در دفاع از آزادی بیان ٬ پاسخی به چند ای ــ میل

یک توضیح

سیفه عزیز به دلیل آمدن اسم سایت در این رد و بدل ایمیلی یک توضیح کوتاه لازم بود . این برادر نقابدار هر که باشد درست عرض میفرماید که ما مطالب این به اصطلاح مخالفین جدی را درج نمیکنیم . منظور این برادر از مطالب مخالفین جدی مطالبی است که فقط یک عده  در آن فعالین کارگری و دانشجویی را لو میدهند . پخش کردن پرونده سازی و دسیسه بر علیه فعالین کارگری و دانشجویی جایی در سایت ما ندارد . اگر این نوع مطالب به اصطلاح جدی  که در واقع لو دادن مردم و پرونده سازی است را ما هم درج و پخش کنیم با روزنامه کیهان فرقی نخواهیم داشت .

این شغل شریف را برای سایتهای وابسته به این عده به جا میگذاریم

با احترام سوران



در دفاع از آزادی بیان
 پاسخی به چند ای ــ میل مارسین آرمانی
سیف خدایاری ، ۱۳ مارس ۲۰۰۹

       بعد از انتشار مطالبی از من به نام « چند نکته در مورد نوشته های ستار فتحی » و « کومله راه بی بازگشت » در سایت آزادی بیان ، خواننده ای به نام مارسین آرمانی چند ای ـ میل برای من ارسال کرده و در آخرین آنها عنوان کرده است« سایت آزادی بیان نظرات مخالفان جدی اش را هرگز پخش نمی کند .اگر پخش کرد این مطلب من را هم کنار جواب خودت بگذار من جایزه به شما می دهم.» من منتظر جایزه مارسین نیستم و راه زندگی خود را بر اساس جایزه گرفتن و جایزه دادن تعیین نکرده ام ، اما چون نظرات مارسین برای بسیاری از خوانندگان موافق یا مخالف می تواند جالب و آموزنده باشد بخشی از آن را نقل می کنم.
 
       در اولین ای ــ میل مارسین نوشته است : « به شعبان بی مخ ها
  کاش می شد سرگرمی خوبی براتون پیدا کرد که پرچین را عوضی نگیرین بابا حداقل به منصور حکمت قدیمیتون یه رجوع بکنید مارکس و بقیه رو بذارین کنار.مارکسیزم یه علمه باید آموختش بعدش قرار نیست هرچی حزب حکمتیست بگه راست و عین حقیقته .برات آرزوی سلامت روحی میکنم و به جای این کارهای الکیتون برین لطفاً اگر کار کمونیستی نمیکنین ،شریف باشین لااقل باغبانی یادبگیرین.»

     جواب من به ای میل ــ مارسین« متأسفم که نمیتونم با همان ادبیات خلقی جوابتان را بدهم .نقد جنبش کمونیستی برای ما نه سرگرمی بلکه بزرگترین وظیفه است که برای خود قرار داده ایم .مارکسیزم نه یک علم صرف بلکه یک جنبش زنده است که به قدمت نظام سرمایه داری و بردگی انسانهاست.بخش مهمی از این جنبش بر دوش مارکس ،لنین ، منصور حکمت و هزاران منتفد نظام سرمایه داری است و ما افتخار می کنیم که پرچم این جنبش را در دست داریم و نسبت به توان خود اجازه نمی دهیم مارکسیزم توسط گرایشات خرده بورژوایی به انحراف کشیده شود.شما هم اگر نگران این جنبش هستید به آن بپیوندید.دوست عزیز خوشحال خواهم بود اگر با نقد به نوشته هایم اشتباهات آنرا نشان بدهید.ضمناً سایت آزادی بیان جای خوبی برای منعکس کردن نظرات شما هم هست .چرا کالای خود را آنجا نمی گذاری ، ببینی خریدار دارد یا نه ؟»
      بعد ازاین جواب به مارسین ، او ای ــ میل دیگری فرستاد که سه چیز را مطرح کرده بود و من برای رعایت اختصار تیتروار آن را می نویسم « اولاً مارکسیزم جنبش نیست جنبش کمونیستی و سوسیالیستی داریم دوماً منصور حکمت در حد مارکس ولنین نیست .سوماً شما نقد نمی کنید فحاشی می کنید.» من در جواب ایشان گفتم : ( نقل به معنی )این روش برخورد آکادمیکی به مارکسیزم بخشی از پروژه نظام سرمایه داری برای برخورد با جنبش کمونیستی است ودوباره تأکید کردم خطوط نقد خود را نشان دهید و از کلی گویی بپرخیزید و بزرگ یا کوچک کردن انسانها کار طبقات دیگر است و در جنبش کمونیستی هم جایگاه افراد در مبارزه تئوریک و پراتیک معلوم می شود .

       بعد از نوشته من با عنوان « چند نکته در مورد نوشته ما هم کسی بودیم از شمه صلواتی » دوباره مارسین ای ــ میلی برایم فرستاده که در بالا به آن اشاره کردم و برای اطمینان از درجه آزادی «سایت آزادی بیان» این مطلب را ارسال می کنم. در اینجا کل نوشته مارسین را نقل می کنم و قضاوت را بر عهده خوانندگان می گذارم.(من تنها در علامت نگاری برای سهولت در خواندن تغییر داده ام و کل نوشته از مارسین است، تمام مشخص کردن ها و پرانتزها از من است.) برای اشراف بیشتر بر موضوع ، از خوانندگان عزیز تقاضا می کنم سه نوشته قبلی من که در این نوشته از آنها اسم برده ام و در آرشیو آزادی بیان موجود است بخوانند هر چند که خود این نوشته مستقل است .

    « عجب روزگاری است »

«سیفه جان سلام ، من به تو گفتم که برو کار دیگری بکن تو هنوز میای از خودتون تعریف و تمجید می کنید. این جنبشی که تو می گویی و آن را جنبش کمونیسم کارگری میدانی ستنهایش چیست؟ یکی از سنتش همان است که به رفقای تا دیروز خودش فحاشی می کند.به اطلاعیه حزبتان در زمان حیات حکمت رجوع کن .آن اطلاعیه حکمت نوشته که به اعضای حزبی که تا دیروز همسنگر او بودند ،میگوید یک پایشان در سفارتخانه های جمهوری اسلامی است. به ایرج رفیق تمام زندگیش که از او تأثیر گرفته و تمام بحث های فلسفی اش را او نوشته و ادیت کرده براش، میگوید حجاریانی و جاسوس. این در حالی است که زمانی در بستر بیماری بوده و به شاهدی آذر هر روز سراغ ایرج و خسرو را گرفته تنها دو نفری که او از ته دل  علاقه داشته اما ایرج به ملاقاتش نمی رود . خودش هم گفته بود من میدانم ایرج زنگ هم نمی زند .این داستان را تعریف کردم که بگویم سنتش این اواخر فحاشی بود نه ادامه بلندپروازی های دوره جوانی. حتی در دوران مرگش هم خواسته ایرج برود سراغش اما یادش رفته که به ایرج گفته حجاریانی .رفقای همسنگر تا روز قبل از جدایشان از حزبش را و همفکرش را به باد فحاشی می گیرد و هیأتی از چماق بدستان و شعبان بی مخ های مثل فتاحی و بهروز مدرسی را مسؤل کرد که جواب های هوی است عزیزم.سنت کمونیزم کارگری این است نه آن دورانی که توی کومله بودند و آدمهای مسؤلی بودند که نمی گذاشتند کسی فحاشی پخش کند. جهت اطلاع عموم هیچ اطلاعیه و نوشته م حکمت بدون اجازه ابراهیم علیزاده نه پخش میشد نه چاپ و نه در رادیو خوانده میشد.یکی از رفقا می گفت : حتی در آن زمان ما اجازه نداشتیم به هیچ دشمنی فحاشی کنیم .برای نمونه میگویند