سازمانیابی مردم فراگیر ایران برای برپائی کنفدرالیسم دموکراتیک جنبش ها و خلق های ایران

سازمانیابی مردم فراگیر ایران برای برپائی 

 کنفدرالیسم دموکراتیک جنبش ها و  خلق های ایران

قیام شکوهمند مردم ایران در بیش از ۱۰۰ شهر در  دیماه ۱۳۹۶، با شعارهای هم آواز  کلیت رژیم را نمی خواهیم، گواه گذار ازتوهمات چشم دوختن به امکان ایجاد اصلاحات در رژیم مردسالارضد زن، دزد، غارتگر، سرکوبگر، رژیم  اعدام، زندان و شکنجه، بانی فقر، بیکاری، دستمزدهای زیر خط فقر، ملاخور شدن دستمزدها، کودکان خیابانی، گورخوابان، رژیم ویرانگر محیط زیست، شیوع گسترده تن فروشی متداول وصیغه- تنفروشی نوع ایدئولوژی مذهب شیعه- حکومت اشاعه دهنده جهل و خرافات. برآمد سال ۱۳۸۸، به این دلیل شکست خورد که اصلاح طلبان بر موج  خروشان جنبش سوارشدند و برپشت بام ها شعار اله اکبر دادند- جنگ اله اکبر با اله اکبر. به حاکمیت ولایت فقیه ندا دادند نترسید ما با هم هستیم، دعوای ما خانوادگی است.

قیام دیماه بازتابی از بحران ژرف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی رژیم بود. و شعارهای: سلطنت آخوندی واژگون واژگون، چپاول گرونی زمان سرنگونی، نقض امانت شده بما خیانت شده، هم پول ما را بردند هم حق ما را خوردند، اصولگرا اصلاح طلب دیگرتمامه ماجرا …ترجمان خواست دل وجان اکثریت غالب مردم ایران برای سرنگونی رژیم سرکوب و اختناق بود. در پیامد قیام پرصلابت  دیماه اعتراضات و اعتصابات مردم همچنان ادامه دارند.رژیم سرکوب و اختناق بسوی لبه پرتگاه سقوطش رانده می شود.

اما، دو سئوال پایه ای، سرنگونی رژیم اختناق و سرکوب با کدام تشکلات و برای چه هدفی.

شرکت کنندگان در قیام دیماه ۱۳۹۶، نماد اکثریت غالب مردم ستمکش بودند و نه حضوراکثریت غالب مرد در قیام. انقلاب در معنای واقعی کنش اکثریت مردم ستمکش جامعه علیه حاکمیت اقلیت بس نازل را در بر می گیرد.  بنابراین، باید اکثریت غالب مردم ایران از نظم مبشر رهائی شان از یوغ دیکتاتوری مذهب شیعه مدرنیته-سرمایه داری جمهوری اسلامی آگاهی شفاف داشته باشند، تا یک بار دیگر فداکاری، شجاعت و هزینه جانی، روانی و مالی شان ملعبه بقدرت رسیدن یک مشت چپاولگر جدید، واین بار فوکل کراواتی و ریش تراشیده، نگردد. رسانه های مهندسی افکار خارج از کشور و بویژه ب ب  سی معلوم الحال امپریالیسم کهنه کار به کنار، علت اینکه خمینی و باندهایش توانستند برامواج خروشان جنبش ضد دیکتاتوری شاه سوار شوند، این بود که مردم باور کردند اسلام آزادی می آورد. ولی، مردم نه از ماهیت ضد آزادی اسلام آگاهی  داشتند و نه بینش و روایات غیر ایدئولوژی مذهب شیعه از گوهر و محتوای آزادی. اگر آزادی سخن گفتن، نوشتن، آزادی اندیشه، اعتصاب کردن، لغو اعدام، آزادی تشکلات کارگری و اجتماعی گوناگون، آزادی  انتقاد، آزادی از فقر و بیکاری، آزادی از ستم به زنان، آزادی از تحقیر و نابرابری تبارها، باورهای شخصی، آزادی زبان ها و فرهنگ ها نباشد، شعار آزادی فریبی بیش نیست. اگر مردم درک ژرفائی از معنای آزادی و دموکراسی نداشته باشند. برادران شیاد وفریبکار مدرنیته- سرمایه داری جمهوری اسلامی در آپوزیسیون قادر خواهند شد آدرس تقلبی از آزادی ودمکراسی به مردم داده و بر مسند قدرت تکیه بزنند. یک بار دیگر مردم در چنبره ناامنی، فقر، بی حقوقی،اختناق… دچار گردند.

در قیام دیماه ۱۳۹۶، مردم شعار دادند اصولگرا اصلاح طلب دیگر تمام ماجرا. باید هوشیار بود که معنای این شعار تنها  به نفی دو گرایش درون جمهوری اسلامی محدود نشود، بلکه یقه آپوزیسیون مدرنیته- سرمایه داری رنگین کمان برون از رژیم دیکتاتوری را نیز بگیرند. عده ای ریاکار کارت حمایت آمریکا… را در جیب دارند. اینان، از آمریکا می خواهند که برای رهائی از استبداد مذهب شیعه و استقرار دموکراسی به مردم  ایران یاری کند. اینان دروغ می گویند، آمریکا حامی و پشتیبان استقرار دموکراسی در ایران نیست. برای ارزیابی از نیات دخالت آمریکا در سیاست کشورها، نیاز نیست به کارنامه سیاه آمریکا از بدو تاسیس اش رجوع نمود. آمریکا نه تنها مروج دموکراسی نیست، بلکه در عرصه جهانی ازارتجاعی ترین مذاهب ایدئولوژی اسلام چونان وهابی گری عربستان حمایت می کند. در آمریکا کلیسای انجیلی،of America Evangelical Church، فاشیست به همان درجه از وهابی گری و نسخه شیعه گری ایران طرفدار توحش و بربریت است، و آقای دانلد ترامپ رئیس جمهور آمریکا طرفدارش.  دانلد ترامپ مخالفتی با ایدئولوژی مذهب شیعه جمهوری اسلامی ندارد، بلکه هدفش اعاده نفوذ گذشته آمریکا در دوران دیکتاتوری شاه است. (شاید بسیاری از مردم ایران اطلاع نداشته باشند که هم زمان با قدرت یابی گونه ایرانی داعش- جمهوری اسلامی با ایدئولوژی مذهب شیعه-، در آمریکا شارلاتان های کلیسای انجیلی از ۲۰۰ ایستگاه تلویزیون خزعبلات ایدئولوژی مذهب مسیحیت را تحویل مردم می دادند. مردی به اصطلاح بیمار زمین گیررا رو صندلی چرخدار به صحنه سالن می آوردند و شیادی خطاب به بیمار با صدای آمرانه فریاد می زد  بنام عیسی مسیح از تو می خواهم بلند شوی بلند شو… نمایش امامزاده های ایدئولوژی مذهب شیعه).

تجربه تلخ گذشته ایجاب می کند مردم ایران خود سرنوشت شان را تعیین کنند، نه به کسی یا حزبی در داخل ایران اقتدا و پیروی کنند و نه به هیچ قدرت خارجی دخیل به بندند.

اشکال سازمانیابی

۱-گونه سازمانیابی حزبی سلسله مراتبی یا هرمی،هایراکی. سازمان یابی هرمی هدفش سامان  دادن کارگران شاغل در موسسات تولیدی-خدماتی است.

۲- سازمان یابی شورائی موازی یا افقی.  برخلاف تشکل حزبی ، همچون قطره ای ازدریا، افرادی از جامعه را در کاسه حزبی می ریزد، تشکل خطی شورائی عطف توجهش به متشکل شدن تمام جمعیت ایران از سن نوجوان به بالاست. به سخن دیگر، هدف اش متشکل شدن شاغلین در موسسات تولیدی-خدماتی و مردم درمحلات زندگی است. سازمان یابی شورائی هم به لحاظ خصلت افقی و  هم تلاش برای سازمان دادن کارگران شاغل در موسسات تولیدی-خدماتی و هم مردم  محلات، یا به سخن دیگر تمام افراد نوجوان، افراد بالغ تا بازنشسته ها با تشکل هرمی تفاوت ماهوی دارد.

ماری بوکچین(۱) گوهر سازمان یابی را چنین تعریف می کند:  احزابی که در اشکال سازمان های مردمی اجین نشده باشند، در معنای کلاسیک سیاسی نیستند. در حقیقت، اینها هستی هائی بوروکراتیک و طرفدارضد سیاست های مشارکتی و ضد شرکت شهروندان در سیاست هستند. در حقیقت واحد واقعی زندگی سیاسی اداره شهرداری(کمون از من) هاست، جائی که کوچکتراست همه جمعیت را شامل می شود و یا بنا به  وسعت اش به مدیریت های فرعی به خصوص محلات تقسیم میشود.

برابر با تقسیمات جغرافیائی، مردم در محلات، در شماری از نواحی، شهرها و دهات در وسعت ارضی معینی بنام کشور ایران زندگی می کنند. خانواده سلول واحد جامعه مدرنیته-سرمایه داری است. اندامواره ها یا ارگانیسم های زنده همانند بدن انسان از سلول های واحد تشکیل شده اند. به همین سیاق می شود، کمون یا انجمن فراگیر محله را بمثابه واحد تشکلات شورائی مشاهده کرد. با  رعایت واژه جا افتاده کمونیسم به مثابه آرمان گرایشات معینی از چپ ها به معنای طرفداران کمون، می توان شکل نهاد بهم آمدن مردم یک محله را کمون محله نامید. بهرو، از نظر من نه نام تشکل محله بلکه محتوای آن، یعنی  شرکت تمام مردم محله از نوجوانان تا بزرگسالان مونث و مذکر، یا ماده و نر در تشکل واحد محله اساس است. باید این نکته را نیز تاکید کرد که درکنار تشکلات مستقیم کمونی و شورائی، تشکلات گوناگون دیگر برای پیشبرد آگاهی اجتماعی نظیر انواع کانون ها، آکادمی های متنوع، انجمن ها و اتحادیه ها را تشکیل داد.

تشکل شورائی. حداقل ظهور شورا به کمون پاریس برمی گردد. بنا به دریافت من، در حقیقت کمون پاریس، شورای شهر پاریس بود. به این دلیل که پاریس سال ۱۸۷۰ نه از یک کمون یا محله  بلکه، از تعدادی از محلات تشکیل شده بود. مارکس در کتاب جنگ داخلی در فرانسه در تحلیل کمون پاریس چنین  می نویسد: نمایندگان کمون از طرف شهرداری های پاریس انتخاب شدند و نماینده ها به شهرداری ها پاسخگو بودند. آنچه برای مارکس مهم نمود اقدامات کمون بود. ولی فراتر ازاین، اهمیت تحول شهرداری ها از نهادهای مدرنیته-سرمایه داری از بالا و فاقد قدرت باز خواست نماینده ها، به نهادهائی از پائین و استیضاح کننده نماینده ها توجه نشد. به سخن دیگر، در کمون پاریس شهرداری ها بمثابه هستی هائی از بالا و منفعل به نهادهای پویای جنینی اداره مستقیم مردم و نفی وجود دولت متحول شدند. گذشته از این، با درک امروز، گرچه، کمون پاریس به مثابه ارگانی از پائین و پاسخگو به شهرداری ها نقطه قوتش بود، ولی، به این دلیل که هم قدرت تصمیم گیری و هم اجرائی را دارا بود، به گونه ای نهادی سلسله مراتبی یا هرمی را نمایندگی می کرد. و این کاستی کوچکی نبود-  ماری بوکچین جامعه شناسان آن زمان را به خاطر عدم درک ساختارهرمی  کمون پاریس انتقاد نمود. بنابراین، برای آب بندی ازلغزش نهاد شورا به هستی قدرتی از بالا و بوروکراتیک دو ضابطه را منظورنمود: یکم، پاسخگوئی نماینده ها به شوراها، دوم شورا ها به مثابه ارگان های تصمیم گیرنده و نماینده های منتخب از سوی شورا مجری این تصمیمات. برای بیان روشن ترمکانیسم شوراها می توان به نمونه کمون ها درکنفدرالیسم دموکراتیک شمال سوریه، یا روژآ، اشاره کرد. در این جا، کمون تصمیمات معینی را اتخاذ می کند و برابر با شمار تصمیمات تعدادی کمیسیون تشکیل می گردد. این کمیسیون ها تصمیمات کمون را به مورد اجرا می گذارند و به کمون پاسخگو هستند. برای نمونه، کمیسیون بهداشت موظف به  انجام یا اجرای پروژه بهداشت می شود.

با شرح بالا، در شرائط اختناق کنونی، اگر امکان تشکیل کمون، یا انجمن محله و در سطح گسترده تر شورا امکان پذیر نیست، کسب آگاهی از خصلت های کمون، یا انجمن محله، و شورا(در موسسات تولیدی-خدماتی و نواحی، شهرها و شورای سراسری کشور) امری ضروری است.

سامان اجتماعی بدیل مدرنیته-سرمایه داری جمهوری اسلامی

گرچه تناقض کار و سرمایه، اقتصاد یا مبارزه طبقه کارگر علیه طبقه سرمایه دار بسیارمهم می نماید. ولی،  گذشته از اقتصاد، در جامعه مدرنیته-سرمایه داری نقش سیاست، ملی گرائی، یا ناسیونالیسم، فرهنگ، ایدئولوژی مذهب، ارگان های مهندسی افکارعمومی، سنت ها، روانشناسی جامعه، تبعیضات گوناگون و به ویژه تبعیض به زنان حائز اهمیت هستند. چپ تاکنونی عمدتن با محدود کردن مبارزات متنوع اجتماعی به تک موضوع اقتصادی و عامل اش کارگران شاغل، کنش در عرصه های محتمل دیگر را تا فردای پیروزی طبقه کارگرتعطیل کرده است.

بنابراین برای سامان دادن کنفدرالیسم دموکراتیک بدیل مدرنیته-سرمایه داری جمهوری اسلامی کلیت سازه های اقتصادی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی را چالش کرد.

مراد عظیمی

۲۴/۷/۱۳۹۷