طوفان”بد” جراح قلب به چاه جمکران و دانشمند علوم زیست شناسى به شاهزاده دخیل میبندد!

طوفان بد″″

جراح قلب به چاه جمکران  و دانشمند علوم زیست شناسى به شاهزاده دخیل میبندد!

احتمالا همه شما خوانندگان این سطور با سه شخصیت علمى آقایان دکتر على نیرى، دکتر فرهنگ هلاکویى و دکتر حسام نوذرى کم و بیش آشنایى دارید. آنها در رشته تخصصى رسما اعلام شده خود آدمهاى ماهر و توانایى هستند و من یکى دو بار به صحبتهاى دکتر على نیرى و دکتر حسام نوذرى در مورد پیدایش حیات و کهکشانها گوش داده ام، از آنها لذت برده ام و چیزهایى یاد گرفته ام.  من در مورد رشته هاى تخصصى این افراد حرفى ندارم. بلکه اینجا میخواهم که به نظرات سیاسى و مدلهاى اجتماعى پیشنهادى آنها براى مردم ایران با چشمى انتقادى نگاه کنم.

 این سه تن در کنفرانسى که اخیرا تحت عنوان ‶علم مدرن، انسان مدرن″ برگزار کردند، موضع سیاسى تا بحال صراحتا اعلام نشده خود را در مورد آینده سیاسى ایران اعلام کردند که من میخواهم این موضع سیاسى و تلاش این ‶گروه علمى کم و بیش شکل گرفته ″ را ، بقول خود حسام نوذرى، ‶زیر میکروسکوپ″ بگذارم و ببینم که ایا این افراد در بررسى مسائل اجتماعى هم به سبک و متد علمى خود وفادار می‌مانند، یا اینکه آنها هم به ‶چاه جمکران″ مراجعه می‌کنند.

دکتر حسام نوذرى، درجواب به پرسش ‶ایران را چه کنیم″، چنین  شروع میکند: ‶ایران مثل یک کشتی دربداغون است. این کشتی به یک طوفان بد هم برخورد کرده است و ایران ما در لبه پرتگاه است.″  ایشان بعد از طرح راه حل دو مرحله اى خود براى ‶نجات کشور″ مى افزاید:  ″به اعتقاد من و بسیارى دیگر در حال حاضر، ناخداى طبیعى و شایسته ترین فرد براى هدایت این کشتى دربداغون و شکسته، به لطف تاریخ، به حکم تاریخ و بخاطر یک اعتبار تاریخى، شاهزاده رضا پهلوى است.″ (خط کشى زیر کلمات از من است)

بلى درست فهمیدید.  کوه موش زایید.  از کسانیکه ادعا میکنند حقیقت علمی را قربانی پول و منافع حقیر شخصی نمی‌کنند و در بررسی مسائل مختلف از شیوه ها و متدهای علمی استفاده میکنند، انتظار میرود که بر این ادعای خود وفادار بمانند و در هیچ زمینه ای از متد و سبک علمی در بررسى مسائل عقب نشینی نکنند.  ولی این جمع در این کنفرانس خلاف چنین انتظاری را بنمایش گذاشتند.

آیا  دخیل بستن این گروه به یک شاهزاده، آویزان کردن صفت ‶ شایسته ترین فرد″ بگردن این شاهزاده و تراشیدن ‶اعتبار تاریخى″ براى این شاهزده با استدلالات غیر علمى و غیر منطقى چون  ‶ناخداى طبیعى″، ‶به لطف تاریخ″ و ‶به حکم تاریخ″ شبیه همان رفتارهایى نیست که چندى پیش یکى از اعضاى این گروه سه گانه، آقاى على نیرى، آنها را ارتجاعى نامیده بود؟

دکتر على نیرى قبلا در یک سخنرانى با عنوان ‶امان از خرافات″،  گفته بود: ‶بنظر من امروز هرکسی که فکر میکند ما میتوانیم مسائل مان را با کوروش و داریوش حل کنیم، با حافظ و مولانا حل کنیم، با صدر اسلام حل کنیم یا با اشوزرتشت حل کنیم، یا هرکس دیگری که در گذشته بوده حل کنیم، اینها مرتجع اند، فرقی نمیکند.  مسائل قرن ۲۱ راه حل قرن ۲۱ امی میخواهد.″  همو ادامه داده بود: ‶درد بزرگ اینجاست که من میشناسم کسانى را که متخصص قلب هستند، استاد دانشگاه هستند، ادمهاى تحصیل کرده هستند، مهندس هستند ولى سه شنبه ها میروند چاه جمکران و عریضه میاندازند در آنجا.″   و من میخواهم امروز اضافه کنم که ‶درد بزرگ″ تنها در عریضه انداختن متخصصین قلب در چاه جمکران نیست بلکه اینجا هم هست که برخى از دانشمندن به ‶شاهزاده رضا پهلوى″ دخیل میبندند. و مردم ایران هم آن دکترهایى را که عریضه به چاه جمکران میاندازند و هم این دکترهایى را که به شاهان دخیل میبندند، میشناسند.   شاید بى سبب نباشد همینجا ازعلى نیرى بپرسیم که آیا نشستن ایشان زیر نماد کوروش و داریوش، و تائید استدلالات غیر علمى همکار خود، که رضا پهلوى را تنها به اعتبار تعلق این شاهزاده به تبار پادشاهان، بعنوان‶ناخداى طبیعى″ و ‶ شایسته ترین فرد براى هدایت کشتى دربداغون″ معرفى میکند،  مغایرتى با گفته هاى پیشین خود ایشان ندارد؟ آیا این است راه حل قرن ٢١ امى براى مسائل قرن ٢١ ام؟

واضح است که گفته هاى قبلی دکتر على نیرى، که من به بخشی از آنها  اشاره کردم، با استدلالات بی پایه دانشمند کنار دستش و آویزان شدن این جمع سه نفره به یک شاهزاده و معرفی این فرد بعنوان ناجی مردم ایران در تناقض قرار میگیرد.  و این یکبار دیگر این حقیقت را به اثبات میرساند که مواضع سیاسى آدمها تابعى است از موقعیت اجتماعى و شرایط مادى زندگى انها.

رضا پهلوى میتواند از تبار داریوش و کوروش معرفى شود چرا که او یک شاهزاده است.  ولی دخیل بستن این دانشمندان به این شاهزاده و آراستن او به القابی چون ‶ناخدای طبیعی″ و ‶شایسته ترین فرد″ اعتبار و جایگاه این گروه را در انظار عمومی زیر سوال میبرد، حتى اعتبار علمى شان را هم.

قرن ٢١ ام علم و دانش را به چنان سطحى از ترقى و پیشرفت رسانده و قدرت تولیدى بشر را بکمک تکنولوژى اى که خود محصول قرن ٢١ است، به چنان سطحى گسترش داده است که میشود، با سازماندهى مدرن و علمى، دنیا را چنان اداره کرد که در آن هیچ انسانى گرسنه نباشد، هیچ انسانی بى مسکن نباشد، هیچ انسانى انسان دیگر را استثمار نکند، نیازى به جنگ و رقابتهاى خونین نباشد و همه آدمهاى دنیا بعنوان شهروندان متساوى الحقوق جهان در کنار هم در شادى و خوشى زندگى کنند.  مساله قرن ٢١ این است که یک درصد مردم جهان با قبضه کردن تقریبا پنجاه درصد کل ثروت جهان، نود ونه درصد مردم دنیا را در محرومیتهاى گوناگون نگه میدارند، در بین شان جنگهاى قومى، ملى و مذهبى راه میاندازند و با تبلیغ و ترویج خرافات، از جمله خرافه شاه پرستى و شیخ پرستى و خرافه ذاتى بودن خشونت و رقابت در انسان و امکان ناپذیر بودن ایجاد برابرى بین انسانها به حکمرانى خونین خود بر جهان ادامه میدهند.  تناقض قرن ٢١ ام عبارت است از انباشته شدن ثروت در یکطرف و فقر در طرف دیگر.  مسأله قرن ۲۱ ام نظام سرمایه‌داری است و تقسیم جامعه به طبقات استثمار کننده و استثمار شونده. نظامی که برای بقای خود به حکومت هایی از نوع جمهوری اسلامی و یا سلطنتی نیاز دارد.  راه حل قرن ٢١ امى براى این مساله نه شاهزاده اى را به شاهى رساندن و دخیل بستن به درگاه پادشاهان، بلکه متلاشى کردن نظام طبقاتى و حل این تناقض اساسی قرن ٢١ است.  طوریکه دیگر نه به شاه نیازی باشد نه به شیخ.  انتظار از آن دسته از دانشمندان قرن ۲۱ امی که نمی‌خواهند وجدان، منطق و حقیقت علمی را فدای منافع حقیرانه مادی و شخصی کنند این است که به صفی ملحق شوند که به مسایل قرن ۲۱ ام راه حل قرن ۲۱ امی ارائه میدهد.

کشتی دربداغون″ نظام سرمایه‌داری در ایران با ‶طوفان″ ضد سرمایه‌داری مواجه شده است.  ادامه حیات نظام طبقاتی در ایران بعد از جمهوری اسلامی زیر سوال رفته است.  پایان دادن به تقسیم جامعه به طبقات بالادست وفرودست در دورنمای انقلاب مردم ایران دیده می‌شود و ایجاد یک جامعه انسانی، آزاد و کاملا برابر دیگر تنها آرزو نیست بلکه خواستى است که در کوچه ها و خیابانها، در کارخانه ها و دانشگاه ها در جاده ها و محلهاى کار و تولید در ایران فریاد زده میشود.  نیروی متحقق کننده این خواست و این آرزو دارد خود را سازمان میدهد و خود را به جامعه معرفی میکند.  نمایندگان طبقات استثمارگر و طرفداران جامعه طبقاتی ‶خطر″ سوسیالیسم را بر بالای سر خود احساس کرده اند. حضور متخصصین قلب بر چاه جمکران، بمیدان آمدن گروههای قوم پرست و دخیل بستن عده‌ای دیگر به کوروش و داریوش و پهلوی همه از یک قماش اند و همه تلاشهایی هستند برای نجات نظام طبقاتی.  ولی طوفانی که در ایران براه افتاده است نابودی نظام طبقاتی را همراه حکومت اسلامی اش هدف گرفته است. این طوفان قویتر از آن است که بشود ‶کشتی دربداغون″ سرمایه‌داری در ایران را از متلاشی شدن کامل نجات داد.

جلیل جلیلى

لندن ٣٠ اوکتبر ٢٠١٨