“آلترناتیو سوسیالیستی” یا همکاری و اتحاد سازمانی؟

“آلترناتیو سوسیالیستی” یا  همکاری و اتحاد سازمانی؟

(پاسخ  سلام زیجی  به چند پرسش در باره گردهمائی  اخیرچند جریان چپ در”کنفرانس استکهلم”)

توضیح:رفیق بهروز ناصری سولاتی در باره “کنفرانس استکهلم”،  که اخیرا از جانب چند سازمان اپوزسیون چپ در خارج کشور برگزار گردید، برای من فرستاده اند. به دلیل اینکه قبلا طی  دو گفتگوی صدا- تصویری، اولی ماها قبل از “کنفرانس استکهلم”، و دومی بعداز آن کنفرانس آنجام داده ایم، و در آنجا جامعتر و مفصلتر به سوالات مشابه و اصل موضوع “آلترناتیو سوسیالیستی” پرداخته شده است، در اینجا مقداری فشرده تر به سوالات رفیق بهروز پاسخ میدهم. علاقمندان میتوانند برای شنیدن کاملتر نقطه نظرات ما در این باره به آن دو گفتگوی تصویری که  لینگ آنها در آخر این پرسش و پاسخ نیز ضمیمه است رجوع کنند.

سوال:با توجه به تلاشهایی که اخیر حزب کمونیست ایران و پنج جریان دیگر یعنی راه کارگر، حزب کمونیست کارگری حکمتیست، اقلیت و هسته اقلیت،  برای شکل دادن به آلترناتیو سوسیالیستی در ایران انجام داده اند و چندی قبل هم اولین کنفرانس خود را در استکهلم برگزار کردند، و با توجه به اوضاع متحول سیاسی ایران و چالشها و نیازها و …نظر شما یا حزب سوسیالیست انقلابی  ایران در باره پیوستن و همکاری با این شش جریان در باره تقویت آلترناتیو سوسیالیستی در ایران چیست؟

 

سلام زیجی: جدا از اینکه نگاه بسیار متفاوتی در باره تحولات سیاسی و چگونگی آینده پیروزی طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی با آنها داریم، به چنین “آلترناتیو” سازیهای با این سبک و متد، و آنهم با محوریت کسانی که سازمان خبات و جریانات عمیقا فاسد چون “سازمان زحمتکشان” و “کاک عبدلله” و حزب دمکرات و غیره را همواره از امثال من و ما کمونیستها به خود نزدیک تر دانسته و هنوز هم چنین سیستم سیاسی و فکری”دیپلماسی” را دارند، اعتماد و اعتقادی ندارم. فکر میکنم راه به جای نمیبرد، کارگر و کمونیسم در این چهار چوب نه نفعی میبرد ونه هیچی بدست خواهد آورد، همانطوری که در بیست –سی سال اخیر نیز از راه چنین  سیاست و سنت و اهدافهای نه تنها راه بجایی نبرده است بلکه به واسطه سیاست و اعمال این جریان که بیش از پیش به ناسیونالیسم سرویس داده و “‌قطب چپ” را تضعیف نموده است، جنبش ما آسیب دیده است. بنظرم وقتی چند جریان که بقول  خودشان  برآمده از اهداف و پیشنه و سنتهای متفاوت!( همه بطور مصلحتی، و نامربوط به سنت کمونیستی، پرهیز میکنند از توضیح مشخص و علنی آن “سنتهای متفاوت” شان)، دوباره مانند همان سنت و روشهای بی حاصل سابقشان، بدون هیچ بحث و جدال و بیان تفاوتها و همسوئی ها، و بدور از  انظار جامعه و کارگر در یک سالن نشست مشترکی میگیرند و به سبک راستها هیاهوی راه می اندازند، زیرزمینی و از قبل توافقاتی از پیشی با هم کرده اند و آخرش  دو بیانیه و اطلاعیه بیرون میدهند، که آن هم از پیشی آماده شده، و هر پارگراف آن رنگ جنبشها و “سنتهای” متفاوت و متضادی بر خود دارد، و در پرده آخر این نمایش  از “مردم” میخواهند به آنها بپیوندند، بیش از حد دست کم گرفتن شعور کارگران و کمونیستها و ما نیروهای سوسیالیست است.  چنین اقدامی بسیار غیر حرفه ای و غیر سوسیالیستی و نامربوط به سنت کارگری و کمونیستی است.  کل این وقایع را چنانچه بر بستر “الترناتیو سازیهای” جریانات راست در شرایط کنونی قرار بدهیم بیشتر متوجه کپی برداریهای ناشیانه آن دوستان از چنین اقداماتی خواهیم شد، کافی است مثلا  دو ماه اعتراض و اعتصابی نباشد تا متوجه انفعال دوباره  آنها و سوراخ شدن این بالونگ موسوم به”آلترناتیو سوسیالیستی” شویم، چرا که سطحی، رقابتی، خود محوری، عدم شفافیت سیاسی  در آن موج میزند،و به ویژه بدون زمینه و ریشه در مبارزه جنبش سوسیالیستی طبقه کارگراست.

این سنتها و روشها هرگز قدرت و توان شکل دادن به آلترناتیو سوسیالیستی متعلق به طبقه کارگر ایران را نخواهند داشت، بنظر من بیش از اینکه آلترناتیو سوسیالیستی از این راه و از دل چنین سنتهای بیرون بیاید راه حل” اتحاد خلقها” و چگونگی پاسخگوی به “حقوق ملیتها” و غیره  ممکن تر خواهد شد. این روش ها و سیاستها نامربوط به آلترناتیو واقعی و اجتماعی سنت جنبش سوسیالیستی طبقه ی است که امروز جنبش ما بطور جدی به آلتروناتیو واحد و طبقاتی و سوسیالیستی خود نیازمند است!. کار این دوستان شبیه  فروختن کنجشگ به نرخ قناری است. اقدامشان،علیرغم نیت خیر شان، و این که بلاخره هر چه باشد “اتحاد” خوب است و “مردم پسند”، حتما طرفدارانی پیدا میکند، اما کاملا برعکس تصورات ساده لوحانه که بعضا شنیده شده در این مورد بنظرم به نفع  پیروزی جنبش طبقاتی ما، به نفع شکل دادن به یک جنبش طبقاتی مستقل  کارگران و آلترناتیو سوسیالیستی و شکل دادن به صف متحد کمونیسم ، صف مستقلتر و متفاوت تر از دوره های شکست و ناکامی سال ۵٧ و بعداز آن تمام نخواهد شد، بلکه حتی مانع این روند نیز خواهد بود. چرا که آدرس اشتباه به کارگر و صف سوسیالیستها میدهند.

از اینرو ما نقد جدی به سنتهای سیاسی پشت صحنه شکل دادن به این نوع  آلترناتیو سازیها داریم. شما اگر به پاسخهای دست اندرکاران اصلی آن چند جریان در آخرین صحبتهای آنها در گفتگو با نشریه “کمونیست هفتگی” نیز مراجعه کنید بیشتر متوجه خواهید شد که براستی این کنفرانسی نبود و نیست برای کمک به شکل دادن به “آلترناتیو سوسیالیستی” طبقه کارگر. حداقل برای دو نیروی اصلی پشت آن، اول، کومله و حزب کمونیست و دوم، رهبری کنونی حزب “حکمتیست”، این گردهمائی ها را برای عبور از بحران و معضلات فراوان سازمانی که دامنگیرشان شده و اساسا  به هدف  حل و فصل معضلات و موانعهای سر راه “چپ کردستان”، که خود آنها یکی از عاملین بروز این موانع ها میباشند، است نه “الترناتیو سوسیالیستی” طبقه کارگر ایران و پاسخ به یک جنبش عظیم دها میلیونی کارگران و انقلابیون در مواجه با یکی از وحشی ترین حاکمیتهای بورژوائی. بعلاوه، ‌همچنانکه  مبتکر این گردهمائی کسانی بوده و هستند که تا دیروز همراه “کنگره ملی کورد”، “جبهه های کوردی”  و “خلق کورد” بودند. دیدن باید هزینه بیشتری بدهند. فهمیدند بجای در آن میدان نمیرسند، اما هرگز آن میدان را هم ترک نخواهند کرد!، حتی سعی نمودند در قالب سخنگو و هماهنگ کننده دست راستی ترینها هم ظاهر شوند اما باز در حاشیه قرارگرفتند. اکنون “برگشته اند” تا با همان افق و استراتژی “رهبر” و مبتکر ایجاد گردهمائی  “قطب چپ”، البته همسو با خود  باشند و در جهت تحقق ‌همان اهداف قدیمی و همیشگی خود به اهرم فشار قویتری علیه همان شرکای سابق “جنبش کورد” تبدیل گردند.  این نوع “کنفرانسهای سراسری”، و “همکاریهای چپ” در خارج کشور، قبل از هر هدف “سراسری”  در واقع قرار است ابزاری باشد تا قبل از هر چیز به ‌همین نوع چپ در “جنبش انقلابی کردستان” و گرد آوری آنها از جانب “نمایندگی کومله در خارج کشور”( تازه “حزب کمونیست” هیچ، خود رهبری کومه له هم نه،  بلکه از جانب “نمایندگی” آنها  در خارج!) سمیناری ترتیب داده تا  برای اصل هدف مورد نظر که بدان پرداختم ، به “چپ در کردستان”، یعنی خودش، سروسامان بدهند و خدمت نمایند.  آیا نمیشود  افق و خط  راست ناظر بر رهبری کومله که طی این سه دهه دنبال کرده عوض شود چرا که نه! اما به شهامت و صراحت و نقد عمیقی نیازمند است که بنظرم از آنها چنین انتظاری غیر ممکن است، و به ویژه تغیر و کنار زدن رهبری سنتی و پدرانه حاکم چپ-ملی  بر آن جریان شرط اول آن تحولات به نفع چپ و کمونیسم، از جمله در جامعه است.

بنابر این علاوه بر جنبه های “سراسری” نقد مربوط به “کنفرانس استکهلم”،بخش مهمی از واقعیت سیاسی پشت پرده آن کنفرانس و مبتکران اصلی آن قبل از هر چیزی به این پروژه “کومله در کردستان” دارد خدمت میکند. بقیه داستان خود مشغولی و ویترینی بیش نیست. در بهترین حالت، از جمله در “بعد سراسری” نیز به دلیل چرخیدن به راست و پوپولیسم خط  حاکم بر رهبری کنونی”حزب حکمتیست” و سوراخ شدن سیاست و خط کمونیستی سابق آن، و استفاده از بحران و ضعفهای سازمانی و سیاسی آنها و به ویژه توجه به علایق و سنن نزدیک بخش زیادی از رهبری آن جریان با کومله ، جریان “حزب کمونیست”(کومله به رهبری علیزاده) فرصت را تشخیص داده و در همراهی  با بقیه متحدین “حق تعین سرنوشت ملتها” و”خلقها” در “کنفرانس استکهلم” در تلاش هستند که  به یک قطب چپ ملی-خلقی و”واقعبین” متعلق به همان دوران شکست انقلاب ۵٧، یعنی بازگشت  به دوران  ماقبل مارکسیسم انقلابی و کمونیسم کارگری در ایران را  سر وسامان بدهند و آنرا نیز به کارگر به عنوان” آلترناتیو سوسیالیستی” که گویا در اینجا نیز دیگر “شوراها” و “خلقها”، “ملتها” هستند حکومت میکند، نه  چیز دیگری ، و البته “کومله هم سازمان توده ای” آن است! میخواهند شکل بدهند.

در همان گفتگو با نشریه “کمونیست هفتگی”متعلق به “حزب حکمتیست”، نماینده و سخنران حزب کمونیست ایران آشکارا می نویسند:”…کنفرانس استکهلم با تأکید بر اهمیت همکاری نیروهای جنبش سوسیالیستی ایران اعلام کرد که دوره اتکای یکجانبه به آکسیونها و کمپین های سیاسی و تبلیغی سازمانی برای تحت فشار قراردان جمهوری اسلامی و در حمایت از جنبش های پیشرو اجتماعی در خارج کشور به پایان رسیده است…”.  روشن است برای آنها شلوغ کردن آکسوینهایشان و طرح و تقویت صرف اسم و فعالیت “حزب کمونیست” هدف است در خارج .  نماینده و سخنگوی “حزب حکمتیست” نیز  برای لاپوشانی راست روی خود و جریانش و توضیح “تئوریک” کودکانه و غیر کمونیستی همه رنگ بودن “آلترناتیو سوسیالیستی” شان، می نویسند: “…وانگهی جامعه ای که ما میخواهیم بسازیم، راه حل کارگران برای آزادی جامعه، بشدت متنوع و مملو از تفاوت و خلاقیت و خودویژگی های منحصر بفرد است. کمونیست ها قرار نیست و نبوده که هر تفاوتی را مذموم تلقی کنند...” . و بلاخره نماینده راه کارگر و سخنگویشان  در باب وجود سنتها و برنامه های متفاوت و حتی راهکار های متفاوت جریانات شرکت کننده در کنفرانس برای کنار زدن سرمایه داری، که گویا تازه قرار است این جمع با آلترناتیو سوسیالیستی مورد نظرشان سرنگونی سرمایه داری را متحقق کنند، مینویسند: “…همانطور که به درستی در پرسش طرح شده آمده است، این نیروها از سنت های متفاوتی می آیند و از این روی لزوما دارای یک نگاه، یک فرهنگ، یک سابقه و یک برنامه مشترک نیستند. به زبانی دیگر، راهکارشان برای عبور از سرمایه داری و گذار به سوسیالیسم خصوصا در افق های بلند و استراتژیک در برخی موارد ـ بعضا کلیدی ـ عینا یکی نیست…”، و…

 بنابر این معلوم نیست یک کارگر سوسیالیست و کمونیست که دارای یک سنت، یک جنبش، یک طبقه اصلی و یک افق و استراتژی مشخص دارد برای سرنگونی کردند دولت و نظام سرمایه داری  و غیره با کدامیک از سازهای “تئوریک” این نیروهای مدافع”آلترناتیو سوسیالیستی” برقصد؟ که هر کدام با انگیزه، سیاست و آینده متفاوت و مغشوشی در یک سالن جمع شده اند و حقیقت این تفاوتها را نیز بیان و اعلام نمی کنند که چیست تا مردم چیزی از آن بداند.  این دقیقا یعنی بازگشت و تجدید سازمان و سیاست به روایت همان جنبشهای چپ پوپولیستی و خلق گرایان “ضد شاهنشاهی” صرف دوره ۵٧ که همین چپ  این نوع تعاریف و اهداف و سنتها و سیاستهای سردرگم را نمایندگی کردند و با شکست خودشان یک جنبش و یک آینده را نیز با ناکامی روبرو ساختند.

و اما فراتر از نکات فوق  لازم است به اشتباه و تنا‌قض محوری تر آن جریانات از جمله در باره پرنسیبهای سیاسی-علنی و جنبشی چگونگی شکل دادن به “آلترناتیو سوسیالیستی” تاکیدات روشن تری داشته باشم. از نظر من  یک پایه بسیار مهم و سرنوشت ساز شکل دادن به آلترناتیو کارگری و سوسیالیستی خود جنبش و فعالینی هستند که امروز در میدان نبرد علیه ارتجاع جمهوری اسلامی و سرمایه داری حضور دارند و عینی تر و زنده تر و مربوط تر از بیشتر جریانات به شرایط واقعی مبارزه و جنبش هستند. یعنی مبنای که این دوستان به آسانی آنرا دور زده اند و خود را بهترینها و “نماینده” آنها قلمداد میکنند.این عین کپی برداری از همان شکل آلترناتیو سازیهای سنتهای راست است. و همزمان تصورشان این است بقیه میروند به آنها ملحق میشوند، اما فکر نمیکنم هیچ جریان و فرد جدی و کمونیست آگاهی پاسخ مثىت به چنین فراخوانی بدهد. این تیر زدن به پای خود به مثابه یک کمونیست و یک طبقه برای رهائی واقعی سوسیالیستی از چنگ نظام جانی جمهوری اسلامی و سرمایه داری است. در هر صورت بدون دخالت و سروسامان گرفتن یک صف مستحکم انقلابی-سوسیالیستی، ضد ملی گرائی و شونیستی و ناسیونالیستی، ضد مذهبی، ضد خلق گرائی و ضد سرمایه داری و متعهد و معتقد به آلترناتیو نظام سوسیالیستی، شکل گرفتن آلترناتیو واقعی و زمینی چنین اقدامی که شامل اتحاد روشن صف سوسیالیستها در یک نهاد مشترک، و تامین رهبری واحد و سازمانده کارگری و سوسیالیستی، با پلاتفرم سیاسی بدون تخفیف کمونیستی و غیره است، نمیتوان به چنین هدفی رسید. و بطریق اولی نباید اسم هر تجمع دیگری آن هم از جانب جریانات  خلق گرا و ملی گرا و پوپولیست  “آلترناتیو سوسیالیستی” یا تلاش برای شکل دادن به آن نامید!  از نظر من ایدالترین آلترناتیوسوسیالیستی این است که چنین تلاشی منجر به ایجاد یک یا چند حزب انقلابی و سوسیالیستی مستحکم، متعلق به جنبش ضد سرمایه داری و جنبش سوسیالیتسی طبقه کارگر و توده های زحمتکش و انقلابی و آماده نبرد  همه جانبه جدی و عملی برای کسب قدرت سیاسی باشد.

  بنظرم جنبش کارگری-سوسیالیستی و فعالین و مبارزین  درگیر در جدال هر روزه با ارتجاع اسلامی و سرمایه داری در داخل کشور اگر سرنوشت و آینده خود را بدست سنت و سیاست و استراتژی  این بخش از نیروها و رهبران سنتی و ماداملعمر و ناموفق بدهند که همچنان با همان اسب سابق دارند میرانند و سیاست میکنند، صد درصد شکست میخورد. سیاستهای که بیش از سه دهه است به دلیل سطحی و نادرست بودنشان و شعار دادن و ور رفتن صرف با واژه “مبارزه طبقاتی”، به دلیل تحمیل کردن انواع انشعابات و تخریب کردن مخالفین صفوف خودشان، به دلیل عدم تحمل هیچ  سطحی ازچلنچ سیاسی و انتقادی حتی از درون سازمان خود، به دلیل ناتوانی عریان در تامین  یک رهبری سیاسی سالم و مسئولانه در این تاریخ طولانی ٣٠/۴٠ ساله، به دلیل به انحلال بردن و پراکنده کردن نیروی عظیم چند نسل از بهترین کمونیستها و کارگران و انقلابیون پرشور، به دلیل تفسیر و تحلیلهای ملال آور و غیر واقعی و دلخوش کن سازمانی شان در باره تحولات سیاسی، سرنگونی رژیم، انقلاب کارگری، انقلاب مردمی و غیره ، وبه دلیل توجیهات نامربوط سوسیالیستی شان به خاطر همراه شدن و دنباله رویشان از “جنبش خلق کرد”،  از”ملیتهای ایران”، از “خلق های قهرمان ایران”، از جنبش سبز از  جنبشهای قومی گرایانه و دست راستی  و  بلاخره  بدون کوچکترین مرزبندی و تائید کامل ” خیزش اخیر مردم ایران” که آنهم گویا تاریخش  نه به مبارزه و اعتراض  و جانفشانیهای ۴ دهه کارگران و انقلابیون که ناگهان توافق و شکستهای حول “برجام” رخ داده و راستها هم  گویا هیچی نیستند! و  “توده های قهرمان” یکدفعه از دیماه ٩۶ “خیزش انقلابی” را شروع کرده اند و از اینجا تاریخ مبارزه طبقاتی ما قابل تعریف و قابل رجوع شده است!

در این دیماه نیز واقعیت این بود و هست که هم  جنبش ما علیه فقر و فساد فعال شد و هم  همزمان  جنبش ارتجاعی “رضا شاه روحت شاد” و “الله و اکبر” و “جانم فدائی ایران”و… در صحنه واقعی آن اعتراضات حضور داشتند و هنوز هم چنین است(همان تقدس گرائی مسموم”جنبش سرنگونی” به روایت چپ دنباله رو و شارژ شده در اعتراضات”همه با هم”بودنها، کل آن رودیدها را انقلابی و بعنوان جاده یکطرفه و محرک کننده و منشا رسیدن نه فقط  به سرنگونی کلیت رژیم که رسیدن به سوسیالیسم و انقلاب کارگری بخورد خودشان و حامیان کم تعمقشان داده وهنوز هم  میدهند. امروز بخشی از همین دوستان گویا ادعای “آلترناتیو سوسیالیستی” دارند اما دیروز حتی یک کلمه هم علیه آن بخش مردم مرتجع و شعارهای ارتجاعی شان( بخش ارتجاعی “جنبش سرنگونی”) که ضد سوسیالیست و کارگر و آزادیخواهی بوده و هستند، حرفی نزدند! و دل کسی را از خود نرنجاندند! چون بلاخره ‌هرچه هست “ضد رژیمی” است و دوران، دوران “جنبشهای همگانی” و “جنبش سرنگونی”!. دقیقا همین سیاست ضد سوسیالیستی، ضد حقیقت و ضد  انقلاب کارگری را در سال ۵٧ تجربه کردیم و همین دوستان “رهبر” هم آن زمان، هم این زمان و هم  این اواخر نیز در جریان اعتصاب عمومی در کردستان و در همراهی و سکوتشان با “مرکز همکاری” نیروهای مرتجع ناسیونالیسم کرد در پشت صف  جنبش چپ ملی کورد به خط شدند و آن را تکرار کردند و به صف کارگر و سوسیالیسم آسیب رساندند .

درنتیجه اتکا به چنین سنتها و سیاستهای از جانب جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر بنظر من استقبال  دوباره از شکست  در تحولات آتی ایران است، درست مانند سال ۵٧ بعداز این همه مبارزه و فدارکاری و اعتصاب کارگری و قربانی دادنهای ما “چپ” ها و طبقه کارگر و زحمتکش اتفاق افتاد. یک شرط مهم شکل دادن به یک آلترناتیو واقعا سوسیالیستی  نقد جدی و عبور علنی و آشکار از این سنتهای سیاسی چپ سنتی و بورژوائی، خلقی ، ملی و پوپولیستی در پوشش کمونیزم و کارگر ناظر به سیاستهای بخش زیادی از این سازمانها و رهبران آن سنت و این نوع  سیاست کردنها است! نه پذیرش آن به عنوان “آلترناتیو سوسیالیستی”، و به عنوان یک اقدام راهگشاه، تامین کننده صف متحد جنبش و رهبری سیاسی سوسیالیستی، تامین کننده و تدارک ملزومات پیروزی صف جنبش طبقاتی و سوسیالیستی در نبرد بسیار سخت و نابرابر پیش رو در تحولات سیاسی ایران و منطقه علیه جمهوری اسلامی، علیه جنبش اسلام سیاسی، علیه جنبش بورژوا ناسیونالیستی کورد، ترک، بلوچ و عرب، علیه شونیسم ایرانی، علیه نیروهای اسلامی سنی و شیعه، علیه مخاطرات سناریو سیاه، و علیه  کلیت نظام فاسد و ضد انسانی سرمایه داری حاکم در ایران  و دولتها و نیروهای حامی بورژوائی آنها که مانند کرگهای وحشی علیه کوچکترین پیشروی و پیروزی جنبش سوسیالیستی ما به میدان خواهند آمد. این خط و سنت و نیروها از عهده چنین مبارزه ای برنمی آیند!

ادعاهای بیشتر جریانات این دوستان حتی  در باره سرنگونی رژیم و رسیدن به سوسیالیسم واقعا کودکانه، ساده لوحانه  و بی ربط به واقعیت مبارزه وچگونگی آماده سازی و تدارک ملزومات جدی و مسئولانه و دور اندیش از جمله تحت عنوان “آلترناتیو سوسیالیستی” است. آنها فکر میکنند رژیم اسلامی هم مانند رژیم شاه با دو تا زنده باد انقلاب و چهار تا تظاهرات خیابانی سرنگون میگردد، از اینرو اساس سیاستهایشان بر تبلیغ و تفصیل و ادعا و شعار و در سالن انتظار نشستنها و بعضا امیدواری به فشارهای که از جانب  امریکا و دولتهای دیگر وارد میگردد متکی است. اما واقعیت این است که  پیروزی کارگر و کمونیزم در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی و در دنیای سیاه امروز به مراتب سخت تر از گذشته است، بسیار گسترده تر از سابق نیازمند نیروی انقلابی، جنبش مستقل و رادیکال سوسیالیستی، رهبری واقعا کمونیستی و مسئول نه خود شیفتگان رهبران ماداملعمر، احزاب سیاسی انقلابی و آزادمنش، نه فرقه ای و سکتهای  مبتکر انشعابات و تخریب مخالفین، احزاب مربوط به جنبش کارگری و سوسیالیستی، نه جنبش ملی و خلقها، وجود شکل دادن به صف مستقل و متفاوت کارگری-سوسیالیستی خود آگاه، نه همه با هم بودنها، و نیازمند تامین فوری ملزومات سیاسی،توده ای،کارگری، رهبری، سازمانی، و مسلحانه قدرتمند و غیره است، نه اینکه  گویا “تودها راه نشان می دهند” و”مردم” تکلیف همه چیز را روشن میکنند. هر کسی جز این فکر کند و تحلیل نماید، و مانند این همه سال هر روز  با “سرنگونی” و “انقلاب” و “خیزش توده ها” و “جنبش سرنگونی طلبی مردم”(حال کدام سرنگونی؟ و کدام انقلاب؟ و خیزش؟ و… پیشکش) در پیچ بعدی است خود را سرگرم کند نه تنهاسطحی است که خود فریبی میکند و به اسم کارگر و کمونیزم و انقلاب، بخواهند یا نخواهند، جنبش ما را عملا یکبار دیگر قربانی بخش دیگری از بورژوازی ایران میکنند!، و دوباره جنبش برای آزادی و برابری و سوسیالیسم را به یک چاله دیگری هدایت خواهند کرد. این یک خطر بسیار جدی است که در مقابل هر کارگر و سوسیالیست و جریان واقعا مسئول و کمونیستی قرار دارد که بجای فرقه بازی، خود محور بینی، انتقام گیری سیاسی، و چسبیدن به پستهای حقیقرسازمانی و عرق عقب مانده سازمانی و صنفی گری و غیره به این واقعیتها و آینده سرنوشت سازتر برای طبقه کارگر و سوسیالیسم در ایران به اندیشد و از این منظر برای اتحاد و همبستگی طبقاتی کل جنبش و تامین آلترناتیو سوسیالیستی آن نیز برخورد نماید.  شخصا  هر کسی که در این زمینه گام صادقانه و جدی بردارد دستش رانه تنها به گرمی میفشارم که آنرا نیز خواهم  بوسید!

آلترناتیو سوسیالیستی که بدور و بدون دخالت و حضور مستقیم  فعالین جنبش طبقاتی ما، ودر همراهی و شراکت  فعالین و نیروی درگیر در جنبش کارگری-سوسیالیستی و در مبارزه جاری در داخل کشور به سر آنجام نرسد، آلترناتیوی که شفاف و علنی  نباشد، بخش عمده نیروها و فعالین جنبش  کمونیستی و کارگری رانتواند در بر بگیرد، نمیتواند جای هیچ اتکا و امیدی برای ماها که برای پیروزی کارگر و کمونیزم بر ارتجاع اسلامی، ملی، دینی و سرمایه داری چهل سال است مبارزه میکنیم و قربانی می دهیم باشد. اصول کلی و مبانی و مشترکات چنین  تلاش و آلترناتیو سوسیالیستی چیست، و تدارک ملزومات سیاسی و عملی آن کدامند؟ و بررسی دیگر جوانب آن را به سهم خودم مقداری کاملتر از اینجا در سمیناری بدون سر سوزنی در نظر گرفتن منفعت سازمانی و به عنوان یک کارگر کمونیست صادقانه و مسئولانه در شبکه های اجتماعی بیان کرده ام.  در هر صورت کاری که آن دوستان کرده اند ربطی به  شکل دادن به آلترناتیو سوسیالیستی ندارد، اسم واقعی آن “آلترناتیو تدارک اتحاد و همکاری سازمانی است”، یک نوع همکاری عملی و اطلاعیه  مشترک دادن چند جریان با همدیگر است،  همانگونه که قبل از آن کنفرانس بارها آنجام داده اند، میتوانند بعداز کنفرانس شان نیز آنرا ادامه دهند و ما مخالفت اصولی با چنین همکاریهای عملی بین اپوزسیون چپ نداشته ایم به شرط اینکه این به بهانه ای برای سازشهای غیر اصولی سیاسی – طبقاتی و  پنهان کاری در بیان تفاوتها نشود و “آتش بس” سیاسی با هم نکنند چرا که نیروی مدعی کمونیست بودن نباید عقاید و تفاوتها و نقدهایش را به خاطر منافع های دیگرش از جنبش و از جامعه پنهان کند و به مریضی “دیپلماسی” آلوده گردد. چنین روشهای با منفعت امروز و فردای کارگر و سوسیالیسم در تناقض و تضاد قرار دارد.

 

سوال: آیا این شش جریان از گرایش شما دعوت به پیوستن به این تجمع کرده اند؟ کلا شما مسئله ارتباط و همکاری با این جریانات را چگونه ارزیابی می کنید؟

 

سلام زیجی: نخیر آنها نه تنها با ما هیچ تماسی نگرفته بودند، بلکه اطلاع یافتیم حتی برخی از آنها  به شرط  حذف و عدم حضور ما و برخی جریانات کمونیست دیگر حاضر به همکاری با همدیگر شده بودند!، حداقل دو تا از نیروها، به شرطی با   بقیه کنار هم آمده اند که مثلا امثال حزب سوسیالیست انقلابی در جمع شان حضور نداشته باشد. و در سوال قبلی گفتیم اینها متعلق به چه سنت سیاسی و جنبشی هستند. این نوع دور هم جمع شدنها تصمیمات کاملا سیاسی- طبقاتی-جنبشی است. الزاما چنین مسیری را باید طی کند. همچنانکه قبلا نیز گفته ام، مورد این دوستان،  بنظرم حاصل نزدیکی دو جنبش چپ ملی و خلقی-پوپولیستی به همدیگر در این رویداد میباشد. بنظر من سنتهای سیاسی-جنبشی دنبال شده این جریانات و سنتهای ریشه دار ناظر بر رهبری آنها، مشخصا خط سیاسی حاکم بر “حزب کمونیست”( در واقع کومله کنونی) و رهبری کنونی حزب سابق ما، ” حزب حکمتیست”( که بنظر من عمیقا از هر نظر دارای اشتراکات زیادی هستند)  اگر جز این رفتار دیگری میکردند می بایست جای تعمق میبود. بدین ترتیب “آلترناتیو سوسیالیستی” که هنوز متولد نشده با حربه حذف و سانسور نیروهای انقلابی و سوسیالیست و مخالفین کمونیست خود به “دنیا بیاید” معلوم است که مرده متولد میشود، نمیتواند جایگاهی در جنبشی که برای آزادی و برابری، نقد و آزادی بیان و فعالیت بدون قید و شرط سیاسی ،علیه سانسور و استبداد و علیه سیستم استبدادی، که یک پایه آن وجود”رهبران ماداملعمر” است، تاریخش با خون سرخ هزارا و هزاران رفیق و فعال جنبش انقلابی ما نقش بسته است، داشته باشد، حتی  اگر هر روز پرچم سرخ را نیز در دست داشته باشند و پشت  عکس مارکس و لنین و حکمت  با همدیگر عکس یادگاری بگیرند!

اما در باره جنبه دوم سوالتان مبنی بر ارتباط و یا همکاری با همدیگر، ما سیاست روشن  خود را از بدو تشکیل حزب در این باره بطور شفاف و علنی اعلام کرده ایم و در این رابطه هیچ شرط و شروط و سانسور و حذف کردنهای نیز در پرنسیب ما جایگاهی ندارد، گفته ایم: با کلیه نیروهای که برای پیروزی سوسیالیسم، سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، برای استقرار یک نظام سوسیالیستی و کارگری، و برای آزادی های بدون قید و شرط سیاسی و تحزب و تشکل و…  تلاش میکنند حاضر به هرشکلی از همراهی و همفکری و همکاری موردی هستیم. به سهم خودمان چندین بار هم در این زمینه تلاش کردیم اما احساس مسئولیتی در این رابطه شاهد نشدیم. نه تنها نیروهای چپ، ما به عنوان یک نیروی سوسیالیست و متعهد به سیاست و آرمانهای سوسیالیستی و آزادیخوانه جنبشمان حاضر هستیم در راستایی منفعت طبقه مان با آن دسته از نیروهای سیاسی “مسئول پذیر” راست نیز که مثلا حاضرند بطور شفاف و علنی برای مقابله با خطرعراقیزه کردن جامعه ایران و دفاع از مدنیت و امنیت شهروندان همکاری کنند، یا برای سرنگونی رژیم با اتکا به خود جامعه نه به امریکا و دیگر کشورهای ارتجاعی در امر سرنگونی کلیت رژیم همراه شوند، و بر تامین یک جامعه آزاد بدور از ارتجاع شونیسم و ناسیونالیسم و مذهب  وحربه های سرکوبگرانه “تمامیت ارضی کشور” و غیره همراهی کنند، و هر نیروی که به اصل آزادی و برابری،  فعالیت بدون قید و شرط حق فعالیت سیاسی،برای  پایان دادن به اعدام و وجود زندانی سیاسی،پایان دادن به  نابرابری بین زن و مرد، انحلال کامل کلیه  نیروهای مسلح و غیر مسلح سرکوبگر حرفه ای در کشور، و به دفاع از حق و حقوق و زندگی کاملا برابر کلیه شهروندان در همه امور سیاسی، اقتصادی، قضائی، اداری، فرهنگی، آموزشی و غیره متعهدباشند، میتوانیم همکاری های  مشخصی  در این زمینها  داشته باشیم.

اما با نیروهای که پرچم سیاسی واستراتژی  آنها در جهت تحمیل جنگ داخلی،سناریو سیاهی، در جهت طرحهای رژیم چنچی نوع دمکراسی امریکائی فعالیت نمایند، هر نیروئی که سیاستهای امریکا را تائید کند و یا به دولتهای مرتجع منطقه متکی باشد،  هر نیروی که حامی  مضحکه”تغییر و اصلاح “در نظام جمهوری اسلامی باشد، نیروهای که پرچم شونیستی، ناسیونالیستی ، مذهبی ، فدرالی و قومی را برای رسیدن به قدرت و ایجاد تفرقه در میان شهروندان را دنبال کنند، و نیروهای که به دنبال بازگشت نظام فاسد سرنگون شده پادشاهی یا شکل دیگری از حاکمیت اسلامی در پوشش دیگری هستند، نه تنها هیچ نوع همکاری نخواهیم کرد که تقابل و مبارزه و افشاگری علیه آنها را یک رکن مهم پیروزی کارگر و زن و جوان انقلابی و جنبش آزادیخواهی  بر ارتجاع جمهوری اسلامی، و رسیدن به آزادی، برابری، امنیت و رفاه کارگران و زحمتکشان و  شهروندان در ایران بعداز جمهوری اسلامی میدانیم.

(١)

“خلا آلترناتیو انقلابی و مبرمیت شکل دادن به آلتر ناتیو سوسیالیستی، ملزومات سیاسی و عملی آن کدامند؟ “

http://www.simroz.org/index/?p=6231

(٢)

“در باره اوضاع سیاسی ایران، …کنفرانس چند جریان چپ در استکهلم، و آلترناتیو سازی اپوزسیون بورژوائی”

http://www.simroz.org/index/?p=6808

منبع: شماره ٧۵ نشریه سوسیالیسم امروز

٢۵ آبان ١٣٩٧

١٧ نوامبر ٢٠١٨