خالد عزیزی در ادامه راهی که قاسملو به سرانجام نرساند!

خالد عزیزی دبیر کمیته مرکزی حزب دمکرات کردستان در مرحله دوم فعالیتشان در جنبش سبز، با شهامت و صراحت تمام تلاش کرده است که حزبش را به این جنبش و اهدافش منطبق کند. خالد عزیزی در ادامه این سیاست گام مهمی برداشته است تا حزبش را از سردرگمی کنونی جنبش ناسیونالیستی کرد رها سازد. شهامتی در حد عبدالرحمن قاسملو رهبر پیشین این حزب  که در حین ملاقات با نمایندگان جمهوری اسلامی برای یافتن راه حلی برای کنار آمدن ترور شد بخرج داده است. عزیزی در تشخیص مصلحت و استراتژی جنبش سرمایه داران کرد(جنبش کردایتی) در کنار قاسملو قرار میگیرد و  او و حزبش  به آن بخش از جنبش کردایتی پیوسته است که بیش از ده سال است در شهرهای کردستان از سوی ناسیونالیستهای متشکل در جبهه متحد کرد، سازمان دفاع از حقوق بشر کرد، انستیتوی کرد، دانشجویان و زنان ناسیونالیست و کردهای مقیم مرکز  و نمایندگان کرد مجلس اسلامی ، موجودیت دارند. خالد عزیزی بعد از ده سال اشتباهی را که آن زمان حزب دمکرات در پس زدن این حزب علنی کرد، جبران کرده است. این جنبش با هر دو جناح رژیم و با هر کدام که در قدرت شریکش کنند میتواند و قابلیت کنار آمدن دارد. ناسیونالیستهای علنی در کردستان  سالهاست خود را در پیشبرد اهداف جنبش ناسیونالیستی پیشرو تر و امروزی تر از احزاب دمکرات کردستان میدانند و تلاش خالد عزیزی هماهنگ با این بخش و بعد از فراخوان به شرکت در “انتخابات” ریاست جمهوری و دفاع از کروبی، تلاشی برای پر کردن این شکاف است.

خالد عزیزی قبول میکند که مبارزه با جمهوری اسلامی بهمان شکل و شیوه ناسیونالیستهای علنی باید باشد، به همان شکل سبز ها باشد، یعنی اینکه همه نظام و چهارچوب آن و قانون اساسی را قبول دارند، برانداز نبوده و نیستند، و اگر رژیم به آنها هم اجازه فعالیت بدهد آماده اند که دست از تبعید بکشند و به ایران برگردند. نه یک کلمه کم ونه یک کلمه زیاد. این حزب مبارزه مدنی مورد نظرش و مبارزه برای اصلاحات را به همان شکلی که سالهاست بخش های مختلف این جنبش در کردستان ایران دنبال میکند را خواهان است و میخواهد دنبال کند. بخش علنی این جنبش با صراحت و شفافیت تمام در تلاش برای شریک شدن در قدرت با سرمایه داران در قدرت بوده است و این راهی است که خالد عزیزی مطلوبیت آن را برای حزب دمکرات و اهدافش بسیار مناسب میداند.

همه اینها بیشتر باید نشان داده باشد که حرف زدن از سرنگونی رژیم یا هر تغییری برای این حزب و همینطور حزب برادر که اکنون از هم کمی آزرده شده اند، در همان سطح و درجه ای است که بخش علنی جنبش کردایتی در شهرها دارد، نمایندگان کرد در مجلس اسلامی دارند و جبهه متحد کرد و … دارند، اپوزیسیون بودن و خواهان اصلاحات بودن در همان سطحی است که جنبش سبز و یا آمریکا و غرب و امثالهم هستند.

خالد عزیزی وحزب دمکرات کردستان نشان میدهند که منفعت و سهیم بودن در قدرت مانند همیشه نه از کانال سرنگونی جمهوری اسلامی و در مبارزه برای سرنگونی اش، بلکه در اتحاد با بخشهای مختلف جنبش کردایتی و در اتحاد با نارضایتی بخش سبز سرمایه داران ایران ممکن است و از این راه میتواند به قدرت  دست ببرد. مبارزه این حزب چه در جنگ و چه در مذاکره و مبارزه مدنی اش و بشکل علنی، این هدف را بروشنی دنبال کرده است و اینک جنبش سبز و متحد شدن با بخش علنی این جنبش در کردستان است که خالد عزیزی و حزبش را بخود جلب کرده است.

جنبش ناسیونالیستی در کردستان ایران، جنبش نارضایتی سرمایه داران است که تحت نام دفاع از “ملت کرد” همواره بخشی از توده های ستم دیده را نیز با خود همراه کرده است و امروز به یمن فاکتورهای زیاد و از جمله سرازیر شدن بخش قابل توجهی از چپ های سابق درون کومه له به این جنبش، از دامنه گسترده تری برخوردار است. این جنبش به آزادی و برابری و عدالت اجتماعی برای کارگران و مردم ستم دیده و زنان و جوانان در کردستان ربط ندارد و هیچگاه نداشته است.این جنبش و احزابش با پرچم کردایتی بر نارضایتی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مردم محروم در کردستان سوار شده است و ذره ای از مبارزه برای آزادی و برابری در چنته ندارد. کردایتی دقیقا جنبشی است با همان اهدف جنبش سبز و به همان اندازه ارتجاعی که در کردستان توسط شاخه های مختلف در جریان است. این جنبش همیشه بر علیه  کارگران و مردم ستم دیده بوده است و مخالفت با اینکه “در کردستان کارگر نداریم و” و “مبارزه طبقاتی در جریان نیست” را حتی به بخش بزرگی از کارگران حقنه کرده و آنها را مسموم کرده است.  جنبش کردایتی کارگر نمی بیند  و مبارزه اش را حتی برای کار و زندگی بهتر هم برسمیت نمی شناسد و هر جا در برابر واقعیت انکار ناپذیرش قرار گرفته است تلاش کرده است تا کردایتی را در مقابلش و به افقش تبدیل کند. “سوسیالیسم خوب است اما زود است”، تحت هر توجیهی همواره بخشی از این تلاش بوده است. از نطر این جنبش آنچه هست جنبش کردایتی است و کرد ها باید دارای قدرت شوند، و منظور از کردها چیزی غیر از طبقه سرمایه دار کرد نیست که امروزه نمایندگان سیاسیش  را در قامت نمایندگان  کرد در مجلس و لشگر روشنفکران  کرد متشکل در جریانات مختلف در شهرها میبینیم. کردستان عراق نمونه بسیار روشن و بی اما و اگر پیروزی جنبش کردایتی است.

حرکت اخیر خالد عزیزی و حزب دمکرات کردستان روندی است که در مقابل همه ناسیونالیستها قرار گرفته است و تقویت جنبش سبز و اصلاح طلبی سرمایه داران سبز و کرد، آن جهتی است که همه اینها منفعت خود را در آن می بیننید و برای جلوگیری از رادیکالیسم و کمونیسم در کردستان تلاش خواهند کرد که صفوفشان را سریعتر متحد تر و آگاه تر کنند. علیرغم غرولند های بخش به اصطلاح رادیکال این جنبش، دیر یا زود بخشهای مختلف و آگاه تر جنبش کردایتی و بویژه در هر دو بخش حزب دمکرات، به حرکت خالد عزیزی و این بخش از جنبش می پیوندند.

کارگران آگاه و کمونیستها در کردستان با شناساندن هر چه روشنتر جنبش سرمایه داران کرد و جنبش کردایتی شان، در همه وجوه آن باید صفوف  خود به این اهداف را آگاه کنند. سرمایه دار دمکرات نداریم! چه فارس باشد و چه ترک  و یا کرد و عرب آن! سرمایه دار سرمایه دار است. کارگر نیروی کارش را به او میفروشد تا امرار معاش کند. سرمایه دار چه آنکه ۵ کارگر دارد تا آنکه ١٠٠٠ کارگر دارد از قبل استثمار کارگر، سرمایه انباشت میکند.سرمایه فقط از این طریق بدست میاید. حزب دمکرات کردستان و تلاش خالد عزیزی باز هم نشان داد که بورژوازی، جنبشهای بورژوائی و احزاب سیاسی آنها همه چیز را میتوانند بفروشند. مساله این است که کارگران آگاه و کمونیستها این حقیقت را در یابند و به آنها متوهم نباشند. مساله این است که خود آگاهی کارگران  به مبارزه ای سازمانیافته و کمونیستی تبدیل شود، روشنفکران عدالت خواه مبارزه ی طبقاتی که در همه وجوه آن در جریان است را تقویت کنند، زنان آزادیخواه و برابری طلب عمق دشمنی جنبش کردایتی و جنبش سبز را با آزادی و برابری زن و مرد ببینند و این ها را با تبلیغ و افشای ناسیونالیسم کرد نشان دهند. مبارزه برای آزادی و برابری و سوسیالیسم بدون شناساندن هر چه وسیعتر اهداف جنبش ناسیونالیستی نا ممکن است و هر لحظه ای که متوقف شود به معنی باز گذاشتن راهی برای مسموم کردن طبقه کارگر و زنان و جوانان انقلابی است که میتوانند و باید برای آزادی و عدالت وسوسیالیسم، یعنی آنچه که میخواهند، متحد شوند. کارگران و مردم ستمدیده در برابر طبقه سرمایه دار، چه در دولت و چه خارج از آن، چه کرد یا فارس و ترک، باید متحد شوند و فریب جنبشهای سبز و کردایتی و اصلاح طلبی را نخورند و سرباز این جنبشها نشوند. 

۲ بهمن ۱۳۸۸

۲۱ ژانویه ۲۰۱۰