شباهنگ راد
۱۴ ماه مارس، ۱۲۶مین سالگرد در گذشت کارل مارکس، اندیشمند، فیلسوف، نظریهپرداز و اقتصادان همهی زمانههاست. در حقیقت دوران و سرتاسر زندگی مارکس، دوران فراگیری دانش علمی و روشنگری علیهی بیدادگریهای حاکمان بود. مارکس مبارزهی خود را در همان دوران جوانی و با پیوستن به حلقهی "هگلیهای جوان" آغاز نمود و در مدت زمانی کوتاه، به دیدگاه ماتریالیستی دست یافت و گام به گام به توضیح دیگر مسائل عدیدهای همچون مکانسیم و نقش مناسبات سرمایهداری و چگونگی رهائی کارگران و زحمتکشان از زیر سلطهی استثماگران پرداخت. توضیح و تفسیر جهان ناعادلانه و متعاقباً سامان بخشیدنِ ایدئولوژی نوینی در مقابل ایدئولوژی سرمایه، مارکس را به یگانه انسان و اندیشمند جهان تبدیل ساخت.
ارائهی نقدِ مذهب از منظر ماتریالیستی، تدوین و اثر خارقالعاده "مانیفست حزب کمونیست" بهمراه انگلس در سال ۱۸۴۸، مارکس را از منظر سرمایهداران به "انقلابی خطرناک" مبدل ساخت که در نهایت و بنابه پیشنهاد زمامداران دولت آلمان به دولت فرانسه، مجبور به مهاجرت به بروکسل میشود. بیانیهای که بعدها بعنوان متد برخورد و سیاست پایهای میلیونها کارگر و کمونیست سرتاسر جهان قرار گرفت. از منظری دیگر با انتشار "مانیفست حزب کمونیست" بود که طبقهی کارگر توانست ایدئولوژی سازمانی و منسجم خود را در مقابل ایدئولوژی سرمایهداری اعلان نماید و مبارزاتاش را در برابر بی عدالتیهای موجود کانالیزه و سازمان دهد. طبیعتاً تدوین "مانیفست حزب کمونیست" پیش درآمد سازمان و حزب کمونیستی دگرگونه ساز در مقابل سازمانِ عریض و الطویل نظامهای سرمایهداری و دیگر احزاب وابسته بدانان بود.
توضیح و کارکرد مناسبات سرمایهداری در کتاب با ارزش "سرمایه" و اشارهی دقیق و سنجیده به مکانیسمهای درونی و فربه شدن هر چه بیشتر سرمایهداران، که سر انجام آنانرا با رکود و بحران عظیمی مواجه خواهد ساخت، مارکس را در ردهی یگانه اقتصادان دنیای کمونیستی قرار داد. نظر و حکم تاریخیای که در دورههای متفاوت تجلی خود را بنمایش گذاشت و بحران مالی اخیر و ورشکستگی بزرگترین بانک جهانی ایالات متحده و دیگر کشورهای امپریالیستی نمودار حقانیت نظرگاههای تاریخی مارکس در این زمینه میباشد؛ نظرگاهی که سرمایهداران و حاکمان جهانی را هم مجبور ساخت تا رسماً اعلام نمایند که: "مارکس خیلی هم اشتباه نمیکرد".
امروزه و در چارچوبهی تفکرات هوشمندانهی مارکس پیرامون خصلت و ذات سرمایه به عینه میتوان مشاهده نمود که چگونه سرمایهداران دارند همدیگر را میبلعند و به وضوح کامل میتوان دید که چگونه مارکس چنین اوضاع و وضعیتی را در دهههای گذشته، پیشبینی نمود. تاکید مارکس بر آن بود که روزی زمان مرگ سرمایه فرا خواهد رسید. مارکس در کتاب "سرمایه" ثابت نمود که اُس و اساس سرمایه در گستردگی آن نهفته میباشد و چنین منطق و روشی ابدی نیست. بی دلیل نیست که این روزها و بدلیل بحران مالی در بلوک سرمایهداران بر میزان فروش اثر ارزشمند "سرمایه" افزوده گردیده و همین امر بنوبهی خود حکایت از آن دارد که ایدههای گرانبهای مارکس همچنان و بعد از گذشت چندین دهه، صحیح و راهنمای مقابله با نظامهای پوسیدهی سرمایهداری در سطح جهانیست. تاکید مارکس همواره بر آن بود که بحران جزء ذاتی نظامهای سرمایهداریست؛ تاکید مارکس همواره بر آن بود که سرمایه در نهایت رو به زوال و نابودی کشیده خواهد شد؛ تاکیدش بر آن بود که طبقهی کارگر بعنوان یگانه طبقهی تا به آخر انقلابی در اتحادی همگانی، نظامهای سرمایهداری را پس خواهند زد و حاکمیت خود را در مقابل حاکمیت استثمار و زور اعلام خواهند نمود. در بستر چنین ایدههای نوین و باوری بود که همواره برای بر انداختن نظام استثمارگرایانه و برقراری جامعهی کمونیستی تلاش فراوانی مینمود و شکست انقلابات، عقبنشینیها و تبعیدها و همچنین شرایط سخت زندگی هیچگونه تأثیری بر اعتقادات و مبارزات کمونیستی مارکس نداشت.
به عبارتی واقعی سیاست با روحیه و شخصیت مارکس در هم آمیخته شد. پیکارجوئی بود که توجهی دنیای سیاست را نسبت به آرمانهایاش جلب نمود و نگاهاش نسبت به انسان، نسبت به روابط و مناسبات اجتماعی، نسبت به معضلات و پدیدههای اجتماعی به گونهای انسانی و دگرگونه بود. این نگاهها را میتوان در تمامی عرصههای زندگانی مارکس و در نوشتجاتاش به عینه مشاهده نمود و نشان داد که همهی وجود و هستیاش، مبارزه با زورگویان، بر پائی انقلاب کمونیستی و تحقق منافعی کارگران و زحمتکشان سرتاسر دنیا بود.
بنابراین و با وجود چنین نتایج درخشانی، مارکس و آثارش را نمیتوان متعلق به یک دوره از تاریخ مربوط دانست. وجود و استفادهی دهها جلد کتاب در عرصههای سیاسی، فلسفی، اقتصادی، تئوریک و غیره از جانب پیروانش در سرتاسر جهان گواهی بر این مدعاست. آثار و ایدههایی که همچنان بعنوان مشعل راهنمای مبارزات اعتراضی کارگ