اعتراضات و اعتصابات سراسری

پست های فیسبوکى
+++

شطرنج سیاسی
اعتراضات و اعتصابات سراسری
فقط کیش دادن یا تلاش برای گرفتن مهره!

اگر از اعتصابات دوره قیام بگذریم … در یک دهه اخیر اعتراضات زیادی در ایران به وقوع پیوسته است که در برخی موارد به اعتصاب سراسری انجامیده است …مانند اعتصابات عمومی در کردستان … اعتراض سراسری دانشگاههای ایران … اعتصاب سراسری معلمان … پرستاران و رانندگان کامیون ووو
معمولا بعد از این اعتراضات و اعتصابات برجسته ترین عکس العمل به تعریف و تمجید از این حرکتها محدود میشود و کمتر به نقد و بررسی حرکات اعتراضی پرداخته میشود … باید اضافه کنم که تعریف و تمجید از اعتراضات و اعتصابات عمومی به خودی خود اشکالی ندارد و من مخالف این مسئله نیستم …ولی آنچه که فراموش میشود بازده کار است که کسی بدان نمیپردازد.
برای رساندن منظورم بهتر است که با یک مثال شروع کنم

مثلا اعتصاب عمومی اول در کردستان در اعتراض به قتل شوانه قادری را به یاد بیاورید … جامعه بر علیه این خشونت آشکار و قتل و عام شهروندان به جوش می آید و بدون دخالت احزاب و سازمانها چند هفته جامعه کردستان به صحنه جنگ و درگیری خیابانی با نیروهای رژیم تبدیل میشود … جرقه اعتراضات از یک شهر زده میشود و سریعا سراسری میشود و اکثر شهرهای کردستان را در بر میگیرد … کنترل کردن اوضاع برای رژیم سخت میشود وروز به روز رژیم از مهار اعتراضات عاجز میماند…نمایندگان مردم جلو استانداریها تجمع میکنند و صدای اعتراض مردم را به نمایندگان رژیم میرسانند وووو

با ادامه اعتراضات کم کم ایده یک اعتصاب عمومی مطرح میشود … و در نهایت فراخوان اعتصاب داده میشود … چپ در کردستان مبتکر فراخوان اعتصاب عمومی میشود … بعد از چند هفته جنگ و درگیری خیابانی بالاخره روز موعود …روز اعتصاب عمومی فرا میرسد … اعتصاب با موفقیت انجام میشود … و فردای بعد از اعتصاب عموی جنگ و گریز خیابانی پایان مییابد و جامعه به روال عادی خود باز میگردد… هر چی به این تصویر نگاه میکنیم … سوالهای زیادی به مغزمان خطور میکند … هدف از اعتصاب عمومی چه بود؟ دستاورد آن چی بود؟ چه خواسته هایی به رژیم تحمیل شد؟ …آیا اعتصاب عمومی فقط برای کیش دادن رژیم بود ؟ … یا اعتصاب عمومی برای گرفتن یک مهره( به کرسی نشاندن یک خواسته , گرفتن یک امتیاز به نفع جامعه)بود ؟
به اعتصابات و اعترضات سراسری دیگر مانند اعتصاب معلمان و رانندگان ووو هم اگر خوب نگاه کنیم میبینیم همین ضعف و کمبودها نیز در آنها دیده میشود … هیچ خواسته ایی به رژیم تحمیل نمیشود … مثلا سه اعتصاب عمومی بزرگ در کردستان نتوانست خواست ممنوعیت اعدام یا آزادی کلیه زندانیان سیاسی ویا خواست مشخص دیگری را به رژیم تحمیل کند… یا اعتصاب معلمان منجر به آزادی معلمان دستگیر شده نشد و خواست صنفی مشخصی به رژیم تحمیل نشد … رانندگان هم بدون گرفتن امتیازی به یک وعده شفاهی رژیم بسنده کردند.
در تمام مواردی که اشاره کردم … بعد از اتمام این اعتصابات و اعتراضات مردم دست خالی فردای بعد از حرکات اعتراضی زندگی عادی خود را از سر میگیرند و رژیم هم وقت می یابد که خود را جمع و جور کند بدون اینکه مجبور شده باشد به مردم امتیازی سیاسی یا صنفی داده باشد.
با مروز کردن یکی از نمونه ها و وصل کردن بقیه به همان نمونه متوجه میشویم که حتی چپ که معمولا مبتکر اینوع حرکتها بوده است در دو راهی کیش دادن و تلاش برای گرفتن یک مهره … فقط به کیش دادن اکتفا کرده است و به همین خاطر هدف و خواست مشخصی برای گرفتن را برای هر حرکت مشخص تعیین نکرده است.
در کردستان اگر فراخوان اولین اعتصاب عمومی را به حساب ذوق زدگی و بی تجربگی چپ بگذاریم … تکرار همان عملکرد در مورد اعتراض به اعدام فرزاد کمانگر و یارانش و نمونه اخیر در مورد اعدام سه زندانی سیاسی دیگر … دیگر با ذوق زدگی و بی تجربگی قابل توضیح نیست و میتوان آن را خطا به توان سه قلمداد کرد.

درسی که از این سه نمونه در کردستان که فراخوان دهنده احزاب و سازمانهای چپ بوده اند و دیگر مواردی که بدون دخالت احزاب سیاسی انجام گرفته است , میتوان گرفت این است که دوران فقط کیش دادن به سر رسیده است و از این به بعد هر حرکتی باید خواسته مشخصی داشته باشد و باید تلاش شود خواسته تحمیل شود … باید مهره بعد از مهره را گرفت تا بتوان پروسه مات کردن را آسان کرد …وگرنه رسیدن به ملکه فقط با کیش دادن کمی نامحتمل به نظر میرسد.
نکته دیگری به غیر از اینکه باید حرکتها هدفمند و در نهایت به تحمیل خواسته منجر شود این است که اگر تا دیروز فقط چپ جامعه بود که فراخوان اعتصابات و اعتراضات سراسری میداد … امروز راست جامعه هم یاد گرفته است که از این نوع تاکتیکها در راستای اهداف خود استفاده کند … راست جامعه نه برای تغییر … نه برای تحمیل خواسته ها به نفع مردم … بلکه برای رسیدن به اهداف خود میخواهد اعتراضات و اعتصابات سراسری سازمان دهد که جنبه فقط کیش دادن داشته باشد .
به همین خاطر بار دیگر ضروری است با هدفمند کردن اعتصابات و مشخص کردن هدف و خواسته مشخص و تلاش برای گرفتن امتیازات سیاسی و اقتصادی و صنفی ووو به نفع طبقه کارگر و کل جامعه مرز خود را با فراخوانهای راست جامعه مشخص کرد …
خلاصه کلام … کیش دادن لازم است ولی دیگر کافی نیست .