حقوق زنان:از برابری تا جدایی جنسیتی
چرا زنان از قرن ١٨(که اولین باری بود زنان خواهان حق استقلال مالی و خودکامه ای بیشتری برای کار و حقوق خود شدند)حقوق بشر را به حقوق زن و دفاع از آن تغییر داد؟ اولین چیز شاید به کاربردن کلمه ی فمنیست ازطرف یک سوسیالیست به نام شارل فوریه در اواسط قرن نوزدهم بود. از سال ١٩۴٨میلادی افرادی که فمنیسم رادیکال بودند مانند مری وولستون کرافت، جودیت آستلاراو آماندا سباستیان تصمیم گرفتند بدون پشت بستن به مردان و درخواست اتحاد برای پیروزی و برابری و به علت عدم تفکر برابر آن زمان در مقابل زن؛ برای حق رأی و کار کمتر در معادن و کارخانه جنبش های مستقل و آزاد زنانه را تأسیس کردند و خواهان شنیدن فریاد زن در مبارز علیه ظلم شدند. از دیگر دلایل ظهور جنبش مستقل زنان را میتوان به گفتمان تجدد و زمینهسازی فکری توسط آن، نظام اقتصادی سرمایهداری و تأثیر آن بر موقعیت زنان و دولت مدرن لیبرال و مسأله ى حقوق زنان ازمهمترین دلایل باشند که میتوان به آن اشاره کرد. تغییر در همهی ابعاد حیات فردی، اجتماعی، اقتصادی،انقلاب صنعتی و سیاسی را در کنار دگرگون ساختن طبیعت و افزایش امکانات طبیعی جایز و حتی لازم تلقی میکرد.گفتمان
انقلابی عصر مدرن به ویژه در دو نمونه مهم آن یعنی انقلابهای آمریکا و فرانسه نیز میتوانستندراهگشای دعاوی زنان برای برابری باشند. نظام تولید خانگی جای خود را به نظام تولید کارخانهای داد، رقابت برای فروش محصولات گستردهتر شده بود و کار در این مرحله به فعالیتی در برابر دستمزد تبدیل شد که در بیرون از محل زندگی انجام میشد و فعالیتهای تولید خانگی دیگر کار به معنای فعالیت تولیدی قلمداد نمیشد. اینصورتبندی
اقتصادی اجتماعی در درجهی نخست با تفکیک میان سپهر عمومی و خصوصی و مهمتر از آن، باقرار دادن قلمرو تولید در سپهر عمومی از طریق انتقال کار به خارج از خانه، باعث شد زنان بخشی از سپهرخصوصی تلقی شوند که دیگر حتی کارکرد اقتصادی هم نداشت. از سوی دیگر به دلیل نیاز به نیروی کار ارزان وفراوان، راه برای جذب بخشی از
زنان به مشاغل کارگری و خدماتی باز شد.دولت لیبرال هم به رغم مبتنى بودن براصل برابری انسانها و شهروندان،حق شهروندی را به مردان محدود میساخت و در تعارض با اصل برابری وعامگرایی مدرن عمل میکرد. در واقع، جامعهی سیاسی به روی زنان بسته بود و نمیتوانستند به عضویت آن درآیند.
به علاوه، قوانین و مقرراتی که دولت به تصویب میرساند و یا اجرای آنها را تضمین میکرد، برخلاف اصل برابری انسانها مؤید نابرابری زنان و مردان بود.گروهی از زنان در انگلیس در اواخر قرن نوزدهم جنبشی به نام سافرجت ها به راه انداختند که در اوایل قرن بیستم به اقبال عمومی رسید. همچنین زنان در ١٨٧٨ کنگرهبینالمللی حقوق زنان را در فرانسه برگزار کردند. ایجاد سازمانهای اجتماعی ویژه ى زنان که به دولت متبوع فشار اجتماعی و روانی وارد میکرد تا حدود زیادی مرهون تفکر سوسیالیستی و ناشی از تأثیرپذیری زنان اروپااز نهضت سوسیالیستی بود.جنبش مستقل زنان اولین گام زنان برای مطالبه ی حقیقی خودشان بود که طی سال ها وبا رخنه به سیستم های مختلف توانستد جایگاهی بلند تر و متحد تر و محکم تر را میان سیاست و اقتصاد و اجتماع پیداکنند.
منبع: شماره ٧١ نشریه سوسیالیسم امروز
٢٨ مهر ١٣٩٧
٢٠ اکتبر ٢٠١٨
Simroz.org