ممکن و شدنی

ممکن و شدنی

این روزها مصادف با صدمین سالگرد پایان جنگ جهانی اول است. جنگی که اگر انقلاب اکتبر بوقوع نپیوسته بود و یکی از طرفهای اصلی جنگ دول سرمایه داری، از صحنه محو نمی شد معلوم نبود چگونه میخواست به پایان برسد. یک قرن از آن ماجرا گذشته است و در صدمین سالگرد این جنگ ویرانگر که سرمایه داری شکل داد که منجر به کشته شدن فقط ١٠ میلیون سرباز گردید تا نقشه سیاسی و اقتصادی جهان را متناسب با نیازهای روزش بچیند سیاست پیشگان بورواژی، اعم از زن و مرد در پاریس زیر “طاق پیروزی” گرد هم آمدند. که آن هم نشانگر یکی از جنگهای است که اروپا در یک قرن قبل تر از جنگ جهانی اول تجربه کرد چون بورژوازی میخواست در پناه ناپلئون راه خود را بگشاید. درهمچین یادبودی یکی از میان آنها(مکرون رئیس جمهور فرانسه)، از جنس همان سیاستمدارانی که جنگ، از نوع جنگهای جهانی را راه انداخته بودند از بقیه دعوت کرده است که “برای صلح بجنگیم!” ایشان فرمودند که :” بیایید به جای بازی با ترس‌هایمان علیه یکدیگر، امیدهایمان را بسازیم.” چه رمانتیک!

اما کافی است که نگاه سرسری به سیاستهای کسانی که مرکز توجه این خبر هستند بیندازیم تا متوجه شویم امیدی که ایشان به دنبال آن هستند چیزی نیست جز تلاش برای استثمار فزاینده ٩٩ درصد جمعیت جهان. هر کدام ازاین مردان و زنان که در راس قدرت کشور مطبوع شان هستند، مطلوبیت شان برای بورژوازی که زمام امور را در دست بگیرند ثابت شده است. هر کدام به نوعی در پی اجرا کردن سیاستهای هستند که منجر به خانه خرابی بیشتر کارگران میشود. نمونه اش همین جناب مکرون به عنوان میزبان است که سعی دارد به هر شکلی شده قانون کار را بر علیه کارگران فرانسه اصلاح کند کاری که دولتمردان قبلی نتواستند. از اردوغان ، ترامپ و پوتین لازم نیست بگویم. بی تردید اگر شرایط اکنون مانند ابتدای قرن بیستم می بود هیچکدام از ایشان در براه انداختن جنگ تردید به خود را نمی دادند و اتفاقا مدعی میشدند برای صلح میجنگند! البته جای مصلح جدیدشان که مخالفانش را در وان اسید حل میکند، یعنی ولیعهد بن سلمان خالی بود. بهرحال ایشان هم برای صلح دارد یمن را با خاک یکسان میکند و صد البته دیگر جمهوری اسلامی جای خود دارد که همین چندی پیش موشکهایش را به نمایش گذاشته بود تا عزمش را برای پایداری صلح به نمایش در آورده باشد.اما آنچه در پاریس به نمایش گذاشته شده تمام کراهت دنیای امروز بورژوازی نیست. این روزها از همه سو و در چهار گوشه جهان بورژوازی چهره کریه خود را بیش از پیش به نمایش میگذارد. نمونه اش پر و بال گرفتن  فاشیسم در برزیل، نمونه دیگرش آنچه بر سر ما مردم دارند می آورند.

دو باند بورژوازی یکی در آمریکا یکی در ایران زندگی ما مردم ایران را درگروگان خود گرفته اند تا “اصولی بودن سیاستها” خودشان را به نمایش گذاشته باشند. دور دوم تحریم ها شروع شده است تا مردم بیش از این که هست مچاله کرده باشند تا شاید یکی از این دو، روزی کوتاه بیایید و این کوتاه آمدن شان ( اگر هم روزی اتفاق بیفتد) قرار نیست که بهبودی برای من کارگر در پی داشته باشد چرا که به قول استاد اقتصاد ساکن پاریس (فریدون خاوند) ” بازیگران بزرگ صحنه اقتصاد جهانی…و رسانه های …(برای توصیف) ایران بعد از «برجام» بارها و بارها به اسطوره «الدورادو» متوسل می‌شدند؛ نام شهری افسانه‌ای در آمریکای جنوبی که فاتحان اسپانیایی در قرن شانزدهم میلادی آن را انباشته از طلا می‌پنداشتند و خود را، برای جستجو و تصاحب آن، به آب و آتش می‌زدند.” و معدن طلا واقعی کارگر ارزان و به قول همین جناب مردم با کیفیت ایران است که دهان همه ایشان را به آب انداخته. اما حیف که حکومتی بر ایران مسلط است که سراپا غرق فساد است و بدون مرگ بر امریکا گفتن اموراتش نمی گذرد. با چشمی که به ایران بعد از برجام نگاه میکردند و انتظاری که از برجام داشتن در فردای توافق جدیدی اگر صورت بگیرد به همین نگاه به ما مردم ایران نگاه خواهند کرد و البته کسانی مانند استاد هستند گنجشک را رنگ کنند و به جای قناری به ما بیندازند: ” چرا ایران نتواند به برزیل و یا حتی آلمان خاورمیانه بدل شود؟” و وعده شیرین تر ایشان برای سرمایه داران (ببخشید کارآفرینان) ایران “چیران”( مرکب از چین وایران) است! اما ظاهرا مقدر است برای داشتن “میدان صلح آسمانی” ابتدا تا میتوانند در این بازی تحریم دمار از روزگار ما در بیاورند. ” هیچکس تردیدی ندارد که ابعاد وسیع تحریمهای اقتصادی مستقیما بر تمام جنبه های زندگی هم اکنون مشقت بار مردم تاثیرات مخربی خواهد گذاشت و گرانی و بی دارویی و بیکاری و فقر و کارتون خوابی و مرگ و میر کودکان و اعتیاد و تن فروشی را گسترش خواهد داد. اکثریت مردم ایران سالهاست در شرایط سخت و ریاضت اقتصادی ای که جمهوری اسلامی بر آنها تحمیل کرده مچاله شده اند و این تحریمها فشار اقتصادی را کمر شکن تر خواهد کرد و تامین ساده ترین معیشت و نان شب را به معضل میلیونها مردم تبدیل خواهد کرد.”*

اما این همه تصویر نیست. کارگران ایران اما از کیفیت دیگری ساخته شده اند. نه آن کیفیتی که اقتصاددان در ضمیرش میپروارند و الدرادو را به سرمایه داران آدرس میدهد بلکه کارگران مبارزی که با وجود همه مصائب روزمره زندگی و سرکوبگری وحشیانه حکومت مشت بر آسمان میکوبند و حکم میدهند از امروز به بعد حکم از پایین به بالا صادر میشود. و خطاب به هم طبقه هایش میگوید: “شوراها را باید زندگی کنیم.” کارگران در ایران هستند که دارند نشان میدهند جوری دیگر هم میشود زندگی کرد و باید زندگی کرد. اگر از سوی سرمایه داری توده مردم نصیبی نمی برند جز خشونت پیوسته و مدام. اما از سوی دیگر مردمی که زندگی می آفریند هم هستند که بیزاری خودشان را از نژاد پرستی و ناسیونالیسم ( توجیهات ایدئولوژیک خشونت عریان بورژوازی) فریاد میزنند. بورژوازی اشتباه میکند اگر فکر میکند که این صدا فقط از یک نفر برخواسته است این فریاد طبقه ای که هر روز این صدا از گوشه ای از این مملکت بلند میشود. کافی است این دیکتاتوری در هم بشکند تا دنیا شاهد صفوف میلیونی کارگران باشد که فریاد شان شورا است که میخواهند شوراها را زندگی کنند. تا کارگران جهان بار دیگر ببیند که خورشیدشان کجاست تا خود را باور کنند؛ همانگونه که صد سال پیش انقلاب کارگران در روسیه نقطه پایانی بر جنگی جهانی بود  اکنون نیز انقلاب ایران به رهبری طبقه کارگر میتواند شور وشادی و امید واقعی به صلح، به صلح واقعی و زندگی را زنده کند. و بازی را باید از دست بورژوازی در کل دنیا بیرون کشید و این ممکن توسط طبقه کارگر ایران شدنی است.

* برگفته از بیانیه حزب کمونیست کارگری در مورد دور دوم تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه جمهوری اسلامی