در افشای پروژه سندیکا سازی دولتی-امنیتی

 در افشای پروژه سندیکا سازی دولتی-امنیتی

توضیح: این نوشته، پیاده شده ی مصاحبه من با بهروز خباز است و به درخواست تنی چند از دوستان انتشار داده میشود.

صورت مساله چیست؟

اخیرا دولت ایران با پشتیبانی نهادهای امنیتیش، دست اندرکار ایجاد سندیکای دولتی شده است؛ دولت ایران متوجه شده است که با سرکوب نمیتواند جنبش مستقل کارگری را متوقف کند و نسخه ی شورای اسلامی و انجمن صنفی هم حنایی بی رنگ در میان بخش قابل توجهی از کارگران است. به همین علت این بار با فریبکاری و با نقاب جدیدی دست به یک بازی تازه زده و با سوءاستفاده از نام یکی از تشکلات مستقل دست به ایجاد تشکلی با ماهیت مشابه با شورای اسلامی کار اما با نام سندیکا زده است. در این نوشته به اهم مسائل مرتبط با این پروژه سندیکاسازی دولتی می پردازم.

۱-سرکوب سیستماتیک علیه سندیکای واحد و حالا سندیکاسازی دولتی در مقابل آن:

 سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، از سال های هشتاد و سه و هشتاد و چهار به عنوان یک تشکل مستقل از کارفرما و دولت شروع به فعالیت کرده است. در طول این سال ها، اعضای این تشکل مستقل با وجود سرکوب و اخراج و احضار و زندان و ضرب و شتم و تخریب و مشکلات متعدد، فعالیت های زیادی انجام داده اند. از جمله پیگیری مطالبات دستمزدی و مسکن کارگران شرکت واحد، ارتباط رو در رو با کارگران  شرکت واحد، برگزاری تجمع های اعتراضی و همچنین اعتصاب. همزمان سندیکای کارگران شرکت واحد زیر سرکوب شدید دولتی قرار داشتند؛ فعالین سندیکایی از کار اخراج شدند، تهدید شدند، دستگیر و زندانی شدند. سندیکای کارگران شرکت واحد در طول این ۱۴ سال، فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذاشته و تجارب مختلفی را کسب کرده است. نهادهای امنیتی دولت جمهوری اسلامی، با وجود استفاده از انواع روش های سرکوب، تا به امروز نتوانسته اند فعالیت این سندیکا را متوقف کنند. سندیکای کارگران شرکت واحد، تقریبا یکی از تنها تشکل های باقی مانده رزمنده در جنبش کارگری ایران است که در طول این سال ها، یک استراتژِی بسیار مهمی را دنبال کرده است. این استراتژی مستقل بودن از دولت و کارفرما به عنوان یکی از مهم ترین قدم ها در امر مبارزه طبقاتی بوده است. واضح است که در غیبت تشکل مستقل کارگری، هر چقدر هم کارگران اعتراض و اعتصاب پراکنده و گاهگاهی داشته باشند، این اعتراض و اعتصاب نمی تواند نتایج دراز مدت داشته باشد.  سندیکای واحد با وجود نقد ها و فراز و نشیب ها همواره توانسته است بر خط استقلال از دولت و کارفرما حرکت کند و دقیقا به همین دلیل است که در این سال ها، دولت جمهوری اسلامی ایران بر روی سندیکا زوم کرده است و به روش های مختلفی سعی کرده است مبارزات کارگران در این سندیکا را متوقف کند که تا کنون موفق به متوقف کردن این سندیکا نشده است. به همین علت دولت جمهوری اسلامی الان مجبور شده است که وارد یک فاز جدید بشود و با توسل به ترفندهای جدید، به خیال خام خودش تلاش کند که سندیکای کارگران شرکت واحد را به حاشیه ببرد و مبارزات کارگران را در سندیکای واحد سرکوب کند. این بار دولت ایران از طریق یک سری عوامل اطلاعاتی و امنیتی، می خواهد زیر نام سندیکا( البته سندیکای وابسته به دولت و کارفرما)، همان شورای اسلامی کار را با نام سندیکا احیا کند. این عوامل امنیتی در ماه های اخیر اطلاعیه هایی منتشر کرده اند و اعلام کرده اند که می خواهند مجمع عمومی برگزار کنند. البته می دانیم که این مجمع عمومی، فرمایشی است و در راستای پروژه سندیکا سازی دولتی و امنیتی است. دست اندرکاران برگزاری این مجمع عمومی فرمایشی از نام چند تن از کارگران شرکت واحد برای تبلیغ این پروژه امنیتی سواستفاده کرده اند. البته همین کارگران بعدا هر نوع رابطه با مجمع عمومی فرمایشی را تکذیب کردند. همچنین دست اندرکاران این مجمع عمومی فرمایشی علیه فعالین سندیکا تخریب و فحاشی کردند و حتی یکی از این افراد به نام سعید آزری، در تماس تلفنی رضا شهابی را به قتل تهدید کرده است.

۲-چه کسانی در جلوی صحنه این پروژه سندیکا سازی دولتی هستند؟ و در مقابل چه کسانی مقاومت میکنند؟
سه فرد اصلی که دست اندرکار این پروژه سندیکا سازی دولتی و امنیتی هستند، سعید ترابیان، حسن میرزایی و عباس بخشش هستند. سعید ترابیان و میرزایی مشخصا سال ها قبل عضو سندیکای شرکت واحد بوده اند اما به علت اقدامات ضد کارگری و اقدامات امنیتی علیه کارگران و اعضای سندیکا مدت هاست از سندیکا منفک شده و با شورای اسلامی همکاری میکرده اند. از این فراتر یکی از اعضای این تیم دولتی-امنیتی برای برگزاری مجمع عمومی دولتی یعنی سعید ترابیان، در طول این چند سال در دستگیری کارگران و پرونده سازی امنیتی علیه اعضای سندیکا با نیروهای اطلاعاتی و امنیتی همکاری کرده است. از جمله سعید ترابیان، غلامرضا غلامحسینی(عضو سابق سندیکا که اکنون ساکن کانادا است و به عنوان شاهد مستقیم بارها بر این ماجرا صحه گذاشته) را سر قرار می برد و باعث دستگیری او می شود. سعید ترابیان همچنین در پروسه سند سازی در همکاری چند ساله با وزارت اطلاعات، علیه اعضای سندیکای واحد اعتراف کرده است. تمام اتهامات و مصیبت های وارد شده بر رضا شهابی ماحصل همکاری ترابیان با وزارت اطلاعات بوده است. تا آنجایی که دولت ایران در گزارش خود به سازمان جهانی کار که انتشار علنی هم پیدا کرده است، برای اینکه به سازمان جهانی کار توضیح دهد و در واقع توجیه کند که چرا رضا شهابی را زندانی کرده است، این مسئله را مطرح کرده است که رضا شهابی نه به خاطر فعالیت های کارگری بلکه به دلیل فعالیت های سیاسی و ارتباط با گروه های تروریستی در زندان است و در همان گزارش دولتی نوشته شده است سند این ادعا هم اعترافات سعید ترابیان است. سعید ترابیان در چند سال اخیر، با  شورای اسلامی کار همکاری مستقیم کرده است. در جلسات شورای اسلامی کار همراه با سران شورای اسلامی کار در شرکت واحد حضور داشته است.  حتی خود شورای اسلامی کار، تصویر سعید ترابیان و حسن میرزایی را منتشر می کند و می گوید که این افراد با ما همکاری می کنند و عملکرد شورای اسلامی کار را تایید می کنند. این افراد حتی در انتخابات شورای اسلامی کار حاضر می شوند و در میان کارگران ، به تبلیغ شورای اسلامی کار می پردازند و می گویند سندیکا یک ظرف سیاسی است و کارگران باید از آن دوری کنند و باید به شورای اسلامی کار رای بدهند. سعید ترابیان حتی در تجمعات کارگران شرکت واحد حاضر می شود و به پلیس حاضر در محل، فعالین سندیکا را نشان می دهد که پلیس آنها را شناسایی و دستگیر کند. در یکی از این تجمع ها، که کارگران شرکت واحد متوجه این مسئله می شوند ، خشمگین می شوند و هنگامی که خشمگین به سمت ترابیان می روند، پلیس حاضر در محل، مانع می شود و سعید ترابیان را اسکورت می کند و از محل تجمع دور می کند.
در واقع، سعید ترابیان، فردی که مستقیما در طول این چند سال با نیروی های امنیتی و اطلاعاتی کار کرده و هم اکنون به عنوان ناظر خطوط  در شرکت واحد کار می کند، با استفاده از امکاناتی که از طرف حراست شرکت واحد و همچنین مدیریت شرکت واحد در اختیار او قرار داده اند، در میان کارگران شرکت واحد آزادانه می چرخد و به تبلیغ برای برگزاری مجمع عمومی فرمایشی مشغول است.

در طرف مقابل این افراد، سندیکای واقعی کارگران شرکت واحد قرار دارد، سندیکایی مستقل که هزینه های بسیار زیادی داده است؛ رضا شهابی که ۷ سال را در زندان گذرانده است، در این ۷ سال از این زندان به زندان دیگر و از بیمارستان به بیمارستان دیگری رفته است. اکنون نیز علاوه بر مشکلات متعدد جسمی، محکوم است به عدم فعالیت سندیکایی. ابراهیم مددی، دیگر عضو سندیکا با وجود شرایط بسیار دشوار جسمی و کهولت سن، حکم ۵ سال و ۳ ماه زندان به او ابلاغ شده است. داوود رضوی، دیگر عضو هیات مدیره سندیکا، حکم ۵ سال زندان دریافت کرده است. حسن سعیدی که از دیگر اعضای  سندیکای کارگران شرکت واحد است، از کار اخراج شده است و بارها در تجمعات اعتراضی کارگران شرکت واحد، توسط نیروهای امنیتی مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. خانم فرحناز شیری که اولین راننده زن شرکت واحد بود، به دلیل فعالیت های سندیکایی از کار اخراج شده است. و ده ها کارگر دیگر که از کار اخراج شده، حبس کشیده، بازجویی شده، ضرب و شتم شده و هزینه ها داده اند و این سندیکا را با هزینه های بسیار و البته با مقاومت با ارزش خود و در کنار حمایت جنبش کارگری به اینجا رسانده اند. این افراد و اعضای سندیکا با تمام قوا در مقابل این  پروژه سندیکا سازی دولتی و امنیتی هستند. در یک طرف اعضای صادق و شریف سندیکای واحد هستند که سال هاست مقاومت پیشه کرده اند و از طرفی دیگر دولت ایران و نهادهای امنیتی هستند که از چهره و نام دو مامور و همکار خود در میان کارگران استفاده می کنند تا پروژه سندیکاسازی دولتی خود را به پیش ببرند.

۳-سنگها بسته و سگ ها رها!

فعالین سندیکای واحد، به صورت مداوم زیر ضرب و شتم بوده اند و اجازه برگزاری مجمع به آنها داده نشده است. سندیکای واحد بارها با وزارت کار مکاتبه کرده که برای برگزاری مجمع دست از سرکوب سندیکا برداشته و محلی در اختیار آنها قرار دهند. وزارت کار سکوت کرده اما اعضای سندیکا بلافاصله مورد بازجویی قرار گرفته اند که حق برگزاری مجمع ندارند. تنی چند از اعضای سندیکا مانند داوود رضوی در ماه های اخیر در بازجویی مورد تهدید قرار گرفته اند که در صورت تلاش برای برگزاری مجمع عمومی سندیکا با آنان برخورد خواهد شد. اما در مقابل سعید ترابیان که مامور اطلاعاتی است، با استفاده از امکاناتی که مدیریت و حراست شرکت واحد در اختیار او گذاشته اند، می خواهد که مجمع عمومی فرمایشی برگزار کند و قرار است از دل این مجمع عمومی فرمایشی، یک سندیکای وابسته به دولت و کارفرما( که همان شرکت واحد است)، بیرون بیاید و تحت عنوان سندیکا، همان شورای اسلامی کار را جایگزین سندیکای کنونی کارگران شرکت واحد کنند. تا به این روش سندیکای کارگران شرکت واحد را به حاشیه ببرند.
حتی حراست شرکت واحد و مدیران ارشد شرکت واحد در مدیریت و هماهنگی و سازماندهی این مجمع قلابی به ترابیان-میرزایی کمک کرده اند و برای آنان مکانی نیز تهیه و تدارک دیده اند!

۴-اختلاف درونی یا نبرد طبقاتی؟

در این میان برخی فکر میکردند یا دوست داشتند اینطور وانمود کنند که گویی یک اختلاف فکری در درون سندیکا وجود دارد و دو دسته مختلف از اعضای سندیکا قرار برگزاری مجمع های جداگانه دارند. یا برخی از حامیان این پروژه دولتی، تعمدا اینگونه تبلیغ میکردند که گویا عده ای از اعضای سندیکا ” علاقه” به مجمع ندارند! اما عده ای دیگر مجمع دوست دارند و به این علت (؟) اختلافی رخ داده است. در حالی که ماجرا اصلا اینطوری نیست. سندیکای کارگران شرکت واحد مدت هاست که به دنبال برگزاری مجمع عمومی است. الان هم در سایت سندیکا، در مورد برگزاری مجمع عمومی سندیکا اطلاعیه داده اند. اما در مقابل، مشخصا نیروهای امنیتی هستند؛ وزارت کار و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی هستند که از طریق حراست و مدیریت شرکت واحد، به دنبال برگزاری مجمع عمومی فرمایشی هستند. در واقع، این مسئله اصلا اختلاف فکری یا اختلاف درونی بین اعضای سندیکا نیست. رویارویی و صف بندی بین سندیکای مستقل است با دولت ایران. مقاومت سندیکای کارگران شرکت واحد است در مقابل سندیکاسازی دولتی. یک پروژه امنیتی اطلاعاتی در دستور کار قرار گرفته است که فعالین سندیکای کارگران شرکت واحد، علیه این پروژه ایستاده اند. و اینجا هر کس و با هر گرایشی در درون جنبش کارگری، اگر به تشکل کارگری مستقل از دولت و کارفرما اعتقاد دارد، باید متحدانه جلوی این پروژه امنیتی اطلاعاتی مقاومت کند. اینجا دیگر بحث بر سر اختلاف در درون جنبش کارگری نیست. این پروژه سندیکا سازی دولتی و امنیتی، البته تنها محدود به سندیکای شرکت واحد نیست؛ به زودی در جاهای دیگری که کارگران به صورت رادیکال ، مطالبات خودشان را پیگیری می کنند، اجرا خواهد شد.

۵- بهانه های اساس نامه ای توسط برخی که مدافع این پروژه دولتی هستند:

برخی آگاهانه و یا ناآگاهانه و تعدادی هم با بازی کردن نقش مبصر و عده ای هم با فریبکاری و بدون اینکه بگویند دقیقا منظورشان چیست اینگونه و مبهم اعلام کردند که گویا سندیکای شرکت واحد به اساسنامه اش، احترام نمی گذارد زیرا که مجمع عمومی برگزار نکرده است. سندیکای واحد، اتفاقا و دقیقا تا کنون بر اساس اساسنامه اش فعالیت کرده، در برابر فشار و سرکوب مقاومت کرده است و نه تنها حافظ اساسنامه بوده بلکه حافظ روح و محتوای اساسنامه و حافظ خط و مشی دفاع از فعالیت مستقل از دولت و کارفرما بوده است. آن به اصطلاح فعالین مُبصر مآب بهتر است  به دستگاه های امنیتی، صحبت هایشان را در میان بگذارند و بپرسند چرا اجازه نمیدهید تشکلات مستقل مجمع عمومی سالانه یا چند سالانه خود را برگزار کنند؟ اینکه سندیکای واحد تا کنون علاوه بر فعالیت در راستای مطالبات کارگری، در زیر سرکوب بسیار شدید توانسته است مقاومت کند و خود را زنده و بالنده نگه دارد جای تقدیر دارد و نه بهانه جویی. اینکه نیروی امنیتی دائما این افراد  را در راهروهای دادگاه و بازداشتگاه و زندان و بیمارستان و در زیر فشار اقتصادی و قضایی نگه داشته و حتی حق زندگی عادی را از آنان سلب کرده و حتی در راستای برگزاری مجمع شان آنها را دائما تهدید و آزار می کند، مسئله ای اساس نامه ای نیست؛ مسئله ای به نام سرکوب و خفقان. این مبصر مآبان ِ بی عمل، خود اگر از نزدیک وضعیت تشکلات مختلف کارگری را دیده باشند متوجه خواهند شد که باید اتفاقا از این سندیکا برای حفظ محتوا و شکل اساسنامه و خط و مشی اساسی در استقلال از دولت و کارفرما تقدیر کرد و نه مواخذه.
برخی در رابطه با همین بحث اساسنامه ای، می گویند که سندیکای شرکت واحد ۱۴ سال است که مجمع عمومی برگزار نکرده است و یا اینکه به کارگران گزارش نداده است. این دوستان انگار فراموش کرده اند که در طول این سالها چه فشاری بر روی تشکل های مستقل بوده است و امکان برگزاری مجمع عمومی نداشتند. به عنوان مثال در سال ۹۱، به مجمع عمومی کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری حمله شد. به ساختمان محل برگزاری مجمع تیراندازی شد و به کارگران حاضر در منزل حمله وحشیانه شد و چند تن از اعضای این تشکل، سال ها در کار دفاع از خود در محافل قضایی بودند و چندین تن از آنان به سال ها حبس محکوم شدند. در طول این چند سال، نه تنها تشکلات مختلف بلکه سندیکای واحد هم امکان برگزاری مجمع عمومی نداشته است. علاوه بر این، در مورد سندیکای شرکت واحد، فعالین این سندیکا نه تنها سالانه بلکه روزانه  و گاهی در طول روز چندین مورد گزارش دهی میکنند و هر روزه هم از طریق کانال تلگرامی و سایت و هم از طریق ارتباط چهره به چهره به کارگران شرکت واحد، در مورد فعالیت ها و برنامه هایشان گزارش داده اند.

تقلیل دادن بحث سندیکا سازی دولتی و امنیتی، به بحث اساسنامه ای یا در اثر ناآگاهی است یا در اثر فریبکاری. چرا که سندیکای واحد، حامی اساسنامه خودش است و بر طبق اساسنامه، به دنبال برگزاری مجمع عمومی بوده است. اتفاقا کسی که دارد از اساسنامه سوءاستفاده می کند، این بار دولت ایران و نهادهای امنیتی هستند؛ این بار و در این مقطع نیروهای امنیتی( سعید ترابیان و حسن میرزایی و …) هستند که با استناد به اساسنامه، می خواهند با برگزاری مجمع عمومی فرمایشی، پروژه مورد نظر نیروهای امنیتی را اجرایی کنند.

۶-چه کسانی از این پروژه سندیکا سازی دولتی حمایت می کنند؟ نقطه اشتراک دیگری بین ایران و آمریکا!
تقریبا تمامی جنبش کارگری و اکثریت نیروهای موجود، علیه این پروژه سندیکا سازی دولتی، واکنش نشان داده اند. البته برخی افراد یا برخی جریانات با رندی و زرنگی در میانه ایستاده اند. برخی سکوت کرده اند که این دقیقا یعنی دفاع از این پروژه دولتی. برخی با مطرح کردن بحث اساسنامه، و به میان نیاوردن هیچ نامی از طرفین این قضیه می خواهند توجیه کنند که با هیچ کدام از طرفین نیستند و فقط طرفدار مجمع عمومی هستند. اما خودشان خوب می دانند طرفینی در کار نیست. یک طرف جمهوری اسلامی است با نهادهای امنیتی و عوامل نفوذی و امنیتی ش و در طرف دیگر، سندیکای کارگران شرکت واحد. میانه بودن یا بی طرف بودن در این ماجرا یعنی طرفداری از یک پروژه ی امنیتی دولت ایران.

برخی افراد معدود اما به طور مشخص از این پروژه امنیتی حمایت می کنند. البته شنیدن این نام ها تعجبی ندارد زیرا که اینان همواره در خط تخریب تشکلات مستقل بوده اند: ثقفی- کوهستانی!

آقای علیرضا ثقفی خراسانی کارخانه داری است که سال هاست نقاب فعال کارگری به چهره زده است. ثقفی سالهاست که از طریق دوست و فامیل خود، مهدی کوهستانی و ماجرای سولیداریتی سنتر، سعی کرده است که در تشکل های کارگری و در مسائل کارگری نفوذ کند و بر روی آنها تاثیر بگذارد. اما سندیکای واحد سال هاست که به مهدی کوهستانی و سولیداریتی سنتر و به هرگونه همکاری با ثقفی و همسرش نه  گفته است. آقای کارخانه دار که در پروژه نفوذ خود ناکام مانده است، الان فرصت را غنیمت شمرده تا با حمایت از سعید ترابیان و ایجاد سندیکای جدید دولتی، بالاخره یک تشکل زیر نفوذ خود داشته باشد و از این طریق در همکاریش با مهدی کوهستانی، نفوذ مورد نظر خود را در میان فعالین داشته باشد. از طرفی دیگر با تلاش مذبوحانه برای اجرای این پروژه دولتی و ایجاد تشکلی وابسته و دست ساز نهادهای امنیتی اما زیر عنوان سندیکا، مهدی کوهستانی و علیرضا ثقفی تقلا میکنند که بلکه بتوانند در مجامع بین المللی ادعا کنند که در سندیکای جدید التاسیس نفوذ دارند و به این ترتیب برای خودشان اعتبار بین المللی کسب کنند. آقای ثقفی که  در میان اکثر تشکلات کارگری طرد شده است، این بار آخرین شانس خود را امتحان میکند و در کنار یک پروژه امنیتی قرار گرفته است. لازم است که یادآوری کنم که در سال ۱۳۹۳، زمانی که پروژه غیر کارگری تشکل سراسری در دست اجرا بود، و زنده یاد شاهرخ زمانی از زندان گوهردشت، در نقد این پروژه نوشته بودند، آقای علیرضا ثقفی در نوشته ای علیه ایشان گرای امنیتی داده بودند که چطور است شاهرخ زمانی در زندان به اخبار دسترسی دارد؟ که زنده یاد شاهرخ زمانی در بیانیه دیگری، خطاب به علیرضا ثقفی نوشته بودند که “آقای ثقفی زندانیان سیاسی را دست کم نگیرید!”. رفیق شاهرخ زمانی، در مطلبی نوشته بود که تشکل خانوادگی ثقفی و همسرش یعنی کانون مدافعان حقوق کارگر (!)، شعبه سولیداریتی سنتر در ایران است.

یکی دیگر از افرادی که به این پروژه سندیکا سازی دولتی و امنیتی کمک می کند، فردی به نام رضا رخشان است که سابقا نماینده کارگران بوده اما سالهاست به جبهه دفاع از منافع کارفرما و تخریب فعالین کارگری پیوسته است. او سال هاست که در سندیکای هفت تپه عضو نیست، و نه تنها علیه اسماعیل بخشی و علیه علی نجاتی و علیه سندیکای هفت تپه می نویسد بلکه علیه کل کارگران هفت تپه و علیه اعتصاب شان می نویسد. رضا رخشان، تلاش میکند در هفت تپه، اعتصاب را امری ضد کارگری، خشونت بار و تندروانه  قلمداد کند و علیه اعتصابیون،  با دولت و کارفرما همکاری می کند و حتی برای کارفرما مقاله می نویسد. درخشان که مدت هاست از سوی هیچ کس جدی گرفته نمی شود اخیرا تلاش وافری کرده است با زدن نقاب فعال کارگری بر چهره ی خود، مقداری توجه به خود جلب کند. روش مورد علاقه رضا رخشان فحاشی و لمپنیسم بوده است. اخیرا هم و برای تخریب چهره ی فعالین با طیف های مختلف فکری، شروع به فحاشی به تمامی فعالین کارگری کرده است. چنین فردی مطالب سعید ترابیان و حسن میرزایی را پوشش می دهد و سعی می کند علیه سندیکای واحد و علیه شهابی ها، رضوی ها، حسن سعیدی ها، و.. تخریب کند. رخشان برای دادن پوشش مبارزاتی به خود، تصویر برخی احضارنامه ها و یا دادنامه هایی که در آن تبرئه شده است را در اینترنت منتشر میکند تا نشان دهد روزگاری فعالیت داشته است. رخشان اما توضیح نمیدهد که در کدام زد و بند با نهادهای امنیتی به جای زندان، در منزل خود دوره ی ۶ ماهه حبس را سپری کرده است. وی همچنین سکوت میکند که یعد از یک سال نخست فعالیتش در سندیکای هفت تپه- که تقریبا هیچ کاری نکرده بود- بلکه در چند سال اخیر دقیقا کدام فعالیت را در هفت تپه پیش برده است ! کارگران هفت تپه به خوبی می دانند: همکاری با دولت و کارفرما و اقدام علیه اعتصابیون.
تقریبا بجز این افراد معدود و البته معلوم الحال ، بقیه جنبش کارگری علیه این پروژه سندیکا سازی دولتی و امنیتی، قرار گرفته اند، عکس العمل نشان داده انند و خوشبختانه در این مورد متحد هستند.

۷- دولت ایران چرا در این شرایط  دست به سندیکا سازی دولتی زده است ؟

جمهوری اسلامی که همیشه سندیکاها و تشکل های کارگری را تهدید و سرکوب کرده است چرا در این برهه زمانی، دست اندر کار این سندیکا سازی دولتی شده است ؟

مسئله این است که در شرایط اقتصادی- سیاسی موجود، سندیکای کارگران شرکت واحد که زیر تمام فشارها مقاومت کرده و توانسته  خود را حفظ کند، می تواند به عنوان یک تشکل مستقل از کارفرما و دولت، برای کارگران در مراکز کاری مختلف به یک الگوی فعالیت و مبارزه تبدیل شود. اسم “سندیکا” در اینجا اصلا مهم نیست. راقم این سطور سندیکالیست نیست. اما سندیکایی که تاکنون مستقل از دولت و کارفرما عمل کرده است، مورد حمایت ماست. دولت ایران از این می ترسد که در متن شرایط اقتصادی سیاسی حاضر، این سندیکایی که به هیچ روشی سرکوب نشده است، برای بقیه کارگران به الگو تبدیل شود.

از طرفی دیگر، جمهوری اسلامی ایران همیشه مورد خطاب و پرسش نهادهای بین المللی بوده است که چرا فعالین کارگری و سندیکایی، اخراج، تهدید، محبوس و سرکوب شده و میشوند. اینکه سازمان جهانی کار و بخش زیادی از این تشکل های بین المللی، ماهیت زرد دارند بر ما پوشیده نیست. اما همین مقدار فشاری که از جانب این نهادهای بین المللی، در طول این سال ها بر دولت ایران وارد آمده است، باعث شده است که دولت ایران، هر ساله مجبور شود که یک گزارش دروغ به سازمان جهانی کار بفرستد که فعالین کارگری و سندیکایی آزاد هستند تا بتواند مراودات اقتصادی و سیاسی اش را با این نهادها حفظ کند. من باب مثال، دولت جمهوری اسلامی ایران حتی در زمانی که رضا شهابی از کار اخراج شده و در زندان بوده، به سازمان جهانی کار گزارش داده که رضا شهابی آزاد است و به کارش بازگشته است! چند ماه قبل، رضا شهابی و داوود رضوی که به دعوت کلکتیو سندیکاهای فرانسه، به اروپا آمده بودند، در جریان نشست هایی که با سازمان جهانی کار و نهادهای مختلف کارگری در سطح اروپا داشتند، روشنگری های گسترده ای در مورد سرکوب شدید و سیستماتیک دولتی علیه تشکل های مستقل داشتند. اگرچه قبلا هم، فعالین کارگری و سازمان های سیاسی در مورد سرکوب تشکل های مستقل در ایران، افشاگری کرده بودند، اما این بار در جریان سفر رضا شهابی و داوود رضوی، حجم و عمق گفتگوی های رودرو که این فعالین از نزدیک انجام دادند، باعث شد که در نهایت دولت جمهوری اسلامی به این نتیجه برسد که به روش سابق نمی تواند سندیکای کارگران شرکت واحد را سرکوب کند. این دفعه دولت ایران تصمیم گرفته است که ظرفی “به نام” سندیکا درست کند که در واقع همان محتوای و مظروف فرمایشی و دست نشانده شورای اسلامی کار را دارد و در عین حال با یک فریبکاری در مجامع بین المللی ادعا کند که کارگران در ایران، اجازه تشکل یابی و حتی ایجاد سندیکا را را دارند. آغاز این پروژه دولتی در شرکت واحد است و دولت ایران  این کار را از طریق عوامل وابسته خود، سعید ترابیان و حسن میرزایی عملی می کند.
بنابراین دولت جمهوری اسلامی ایران، در این برهه از خلال این پروژه سندیکاسازی دولتی و فرمایشی همزمان دو هدف را دنبال میکند: یک اینکه با این پروژه امنیتی، تلاش میکند که سندیکای کارگران شرکت واحد را به حاشیه  ببرد و تلاش میکند تا از این طریق اجازه ندهد که این شکل از تشکل یابی مستقل از دولت و کارفرما به الگوی مبارزه طبقاتی کارگران تبدیل شود . و دوم اینکه در صورت موفقیت به برگزاری مجمع عمومی قلابی و دست ساخته خود با معرفی این سندیکای دست نشانده به تشکلات جهانی، به نهادهای جهانی نشان دهد که کارگران در ایران، اجازه ایجاد سندیکا دارند.

جمع بندی:

در این پروژه سندیکا سازی دولتی و امنیتی، از یک سو سندیکای واحد و صادق ترین و مقاوم ترین کادرهای جنبش کارگری و افرادی همچون  شهابی ها، رضوی ها، ابراهیم مددی ها، حسن سعیدی ها، فریدنی ها، فرحناز شیری ها، ، طالب مقدم، رمضانی، گوهری، باباخانی، کمساری، پیرهادی، نعمتی، کریمی سبزوار، محرم زاده، اصلاقی، حیدری، توسلی، شکریان، نژند کودکی، شکاری، تاخیری، قاسمی، راسخ رحیمی، قربانیان، علیمردانی، عبرتی، سلیمانی، صادقی، سیدوند، نرگس منصوری، پورکرمی، ابراهیم گوهری و ده ها کارگر و فعال سندیکایی دیگر هستند که زیر سرکوب سرخم نکرده اند و مقاومت کرده اند و بخش مهمی از قلب تپنده جنبش کارگری ایران هستند و بخش مهمی از این خط مشی و اعتقاد به تشکل مستقل از دولت و کارفرما هستند. در مقابل وزارت اطلاعات و وزارت کار ایران قرار دارد  که با استفاده از مهره های امنیتی خود، سعید ترابیان و حسن میرزایی دست اندرکار برگزاری مجمع عمومی فرمایشی و سندیکا سازی دولتی هستند.

در این ماجرا، سکوت کردن یا در میانه ایستادن یعنی حمایت از این پروژه دولتی. در این مقطع زمانی مهم و در متن اوضاع سیاسی و اقتصادی کنونی و در شرایطی که ضروری است اعتراضات کارگران ایران به درجات هرچه عمیق تر مجهز به سازمانیابی طبقاتی و کارگری شود، لازم است که در مقابل این تشکل سازی و فریبکاری جدید ایستاد؛ در شرایط حساس کنونی باید  در مقابل این سندیکا سازی دولتی و امنیتی با تمام قوا واکنش نشان داد. کارگران، فعالان کارگری، تشکلات و جریانات مختلفی که خود و فعالیتشان را در راستای حمایت از جنبش کارگری و مبارزه طبقاتی تعریف میکنند لازم است بدانند که اکنون بحث اختلاف و تفاوت گرایش در درون جنبش کارگری مطرح نیست و امروز و در این پروژه و به شیوه ای جدید، این دولت ایران است که در مقابل نه تنها سندیکای واحد، بلکه کلیت جنبش کارگری وارد فاز جدیدی از سرکوب شده است و به همین اعتبار لازم است که از سندیکای کارگران شرکت واحد حمایت کرد و این سندیکا سازی دولتی و امنیتی را محکوم کرد.

۱۹ آبان ماه ۱۳۹۷ – ۱۰ نوامبر ۲۰۱۸