انقلاب قهری کمونیستی کارگران تنها چاره و راه حل کارگران برای شرایط موجود اجتماعی است

انقلاب قهری کمونیستی کارگران تنها چاره و راه حل کارگران برای شرایط موجود اجتماعی است.

کارگران در اوضاع کنونی دو راه دارند، یا همچنان ذلت را بپذیرند و فکر کنند که زندگی می کنند، در صورتی که این زندگی نیست، بلکه مرگ تدریجی است و یا اینکه برخیزند، خود را سازمان دهند، جنگ طبقاتی را آغاز نمایند تا به پیروزی که رهایی از جامعه طبقاتی ،رهایی از سرمایه داری قاتل را همراه دارد، برسند. برای این باید اول قبول کنند که در اوضاع کنونی نه دولتی دارند و نه حتی سازمان و حزبی که آنها را برای پیروزی در چنین جنگی آماده نمایند. اینکه سازمان و حزبی ندارند، او وضعیت موجود مشخص است.

کارگران و بویژه کارگران آگاه باید با کمک فرزندان روشنفکر خویش کوشش نمایند که در مرتبه نخست حزب سیاسی مخفی خویش را موجودیت دهند، حزبی که اعلام می کند که طبقه ی سرمایه دار که بر جهان- کره ارض- حاکم است، از امپریالیست و ارتجاعی- خارجی و داخلی دشمن طبقه ی کارگر است و باید از اریکه قدرت سیاسی و اقتصادی پائین کشیده شود و می داند و اعلام می کند که هر گونه کمک مالی و هر چیز دیگری از طبقه ی سرمایه دار ممنوع و قذغن است، زیرا که دشمن، هیچگاه بدون برنامه برای شکست به دشمن کمک نمی کند. بوسیله ی چنین حزبی است که طبقه ی کارگر می تواند، خود را برای پیروزی در جنگ بزرگ و سخت و خونین طبقاتی آماده نماید و به پیروزی رسد.

پیروزی طبقه ی می تواند در مرحله نخست به احتمال قوی کشوری و یا منطقه ای باشد و اما، بطور نهایی یعنی برقراری یک جامعه ی کمونیستی، جامعه ی بدون استثمار انسان از انسان، جامعه ی بدون طبقات و بدون دولت یعنی پیروزی نهایی فقط می تواند جهانی باشد، زیرا که دشمن اش جهانی است. کارگران در حین اینکه با طبقه ی سرمایه دار خودی و دولتش می جنگند، باید روحیه ی انترناسیونالیستی- جهانی- ماورای مرزهای میهنی و وطنی که همچون میله های زندان هستند، قوی داشته باشند و خود را عضوی از طبقه ی جهانی خویش بدانند و گرنه، پیروزی واقعی- نهایی حاصل نمی گردد.

این را اگر چه، کارل مارکس و انگلس در یکی از اولین نوشته و آثار مشترکشان – نقد ایدئولوژی آلمانی نوشتند، خود تجربه ی مبارزه ی طبقاتی و پیروزی و شکست های طبقه ی کارگر ( بطور نمونه، روسیه و انقلاب اکتبر و شکست آن) در این دو قرن به عینه نشان داده است. هنگامی که طبقه ی کارگر روحیه انترناسیونالیستی قوی داشته است، پیشرفته است و به محض گرفتار شدن در چهارچوب مرز و بیماری ناسیونالیسم شکست آغاز شده است.

مارکس و انگلس در آن اثر خویش جنین می نویسند : «کارها به جائی رسیده است که افراد باید مجموعه ی نیروهای مولد موجود را تصاحب کنند که نه تنھا به خود کنشی دست یابند، که صرفا موجودیت شان را پاسداری کنند. این تصاحب در مرحله ی اول مشروط است به چیزی که باید تصاحب شود، نیروھای مولد، که مجموعه ای تکامل یافته است–فقط در چارچوب مراوده ای جھانروا موجود است بنابراین حتا فقط به این لحاظ، این تصاحب باید خصلتی جھانروا مطابق با نیروھای مولد و مراوده داشته باشد. تصاحب این نیروھا خود چیزی بیش از تکامل مطابق با ظرفیت ھای فردی وسایل مادی تولید نیست .تصاحب مجموعه ِای از وسایل تولید به ھمین دلیل، عبارت از مجموعه ای از ظرفیت ھا در خود افراد است .این تصاحب به اشخاص تصاحب کننده نیز بستگی دارد .تنھا پرولترھای کنونی که از ھر خود کنشی کاملا محروم اند ، در موقعیتی ھستند به یک خود کنشی کامل که دیگر محدود نباشد نایل شوند. این خود – کنشی شان عبارت است از تصاحب نیروھای مولد و تکامل مجموعه ای از ظرفیت ھای متضمن آن. تمامی تصاحب ھای انقلابی پیشین محدود بوده اند؛ افراد، که خود کنشی شان به سبب وسیله ی مولدی ابتدایی و مراوده ای محدود مقید بود، این وسیله ی ابتدایی تولید را تصاحب می کردند و از این رو صرفا به وضع تازه ای از محدودیت می رسیدند. وسیله ی تولیدشان به تملک شان در می آمد اما خودشان تابع تقسیم کار و وسیله ی تولید خودشان باقی می ماندند. در تمامی تصاحب های تاکنون، توده ای از افراد در خدمت تنها یک وسیله ی تولید می ماند، در تصاحب به دست طبقه ی پرولتاریا، انبوهی از وسائل تولید باید زیر دست هر فرد، و مالکیت همگانی درآید- سررشته ی مراوده ای جهانروای امروزی نمی تواند به دست افراد باشد مگر زیر نظارت همگان. این تصاحب همچنین به روش اجرای آن بستگی دارد. اجرای آن فقط از طریق اتحادیه ای می تواند صورت گیرد که به سبب خصوصیت خود پرولتاریا می تواند اتحادیه ای جهانی باشد و از راه انقلابی که در آن، از یک سو، قدرت ناشی از شیوه ی تولید و مراوده و سازمان اجتماعی پیشین واژگون می شود و از سوی دیگر سرشتِ جهانروا و انرژی پرولتاریا را که برای حسن اجرای تصاحب لازم است تکامل می دهد و افزون بر این، پرولتاریا خود را از هر چیزی که هنوز از موقعیت پیشین اش در جامعه به او چسبیده است خلاص می کند و…» .

بنا براین، شعار واقعی کارگران در جنگ داخلی انقلاب مداوم تا فتح جهان است و نه چیز دیگری!

https://www.facebook.com/584783031702156/videos/780596795614265/UzpfSTEwMDAwMTc3NjM0NDM1NzpWSzoxOTI1MjMxNTU0MjExODY3