جامعه آمادۀ هرگونه تغییری‏ست(و نقدی بر نظرات «صلاح مازوجی»)

جامعه آمادۀ هرگونه تغییری‏ست

(و نقدی بر نظرات «صلاح مازوجی»)

تحرکات رادیکال کارگری و توده‏ای و دیگر محرومان جامعۀ ایران، جائی برای سئوالات بدون پاسُخ، باقی نه‏گذاشته است. دلیل آن بسیار روشن است و این‏که، تضادها به بالاترین حد ممکنه خود رسیده است. فقر و شکاف طبقاتی قابل توضیح و توصیف نیستُ، نه مردم، حاضر به تن‏دادن به زنده‏گی سابق‏اند و نه حکومت، توانِ ادامۀ سیاست‏های دهه‏های گذشته خویش را دارد. اگر نظام به یُمن زور و سرکوب بردوام مانده است، علت آن، نه در فقدانِ یگانه‏گی اعتراضات کارگری و توده‏ای، بلکه مرتبط به قضیۀ دیگری‏ست. دو شق موضوع، یعنی هم حکومت و هم مردم، از هم‏دیگر و کاملاً تصفیه حساب نموده‏اند و در این‏میان، شق سّوم، از قافله و از قطار انقلاب پس مانده است. ثمره و در حقیقت تأثیرات عقب‏مانده‏گی آنرا می‏توان، هم در حیات بیش از پیش نظام، و هم در نافرجامی‏های مبارزات کارگری و توده‏ای و دیگر ستم‏دیده‏گان جامعه به‏عینه دید. در حقیقت مشاهده به جنب‏و‏جوش‏ها و بازخواست‏های مردمی، نمادِ رشد و شدت‏یابی تضادِ، مابین بالائی‏ها با پائینی‏هاست. در این بین، بالائی‏ها به‏جان هم افتاده‏اند و دارند هم‏دیگر را می‏درند و پائینی‏ها، به‏دنبال حقوقِ به‏غارت بُرده شدۀ خویش، از زورمداران و حاکمان‏اند. دُوران سرنوشت‏ساز اگر نه‏گوئیم دهه‏ها، امّا و به جرأت می‏توان گفت که سال‏هاست، در برابر نماینده‏گان سیاسیِ اقشار و طبقات محروم جامعه و دیگر مدعیان دنیای تغییر نظام سرمایه‏داری وابستۀ ایران قرار گرفته است.

با این اوصاف دو سوی جنگ و تقابل طبقاتی روشن استُ، می‏بایست به‏منظور پاسُخ‏گوئی به چنین وضعیتی، دریچه و حوزۀ دیگری را گشود تا ماحصل آنرا دید. به عبارت دیگر، در و راهروهای سیاسی را باید به‏گونه‏ای دیگر، باز و جستجو کرد؛ به این دلیل که از همان آغاز، جامعۀ اعتراضی با سرمایه تعیین و تکلیف نموده است؛ از همان آغاز خلق‏های محروم و ستم‏دیده‏ای هم‏چون کُرد و ترکمن‏صحرا، روبه‏روِ نظام و آن‏هم به عالی‏ترین شکلِ مبارزه به صف شدند؛ از همان آغاز زنان در برابر سیاست حجاب اجباری، ارگان‏های متعدد سرکوب رژیم جمهوری اسلامی را به‏چالش کشیده‏اند. و .. بدین‏ترتیب، تحقیر اعتراضات مردمی با هر منطق و شگردی، چیزی جز، کج فهمی به وظایفِ خویشتن، و مهم‏تر از آن، چیزی جز تحریف جایگاهِ اعتراضات مردمی در قبال رژیم‏های خشن و مسلح‏ای هم‏چون رژیم جمهوری اسلامی نیست. در بستر چنین حقایقی لازم است تا از گفته‏های دو و یا چندگانۀ بی‏ربط و ناهمگون، به‏دُور شد و بار مسئولیت‏ها، و در حقیقت ناکرده‏های خودی را، به‏پای نارسی، و یا ناپخته‏گی جنبش‏های اعتراضی نه‏نوشت؛ کاری که «صلاح مازوجی» در سالروز “حزب کمونیست ایران” در مقابل خود قرار داده است.

بی‏تردید گفتنی‏ها پیرامون سُخنرانی وی زیاد است و می‏توان از هر پنجره‏ای، به‏موضوعات طرح شده و نقطه نظرات‏اش پرداخت که فعلاً از آن‏ها صرف‏نظر خواهم کرد. در هر صورت استفاده از جملات و الفاظی هم‏چون، هم جامعه در حال انفجار استُ، در دُوران انقلاب بسر می‏برد و به سرنوشت‏ساز نزدیک می‏شود، و در همان‏حال، هنوز زمان نبرد نهائی فرا نرسیده است و غیره، بیان‏گر اغتشاش ذهنی – عملی جریانات و احزابی هم‏چون “حکا”ست.

وی در «معنای پیروزی بر جمهوری اسلامی چیست؟» می‏گوید: “جامعه بار دیگر به یک دُوره انقلابی و تحولات سرنوشت ساز نزدیک می شود….  بویژه در شرایط کنونی که جامعه تحت فشار محرومیت های اجتماعی و اقتصادی ظرفیت های انفجاری پیدا کرده ….  اما دشمن از همین خصلت طبیعی مبارزه به عنوان بهانه و فرصتی برای تحمیل نبردهایی که هنوز زمان آن نرسیده استفاده می کند. سیاست دور اندیشانه و رادیکال آن است که این فرصت ها به رژیم داده نشود و با اتخاذ تاکتیک های سنجیده و طرح شعارهای بسیج کننده که ریشه در شرایط کار و زندگی اجتماعی مردم دارد، توده های هر چه بیشتری به خیابان و میدان مبارزه با رژیم کشاند. باید توجه داشت که در شرایط کنونی نه کارگران و توده های مردم تمام قدرت مبارزاتی خود را به میدان آورده اند و نه رژیم کلیه ظرفیت های سرکوب خود را به کار گرفته است….. این نگرانی واقعی وجود دارد که جنبش کارگری و توده ای بدون آمادگی احزاب و سازمانهای موجود وارد یک وضعیت انقلابی شوند…” {تاکیدات از من}

بی‏تردید و جدا از چندگانه‏گی در ارائۀ نظر، ناروشنی‏های بس عظیمی، پیرامونِ جایگاه و اوضاع اعتراضی طبقات و اقشار محروم جامعه، و بویژه نقش و وظایف نماینده‏گان سیاسی و یا “احزابی” هم‏چون “حکا”، در قبال جنبش‏های کارگری – توده‏ای وجود دارد. به هرحال و بنابه گفتۀ «صلاح مازوجی»، پیداست‏که جامعه بار دیگر وارد دُور تازه‏ای از انقلاب و سرنوشت‏ساز شده استُ، بدون آن‏که، به‏خواهد علل از دست‏دادن فرصت‏های حیاتی و سرنوشت‏ساز گذشته را، از منظر “حزب”اش، برشمارد و نیز نشان دهد که، نافرجامی‏های تاکنونی، حاصل کدامین سیاست‏ها و اشتباهات تاکتیکی غلط بُوده است؟ به هر چهت همۀ دلواپسی «صلاح مازوجی» در آن است‏که مبادا، روز و روزگاری، جنبش کارگری و توده‏ای، بدون آماده‏گی احزاب و سازمان‏ها، دست به‏کار شوند و وارد مرحلۀ نهائی، یعنی وارد بزیر کشیدن نظام جمهوری اسلامی شوند!

براستی که برگردانِ ساده و در حقیقت نگرانی وی در آن است‏که هنوز موقعیتِ جنبش‏های کارگری و توده‏ای، با موقعیتِ سازمان‏ها و احزاب کمونیستی، منطبق و یا هم‏سو نه‏شده است، بنابراین هرگونه تک‏روی‏های اعتراضی – از جانب کارگران و زحمت‏کشان -، رژیم را جری‏تر خواهد کرد. پس باید و می‏بایست دندان به جگر گذاشت و صبر کرد، تا سو و شق سّوم، برای “هدایت” آنان، آماده‏گی لازمه را کسب نماید! این‏ها چکیدۀ سُخنرانی «صلاح مازوجی» در سالروز “حکا” بُوده است.

فارغ از هرگونه برداشت‏ها و استناجات ناصحیح، این‏دست سئوالات مطرح است‏که چرا می‏بایست فرمان ایستِ مبارزات کارگری و توده‏ای را صادر نمود و آنانرا وادار به فار پایانی، و یا وُرود به‏موقعیت‏های انقلابی – دیگری – نه‏نمود؟ چرا زمانِ تعرض یک‏پارچه و هم‏گانی فرا نرسیده است؟ مگر بارها و بارها از جانب “حکا” ایران گفته نه‏شده است‏که رژیم لرزان و در حال سقوط و نابودی‏ست؟ مگر تاکنون و در این چندین دهه، رژیم برای سرکوب اعتراضات کارگری و توده‏ای، در پی بهانه برای پس زدن آنان از مطالبات بدیهی و پایه‏ای‏شان بُوده است؟ مگر و تاکنون هزاران اعتصابات و اعتراضات مسالمت‏آمیز کارگری را با زور و با قلدری تمام پاسُخ نه‏داده است؟ آیا تعرض دائم و وحشیانۀ ارگان‏های سرکوب‏گر نظام، کافی نیست تا سازمان‏ها و احزاب مدعی تغییر جامعۀ نابرابر، دست به‏کار شوند و اعتراضات کارگران و دیگر توده‏های ستم‏دیده را حول سیاست‏های معین و روشن سازمان دهند؟ و خلاصه و مهم‏تر از همۀ این‏ها تا چه زمانی، و یا تا چند دهه‏ای، کارگران و زحمت‏کشان می‏بایست، در صف انتظار به‏مانند، تا “سازمان‏ها” و “احزاب” کمونیستی، از خوابِ بی‏وظیفه‏گی و بی‏دخالت‏گری بیدار شوند و حضور یابند؟ خسران‏ها و هزینه کردن چهار دهه، از جانب کارگران و زحمت‏کشان در مقابل صاحبان تولیدی و دیگر ارگان‏های سرکوب‏گر نظام کافی – نه‏بُوده و – نیست، تا سازمان‏ها و احزاب، به‏خود آیند و به‏جای برگزاری کنفرانس‏ها و اتحادهای بی‏محتوا و جنجال برانگیز، سازمان و حزب متناسب با نیازهای میلیون‏ها انسان دردمند را پای ریزند؟ و …

نزدیک به چهار دهۀ آزگار است‏که، کارگران، زحمت‏کشان و دیگر توده‏های ستم‏دیده، یک‏تنه و آن‏هم بدون حمایت همه‏جانبه و عملی “سازمان‏ها و احزاب” پرولتری در میدان‏اند و علی‏رغم محدودیت‏های متفاوت، دارند نظام را به چالش می‏کشندُ، در مقابل، سردمداران رژیم جمهوری اسلامی هم، به‏مدت چهار دهه است‏که دارند خلقِ ستم‏دیدۀ کُرد را به‏انحای گوناگون مورد توهین، تحقیر و سرکوب قرار می‏دهند. این سیمای حقیقی جامعه‏ای‏ست که سردمداران رزیم جمهوری اسلامی، به میلیون‏ها انسان رنج‏دیده و دردمند تحمیل نموده‏اند و مسلم است‏که چنین نگاهی، یعنی اعلان ناپخته‏گی و یا نارسی اعتراضات کارگری و توده‏ای،خلافِ نگاهِ مارکسیست – لنینستی، و هم‏چنین بدفهمی از انجام وظایف کمونیستی و آن‏هم به‏عنوان پیشروان جنبش‏های کارگری و توده‏ای‏ست. نظام دارد کارگران را به‏وحشیانه‏ترین شکل ممکنه استثمار، سرکوب و در ملاءعام به تازیانه می‏بندد و «صلاح مازوجی»، به‏جای تعمق بیش از این، و به‏جای پاسُخ‏گوئی به ناکرده‏های “حزبی”اش، و به‏جای جواب‏گوئی عملی به نظام جنایت‏کار جمهوری اسلامی، دارد فرمانِ توفف اعتراضات کارگری و توده‏ای را صادر می‏کند و مهم‏تر از همۀ این‏ها، دارد از ناآماده‏گی “سازمان‏ها” و “احزاب” کمونیستی حرف می‏زند!!

حکایت عجیبی‏ست و وظایفِ کمونیستی با وظایفِ جنبش‏های کارگری و توده‏ای جابه‏جا شده است. از منظر «صلاح مازوجی» نیروی محرکۀ سازمان‏های انقلابی و کمونیستی مردم به حساب آمده – و می‏آیند و در این‏وسط، هدایت‏گران کارگران و توده‏ها هم، خود را در پشتِ درهای انقلاب محبوس نموده‏اند و در انتظارند تا زنگِ جنبش‏های هم‏گانی و آن‏هم به گسترده‏گی دُوران قیام پنجاه و هفت نواختهُ، وارد کارزارهای مبارزاتی شوند! براستی که کدامین منطق کمونیستی از چنین متدی پیروی می‏نماید و بر این نظر است‏که، کار و بار جنبش‏های اعتراضی کارگری و توده‏ای، جمع و و جور کردن اوضاع نابسامان و در هم ریختۀ احزاب و سازمان‏های کمونیستی‏ست؟

انصافاً «صلاح مازوجی»، با طرح چنین مواردی نشان داده است‏که حال و هوای “حزب” متبوع‏اش، و آن‏هم به‏عنوان اپوزیسیون، حال و هوای سر و سامان دادن جامعۀ سراسر خفقاق‏زده و سرکوب، و هم‏چنین رفع و رجوعِ زنده‏گیِ از هم پاشیده و فنا شدۀ کارگران و توده‏های محروم نیست؛ نشان داده است‏که دردِ اپوزیسیون، دردِ مردم نیست و فکر و ذکرشان، تداوم مشغولیت‏های سیاسی از جمله اتحادهای رنگارنگ و برگزاری کنفرانس‏های بی‏مایه و کم‏سو است؛ نشان داده است‏که نقش اپوزیسیون مدعی تغییر، نه سمت‏و‏سو دادن جنبش‏های اعتراضی و به‏عقب راندن ارگان‏های حافظ بقای سرمایه در درون جامعه، بلکه فراهم نمودن بیش از پیش حیات نظام سراسر فاسد و سرکوب‏گر است.

بر خلاف نظر «صلاح مازوجی» باید گفت که هرگونه تأخیر، کم‏کاری و یا سنگ‏اندازی در مرحلۀ سرنوشت‏ساز و دُوران انقلابی، چیزی جز فرصت‏سوزی‏های دیگر و هم‏چنین به‏هدر دادن بیش از این زنده‏گی تباه شدۀ میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش نیست. شکی در آن نیست که دلیلِ ماندگاری رژیم، در ضعفِ طولانی‏مدت اپوزیسیونِ سالم و چپ است. به عبارت دیگر باید تاکید نمود که دُوره‏های انفجاری و سرنوشت‏ساز، همیشه‏گی نه‏خواهد ماند و وظیفۀ هر نیرو، سازمان و حزبِ کمونیستی‏ست، تا از فضای بوجود آمده و موقعیت‏های سرنوشت‏ساز، به نفع کارگران، زحمت‏کشان و همۀ محرومان استفاده کند و بیش از این، اجازه نه‏دهد تا نظام به حیات ننگین‏اش ادامه دهد. می‏بایست دُوران انفجاری را از درون ترکاند و دودمان نظام را سوزاند.

در ادامهُ، زمانی‏که اعلام می‏گردد: “جامعه ایران بار دیگر آبستن یک تحول سیاسی سرنوشت‌ساز شده است، و وضع کنونی قابلِ دوام نیست. و یا این‏که جمهوری اسلامی در ذهنیتِ بخش عظیمی از جامعه ایران تمام شده و مسئله جایگزینی آن به دستور روز بدل شده است” (در کنفرانس استکلهم)، بنابراین طرح مسائلی هم‏چون، نارسائی جنبش‏های کارگری و توده‏ای، نمی‏تواند معنادار و یا معتبر باشد.

تاب و طاقت مردم، دهه‏های طولانی‏ست که به سر رسیده استُ، بُحران اقتصادی و ناتوانی در تهیۀ مایحتاج اولیۀ زنده‏گی، کمرشانرا خُرد کرده است. میلیون‏ها کودک به‏دلیل نداری والدین‏شان، قادر به فراگیری تحصیل نیستند؛ فارغ‏التحصیلان این‏روزها، در پی کارهای کاذب و بی‏آینده‏اند و هرگونه مطالبۀ مسالمت‏آمیز از جانب قربانیان نظام امپریالیستی، برابر با دستگیری، شکنجه و سرکوب است. متأسفانه چنین روند و پروسه‏ای به امری پیش‏پا افتاده تبدیل شده استُ، در این میان مردم و آن‏هم بدون حمل کم‏ترین وسیله‏ای دارند برای درخواست‏های اولیۀشان به‏پا می‏خیزند. این خاصیتِ جامعۀ طبقاتی‏ستُ، پس بالائی‏ها، نیازی به بهانه‏جوئی در تعرض به پائینی‏ها نه‏دارند. چرا که سرکوب جز ذاتی رژیم‏های خشن و هاری هم‏چون رژیم جمهوری اسلامی‏ست. سردمداران رژیم جمهوری اسلامی در عمل نشان داده‏اند که به‏هیچ صراطی مستقیم نیستند و با هیچ‏نوع تظاهرات و اعتصاباتی و آن‏هم به‏هر درجه و میزانی، سر سازگاری نه‏دارند. در حقیقت خواستِ باطنی سردمداران نظام، اطاعت و فرمان‏برداری بی‏چون و چرای مردم استُ، به‏طور قطع، این مردم نیستند که دارند سیاستِ سرکوب را به سردمداران نظام تحمیل و یا دیکته می‏کنند، بلکه این سرشت رژیم جمهوری اسلامی‏ست که این‏گونه دارد در مقابل بدیهی‏ترین خواسته‏های کارگران و زحمت‏کشان عکس‏العمل نشان می‏دهد. بر همین اساس نمی‏توان و یا صحیح نیست، تا ناآماده‏گی‏های خودی را، به‏حساب غیر آماده‏گی جنبش‏های کارگری و توده‏ای نوشتُ، یا این‏که، گستاخ‏تر شدن رژیم را، در رادیکالیزه‏تر شدن اعتراضات و مبارزات میلیون‏ها انسان دردمند مربوط دانست.

خلاصه درست است‏که جامعه دچار بُحران و به‏مرحلۀ انفجاری و سرنوشت‏ساز نزدیک شده استُ، به‏موازات آن‏ها، درست هم نیست که جنبش‏های کارگری و توده‏ای را، از روند حقیقی‏اش باز داشت و آنانرا، پشتِ درهای انقلاب و آن‏هم تا زمان آماده‏گی اپوزیسیون محبوس نمود. بر خلاف نظر «صلاح مازوجی» ایراد اساسی، در بی‏حضوری و در عدم دخالت‏گری نیروی سّوم است. بدین‏سبب نیاز است تا در درجۀ نخست، دلائل ناموفقی حزب خودی را با صراحت تمام برشمارد، و در ثانی چگونه‏گی راه برون‏رفت از آنرا نشان دادُ، به‏دنباله پیش‏قدمِ حرکات ثمربخش و بسیج کننده شد. علاوه بر همۀ این‏ها، باید اشراف داشت که وُرود به هرگونه بازی‏ها و مشغولیات سیاسی‏ای هم‏چون اتحادهای بی‏محتوا، پاسُخ‏گوی شرایط ناهنجار کنونی جامعه نیست. چرا که این‏نوع اتحادها – و آن‏هم در عمل -، امتحان خود را پس داده‏اند و تاریخ مصرف‏شان به سر رسیده است. صدها اتحاد ریز و درشت در این چندین دهه، بر روی کاغذ آمده است و نه تنها هیچ‏یک از آنان، کمکی به اعتراضات کارگری و توده‏ای نه‏کرده‏اند، بلکه باعث اغتشاشات هر چه بیش‏تر، در درون و بیرون شده است. باید دانست که پیش‏رفت هر کنفرانس و یا اتحادی، نیازمند تصفیه حساب‏های درونِ حزبی – سازمانی‏ست؛ باید آگاه بُود که نمی‏توان با ادامۀ نظرات و متدهای تکراری و فاقد اعتبار، بر کمیت و بر کیفیتِ سازمان و یا حزبِ خودی افزود. به این سبب که شاخصه‏های کار کمونیستی و انقلابی روشن است و بدون کم‏ترین تردیدی، باید اذعان نمود که انتخاب سیاست‏ها و روش‏های تابحال، در خدمت به حل مبارزۀ طبقاتی و هم‏چنین بسیج کارگران و زحمت‏کشان نخواهد بُود.

۱۲ اکتبر ۲۰۱۸

۲۰ مهر ۱۳۹۷