در جهت “سلامت” جدلها

در جهت “سلامت” جدلها

رفیق گرامی، محمود قزوینی، نوشتن مجموعه ای را با عنوان: “تامل و جدل بر سر چند نکته” را شروع کرده است. من طبعا منتظر میمانم تا نوشته های او تکمیل و به پایان برسند. اما عجالتا در رابطه با بخش اول، یکی دو نکته را توضیح میدهم تا شاید، به قرار دادن نقطه تمرکزها بر مبانی واقعی احتلاف نظرها، و نه “برداشت های اختیاری” از آنها  و نیز به سلامت بحث و مجادله ها کمک کند. هدف من همانطور که گفتم وارد شدن به مسابقه انتخاب “ملکه زیبائی” از میان مواضع موجود در باره اعتصاب عمومی مردم کردستان نبود و کماکان نیست. من قصد ندارم اثبات کنم که “نظر و موضع من” درست و یا تنها موضع درست؛ و موضع بقیه غلط بود. هدفم فراخوان به تعمق، چه برای خودم و چه دیگران بود و کماکان هست. هدف تامین سلامت یک جدل سیاسی بین انسانهای فکور؛ و دعوت به تعمق و پشت سر گذاشتن احساسات سطحی و پیشداوریهای غیر علمی است.

رفیق محمود نوشته است:

“رفیق ایرج به محض مطلع شدن از حضور و همراهی ناسیونالیستها در اعتصاب که با پا در میانی کومه له صورت گرفته بود ، اعلام حمایت خود از اعتصاب را پس گرفت. رفیق به درست به ضربه ای که این نقش کومه له به جنبش عمومی و کمونیسم در کردستان زد پرداخت، اما از این فراتر رفت و به تاکتیک تحریم روی آورد.”

( محمود قزوینی، تامل و جدل بر سر چند نکته، بخش اول – خط تاکیدها از من است)

حقیقت مساله را بخواهید، من در جریان و در پروسه تقابلها، دقیق تر شدم.

با اینحال در همان فراخوان شخصی اولیه ام، حمایت من از فراخوان اعتصاب عمومی، بر این مبنا نبود که “حضور و همراهی ناسیونالیستها” را  متوجه نبودم. انگیزه من این بود که تعدادی سازمان و نهاد که خود را “سوسیالیست و کمونیست”، تعریف کرده بودند، مستقل از  ناسیونالیستها، فراخوان اعتصاب عمومی داده بودند. من مستقل و صرفنظر از نوع سوسیالیسم و کمونیسمی که آن جریانات به آن تعلق داشتند، درست و مفید تشخیص دادم که خشم و عصبانیت مردم کردستان را “سوسیالیسم” و “کمونیسم”، با هر مرزبندی که رفیق محمود میداند که من با آنها داشتم و دارم، و در این مورد چندین و چند نوشته دارم، هدایت کنند.

اما خارج از این نمای بیرونی و علنی، من متوجه شدم که ورود جریان “مرکز همکاری” کذائی به ماجرا، به “اطلاع” امضاء کنندگان رسیده بود و آنها آن را آن وقت علنی نکردند و بعد ها هم در مورد آن سکوت معنی داری کردند. بنابراین بحث از “پشیمانی” و “زدن زیر قول”، از جانب من بی مورد است. چرا که من از توافق پنهان، و یا حداقل سکوت، امضا کنندگان با ورود “مرکز همکاری احزاب کردستان شرقی” به ماجرا، اصلا خبر نداشتم تا چه رسد به اینکه با آن موضع “موافقت” کرده باشم. من چنان قراداد و یا توافقنامه ای را امضاء و تایید نکرده بودم تا با پس گرفتن فراخوان شخصی ام، “زیر اش زده” باشم و یا از آن “پشیمان”.

موضع من همانطور که نوشتم، از اول دو راهی “تحریم” و یا شرکت فعال و یا نافعال نبود. راستش را بخواهید من کلا با این موضع نیستم که گویا در رابطه با اتفاقات جامعه همواره و به عنوان اصول تاکتیکی، یک دوگانگی و دوقطبی وجود دارند: تحریم و شرکت و دخالت. اکتیویسم یا پاسیفیسم.

نکته دوم

رفیق محمود نوشته است:

“هم چنین نوشته های ایرج آذرین بخصوص نوشته “نقش ناسیونالیسم درتراژدی کرد” او از جمله نوشته هایی است که به درک آن وقایع از منظر کارگر و سوسیالیسم کمک زیادی میکند.”(همانجا)

ایرج آذرین اگر در دورانی عضو “کانون کمونیسم کارگری” بوده است، و سی سال پیش در زمان عضویت اش در حزب کمونیست کارگری آن مقاله را نوشته است، اما نزدیک به بیست سال است که  مبانی کمونیسم کارگری را نفرین؛ و یک جریان دست راستی را مهندسی کرده است. همانطور که هیچکس با هیچ مجّوزی حق ندارد به عبدالله مهتدی سردسته امروزی یک جریان باند سیاهی، بخاطر تلاشهای او در نزدیک به ۳۵ سال قبل در دفاع از مارکسیسم انقلابی، از او اعاده حیثیت کند و او را به مباحثات “رفیقانه” بین کمونیستها وارد کند و به یاری بگیرد و از او نقل قول به رُخ رفقایش بکشد. آذرین  بیست سال آزگار است که  “رهبر و زعیم”  اکسیون برائت از مبانی کمونیسم کارگری و  کمپین کثیف و ننگین ترور شخصیت منصور حکمت است. این نارفیقان را از پنجره وارد صفوف ما و بحث و جدلهای ما نکنید. ما قبل از هر سیاست و کمونیسم و جدل و بحث، انسانیم با رگ و پوست و گوشت و خون و عاطفه و غرور. من کسانی را که بیست سال آزگار به این انسانیت هجوم بردند و کرامت انسانی و حرمت سیاسی مان را به دشنام و فحشهای رکیک و چارواداری کشیدند، “رفیق” خود و “طرف مجادله” سیاسی رفیقانه نمیدانم. من با این موضع نیستم که طرف را طی بیست سال آزگار دیده باشم که آمده  است سر کوچه را قُرق کرده و عربده میکشد و خانه پدری و مادری من را به آتش میکشد، اما من باید، بخاطر رعایت “اصول”، چاقوی دست و پنجه بوکس اش و فحاشی و لیچارهایش اش طی این بیست سال را به یک نوشته سی سال قبل او ببخشم و؛ در مقابل با او “مودبانه و سیاسی”! او را به میدان “گپ خودمانی” با رفقای عزیز خودم وارد کنم. انتظار نداشتم رفیق محمود، بحث را اینقدر سرسری و غیر جدّی؛ و طرفهای بحث و جدل خود را چنین خام تصور کند.

 هدف من، همانطور که در ابتداء این یادداشت متذّکر شده ام، از باز کردن باب “جدل و تامل”، فکر کردن با صدای بلند در دنیای مجازی، و مسابقه ای بر سر انتخاب ملکه زیبائی در رقابتهای اعلام “موضع” نبود و نیست. امیدوارم نام بردن محمود قزوینی از آذرین و “ارشاد” خوانندگان و طرفهای بحث و تامل او با بحث سی سال پیش او،  و پنهان کردن بیست سال اخیر مجاهدت های آذرین و همقطاران در هجوم و فحاشی و پاپوش دوزی علیه کمونیسم کارگری، یک لغزش و اشتباه لپی و یک تب سیاسی زود گذر در لحظات هیجان و بی خبری بوده باشد. اگر نه، نفس سالم ماندن ادامه جدل سیاسی از نظر من، زیر علامت سوال بزرگی قرار دارد.

۱۲ اکتبر ۲۰۱۸

iraj.farzad@gmail.com