زن، سوژه سرکوب! زن، سمبل مقاومت!

ارژنگ بامشاد

اجرای جدی تر "طرح ارتقای امنیت اجتماعی" توسط نیروی انتطامی، به عنصر کلیدی سیاست سرکوب جمهوری اسلامی تبدیل شده است. جوهر اصلی این طرح، مبارزه ی بی امان با به اصطلاح بدحجابی است.

نگاهی به سیاست های رژیم در کنترل جامعه و سیاست های سرکوبگرانه اش، به راحتی این واقعیت را عریان می سازد که زن در جامعه امروزی ایران، به سوژه اصلی سرکوب تبدیل شده است. این سیاست آشکار، تنها منحصر به دوره ی اخیر نیست. از ابتدای قدرت گیری روحانیون و یکه تاز شدن چماقدران حزب اللهی، زن به سوژه اصلی سرکوب تبدیل شده است. اگر در ابتدای انقلاب با شعار " یا روسری یا توسری" به سراغ زنان رفتند، امروز با "طرح ارتقای امنیت اجتماعی"،" جداسازی دختران و پسران دانشجو"، " نیمه وقت کردن کار زنان شاغل"،" ممنوعیت تحصیلی دختران در برخی از رشته ها"،" عندالاستطاعه کردن مهریه زنان"،" سهمیه بندی کردن حضور دختران در دانشگاه ها"،" بومی کردن تحصیل دختران"،" ممانعت کردن از ورود دختران به میدان های ورزشی" و….. سیاست خانه نشین کردن و جداسازی و پوشش اجباری را دنبال می کنند. در واقع سرکوب زن در جامعه تحت حکومت اسلامی، به عنصر پایدار و کلیدی کنترل جامعه تبدیل شده است. شاید هیچ روزی را در تمامی دوران حکومت اسلامی نتوان یافت که در آن بحثی در مورد نحوه ی برخورد با زنان مطرح نشده باشد.

ّتمرکز و پایداری عنصر سرکوب در قبال زن ایرانی از کجا ناشی می شود؟ وقتی مرتجع ترین گرایش اسلامیون ایران یعنی نواده گان شیخ فضل الله نوری که توسط روحانیون مشروطیت به اعدام به محکوم شد، به قدرت رسیدند، با جامعه ای روبرو گشتند که در بسیاری از جهات، جامعه ای امروزی بود. این جامعه از مناسبات فئودالی و عشریتی فرسنگ ها دور شده بود. جامعه شهری کشور در حال افزایش بود و فرهنگ شهرنشینی نیز بسیاری از ملزومات خود را به همراه آورده بود. در چنین جامعه ای زن، دیگر آن زن دوران عشیرتی و دوران فئودالی نبود. هر چند در دهات و یا پاره ای از استان ها شاید این روند با کندی در جریان بود، اما کلیت جامعه، کلیتی امروزین داشت. روحانیت مرتجع و دارودسته های حزب اللهی و بعدها نهادها و ارگان های سازمان یافته سرکوب، با جامعه ای روبرو بودند که در آن زن از جایگاه سنتی خود رها شده و وارد فضای عمومی شده بود. زن مدرن و امروزی، هم تحصیل کرده بود، هم شاغل؛ هم از آزادی نسبی پوشش برخوردار بود، هم به حقوق خود تا حدودی آشنا؛ هم به سمت های مدیریتی راه یافته بود، هم از حق رأی برخوردار( هر چند این حق رأی و امکان انتخاب شدن به مقامات مدیریتی حساس در شرایط دیکتاتوری شاه درعمل ره به جائی نمی برد) ؛ به دیگر سخن، وارد اجتماع شده بود و می توانست از حق وحقوق خود دفاع کند. چنین زنی با الگوی زن در نگاه روحانیت حاکم و کهنه اندیشان همراهشان زمین تا آسمان تفاوت داشت. در نگاه آن ها، زن، می بایست سنگر خانه را حفظ کند؛ همسری و مادری کند و به بیرون پا نگذارد تا در حیطه ی دید نامحرمان قرار نگیرد؛ در نگاه آن ها،" زن کشتزار مرد است"، زن جزء مایملک مرد است که باید از آن حفاظت شود! زن عنصر و ماده فساد است! و می توان بر این لیست طولانی افزود. بی جهت نبود وقتی که یک خبرنگار تلویزیون در اوایل انقلاب، مصاحبه ی دختری را پخش کرد که در روز تولد فاطمه دختر پیغمر گفته بود الگوی من ، اوشی، قهرمان فلان سریال ژاپنی است، خمینی برافروخت و دستور مجازات این خبرنگار بخت برگشته را صادر کرد. زیرا از نگاه مرتجعین اسلامی، الگوی زن، باید به گونه ای در رادیو و تلویزیون تبلیغ می شد که نگاه آن ها را بیان کند. و حالا آن ها می خواستند بر چنین جامعه ای حکومت کنند. حکومت کردن بر چنین جامعه ای، درگیر شدن با نیمی از جمعیت کشور بود. سران و رهبران رژیم اسلامی قبل از پیروزی قیام تلاش فراوانی کردند تا اثبات کنند که از حقوق زنان هم دفاع خواهند کرد. آن ها نمی خواستند از دامنه وگستردگی جنبش های اعتراضی کاسته شود. حضور گسترده زنان در جریان انقلاب ضد سلطنتی آن چنان آشکار بود که کسی نمی توانست آن را نادیده بگیرد. اما پس از کسب قدرت توسط مرتجعین، ورق برگشت. هر چند حکومت اسلامی برای عقب نشاندن انقلاب، سرکوب تمامی جریانات فعال و لایه های فعال جامعه را در دستور قرار داد و به این دلیل کارخانه ها، دانشگاه ها، ترکمن صحرا و کردستان را به خاک و خون کشید و نیروهای سیاسی فعال را قلع و قمع کرد، اما سرکوب جنبش زنان، سرکوبی پایدار و طولانی بود. زیرا مبارزه زنان، مبارزه ای گسترده، همه جانبه و فراگیر بود. در این رابطه رژیم اسلامی با نیمی از جمعیت کشور درگیر شده بود. زنان در مبارزه و مقاومت خود، جنگی کم شتاب، مداوم ،توده ای و فرسایشی  را در پیش گرفتند. این جنگ، تمامی عرصه های زندگی را در بر می گرفت. زیرا هر جا که زن بود و هست، درگیری دو نگاه در قبال زن در مقابل هم قرارمی گیرد. و رژیم اسلامی تمامی تلاش خود را به کار برده است که نگاه عقب مانده، ارتجاعی و سنت گرایانه ی خود از زن را بر جامعه تحمیل کند.

اهداف سرکوب زنان

انتخاب زن به عنوان سوژه سرکوب پیگیر، انتخابی واکنشی و خود به خودی نیست. در این انتخاب، چند هدف، هم زمان دنبال می شود:

اول ـ با سرکوب مداوم جنبش زنان به بهانه های گوناگون، فضای ملتهب جامعه هم چنان تداوم پیدا کرده و این امر قدرت واکنش واقدامات دیگر نیروهای  مخالف رژیم را محدود می کند. با بالا نگهداشتن چماق سرکوب بر سر جامعه زنان، به دیگر نیروها گوشزد می شود که این چماق می تواند بر فرق سر آن ها نیز فرود آید. بنابراین هدف بالا نگهداشتن چماق، بالا بردن قدرت مرعوب کنندگی آن است. ز