گزارش های “کار و تولید” ابزار دست روشنفکران ارگانیک

چپ مارکسیست ( نه چپ بعنوان جریان سیاسی رادیکال منتقد حاکمیت که در بهترین شکل اش فعالیتش در حوزه ای دموکراتیک خلاصه می شود ) برای نزدیک شدن به اهدافش ( انجام “کار”) که مهمترین آن در شرایط کنونی پیوندی ارگانیک با طبقه ی کارگر برای تلاشی مشترک در جهت ساختن نهاد های طبقاتی کارگری است ، لازم است برنامه ی کاری مشخصی را دنبال کند . داشتن آمار و اطلاعات کلی از وضعیت طبقه ی کارگر و جایگاه اجتماعی اش ، اگر چه برای یک فعال سیاسی چپ ضروری است اما برای روشنفکرارگانیک طبقه ی کارگر که در گیر فعالیتی عینی ، عملی و اجرایی است به روشنی نا کافی و غیر کاربردی است . در واقع او برای پیشبرد اهداف اش به اطلاعاتی نیازمند است تا بتواند تحلیل کند ، تولید فکر نماید و تئوری بسازد . تئوری هایی مشخص و ریز که با آنها بتوان طرح های تشکل هسته های مبارز وسپس نهادهای طبقاتی را داد و چیزی را ساخت . از این رو فکر می کنم لازم است توضیح بیشتری بدهم .

هر روشنفکر ارگانیک طبقه ی کارگر موظف است در هر محیط کارگری از کارخانه گرفته تا کارگاه های تولیدی و یا محلات کارگری در کنار کارعملی ، کار نظری مربوط به آن را نیز دنبال کند . اما از آنجا که کار متشکل شدن کارگران امری مشترک و با نگاهی از درون طبقه است و کشف تئوری های مربوط به آن در کارتئوریک جمعی و مشترک با هسته های مبارز کارگران اتفاق می افتد ( نمونه های کوچکی از این دست ، در مقاله ی ” کارد اعتصاب در اینجا تیز نیست ” آمده است ) پس ، وظیفه ی دشوار دیگری نیز بر عهده ی روشنفکران ارگانیک است که همانا جمع آوری و آماده سازی دو نوع از اطلاعات است که درغالب گزارش های “کار و تولید” تهیه و برای انجام ” کار” به جمع کارگری مرتبط واحیانا تشکل روشنفکران ارگانیک ارائه می گردد .

نوع اول اطلاعات –  تعداد شاغلین کارگر وکارمند، زن و مرد به تفکیک. مشاغل مختلف و رده های حقوقی، مدیران، سرپرستان،  فنی­ها و خدمات. مقدار تولید روزانه، ماهانه وسالیانه. اطلاعات در مورد دستگاههای تولید، میزان وابستگی به خارج از کشور یا داخل، به کجا و چگونه ، نحوه­ی تامین و نگهداری. اطلاعات مربوط به مواد اولیه و مواد کمکی تولید، نحوه ی تامین ، قیمت های خرید ومیزان وابستگی . اطلاعات در مورد فروش ، قیمت کالای تولیذی در بازار . مصرف کننده کیست ؟ امکانات رفاهی وتسهیلاتی کدام است ( تعاونی مسکن ، خواربار ، ورزشی ، صندوق ها ) حقوق غیر نقدی و طبقه بندی مشاغل . اطلاعات مربوط به قراردادها با پرسنل ، بیمه . تعداد بسیج ، انجمن اسلامی با تفکیک رده های شغلی . وضعیت ایمنی و بهداشت . و خلاصه هر نوع آماری که به سواد ما در فهم چرخه تولید در تمامی ابعادش کمک  کند به گونه ای که در مواجهه با مدیریت ، کارفرما یا دولت از نظر اطلاعات توان برابری داشته باشیم و مقهور ترفند های آنان نشویم .

نوع دوم اطلاعات –  سوابق مبارزاتی قبل و بعد از انقلاب ، جمع آوری سوابق مبارزاتی در صنوف مرتبط . قومیت ها ونقش آنها در جمع های پیشرو یا نهاد های ارتجاعی . بررسی جمع های دیگر مثل فنی ها ، قدیمی ها ، جوانان ، زنان ، ورزشکاران ، بسیجی ها . سابقه تشکل پذیری و تشکل های موجود ، چه مبارز چه مدافع حاکمیت . مهمترین خواستها به ترتیب اولویت ، تمرکز بر روی چه باید باشد . نظر های موجود در مورد فرار از طبقه یا ماندن در آن چیست . نگاه کارگران به سابقه ی حضور فعالین سیاسی در محیط کاری شان بخصوص نیروهای چپ . نظر های مختلف به شورا ی اسلامی موجود ، خانه ی کارگر ، سندیکا و بسیج . جمع آوری نظرات مختلف به جناح های حکومتی ، جنبش سبز و جنبش دیماه . راهکارهای پیشنهادی کارگران برای برون رفت از مشکلات کارخانه تا مسایل جامعه . و خلاصه هرگونه نظر سنجی یا نظر خواهی که به برآورد دقیق تر و کشف نیروهای فعال و تشکیل هسته های مبارز کمک کند .

تهیه ی این نوع گزارش ها بغیر از آنکه به انجام کار مشخص یعنی تحلیل و جمعبندی همراه با دیگر کارگران مبارز در هر مجموعه­ای می انجامد ، در ضمن می تواند قابل انتقال به دیگر فعالین چپ در جهت کسب تجربه باشد و در عین حال بعنوان سندی از محیطی مشخص بتدریج جرح وتعدیل شده و جزو سوابق مبارزاتی قابل اتکا در تشکل های بعدی بکار آید ، چیزی که در محیط های کار بشدت با نبودش مواجه هستیم و باعث شده همیشه کار از صفر آغاز شود .

با توضیحات بالا روشنفکر ارگانیک طبقه تنها به اطلاعات با واسطه اکتفا نمی کند بلکه سعی می کند خود در متن قرار گیرد ، دامنه ی اطلاعات اش را گسترده می کند و اسیر احساسات و تمایلات نظری نمی شود ، واقع بینی را ملاک قرار داده و به موفقیت های دلگرم کننده برای حرکت های جمعی بعدی می اندیشد و می داند در این فضای پیچیده ی سیاسی اصل ، حفظ هسته های مبارز و تشکلی است که با دشواری و پایمردی ساخته شده است . برای مثال ، ببینیم این روش  در مورد مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه که در این سالها جزو سردمداران انگشت شمار مبارزات کارگری ایران بوده اند در این مقطع چگونه به انسجام ، استمرار و تعمیق آن کمک بیشتری خواهد کرد . می دانیم که مهمترین ویژگی مبارزات کارگران در هفت تپه نسبت به دیگر کارگران ایران داشتن تشکلی مستقل وغیر دولتی است . در واقع سندیکا با رهبری خود باعث گردیده کارگران متحدتر از پیش و تا حدودی با برنامه پیگیر خواست هایشان باشند . یعنی آنها از مرحله ی دشوار تشکل سازی آن هم نه در سطح هسته ها بلکه در سطح بسیار بالاتر تشکیل سندیکا عبور کرده اند . برای اینکه بدانیم مراحل بعدی مبارزه در شرایط امروز چیست باید اطلاعات مان را جمع وجور کنیم و به سئوالات بسیاری پاسخ دهیم از جمله :

اکنون اصلی ترین خواست اکثریت کارگران چیست . بازگشت مالکیت از بخش خصوصی به دولتی شدن مجدد و مسئله ی اینکه بالاخره کسی بایستی پاسخگوی کارگران باشد ، پرداخت سنوات انباشته شده ، موضوع افرادی که پای بازنشستگی اند و خواست هایشان ، وضعیت ادارات تابعه ، وضعیت کارمندان و پیمانکاران ، ارتباط مسئله ی هفت تپه با مردم شهر و گره خوردن این دو ، جایگاه سندیکا ، قدرت یا ناتوانایی های احتمالی اش در ادامه ی مبارزه . طرح تشکیل شورای مستقل چه کاربردی دارد وچه می تواند بکند که از عهده ی سندیکا برنمی آید ، طرح تشکیل این شورا چقدر خواست خود کارگران است و چقدر از بیرون و با انگیزه های سیاسی داده شده است ، چقدر کار شورایی به مخدوش شدن مبارزات طبقاتی کارگران می انجامد یا برعکس وجه دموکراتیک و پیوند مبارزه با دیگر طبقات را با خود بهمراه دارد . موازی کاری دولتی برای تشکیل شورای اسلامی که برای نابودی سندیکا وکنترل مبارزات کارگران مطرح شده آیا به نوعی مشابه همین تلاش از بیرون و با انگیزه های سیاسی ( منتهی از منظر مرتجعانه اش ) نیست ، نقش افراد ( نمایندگان قبلی و بعدی ، اخراجی و شاغل ) در پیشبرد مبارزه چیست و برای کمرنگ شدن اش خود سندیکا چه کرده است ، چگونه می شود از مردم شهر کمک بیشتری گرفت و در عین حال به کشف مسایل مشترک وبه تبع آن حمایت مردمی امید بست ، آیا دولتی شدن مجدد تصمیم درستی است ؟ وسئوالاتی دیگر که با حضور در محل بایستی بدان ها توجه کرد .

شاید بهترین شکل برای بررسی موضوعات مطرح شده این بود که تیمی از روشنفکران ارگانیک طبقه ی کارگر به هفت تپه می رفت وبا نیروهای مشابه و شاغل در آنجا به گفتگو می نشست . یا حداقل یکی از این روشنفکران به روال ذکر شده در بالا خود گزارشی جامع از نیشکر هفت تپه فراهم می کرد و در اختیار تشکل خود و چپ مارکسیستی می گذاشت تا برای فهم بیشتر از آن کمک گرفته شود . یا حداقل تر ، یک روشنفکر ارگانیک طبقه یافت می شد که تلاش های فردی در محل داشته باشد و با کارگران ، نمایندگان سندیکا و مردم به گفتگو نشسته و آن را ارائه دهد تا بشود به گزارش او اتکا کرد و حتی از این تجربیات در موارد مشابه مثل هپکو سود برد ( تا ناچار نشویم به گزارشاتی مثل گزارش نیم بند ۵ شهریور ماه روزنامه ی اعتماد رجوع کنیم ). متاسفانه خبری از این دست فعالیت ها ( که بدرستی باید مخفی هم باشد اما نتیجه اش بایستی حتما علنی شود ) نیست و چپ سال هاست که کار خودش را رها کرده و در بهترین شکل اش ، مشغول کار دموکراتیک است ( در فضای مجازی یا برخی روزنامه ها مقاله نویسی می کند ، اخبار مبارزات مختلف را اشاعه می دهد و روشنگری می کند ، متون منتسب به مارکسیسم را ترجمه می کند و تا دلت بخواهد در محافل خصوصی حرف ، حرف و حرف می زند والبته از مارکسیسم و سوسیالیسم هم ذره ای کوتاه نمی آید ) . در واقع چپی که نمی خواهد یا نمی تواند ( عمدتا بواسطه ی وابستگی های طبقاتی اش ) حتی خود را در اینجا متشکل کند ، چگونه می خواهد به متشکل شدن کارگران کمک کند ؟ اینکه چپ کار دموکراتیک می کند بسیار مایه ی خرسندی است زیرا در گذشته همواره به آن بی توجهی داشته و آن را فعالیتی بورژوایی دیده و در شان خود نمی دانسته است . اما حال نباید از آنسوی بوم افتاد و کار دموکراتیک را به جای فعالیت چپ مارکسیستی جا زد . در واقع چپ از آنجا که کار مارکسیستی متشکل شدن خود در ارتباط با طبقه را به کار غیر متشکل دموکراتیک تنزل داده ولی به آن اذعان نمی کند و می خواهد همچنان ژست مارکسیستی اش را حفظ نماید پس ، لاجرم ناگزیر می شود از بالا با یکی از نمایندگان کارگری ارتباط بگیرد (منصور اسانلو و شاهرخ زمانی در گذشته و اسماعیل بخشی و رضا شهابی در حال) که بروشنی واضح است ناکافی و پراشتباه می تواند باشد و همچنین می تواند تمایلات شخصی یا خطی را جایگزین واقعیات کرده  و باعث بزرگنمایی های گمراه کننده گردد . مثلا نگاه کنیم به جمله ی اسماعیل بخشی که ” تشکیل شوراهای مستقل در هفت تپه پشت حاکمیت را به لرزه درآورد” . توسط چپ های خارج نشینی که مرحله تغییرات را در ایران سوسیالیستی ارزیابی می کنند و تشکیل شوراها را تبلیغ  می نمایند ، برای تایید سخنان شان بدون بررسی های دقیق برخاسته از شرایط عینی و تنها بر اساس تمایلات نظری ، بیش از حد مانور داده می شود انگار که بخواهی از یک نهال مبارزاتی در هفت تپه یک انقلاب سوسیالیستی بیرون بکشی . در صورتیکه حدود ۸۵ در صد کارگران ایران در کارگاه های کوچک و فاقد هر گونه تشکل وحتی امکانات اولیه ی حقوق کارگری خود هستند و شدیدا محتاج توجه “کار” چپ مارکسیست و کلیه ی نیروهای دموکراتیک می باشند . بدیهی است که توجه به ایشان به معنای نادیده گرفتن پیشروان جنبش کارگری نیست اما باید همه ی طبقه را زیر ذره بین قرار داد تا بتوان برآورد دقیق تری از وضعیت طبقه و قابلیت های آن داد .

مجددا تاکید می کنم بر چپ مارکسیستی است که برای تاثیر گذاری و همچنین تاثیر پذیری از طبقه ی کارگر ناگزیر است که در داخل با تمام تلاش خود را متشکل کند . تمامی امکانات خویش را برای ترغیب چپ جدید جوان و تبدیل ایشان به روشنفکرانی ارگانیک با طبقه ی کارگرایران در هر حوزه ی کار و تولید به کار گیرد و از روش تهیه ی گزارش های “کار و تولید” برای متشکل شدن با هسته های کارگری استفاده نماید و در نهایت از این تشکل های جدید مجددا به خود باز گردد و برای تاثیر پذیری و تعمیق تشکل اولیه ی خود و کشف تئوری های انقلابی سود ببرد . چپ مارکسیستی به مانند گذشته محتاج نیروهای تمام وقت و انقلابیون حرفه ای متشکل است تا با شرکت در زندگی و مبارزات کارگری نقشی در خور ایفا نماید و مرز فعالیت خود با چپ دموکراتیک را واضح کرده واز فعالیت ایشان در عین حمایت بهره ببرد .

                                                                                                                                                                                                                                          آبان ماه ۹۷