سنگ پراکنی از خانه شیشه ای

 آذر ماجدی در نقد تاریخ نگاری چپ از صلاح مازوجی و در دفاع از نقش مارکسیسم انقلابی و کمونیسم کارگری و منصور حکمت در این تاریخ،  برخی نکات مهم را یاداوری کرده است. ظاهرا تلاش مهمی را رفیق ماجدی دنبال کرده است و آدم را برای لحظاتی امیدوار میکند که وی دارد برخلاف جریان آب درتشکیلاتی که به آن تعلق دارد شنا میکند.

بیش از ۲۵ سال است که کومه له و رهبری اش در تلاش برای جا انداختن تاریخی در چپ بوده اند که منشا آن بی ارتباط با تاریخ واقعی و رهبری منصور حکمت و آثارش باشد. کومه له البته هیچگاه مانند این دوره چند ساله موفق به جا انداختن این تاریخ دروغین نشده است. یک دلیل مهم برای این ادعا، نه شکست دادن اعضا و کادرهایی در درون خود کومه له که در دوره های مختلف تلاش جانانه کردند تا این تاریخ را بر قاعده بگذارند، بلکه غش کردن حزب حکمتیست در برابر کومه له است که آذر ماجدی هم درست در همین دوره از اعضا رهبری این تشکیلات بوده است. کومه له تا اینجا موفق شده است که بخش دیگری از طرفداران منصور حکمت را به این تاریخ متمایل بکند و عملا نشان دهد که این کار ممکن است. همین، هدف مهمی برای کومه له در همه آمد و رفت ها و دل و قلوه رد و بدل کردن هایش و به بازی گرفتن این تشکیلات برای این هدف بوده است. همکاری و اتحاد عمل این خاصیت را برای کومه له داشته است و همین برای کومه له مهم بوده است تا اینکه تاریخ خود ساخته را حتی نزد حکمتیست ها از “بالا تا پایین” جاری کند و به جامعه برای دوری از کمونیسم کارگری نشان بدهد. چرا آذر ماجدی و دیگر رفقایی که نگران این تاریخ جعلی از چپ و نقش منصور حکمت در آن هستند به این مساله مهم نمیپردازند؟ لابد مصلحت هایی هست که بالاتر از پرداختن به حقیقت است، مصلحت هایی که در تلاش است تا تاریخ جعل شده مبارزات و تلاشهای سرسختانه منصور حکمت در سوسیالیسم ایران را اینبار تحت نام حزب طرفداری از حکمت سهل تر به مخاطب بقبولاند. نمیتوان از یک طرف به منصور حکمت و نقش وی در تاریخ چپ در چهل سال گذشته وفادار بود و از آن دفاع کرد و در عین حال طرفدار و شمشیر زن تشکیلاتی بود که با نام حکمتیست دقیقا این تاریخ را با آشفتگی و در نهایت منکوب شده و غش کرده در برابر چپ ملی و سنتی تبلیغ کرد. این کار چه تفاوتی با کار کومه له دارد و چه نام دارد غیر از فرصت طلبی؟

چند نمونه شاید کافی باشد تا یادآوری شود که چگونه حزب حکمتیست راه را برای کمک به جاانداختن  تاریخ جعلی از چپ در چهل سال گذشته هموار کرده است.

 حزب حکمتیست که آذر ماجدی سالهاست در رهبری  یا بعنوان  کادر  آن فعالیت داشته است هم اکنون با تعدادی دیگر سازمان چپ در همکاری و اتحاد و طبعا تبلیغ و جا انداختن “یک آلترناتیو سوسیالیستی” هستند. این بخشی از پرونده این حزب است که “آلترناتیو سوسیالیستی اش” آغشته به ملی گرایی فدایی و راه کارگری و کومه له  است که در تاریخی که اتفاقا صلاح مازوجی مدافع آن است شریک است. آیا در دفاع از آینده کمونیسم کارگری و آثار و نقش و جایگاه منصور حکمت اهمیت ندارد تا این همدستی در این تاریخ را بر علیه اش نه قیام، بلکه حتی اعتراض هم کرد؟ جریاناتی مانند راه کارگر که در جنگ ناسیونالیسم و کمونیسم در کردستان تا آخرین لحظه آتش بس در کنار حزب دمکرات بود مدافع کدام الترناتیو سوسیالیستی است؟ سوسیالیست های دمکرات شده کجا و حزب طرفدار حکمت کجا؟ تمام لحظات دیگری که این نوع چپ ها بر علیه کارگر افغانی در کنار ناسیونالیست های ایرانی ایستادند و تب کردن  آیت الله منتظری خوابشان را آزرده میکرد و برای بهبودش اطلاعیه میدادند و … همه ماهیت و عملکرد این نوع طرفداران الترناتیو سوسیالیستی است که امروزه حزب حکمتیست هم یک پای اجرای آن از همین امروز تا فردای سرنگونی جمهوری اسلامی است.

رهبری حزب حکمتیست در بالاترین سطح آن کرنش به جنبش و تشکیلات جلال طالبانی را در پرونده دارد و این حاشا بردار نیست، تسلیت به مناسبت در گذشت طالبانی را ممکن است بسیاری شخصیت های سیاسی در خفا کرده باشند اما کسانی که تاکید بر علنی کردن تسلیت به درگذشت طالبانی از طرف فاتح شیخ در حزب حکمتیست کردند و دیگران هم به این کار هیچگاه ایرادی نگرفتند چگونه به کمونیستهای کارگری و تاریخ آن پاسخگو هستند؟ از نظر جلال طالبانی منصور حکمت آدم مشکوکی بود و حزبی که منصور حکمت در عراق در آن عضویت داشت را ممنوع کرد و پنج رفیق رزمنده منصور حکمت را کشت. آیا فکر نمیکنید این  هم برگ هایی از آن تاریخ جعلی در مورد کمونیسم کارگری و منصور حکمت است؟ این نوع وارونه کردن های تاریخ کمونیسم کارگری و جدال های سخت و خونینش آن روی دیگر سکه این تاریخ جعلی نیست؟

و باز با کمال تاسف امروزه و بطور علنی از اعضا دفتر سیاسی حزب حکمتیست  میشنوید که “این دوره بیش از همه کس به چهار فواد مصطفی سلطانی نیاز دارد”. ( از مصاحبه محمد خاکی با همایون گدازگر در پروژه تاریخ چپ در کردستان) این اگر بطور طبیعی آرزوی هر عضو کومه له باشد که فکر میکند دنیای امروز نه به منصور حکمت و مارکس و لنین بلکه به مائو و مصطفی سلطانی نیاز دارد، نمیتوانید ایرادی بگیرید، اما از زبان عضو دفتر سیاسی حزبی که شما را رهبری میکند گواه آرزوی تاریخی در آینده است که تحت نام طرفداری از حکمت به سراغ جنبش از نوع مائو میرود. به جای کمک به سازماندهی کمونیسم کارگری در ایران و گرفتن قدرت سیاسی بوسیله حزب آنها سراغ “الترناتیو سوسیالیستی” سوسیالیست های دمکرات شده و بجای قدرتمند کردن کمونیسم منصور حکمت در کردستان و نقش تعیین کننده آن در آینده ای بهتر برای طبقه کارگر و همه شهروندان، (اعم از  عرب و کرد و ترک و صد البته افغانی!) جامعه در  ایران سراغ ناسیونالیسم چپی است که تیشه به ریشه کمونیسم کارگری منصور حکمت را با تمام صراحت و روشنی خود از بیش از بیست و پنج سال گذشته شروع کرد.

….

نقد تلاشهای کومه له برای دور زدن تاریخ چپ مهم است اما تازگی ندارد، آنچه امروز جدی تر است جلوگیری از نوع دیگری از کمونیسم کارگری زرد شده است که امروز به ساختن تاریخ جعلی چپ، در تحولات ایران و کردستان و صف بندی های سیاسی آن، سرویس میدهد. حقیقتا باید یادآوری کرد که، کسانی که هنوز در خانه شیشه ای نشسته اند قادر به سنگ پراکنی نیستند!

۲۶ آبان ۹۷

۱۷ نوامبر ۱۸

asadgolchini@gmail.com