سوسیالیسم افقی روشن در برابر جنبش زنان

چیا قادری
 
این روزها در شرایطی به استقبال ۸ مارس روز جهانی زن می رویم که جمهوری اسلامی با وحشیانه ترین شیوه های سرکوب و با اتکا به فرهنگ مرد سالارانه و ارتجاعی خود، جامعه را برای زنان به یک زندان بزرگ تبدیل کرده است. زنان در ایران نه تنها قربانی نظام سرمایه داری می باشند بلکه حاکمیت مذهب نیز ستمگری و خشونت را علیه زنان تشدید و نهادینه نموده است.

مسئله زن بعنوان یک مسئله اجتماعی صرفاً مختص به زنان نیست بلکه این مسئله در کلی ترین وجه بر آن رابطه مشخص اجتماعی دلالت دارد که تحت آن موقعیت اجتماعی زنان در مقایسه با مردان متضمن نابرابری، فرودستی و انقیاد جنس مونث می باشد.
با تکیه بر رساله مشهور انگلس به نام "منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت" که یکی از ارزنده ترین آثار کلاسیک مارکسیستی است، تلاش خواهم کرد ابتدا در یک نگاه کوتاه تاریخی به چگونگی فرآیند پیدایش مسئله فرودستی جنس مونث اشاره ای گذرا داشته باشم.
قبل از آنکه جوامع منقسم به طبقات شکل گیرند، زمانی که ساخت و نوع سازمان خانواده، سازمان اجتماعی را نظم می داد، در طی یک پروسه تاریخی طولانی و بعد از سپری شدن دوره ای که تحت آن مناسبات جنسی به صورت طبیعی و فارغ از موازین فرهنگی و اخلاقی بر رابطه دو جنس سایه افکنده بود، همراه با آشکار شدن نتایج زیان آور باروری جامعه انسانی حدی از محدودیت درمناسبات جنسی میان زنان ومردان ظهور یافت که بعدها بتدریج و در طول زمان در راستای شکل تک همسری خانواده متحول گردید.
ضمناً درهمین ایام  نوعی تقسیم کار طبیعی و خود به خودی در میان زنان و مردان رایج گردید که براساس آن زنان بیشتر به کار خانگی و نگهداری از فرزندان و مردان به کارهای بیرون از خانه مثل شکار و یا جنگ می پرداختند، در واقع این تقسیم کار طبیعی، ساده و خود خودی حد نهایت تکامل کمونیسم اولیه محسوب میگردد. لیکن باید توجه داشت که در این دوره هنوز برتری مردان بر زنان پا به عرصه وجود ننهاده است زیرا نتایج و دستاوردهای صنعت خانگی کمتراز نتایج کار و فعالیت مردان در بیرون از خانه نبود، اما وقتی ثروت اجتماعی گسترش یافت و این ثروت بیرون از خانه و توسط مردان تولید گردید موقعیت مردان به خاطر در اختیار داشتن منابع تولید ثروت بیشتر تقویت گردید.
همراه با درجه پیشرفت تولید ثروت های مادی از طریق کشاورزی، اهلی کردن حیوانات و استفاده از کار بردگان اجتماعات متکی بر بنیانهای تیره مادری درهم فرو ریخت و آن شکلی از خانواده پدیدار گردید که بر بنیان مالکیت خصوصی و تسلط مرد بر زن بنیان یافته بود.
تقسیم کار طبیعی میان زن و مرد در کمون اولیه به خودی خود زمینه ساز تنزل موقعیت اجتماعی زنان نگردید زیرا هنوز وسایل تولید ثروت اجتماعی در دست مردان متمرکز نبود و جامعه مبتنی بر مالکیت خصوصی شکل نگرفته بود، لذا این اولین تقسیم کار میان دو جنس نمی توانست خود به خود موجب فرودستی موقعیت اجتماعی زنان گردد. تنها زمانی که تمرکز وسایل تولید ثروت عمدتاً در اختیار مردان قرار گرفت جامعه مرد سالاری شکل پذیرفت و به همراه آن خانواده  مبتنی بر تیره مادری جای خود را به  خانواده پدرسالار مبتنی بر مالکیت خصوصی و برتری مرد بر زن داد.
از آن زمان به بعد و همپای سیر پیشرفت تاریخی جوامع طبقاتی زنان محکوم به انجام کارهای خانگی، بچه داری، سرپرستی از شوهر و امثال آن گردیدند و تقریباً از هرگونه مشارکت فعال و موثر در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی محروم شدند.
تنزل زن به موقعیت فرودست و تسلط مرد بر جنس مونث در بستر یک فرآیند تاریخی شکل گرفت که همراه با آن جامعه نیز به طبقات تقسیم گردید، در حقیقت جدایی میان رشته های مختلف کار و فعالیت اقتصادی و تولیدی در حوزه های  کشاورزی، دامپروری، صنعت و تقسیم کارها به فعالیت های فکری و یدی و بکارگیری نیروی بردگان همگی منجر به پیدایش مالکیت خصوصی و متعاقب آن تقسیم جامعه به طبقات گردید و بدینسان زمینه های مادی و عینی برتری موقعیت مردان بر زنان و شرایط فرودستی جنس مونث فراهم آمد.
بنابراین برخلاف تصور رایج میان بخشی از فمینیست های ایرانی علل فرودستی زنان و تنزل موقعیت آنان در جامعه را نباید در خصوصیات مردان و یا تفاوت های فیزیکی دو جنس جستجو نمود زیرا پدیده فرودستی زنان محصول روندی تاریخی است که با تکیه بر فرآیندهای مادی و شیوه تولید و مناسبات اقتصادی جامعه تبیین پذیر می باشد.
گرچه تنزل زنان به موقعیت فرودست به دوران بعد از کمون اولیه و شکل گیری جامعه برده داری بر می گردد لیکن تا پیش از عصر سرمایه داری مسئله زن به عنوان یک جنبش اعتراضی اجتماعی پدیدار نگردید اگرهم زنان نسبت به موقعیت فرودست شان اعتراضی داشتند این امر کمتربه صورت یک جنبش مستقل توده ای ظاهر می گردید، ولی با توسعه سرمایه داری و اهمیت جایگاه نیروی کار زنان و در نتیجه کشاندن میلیونها زن به عرصه فعالیت های اقتصادی و اجتماعی مسئله زن به عنوان یک معضل اجتماعی امکان ظهور یافت.
با راهیابی زنان به عرصه فعالیت های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی  و به دوش گرفتن بسیاری از وظایفی که قبلاً بر عهده مردان بود زنان عملاً در موقعیتی قرار گرفتند که تا حد زیادی می توانست با موقعیت مردان در جامعه در مقام قیاس و رقابت قرار گیرد. این امر به نوبه خود زمینه و شرایط برانگیختن جنبش اعتراضی را فراهم گردانید که در چهارچوب آن زنان خواهان کسب موقعیت برابر با مردان در جامعه گردیدند و بدینسان جنبش زنان بصورت یک جنبش مستقل اجتماعی که خواستار رسمیت یافتن حقوق قانونی و خواسته هایی چون حق رأی، مزد برابر برای کار برابر و امثالهم برای زنان می باشد، پا به عرصه وجود نهاد.
جنبش زنان در جامعه سرمایه داری خود مستقیماً یک جنبش طبقاتی نیست ولی خارج از مدار مبارزه طبقاتی هم قرار نمی گیرد زیرا زنان نیز مانند مردان به طبقات و اقشار گوناگون اجتماعی