پیرامون دستبرد به یک امانت و اعتماد

پیرامون دستبرد به یک امانت و اعتماد

ماجرا به سرقت در ترجمه و نشر یک کتاب کارگری بازمی گردد، که ربایندگان آن پس از ۱۷ سال با فرار از جلو و نعل وارونه برآمده‌اند! اما همه ماجرا این نیست. و من برای توضیح بقیه ماجرا ناچار به این نگارش و زحمت برای خواننده شدم که سالها از اشاره به آن بیزار بوده‌‌ام. بیزاربوده‌ام، زیرا که تا آنجا که به خود ربایندگان ترجمه باز می‌گردد، با آن هم زشتکاری‌ و محکومیت محکوم. ‌به سود جنبش کارگری و سوسیالیسم نمی‌دانستم که بهانه‌ای دست دشمن طبقاتی داده شود. اما؛

تازگی‌ها کمپینی هسمو از سوی (مهدی‌ کوهستانی- رضا رخشان)  و ییشتر شبیه  تقسیم کاری هدفمند، به راه افتاده و ناصر برین نیز همسو شد، از آنان کد آورد و آنان از وی کد ‌آوردند  و به سه راس یک مثلث مانا شدند. این کمپین یک جنجال برنامه ریزی شده است و دیگر هیچ. البته این برداشت را با استفاده از فاکت ها و تناقض‌ها و گاف‌های آشکار آقای ناصر برین و دو دیگر ثابت می‌کنم. لازم به اشاره است که بسیار دلگیرم که  ناصر برین و خانم سوسن صالحی وارد چنین ماجرایی شدند. انگیزه‌ی ناصر برین را با مشکلات و مسائل وی می‌شود دریافت و اینکه متاسفانه خانم صالحی را چرا به این ماجرا وارد ساخت می دانم، اما بیشتر برای خانم سوسن صالحی متاسفم که نامشان  آلوده شد و  پیوست یافت و ناصر برین که متاسفانه دانسته یا نادانسته با عناصر دست اندرکارپروژه امنیتی علیه جنبش کارگری که به وسیله سندیکای شرکت واحد و سندیکای هفته تپه افشا و نقش برآب گردید همزبان شد و پرونده  سیاسی و اندک گذشته خود را در این گوشه گیری و تنهایی و در حاشیه ماندگی مظلق به درماندگی  به پلشتی انجامید.

کمپین جاری اما یک  جنجال و و سابوتاژ بیش نیست و بیشتر شبیه ترورهای شخصیتی سبک کار حسین شریعتمداری دربرنامه‌های آفتاب و نیمه پنهان کیهان و صدا و سیمای رژیم می‌‌ماند،‌ که شاملو‌ها و چهره‌های خوشنام و سازش‌‌ناپذیر مخالف حکومت اسلامی را نشانه گرفته بودند تا برخی را با ترور فیزیکی و برخی را با ترور شخصیتی از پای درآورند و خاموش سازند. در این یورش اخیر نیز این یک اتهام نیست، ‌بل‌که در اینجا به گونه‌ای فشرده و تنها برای ثبت در تاریخ به چند پرسش‌واره و نکاتی چند بسنده می‌شود:

  • چرا و به چه هدفی این سه فرد یکی در پی دیگری در فاصله مرداد، شهریور ماه تا مهر سال ۹۷ و با  یک استارت، دست به این‌عمل زده‌اند؟
  • آیا مهدی کوهستانی که ناصر برین با او در تماس و از وی برای دفاع از عمل شنیع و ترور شخصیتی، شاهد و فاکت و کد می آورد،‌ موجودی ناشناخته است؟
  • نقش مهدی کوهستانی در سولیدارتی سنتر آیا برملا نشده و برای آقای ناصر برین ناآشنا مانده است؟ زنده یاد یدالله خسرو شاهی،‌ این چهره خوشنام و پیشرو جنبش کارگری و بسیاری از چهره‌‌های مسئول و آگاه جنبش کارگری و سوسیالیستی از ۲۰ سال پیش تا کنون با شناخت و آگاهی، ‌نقش سولیدارتی سنتر و مهدی کوهستانی را برملا نکرده بودند؟
  • آیا ناصربرین و همداستانان وی از این امر بی خبر مانده‌اند؟ نوشتار اخیر من زیر نام : «آزمون و دستاوردهای حضور نمایندگان کارگران در ترییون های جهانی» در تابستان ۲۰۱۸ در پی سفر نمایندگان سندیکاهای کارگری و شورای صنفی آموزگاران ( رضا شهابی، داود رضوی و لقمان ویسی) به اروپا که مورد حمله رژیم و کارگزارانش قرار گرفت و ماموران رژیم، پروژه‌ی‌ امنیتی علیه سندیکاهای مستقل در دستور روز قراردادند را آیا نخوانده‌اند؟. در زیر نویس آن نوشتار درآنجا که به ماهیت سولیدارتی سنتر پرداخته می‌شود،‌ و مهدی کوهستانی کارگزار میانجی و گماشته خویش رضا رخشان رانده شده از میان فعالین سندیکای هفت تپه، به دشنام گویی پرداخت و ناصر برین از همان نسخه برای اثبات اتهام های خویش کد آورده،‌استفاده نکرده است؟ و چرا در میان این همه پیامبر جرجیس را انتخاب کرده که از همه بدنام تر و کودن‌تر است‌؟
  • در آن زیر نویس که خشم کارگزاران اطلاعاتی و سیاسی سرمایه‌ و رژیم را بر‌افروخت،‌چنین آمده بود:
  • سالیدارتی سنتر (همبستگی بین المللی کارگران) . یکی از چهار نهاد اصلی “ند” یا “اعطای ملی برای دموکراسی”  Democracy) National Endowment for-NED) است که همسوی شاخه های بین المللی احزاب دموکرات و جمهوریخواه و اطاق تجارت ایالات متحده آمریکا می‌باشند. سولیداریتی سنتر ٩٠ درصد بودجه خود را از” ند” دریافت میکند. «ند» سیاست خارجی‌ حکومت آمریکا را زیر پوشش ارگان های غیر دولتی (ان جی اُ ) به پیش می برد و مدعی است که گسترش دهنده دموکراسی در کشورهای پیرامونی است.اما در واقع مبلغ اقتصاد بازار  آزاد تجارت و استثمار و کنترل و حاکمیت  فرمانروایان سرمایه در جهان را پشیتبانی می کند. وظیفه سولیدارتی سنتر، سترون کردن مبارزات کارگران دیگر کشورهای ــ به ویژه در آمریکای لاتین و جنوبی و دیگر کشورهای پیرامونی همانند ایران و ترکیه وووــ و در کل برای پیشبرد ِ اهداف سیاست خارجی آمریکا می باشد. سولیداریتی سنتر علیه کارگران سراسر دنیا عمل کرده  و برای هر کشوری حلقه ای از کارگزاران و فریب خوردگانی را دارد، که به صندوق های کارگری پول می رساند، کارگران زندانی را وعده  پوشش حقوقی و وکالت می دهند، به خانواده های کارگران دستگیر شده، پیشنهاد کمک ملی می کند-  عملی که مهدی کوهستانی تلاش کرده و می کند که به کمک عناصری در داخل ایران در راستای این ماموریت به پیش ببرد. سولیداریتی سنتر با استفاده از پولهای دریافتی از جانب (ند) تلاش می‌کند که با نفوذ ایدئولوژیک در تشکلهای کارگری موجود در گستره ی جهانی، در گروههای ضد گلوبالیزاسیون در آمریکا و کمپین‌های رادیکال بین المللی کارگری، سیاست‌های سازمان سیا و دولت آمریکا را به اجرا در آورد. این مرکز، یک نهاد ضد کمونیستی و ضد کارگری است و بازوى وزارت اطلاعات اَمریکا براى پیشبرد سیاست‌هاى امپریالیستى به شمار می‌آید. (جهان امروز ارگان سیاسی حزب کمونیست ایران)
  • آیا این کدآوری ناصر برین از مهدی کوهستانی پس از این نوشتار من در دفاع از نمایندگان جنبش کارگری  و دست‌آوردهایشان و نیز موجودی به نام رضا رخشان در ارتباط با ناصربرین اتفاقی است؟

مهدی کوهستانی درپرخاشگری کینه ورزانه نسبت به حزب کمونیست ایران در دسامبر سال ۲۰۱۴  و در برخورد به نوشتار هشدار دهنده من در برابر دسیسه  علیه طبقه کارگر  در سه شماره زیر نام هستندگی طبقه کارگر، «تشکل دهی» نه، سازمانیابی-کاریکاتور «تشکل دهی سراسری» در ایران   (https://azadi2011b.wordpress.com/category/عباس-منصوران/)

و همانند برین به یکی از کتابهای تحلیلی من زیر نام «اتحادیه های سنتی ،‌نهادهایی برای گذشته، پیش به سوی سازمانیابی طبقاتی کارگران»‌ در دفاع از اتحادیه‌های زرد، وظیفه گماشتگی خویش را انجام داد و نوشت: « ایشان (عباس منصوران)  پانزده سال بعد از سقوط حزب کمونیست لهستان دست به تالیف ونگارش کتابی میزند که کل منابع نوشته ایشان بر اساس کتاب لخ والسا : راه امید، ساخت اقتصادی ، جنبش کارگری لهستان در نشریه نیولفت ریویو و سه مقاله از نیویرک تایمز و واشنگتن پست است.»  و ناصر برین درست از همین موضع رونوشت می گیرد و کد می‌آورد و این کتاب را  برداشتی رونویسی شده می‌‌نامد.

  • ابلهانه نیست در این روزگار که کتابی تحلیلی – طبقاتی و تاریخی از مبارزات طبقه کارگر در هر کشوری بدون مرجع و منبع منشتر شود؟
  • آیا کد آوری و همزبانی بازهم ناصر برین از مهدی کوهستانی پس از دو نوشتار روشنگرانه من و بسیاری از فعالین جنبش کارگری- سوسیالیستی در نقد طرح من درآوردی «تشکل سراسری کارگران» که سازمانیابی و مبارزات جنبش کارگری را به اختلال می‌کشانید و از سوی علیرضا ثقفی و به پشتوانه مهدی کوهستانی در دستور کار گرفته بود، یک همنوایی اتفاقی است؟
  • همزبانی با مهدی کوهستانی در آن هنگام و وام گیری آقای برین از وی پس از ۴ سال از نوشتارهای سه گانه من، دلیلی دیگری بر همنوایی سازها و پروژه ها نیست؟

چرا آقای برین در همنوازی خود با کارگزاران، می کوشد تا به میدان آید،‌ اما خود را جدا از مهدی کوهستانی و گماشته‌‌اش در هفت تپه و پروژه‌‌ی امنیتی جا بزند و از همان آغاز در حالیکه همآوا، گاردی ناشیانه می‌گیرد که این،‌ «انگیزه نوشته، مطلبی است که به تاریخ ششم اکتبر ۲٠١٨ در سایت پروبلماتیکا… [و  اعتراض به این سایت که] در نشر بعدى آن در ١۲ اکتبر از جانب نشر ژرف نام مترجم تغییر یافته…»‌ ؟

  • آیا عمد و غرضی در این پنهانکاری و ژیمناستیسم به چشم نمی‌خورد؟ و کاش خود ناصر برین اعتماد به خویش، این کارگزاران دست چندم دستگاه‌‌های استثمار و فساد را به رهبری نمی گرفت!
  • آیا این جمله ناصر برین در این کمپین کافی نیست تا با ماهیت پروژه همنوازی کارگزاران، همخوان نامیده نشود؟ ببینید به چه سطح ارزان و عریان در آنجا که نوشته اند خود به اعتراف می نشینند :
  • «همین نقد افشاگرانه‌ی ما به گونه‌ای «حسادت مغرضانه» و «اقتضای طبیعت» تلقی گردد که «جز نیت کینه‌جویی» هنر دیگری نداریم. »!! به راستی بیشتر برای فرد به بحران خورده‌ای که به پریشانی افتاده‌غمگین می‌شوم!
  • اما به‌راستی که شما هنرهای دیگری هم دارید، مثلا نعل وارونه زدن، این «‌اقتضای طبیعت»‌ ‌و موقعیت اما باید در وقت مقتضی به نمایش و ضرورت رونمایی بیابد. به راستی که:
  • «نیش عقرب نه از ره کین است     اقتضای طبیعت‌اش انی است»
  • آیا خواننده‌ی بی خبر حتا در نمی یابد که هدف از این کارزار سه راس، علاوه بر «هنر …«حسادت مغرضانه» و «اقتضای طبیعت» تلقی می‌گردد که «جز نیت کینه‌جویی»،‌متاسفانه خواه و ناخواه در پروژ‌ه‌ی امنیتی علیه جنبش کارگری و سوسیالیستی خوراک می‌شود و سوخت و ساز می‌یابد؟
  • آیا برای یک خواننده حتا بی خبر از ماجرا و یک ذهن سالم،‌ بسنده نیست، که از خویش بپرسد که ترجمه کتاب نیروی کار که یک‌شبه انجام نگرفته، ‌چرا برای ناصر برین در پروسه‌ای دراز فرستاده شده و چرا دست آخر با گذشت ۲ سال  پس ازچاپ در سوید به نام عباس منصوران با خاموشی و سکوت آقای ناصر و خانم سوسن کلمه‌ای در این باره ننوشتند؟
  • آیا این سکوت دوساله برای شب‌روی با چراغ خاموش نبود تا با یک سرقت و دست کاری، کتاب را در ایران منتشر کنند؟
  • به راستی اکنون اگر اندکی به نتیجه این اقدامات خود می اندیشیدند،  خود را اکنون سرزنش نمی‌کردند که چرا پس از نزدیک به پانزده سال اینک به یاد لاپوشانی این بی پرنسیپی‌ها افتاده‌اند؟
  • آیا این هماهنگی و دیر کرد ۱۷ساله، و هم‌‌نوازی با ساز و پروژه‌ امنیتی هر ذهنی را به پرسش وا نمی‌دارد؟
  • من هنگام تماس با نشر اختران در سال ۱۳۹۲، با نشر کتاب به نام هر مترجمی در ایران ابرازخوشحالی کردم که با ترجمه و بگذار با جعل نام وسرقت به چاپ برسد و این موضوع را همان روز با نشر اختران در میان گذاردم و تنها در باره ناروا بودن و وارونه نمایی ناصر آذرپو در پیشگفتار کتاب که خویش را ویراستار وانمود کرده یادآوری کردم و مسئول نشر اختران  با کمال صداقت پذیرفتند که متاسفانه از ماجرا بی خبر بوده  و کتاب پخش شده!
  • آیا ناصر آذر برین و دوستانش، همه را مانند خویش می‌پندارند و در ذهنشان نمی گذرد که شناخت افکار عمومی در درون و برون ایران از عباس منصوران، باتوجه بیش از ۱۰ سال آموزش و آموزش و آموختن در دانشگاه شیراز که زبان رسمی آن انگلیسی بود و ۵ سال کار در پشتیبانی و کمک به انتقال پناه‌جویان در سازمان ملل، در ترکیه،‌ و دستکم ۴۵ سال فعالیت سیاسی از موضع طبقه کارگر و سوسیالیسم، و آشنایی با فرهنگ اقتصاد سیاسی و  … آیا توان ترجمه کتابی کارگری را نمی‌توانستم داشته باشم؟
  • راستی ناصر برین در جریان ترجمه‌‌های من در کمون تئوریک شورای کار- دفتر نخست هم می توانند به نام سوسن صالحی جا بزنند و یا آن را به ترجمه گوگل نسبت دهند؟ آیا ۲۵ سال پیش هنگام ترجمه‌‌ی نوشتارهایی از لنین و نیز ۱۷ سال پیش گوگلی یا ترجمه گوگلی در کار بود که ایشان یکی از مترجمان را گوگل بیچاره متهم کرده است؟
  • آیا ترجمه های من از اصول کمونیسم، نگارش انگلس، خطابیه به کمیته مرکزی از سوی مارکس و انگلس و برخی آثار دیگر و نیز سخنرانی‌های در کنفرانس‌های جهانی اتحادیه های و فعالین مستقل کارگری و سوسیالیستی به زبان انگلیسی در سال ۲۰۰۰ در بنگلادش و آمریکا  با حضور پانصد نماینده از ۵۰ کشور جهان و سوئیس و… که خود پیوسته در شورای کار شاهد آنها بود و نیز در سال ۲۰۱۷ در کنفرانس جهانی کارگران در  الجزیره با شرکت بیش از ۴۵ کشور جهان و ۴۰۰ نماینده به انگلیسی و مصاحبه‌های تلویزیونی با حزب کارگران کمونیست روسیه به زبان انگلسی و ووو را چگونه انکار می‌‌کنند.
  • به راستی پرسیدنی است که آقای ناصر برین و همدستان ‌وی در شرایط خیزش جنبش کارگری و برآمد کنونی خنبش سراسری، در این کارزار طبقاتی و انکار آثار و نگارش هزاران صفحه‌ای، و نوشتارها و کتابهای افزون بر ده‌گانه من که همه در متن دانش مبارزه طبقاتی و در راستای کارها و ضروریات تئوریک و تحلیلی جنبش کارگری و سوسیالیستی سامان یافته‌‌اند، چه سودی می جویند؟
  • کسانی که ناصر آذرپو یا برین را از نزدیک می‌شناسند، به خوبی می‌دانند که وی با سواد اندک فارسی‌اش از نوشتن و بیان شفاهی یک جمله فارسی معمولی ناتوان است – البته باید این ناتوانی را به گردن سلطه فرهنگی ستم بر ملیت‌های زیر ستم دانست- من ناچار بودم بارها نوشتارهای ناصر برین را به فارسی برگردانم و ویرایش کنم و تا با شکیبایی و صرف زمان زیاد، به صورت بیرونی قابل بازآوری در نشریه کمون وشورای کار باشند، ‌اما آیا اینکه ناصر برین به خواننده‌ و جنبش کارگری و فعالین سیاسی که از ناتوانی ایشان در بیان و نوشتن  جمله‌ی درستی از زبان فارسی بی خبرند، توهین نمی‌کند و رواست با  وارونه نمایی به جعل بپردازد و خویش را «ویرایش گر» کتاب وزین و بسیار دشوار نیروی کار بنامد؟
  • آیا خانم سوسن صالحی تا کنون اثری به فارسی ترجمه کرده‌اند و یا دارند و یا افزاد و محافل سیاسی ایرانی در هلند و آلمان وی و توانایی ناصربرین  را نمی‌شناسند و از میزان زبان،‌ پیشینه و آگاهی سیاسی وی بی خبرند؟
  • آقای برین با اعتمادی که به وی‌داشتم، تمامی جدول‌های کتاب را درخواست کرد که نگاه کند، همان جدول‌ها را دو سال بعد به کار برد و پس از دریافت با تمجید می گفت این جدول‌ها بسیار حساس و گویا هستند و نقش مهمی در کتاب دارند ووو. و کوته فکرانه پس از ۱۷ سال نارفیقانه مدعی است که ‌من از جدول‌های کتاب دو سال بعد سرقت شده وی را استفاده کرده‌ام!!!‌یعنی که دوسال پیش از چاپ کتاب در ایران، از آن کتاب دو سال بعد!!! استفاده کرده‌ام!!!  به این بیان که دو سال پیش کتاب به نام عباس منصوران در سوید منتشر شده و دو سال بعد کتاب سرقت کرده ایشان در ایران و من از دو سال پیش جدول های دو سال بعد را که گویا دستکار ایشان بوده  به کار برده‌ام!!!! از این استدلال برین در انکار سرقت چه می‌بارد؟
  • من همان زمان بیش از ۱۵ سال پیش به ناصر برین پیام دادم که با حضور دو نفر از دوستان در آلمان، سوسن صالحی  یک صفحه از کتاب را ترجمه کند و خود وی (برین) صلاحیت ویرایشگری خود را به آن دو شاهد، نشان دهد و ایشان نپذیرفت. البته بر خلاف ادعای خنده آور و بی خبری و تناقض‌های فراوان ناصر برین،‌هنوز در آ‌ن سال‌ها خبری از مترجم گوگل نبود. سپس نزدیک به ۱۷سال پیش بود که در پاسخ،‌خواهش کرد که به دلیل بحران و شرایط ‌اشان،‌اجازه یابند تا نام او به عنوان ویرایش گربیاید و عنوان کرد که نام خانم سوسن هم به صورت کمک مترجم تا بتواند از هلند به آلمان آمده و بماند! عنوان می‌کرد که آنها در بازخوانی ترجمه من (عباس منصوران) به کمک یکی از رفقایشان که آقای س نامیده می شد، و مسلط به زبان آلمانی، یکبار دیگر ترجمه را با متن آلمانی کتاب مطابقت دهند ‌و این مطابقت را پذیرفتم. در حالیکه نسخه آخر را به نام فاینال و نه ویرایش نهایی و پایانی و بازنگری آخر برای تحویل چاپ، که بارها خود  به یاری  دو دوست (یکی ع. ا که  فیلولوگی خوانده و دارای دکترای علوم سیاسی و فلسفه و نیز فوق لیسانس اقتصاد و کارشناس و نیز رفیق  ک. م که نویسنده و شاعر و ادیبی شکیبا و ارجمند است که در سپاسنامه کتاب، هر دو مایل به درج نام‌اشان نبودند)  ویرایش نهایی و به چاپ فرستاده شد. نه نسخه‌ای چندین بار نزد من سپس بازنگری شد که ناصر برین برای توجیه سرقت خویش زرد نگاری کرده اند، بلکه‌ نسخه نهایی را که در چاپ کتاب در سوید دو سال پیش از چاپ کتاب به سرقت برده و چاپ آن در ایران از سوی آنان،  بی مورد دانستم برای ایشان بفرستم. به هرروی، باخبر شدم که کتاب را به ایران فرستاده‌اند. در حالیکه پذیرفته بودم که کتاب در سوید به نام شورای کار منتشر شود و نسخه ویرایش نهایی را هرگز نفرستادم، هنگام باخبری از نقشه ناصر برین، به وی پیام دادم که کتاب را نباید همانند وزارت ارشاد در محاق و حبس گذاشت، (همه مکاتبات ما موجود است و سپاس که یکی ازمشهورترین نویسندگان خاطرات زندان به‌من یادآور شد که همه مکاتبات را برای فردا نگه‌دار!) آقای برین هنوزتوجیه  و به بهانه‌های مختلف، ‌وقت کشی می ‌کرد. در حالیکه، من عدم صداقت وی را از ارسال کتاب به ایران با خبر شده بودم. آنگاه که اعلام چاپ کتاب از سوی من در سایت وزین «نگاه» نشر یافت، آقای ‌ناصر تماس گرفت و از در سازش مهلت خواست که نباید عجله کرد کمی صبر کنید و دیر نیم شود…. و من که  ازهدف در وقت کشی و نیز داد وستد گرایانه و بی پرنسیپی به کسی که هیچ نقش و توانی در ترجمه نداشته، باخبر شده بودم و منتظر نشر کتاب در ایران بود، پیشنهاد ناصادقانه‌ی وی را نپذیرفتم  و اعلام کردم که کتاب را نه به نام شورای کار که در آن زمان دیگر چیزی از آن باقی نمانده بود، بلکه با مسئولیت خود، منتشر می‌کنم و او این بار با خواهش هنوز هم خواهان خرید وقت بود تا ترجمه سارقانه‌ی خویش در ایران نشر یابد.
  • البته پس از چاپ کتاب در سوید و پخش کتاب ترجمه و نشر من (البته از روی بدبیاری برین نسخه‌‌ای که مانند هرنشر دیگری می تواند در میان پانصد نسخه کتاب چند صفحه کم یا زیاد داشته باشد) در آلمان، نسخه‌ای را خریداری و مورد سرقت دوباره برای  متنی آماده به دست آورده بودند و ترجمه مرا با دست کاری جزیی  در سال ۹۲ به نشر نهایی سپردند. کتاب به سرقت برده شده،‌ این بار خانم “سوسن صالحى” را مترجم و ناصر آذرپو” را ویراستار!!! و در زمستان ١٣٩۲  به وسیله انتشارات دات (اختران) منتشر گردید.
  • اگر کوچکترین منش انسانی در میان بود، آیا باید یک زیر زمین ۲۰ متری نشر سیاسی و ساده را همزبان با رضا رخشان به سان یک مرکز تجاری پر درآمد قلمداد کرد. کسی است که نداند از چاپ کتاب به ویژه در خارج کشور آن هم یک کتاب مربوط به جنبش کارگری، آن هم کتابی که ترجمه آن هم بیش از دوسال به درازا کشیده با آن همه هزینه برای چاپ و نشر، ووو هیچ درآمدی می‌تواند در میان باشد؟ کافی است همین اتهام سخیف، مورد داوری هر منش انسانی قرار گیرد که فرد می تواند تا چه ژرفایی سقوط و تا چه درجه‌ای بی پرنسیپ باشد که برای رسیدن به هدفی محکوم، از چه وسایلی استفاده کند!!
  • به‌راستی باید از آقای برین پرسید با این گرا دادن‌های مستقیم و اطلاعات پراکنی،‌ و نیز رابطه با مهدی کوهستانی و سولیداریتی سنتر و کارگزارانش، چه سودایی می جویی و با چه بها و انگیزه‌ای، خویش را به این ورطه و قهقرا افکنده‌ است!؟
  • این بخش‌های های‌لایت شده به رنگ زرد روی نسخه ترجمه‌ی من پیش از آنکه سه بار دیگر دستکم ویرایش نهایی یافت و بازهم ویرایش، را آقای ناصر بعدها زرد کرده تا نشان دهد که ترجمه اولیه من پیش از ویرایش نهایی برای شروع چاپ، دارای اشکال بوده است! در حالیکه درعرض مدت درازی پس از آن که ویرایش نهایی انجام گرفت، او  با نشر در ایران در حال چانه‌زنی بود، با این عمل آیا به ذهنیت خواننده توهین نمی‌کند؟
  • آیا کسی که باچاپ و نشر یک کتاب آشنایی داشته باشد، ‌نمی‌داند که ویرایش نهایی و یا تغییرات لازم را حتا ممکن است روی کتاب در حال چاپ و روی دستگاه چاپ هم صورت گیرد؟
  • آیا کدآوری ناصر برین از سایت پژواک ایران و دست‌یاری و یازیدن به نوشتار مهدی کوهستانی از سولیداریتی سنتر، وهمزمانی این سابوتاژ ‌نشان از یک همنوازی سازها نیست؟

  • آقای ناصر برین فراموش نکرده است آنجا از سوی برخی فعالین جنبش سوسیالیستی که در فرانکفورت وی و خانم سوسن صالحی را از نزدیک می‌شناختند در رابطه با نشر کتاب به نام آن‌ها و خواندن پیشگفتار، در فرانکفورت مورد سرزنش سخت قرار گرفت و بیشترایزوله شد.

  • به راستی اگر ناصر برین،‌ ریگی در کفش نداشت نمی‌تو‌انست بدون دست زدن به خشونت و ترور شخصیت و الگوبرداری از پروژه های نیمه پنهان و آفتاب کیهان و صدا و سیما، ترجمه عباس منصوران را با اندک دست‌کاری به نام همراه خویش حتا بدون اینکه به روی خویش بیاورد  که ترجمه را از کجا  ربوده، ‌در ایران به چاپ برساند و۱۷ سال بعد، موازی و همصدا با  باند کوهستانی به کمپین علیه فعالین جنبش سوسیالیستی دنبالچه نشود؟
  • با آنکه این سرقت کم سابقه در جنبش کارگری و از کارهای جنبش کارگری،‌ نه بخشودنی است و نه فراموش شدنی. از سوی دیگر لازم به اشاره است که به آن سبب و پرنسیپ که نهادهای حقوقی سرمایه‌داران را به رسمیت نمی‌شناسیم و نخواستیم که به سویله‌ی این نهادها پی‌گیری حقوقی شود، این سرقت ‌را پی نگرفتیم. اما اینک با همراهی ایشان با باند رخشان- کوهستانی و همزمانی آن با پروژه امنیتی،‌ ناچار شدم با این نگارش تنها شما خوانندگان رسانه‌‌هایی که غیر مسئولانه به تریبون توجیه یک ربایش مورد سوء استفاده قرار گرفتند و نیز انتشاراتی‌ها  توضیحی داده شود. این کوچکترین وظیفه‌ای بود و هست در برابر کسانیکه بی خبر از ماجرا ممکن است ذهنیت‌شان از سوی ناصربرین مورد سوء استفاده قرار گرفته باشد . ‌
  • ناصر برین  به خوانندگان چرا نمی‌گوید که بیانیه پایانی شورای کار را من نوشتم و ایشان ناچار شد آن را بپذیرد، زیرا بیم آن میرفت که از این نام سوء استفاده شود؟
  • به‌ راستی پرسیدنی است که ناصربرین و کوهستانی و رضا رخشان‌ها در حمله و کینه توزی نسبت به حزب کمونیست ایران در این شرایط که  اتحاد نیروهای جنبش سوسیالیستی، ‌جاری و امید بخش شده است و بیانیه شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست نشر می‌یابد، چه سودایی در سر دارند و  آب به کدامین آسیاب می‌ریزند؟
  • ناصر برین همزبان با کوهستانی و دیگر گماشته‌ها رخنه کرده در میان کارگران هفت تپه، همصدا شده و نوشته است:« اما عباس منصوران بلافاصله بعد از انحلال شورای کار به حزب کمونیست ایران پیوست تا همراه این حزب در تصرف قدرت سیاسی شرکت نماید و به تمامی باورهایش پوزخند بزند»
  • گویی قرار بود مانند خود او و دوستانش نپیوندد و در حاشیه به تخریب و پراکندگی دامن بزند تا پوسیدگی!

  • آیا ناصر برین و دوستانش نمی‌دانند که حزب کمونیست ایران در برنامه و سیسات‌ها، سالهاست که دولت حزبی را مردود می شمارد و به دولت نوع کمون و شوراها باور دارد! آیا جز حکومت شورایی تراز کمون در برنامه‌‌های هفتگی دانش مبارزه طبقاتی در جهان کتاب که پیوسته دوشنبه‌ها نزدیک به ۹سال گذشته در تلویزیون حزب کمونیست ایران از سوی من و نیز تمامی کنگره ها و پلنوم ها و برنامه ها و تبلیغات حزب جایی برای حکومت حزبی اشاره شده است؟
  • اتهامی رذیلانه‌نه تر از این نیست که ناصر برین در تکلمه‌ی کوهستانی می‌‌نویسد:

« اما عباس منصوران بلافاصله بعد از انحلال شورای کار به حزب کمونیست ایران پیوست تا همراه این حزب در تصرف قدرت سیاسی شرکت نماید و به تمامی باورهایش پوزخند بزند»

  • همین اتهام کمیک کافی نیست برای اینکه این سه تن را، سه راس یک مثلث بنامیم؟ به راستی جای زنده‌یاد منوچهر محجوبی بنیانگزار و گرداننده‌ی روزنامه فکاهی سیاسی چلنگر/آهنگر خالی نیست که نامی مناسب روی این مثلث بگذارد؟

برین درست این کد را در هماهنگی از مهدی کوهستانی میآورد که دسامبر سال۲۰۱۴  با یک نفرت طبقاتی علیه حزب کمونیست ایران چنین نوشت « اما اگر علاقه ای که اسالو به رهبر شدن داشت و نیروهای سیاسی که خواستار قدرت سیاسی هستند را یکی بدانیم پس باید این نقد شامل حال آنها هم بشود.

ولی منصوران نمیخواهد این سوال کاریکاتوری را از حزب کمونیست ایران،  کمونیست کارگری و حزب توده که بیشترین اطلاعات را از کارکرد سالیدریتی سنتر دارند و این نقش را در عراق دیده اند بکند..»  (http://pezhvakeiran.com/maghaleh-66444.html)

  • برین خود را به فراموشی می زند که بیانیه پایانی شورای کار  را من نوشتم و آقای برین سرانجام بدون کمترین تغییری پذیرفت و با پافشاری من آن را انتشار دادیم:

 من از جمله نوشتم:

– «شورای کار….

حزب سنتی و روایت‌های روسی و چینی انستیتوی کمینترنی و روایتی از م – ل را الگوی سازمان‌یابی خودآگاهانه پرولتاریا ندانست،

– سازمانیابی را از تشکل‌یابی متمایز دانست،

– هسته‌های کارگری ـ سوسیالیستی را پایه‌های شبکه‌مند سازمانیابی انقلابی پرولتاریا اعلام کرد،

– سازمان انقلابی یا حزب کمونیست کارگران را نه پایگاه طبقه کارگر و نه ارگان سیاسی قدرت دولتی طبقه دانست،

– حزب کمونیست را ارگانی اعلام کرد که در پی انقلاب کارگری و سرنگونی بورژوازی از حاکمیت سیاسی و افتصادی، و قدرت‌یابی نه- دولتِ شورایی‌تراز کمون، در بیرون از نهاد سیاسی، به‌سان ستاد انقلابی و آموزشی و نظارتی طبقه کارگر کارکرد می‌یابد.

  • به راستی پرسیدنی که حزب کمونیست ایران چیزی جز انقلاب کارگری و سرنگونی انقلبای حکومت اسلامی و برقراری دوست شورایی تراز کمون،‌چیز دیگری در برنامه آورده است. آیا همانند برخی کم‌سویان، دنیای اینترنتی را نمی‌‌بینید که برنامه ها و نوشتارها همه قابل دسترس‌ بوده و یا که آقای برین شما اکنون کجا ایستاده‌اید؟ دوستانتان کیانند و با آنان در برابر چه کسانی قلم می‌زنید؟ چرا این همه کینه؟
  • به راستی این سند سال ۱۳۹۰ را نیز انکار می‌کنید که در بخشی از آن چنین نوشته بودم:

با سلام،  رفقا سوسن و ناصر گرامی

نزدیک به یک سال است که بین ما تماسی نبوده و همکاری شما با سایت کمون نیز کاملاً قطع شده است. هرچند که از همان آغاز راه سازماندهی سایت کمون، که بگذریم تا دوره جدید، یعنی از سال ۲۰۰۴ به بعد که  کمون‌ها و نوشته های ما محدود به سایت شد و دیگرچاپ نشد. سازماندهی و اداره، تامین هزینه  سالیانه (دو هزینه هر سال)  به جز پرداخت  یک مورد ، مدت زمانی بیشتر از ۱۵ سال به پیش برده‌ام.

… قطع تماس و عدم همکاری و دخالت قطعی شما در این دوره، پیرامون نشر کتاب نیروهای کار بالا گرفت. شما پافشاری داشتید که کتاب نیروهای کار و اعتراض های کارگری تنها با ویرایش و دخالت شما در ترجمه و به انتشار در داخل ایران واگذار شود  و من به دلایلی که در زیر می آیند مخالفت کردم:

– این دیر کرد بیش از ۵ ساله دیگرغیر  قابل  پذیرش بود.

– واگذاری به  آینده‌ای مبهم  و محال برای چاپ ( موکول به محال)  در ایران پذیرفتنی نبود،

– گذشت نزدیک به سه سال  ماندن داشتن  کتاب نزد شما

– ایرادهایی که پیرامون ویرایش کتاب از سوی رفیق ناصر وارد می دانستم،

– نکات بسیار مهمی که بسیار اشتباه  تغییر داده بودید

– کهنه شدن موضوع های بررسی شده در کتاب

– هزینه گذاری و آماده شدن جلد،

– نزدیک به ۴ سال صرف وقت برای ترجمه، تایپ و ویرایش …

– مرور چندباره و بازنگری به همراهی دوستی که دارای دکترای فلسفه…

شما و من هرکدام پیش از قطع ارتباط در این مدت  با تماس ها یی که داشتیم موافقت کردیم که کتاب را نه با نام شورای کار، بلکه به پیشنهاد و پافشاری شما [ناصر]، بدون استفاده از ویرایش و نسخه نهایی ارسالی نزد شما که نزدیک به سه سال در آمد و رفت و ماندن معلق مانده بود،  بدون نام شورای کار و نام‌های شما چاپ شود. پیشنهاد را پذیرفتم. با بازنگری نسخه‌ی پیش، کتاب را سرانجام از محاق رها و در ماه نوامبر ۲۰۱۱  به چاپ رسید.  به هر روی با قطع ارتباط کامل شما با کمون و سایت، از زمانی که اعلام کردم  که به آینده‌ای دور و مبهم واگذاردن کتاب  را نمی‌پذیرم و این پیشنهاد را به عنوان موکول به محال کردن چاپ کتاب می دانم، نزدیک به یکسال  شده است.

نمی‌‌توان کمون و نام شورای کار را همینگونه گذاشت. با هم آغاز کردیم و سالها در این راه کوشیدیم تا گرایش و نام و نگرش شورایی و نوینی با هم آغاز کنیم. مدتهاست که تنها نامی از شورای کار مانده است. هریک از ماه ها در پیدایش و تبدیل به یک گرایش نمودن این نگرش نقش مهمی داشته ایم. خوشبختانه کم و بیش این نگرش نوین و چرخش در میان فعالین جنبش سوسیالیستی شناخته شده و هرچند با افسوس، دیگر  وابسته به  ما نیست. زیرا که ما هر جا که باشیم و تا کنون بوده ایم با فعالیت‌ها و حضور خود این نگرش را پیش برده یا پشتیبان بوده‌ا‌یم. امید است که با برخورد و پیشنهادی سازنده، به گونه ای نوین این بن بست را با رفاقت پایان بریم.

… دستتان را می فشارم ۲۵ بهمن ۱۳۹۰

عباس منصوران

و شما در پاسخ به این نامه خاموش ماندید، دو سال بعد کتاب را در ایران به نام خود به یغما بردید.

  • به راستی برای لاپوشانی یک سرقت از آثار و دسترنج کار، لازم بود نام حزب کمونیست ایران نیز به میان آید؟ همنوایی با بابک احمدی‌اتان در حمله به انگلس و لنین،‌ در این اواخر شنیده بودم. او تا نفی مارکس و م و حمله به حزب کمونیست و کمونیستها  هم پیش رفته است البته جواز کار در دانشگاه امام حسین و جعفرصادق و حوزه‌های قم، سی وی بابک احمدی‌‌ها است.
  • باور کنید برای این پایان غم انگیز بسیار افسوس باید خورد. بودن نامی پشت جلد یک کتاب تااین ژرفا باید شما را به سقوط بکشاند و آن هم با چه هزینه‌ی ارزانی. راستی پاداش‌تان چیست و چه به دست آوردید!؟

عباس منصوران- ۳۰ اکتبر ۲۰۱۸