رابطه علمی علت و معلول و حمایت از فاشیزم هیتلری و نابودی یهودیان از زبان یهود ستیزان

نوید اخگر
Nawid_akhgar@hotmail.com

در ۳۰ سال پیش و در شروع بقدرت رسیدن آیت الله خمینی به نام اسلام و بر خلاف قول ها و وعده هائی که ایشان برای آزادی مردم داده بود بر سر و ذهن زن ایرانی چادر مذهب و خرافات و ارتجاع را استوار کردند و در ادامه آن هر کسی که سرکشی کرد با شکنجه و کشتار و سنگسار و اعدام مواجه گشت.

زنان ایران از زیر چادر سیاه آوار شده شب و  تباهی و تن فروشی و کودک فروشی بر رویشان فریاد زدند و از دنیا خواستند که به نجات و یاریشان بشتابند لیک جهان که سرگرم دست و پنجه نرم کردن با جنگ سرد بود با بنیادگرایان اسلامی و با اسلام سیاسی بخاطر منافع خودش مماشات کرد.

رژیم اسلامی ایران نیروهای سیاسی را از چپ و راست و میانه سرکوب و نابود کرد، ولی هرگز نتوانست قلب مقاومت مردم ایران از کار بیندازد ،قلمها را بدستور آیت الله خمینی شکستند و دگر اندیشان را تا جائی که از دستشان بر میآمد به قل و زنجیر کشیدند و با و یا بدون قتل های زنجیره ای نابود ویا آواره سرزمینهای دیگر نمودند و هزاران هزار نفر از سرمایه های تحصیل کرده ملت ایران را در تابستان ۶۷ بدار کشید و نویسندگان دیگر کشور ها را بنام اسلام و فتوا های اسلامی به قتل محکوم کردند و ایرانیان فریاد برآوردند و از جهان کمک طلبیدند و خطر گسترش تروریزم را که سالیان دامن مردم ایران را گرفته بود و میرفت تا دیگر قلمرو ها را تجربه کند به جهانیان گوشزد کردند اما رژیم دینی با توجه به جنایات بیشمارش نتوانست پرچم فرهنگ و ادب و هنر ایران را از دست فرهنگ ورزان ایران بگیرد و بر خاک افکند.
این پرچم هر روز بر افراشته تر در اقدامی جدید به افشای "علت" ترور و کشتار و جنگ اسلام سیاسی برخاست. با انگشت افغانستان ، عراق، لبنان، غزه، کشورهای آمریکای جنوبی و کشور ها و رهبرانی نظیرعمر البشیر را در دارفور سودان و آفریقا با انگشت و بنام خطری عاجل به جامعه جهانی معرفی کرد و تنها راه بیرون رفت از گردونه تروریزم اسلامی را کوبیدن سر مار در ایران و بستن شریانهای بنزین و نفت بر روی رژیمی دانست که تا دوسال آینده به گفته  آگاهان روسی به بمب اتم دست خواهد یافت دانست.

جهان نمی خواهد و نمی خواست از پوست مماشات خارج شود و واقعیت وجودی تهدیدی امنیتی را در جلو خود بعنوان"علت" تمامی این فجایع نظاره کند، تهدیدی را که میرفت تا بدرجات مخرب تر و خطر ناک تر از تهدیدات جنگ سرد از آب در آید.

آنگاه که ۱۱ سپتامبر زنگهای خطر را برای جهان متمدن به صدا در آورد، غرب پی به واقعیتی برد که انکار آن مخصوصا در صورت اتمی شدن اسلام سیاسی دیگر به صلاح نبوده و نیست.

"علت" فجایعی که بر سر مردم ایران و جهان میآمد شناخته شده بود ولی مماشات در سطح بین المللی به انواع گوناگون هنوز ادامه داشت و حتی رئیس جمهور جدید امریکا پرزیدنت اوباما که عکسش در ایران به آتش کشیده میشد میخواست یکبار دیگر به غواصی در دریای مماشات با رژیم مذهبی روی آورد ، غواصی ای که بهای امنیتی آن را اجبارا دولت و مردم اسرائیل و مردم ستم زده ایران و کشورهائی میپرداختند که دست اختاپوس اسلامی در آنجا شریانهای حیات را قبضه کرده بود.

دیپلماسی رژیم اسلامی در کنار بازی با تضادمنافع کشور های مختلف غربی و باج دهی ها و حاتم بخشی های بی در و پیکر برای دست یابی به بمب اتم معامله بر روی اپوزیسیون خارج کشور و سرکوب و محدود کردن و ترور آنان را روزانه در دستور کار داشت و این اپوزیسیون نبایست و نمی توانست حامل تئوریهای باشد که آن تئوریها به نوبه خودش جای " علت" که فاشیزم مذهبی باشد را  با " معلول " که میتوانست جنگ در عراق و افغانستان و غزه و لبنان باشد تعویض نماید و به جامعه جهانی آدرس اشتباه بدهد.  

تضاد منافع در سطح بین المللی که به کارت بازی آیت الله خامنه ای و حاکمان مذهبی برای رسیدن به اهداف اتمی تبدیل شده بود میبایستی هر چه زود تر از طرف جامعه جهانی از دستان آنان خارج شود زیرا در اولین قدم مردم ایران و کشور اسرائیل و جامعه یهودی بعنوان "معلول" که بارها از طرف سران حکومت اسلامی به نابودی تهدید شده بودند در خطر نابودی قرار میگرفتند.
جدا کردن منافع چین و روسیه و نیز سوریه از ایران میبایستی به عنوان یکی از مهم ترین پایه های دیپلماسی غرب با ایران در دستور کار قرار گیرد و گسترش تحریم ها و بستن کانالهای رژیم برای نزدیکی هر چه بیشتر به کشور های آمریکای جنوبی به یک اقدام عاجل نیاز داشت.

اگر"علت" یعنی فاشیزم مذهبی ایران به جنگ افزار اتمی مسلح میشد، مردم به گروگان گرفته شده ایران میرفتند تا خلیفه گری ۱۰۰۰ ساله اسلامی را تجربه کنند.

 فاشیزم دینی ایران همانند فاشیزم هیتلری بعنوان "علت" جنگها و بحران ها، با تشکیل ارتش های مجهز به انواع سلاح های مخرب در لبنان در غزه در افغانستان در عراق، لبنان  و با سرمایه گزاری در کشور های آمریکای جنوبی و آفریقا و در اقصا نقاط دیگر جهان در طی سی سال راه را برای ورود مهدی موعود فراهم آورده بود و نقشه راه را حتی در خود ایران برای امام دوازدهم ترسیم کرده بودند و برای از بین بردن تمامی آثار فرهنگ و سنن ایران و ایرانیان اعم از چهارشنبه سوری یا نوروز، سیزده بدر و غیرو و جانشینی آن با عاشورا ها و تاسوعا ها و عزاداری های دین اسلام که هیچ گونه غرابتی با فرهنگ شاد و با نشاط ایرانی نداشت خیز برداشته بودند.

فاشیزم اسلامی بنا بر اعتقاداتش به فلسفه ظهور حضرت مهدی امام دوازدهم شیعیان که در جنگی با سلاح های مدرن روز (اتم) ظهور خواهد کرد و کفار غیر مسلمان را در جهان بزانو در خواهد آورد و مردم جهان جملگی طوق بندگی اسلام را بر گردن خواهند نهاد را به تهدیدی جدی برای امنیت و ثبات در جهان بطور عام و بر علیه
جامعه یهودی و مردم و فرهنگ ایران بطور خاص بدل کرده بود.

سئوالی که هر انسان منطقی و آگاهی  حق دارد از خودش بکند این است که با توجه به اینکه هیچ انسان عاقلی خواستار جنگ و خونریزی نیست و به این نیز آگاه است که هر کسی اعم از اپوزیسیون ایرانی و یا نیروی خارجی که قدم در جنگ بر علیه فاشیزم مذهبی ایران که "علت" وجودی تمامی جنگها و سرکوبهاست بگذارد با انبوهی کشته و کشته شده مواجه خواهد شد چگونه باید برخورد کند؟ فرد را وارد دنیای واقعیات میکند و از عالم هپروتی که در آن تنها نظام فاشیزم مذهبی حضور دارد دور خواهد کرد.

هر معلولی و یا هر کشوری که در مقابل این "علـت" یعنی فاشیزم دینی ایران قد علم میکرد و میخواست از منافع مردم خودش بطور مستقیم و از منافع مردم ایران و جهان بطور غیر مستقیم دفاع کند آیا میبایست مورد پرخاش و فشار قرار گیرد ؟
تصور کنید که انگشتها در جنگ جهانی دوم با توجه به ملیون ها کشته و زخمی از هر کشوری بجای نشانه رفتن بسوی "علت" یعنی هیتلر و نازیسم هیتلری بعنوان تهدید امنیتی برای جامعه جهانی به طرف دیگری نشانه میرفت.

 در پی تمام این آماده سازی ها و زمینه چینی ها و در پس ساده لوحی های زیرکانه و سود پرستانه غرب که با همکاری ایرانیانی که جای علت و معلول را دانسته و یا نادانسته مرتب تعویض میکردند تنها کافی بود تا قائد  عظیم الشان اسلام آیت الله خامنه ای پای به صحنه گزارند و دستور جهاد صادر کنند و یهودیان را کافر حربی بخوانند و دستور کشتار آنان را در هر کجا که یافتند بدهند تا گروه های دست ساز حکومت اسلامی از غزه تا لبنان تا عراق و افغانستان و تا القاعده  و تا اروپا و امریکای لاتین به این جهاد اسلامی عملا و تئوریک روی آورند و تکلیف جهان کفر را که می رفت تا  به توسط شورای امنیتش و ابزار تحریم و بایکوت و بستن شریانهای نفت و بنزین کارت اتمی را از دستان فاشیزم مذهبی بدر آورد به جنگی تمام عیار سوق دهد و نیروهای اپوزیسیونش که درسهای تاریخی جنگ جهانی دوم را در کلاسهای دانشگاههای معتبر جهان بر خلاف عوضعلی کردان خوب آموخته بودند و تجربه درسها و فلسفه علت و معلول را نیز بخوبی میشناختند از زبان فردی بنام کوروش عرفانی از نئونازیست های ضد یهود هوادار احمدی نژاد که خود را "هوادار نیروهای چپ" مینامید فتوای کافر حربی آیت الله خامنه ای را به گوش جان شنیده و در اینترنت بجای اینکه از "علت" یعنی فاشیزم مذهبی ایران و برخورد با آن بنویسد همراه با رئیس جمهور ولی فقیه احمدی نژاد برای حذف اسرائیل از روی نقشه جهان به تصور اینکه مردم ایران را خوابی خوش فرا گرفته و وزارت اطلاعات میتواند دست به هر نوع تحرکی پس از شکست حماس در غزه بزند معلول یعنی کشور اسرائیل و یهودیان را با انگشت نشان میدهد و چنین مینویسد.
سیتات
 در هر کجا که هستیم باید از طرح هایی که به طریق انسانی و اخلاقی به موجودیت اسرائیل به عنوان یک مجموعه ی ضد انسانی و تحمیلی پایان می دهد حمایت کردو نیز قرار گرفتن یهودیانی که می خواهند در آنجا زندگی کنند تحت یک حاکمیت فلسطینی، نباید اجازه داد که راه حل های مسخره و اهانت آمیز مانند طرح های صلحی که تاکنون مطرح شده است سبب شود که اسرائیل بهانه ای برای بقای موجودیت ضد انسانی خویش پیدا کند. به هیچ عنوان نباید در دام حرف هایی مثل «حقوق بشر»، «آنتی سیمتیزم» و «نژاد پرستی» و… قرار گرفت. پایان سیتات
 این گفتار های یهود ستیزانه و فاشیستی به وبلاگ آقای اسماعیل وفا یغمائی که به طرفداری از ضد یهود منحرف دیگری بنام زری اصفهانی هیچگاه کم نگذاشته است لینک میشود .
باید به حال  آقای اسماعیل یغمائی که با مخفی شدن در پشت چنین افرادی و چنین رفتار ها و گفتار های شنیعی که زیر بنای شعر و ادبیات و هنر و فرهنگ ایران و ایرانی را به نابودی میکشاند و مبارزین را عملا و خواهی نخواهی در پای ارتجاع خونخوار اسلامی و سیاست های جنگ طلبانه علی خامنه ای ذبح میکند افسوس خورد آیا این است جوهرهء ۳۰ سال مبارزه دوشادوش با سیاسیون در شورای ملی مقاومت ؟
آقای اسماعیل یغمائی ورای هر اظهار نظر سطحی و غیر موثر و آلوده به تفکرات عمیقا مذهبی که امروز از خود بروز میدهد و فرو رفتن در افکاری که جلال آل احمد ها در نیم قرن پیش تجربه کردند باید به مردم ایران بگوید که چرا با شورا و مجاهدین فعالیت نمی کند آیا پس از خروج از سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت طرحی مترقی تر از آنان در زمینه مسائل بین المللی در چنته دارد یا نه در روابط داخلی برای رفرندام سینه میزند و در روابط خارجی در طرف راست حماس و حزب الله لبنان برای نابودی یهودیان ایستاده است؟

علی جوادی از رهبران حزب اتحاد کمونیزم کارگری نیز همطراز با تئوریهای فوق در مورد حذف اسرائیل از روی نقشه جهان به یاری نئونازیستها و احمدی نژاد میشتابد و این تئوری را طرح میکند که اگر در این طرف معادله "کسانی" خواهان سرنگون کردن حکومت اسلامی هستند آنطرف معادله یعنی حذف اسرائیل  از روی نقشه جهان چرا صورت نپذیرد به نوشته علی جوادی توجه کنید
سیتات
چگونه است که حل این معادله "دو سویه" به یکباره به نابودی یک سوی قضیه گره میخورد؟ پایان سیتات
برخورد به نقطه نظرات علی جوادی را میتوانید در آدرس ذیل مطالعه بفرمائید
http://www.nawidakhgar.com/maghalat/NAGDI%20BAR%20ALI%20JAVADI.htm
البته خود رهبران فلسطین پس از اینکه احم