود:

       ۸-"انقلاب۵۷"بیان واقعی و دقیقی از تحولی نیست که در سال ۵۷ روی داد.واقعیت این است آنچه که رخ داد یک جنبش عظیم توده ای برای سرنگونی رژیم سلطنت بود.(همانجا)

 

    ایشان با یک تردستی انقلاب ۵۷ را همانطور بازبینی می کند که   فاتحین و شکستخوردگان آن روایت می کنند. ایشان بخشی ازانقلاب را غیب می کنند،تا کل آن را منکر شوند. در روایت وبازبینی ایشان نیز سی خرداد شصت وتحولات بعد از قیام تا سی خرداد شصت غایبند! . تزهای ایشان هیچ توضیحی برای سرنوشت انقلاب ۵۷ ارائه نمیدهد .اگر مسئله سرنگونی بود که شاه در ۲۲ بهمن ۵۷ سرنگون شد،پس ادامه تعرضات بعد از قیام چه بود؟   این فراموشکاری نیز برای توجیه سیاستهای امروز ایشان ضروریست.باید گذشته را نیز با ترددستی به گونه ای روایت بکنند که به کار حالشان بیاید!  ایشان انقلاب ۵۷ را تا یک جنبش عظیم  برای سرنگونی تقلیل میدهد تا تصویری برای آینده جنبش نحیف سرنگونی موجود ارئه بکند،پیش از ایشان علاوه بر همه چپهای سنتی   حزب حکمتیست ( نشریه پاسخ شماره ۱۹یا ۲۰مقاله نامه به اردشیر زارع زاده اردشیری) همین نظرات را داده بودند.

   اما استدلال تراشی ایشان دو مشکل دارد،اولا  گذشته تنها چیز غیر قابل تغییر عالم است! فرق ۵۷ با امروز اینست که امروز هنوز شکستی رخ نداده است .امروز هم یک جنبش سرنگونی در جامعه وجود دارد ولی هنوز آتیه ای این جنبش معلوم نیست ،اما انقلاب ۵۷ پایانی داشت ، سی خرداد شصت،   روز  در هم شکسته شدن آن بود. دوما مشکل اصلی  این است که منصور حکمت درست برعکس ایشان استدلال می کند! دفاعیات منصور حکمت  از انقلاب۵۷  درست برخلاف جریانات سیاسی دیگر از جمله علی جوادی است !

   تاریخ شکست نخوردگان در نقد امثال علی جوادی  ودر دفاع از انقلاب ۵۷ نوشته شده ومنصور حکمت این" ارفاق غیر قابل بخشش" را مرتکب شده است . آنچه در سال ۵۷ رخ داد "تحولاتی گمنام"یا جنبش برای سرنگونی فقط نبود ،انقلاب و تحول بود. انقلاب مخیران به تغییر . انقلاب ۵۷ نیز مثل اکثر انقلابات به خون کشیده شد و به سال ۵۷ نیز ختم نشد! در سی خرداد شصت با کشتاری که بی تردد یکی از جنایات ننگین قرن ماست  در هم شکسته شد. دوباره علی جوادی "فراموشکار" شده است  ،کل تاریخ شکست نخوردگان را فراموش و تاریخ فاتحین وشکستخوردگان انقلاب ۵۷ را  یکجا و با فریبکاری وبه اسم چپ ها  عرضه می کند . اتفاقا چپ های  پوپولیست   مثل علی جوادی فکر می کردند ومیکنند ومنکر انقلاب بودن انقلاب ۵۷ بود ندوهستند، این منصورحکمت و کمونیستهای  کارگری بودند که از انقلاب ۵۷ دفاع کردندومیکنند . دفاع از اعتصابات کارگری وافشای دلایل بخون کشیده شدن آنها ،دفاع ازثمره ای رنجی که کارگران و خانوادههایشان در آن سالها کشیدن ،دفاع از تغییر خواهی جامعه و دفاع از اینکه اگر در ۵۷ حزب شکستنخوردگان حی وحاضر بود انقلاب شکست نمی خورد،دفاع از اهالی قعله شکستنخوردگان  ،دفاع از انقلا ب بودن تحولاتی که در۵۷ رخ داد  رسالتی است که منصورحکمت در تاریخ شکستنخوردگانش طرح کرده وبدان پرداخته است . خواندن مجددا این رساله را به هئیت رئیس حزب اتحاد پیشنهاد می کنیم،هئیت رئیسه ای که برای چند کلمه مشابه علیه ما اطلاعیه صادر کرد(درمورد نوشته مهران محبوبی) ،هئیت رئیسه ای که در کشف شیطان در جزئیات  دستی دارد چرا در این مورد ساکت است