جمهوری اسلامی، آمریکا، اپوزیسیون و جنبش توده ای

جمهوری اسلامی، آمریکا، اپوزیسیون و جنبش توده ای

اسد گلچینی

جمهوی اسلامی در سطح وسیعی از طرف مردم زیر سوال رفته است و این با دوره های گذشته رابطه مردم با این رژیم متفاوت است. باز هم مساله سقوط و به زیر کشیدن این لکه نه چسپ و سرطانی به جامعه ایران از هر لحاظ به امری عمومی تبدیل شده است. شاید این مساله تازگی ندارد،آنچه تازگی دارد رادیکال شدن مبارزات مردم، وجود افق های رادیکال و متکی به خود و افق های  آزادیخواهانه و عدالت خواهانه تری است. این مساله هم بسیار واضح است که جمهوری اسلامی کماکان ماندگار خواهد بود تا زمانی که رفتنش را ممکن کرد. چگونه این ممکن میشود. پاسخ های مختلفی وجود دارد که هر کدام طرفداران پر و پا قرصی هم دارد. در خلال جنگ با جمهوری اسلامی،جنگ الترناتیو ها هم در جریان است.

آمریکا و ترامپ

آمریکا و ترامپ ادعا میکنند که جمهوری اسلامی رفتنی است و بزودی رفتنی است. میگویند جمهوری اسلامی در سراشیب سقوط است. در وضعیت بسیار دشواری قرار دارد و امسال سال رفتنش است و بسیاری نکات شبیه این را منظما جاری میکنند. آمریکا و ترامپ از دو طریق هم دارند عملا این کار را ممکن میکنند. یکی تحریم های همه جانبه اقتصادی و دیگری حمایت و سازماندهی  بخشهای زیادی از اپوزیسیون رنگارنگ جناح راست، اپوزیسیونی که تماما این ظرفیت ضد مردمی و ضد انقلابی را از خود نشان داده است. اپوزیسیونی که بحق  بعنوان مزدوران دولت آمریکا باید طرد و افشا شوند. امید به سرنگونی جمهوری اسلامی از این طریق را آمریکا و اپوزیسیون راست در میان مردم دامن زده است و طبعا و در کوتاه مدت در میان مردم مستاصل شده طرفدار هم پیدا میکند. تلاشهای آمریکا و ترامپ اما اساسا در دشمنی تمام و کمال با کارگران و مردم مبارز و خیز آنها برای انداختن جمهوری اسلامی است. آمریکا با تحریم های اقتصادی فاشیستی شرایط دهشتناکی برای کارگران و مردم ستم دیده در ایران فراهم میکنند. چنانچه هر ادم منصفی چند دقیقه به عواقب سیاست های آمریکا و طرفداران ایرانی اش فکر کند میتواند عمق فاجعه را بشناسد. آمریکا از سویی با پول و اسلحه اپوزیسیون مزدورش را مانند سوریه و عراق سر و سامان میدهد و از سوی دیگر با تحریم ها مردم را وادار به حمایت از خود و اپوزیسیون آمریکایی میکند. آنچه که روشن است سقوط و سرنگونی جمهوری اسلامی نه در برنامه آمریکاست و نه میخواهد به مردم ایران کمکی برای برداشتن این لکه سرطانی بکند. بر عکس آمریکا با این دو اقدام به یکی از بزرگترین حامیان جمهوری اسلامی و ماندگار شدن این رژیم تبدیل میشود. و  مردمی که از هر لحاظ در محاصره زندگی بسیار مشقت بار تری قرار بگیرند هیچگاه به مبارزه رو در رو، آگاهانه و سازمانیافته با جمهوری اسلامی مبادرت نمیکنند. جمهوری اسلامی هم  چنانچه در شرایط دشواری قرار بگیرد میتواند با برگ های بازی متعددی که در اختیار دارد با آمریکا بازی کند. جمهوری اسلامی هم سالهاست که برای حفظ خود و سرکوب مردم ایران، جبهه های جنگ پیشگیرانه اش را به کشورهای دیگر برده است. جمهوری اسلامی غیر از مساله هسته ای، برگ های سوریه ، عراق، افعانستان، فلسطین و لبنان و … را دارد و  بدون تردید چنانچه احساس خطر جدی چه از طرف مردم و قیام آنها و چه از جانب آمریکا و سیاست هایش بکند، برای هر معامله ای آماده میشود و میتواند کنار بیاید. آنچه که در انتهای این معامله روشن میشود این است که همه تلاشهای آمریکا هیچ ربطی به زندگی و سرنوشت مردم و جنگ آنها با جمهوری اسلامی برای سرنگون کردنش نداشت.

سیستم سرمایه داری و امپریالیسم و در راس آن آمریکا مصائب بسیار دهشتناکی برای همه جوامع در برنامه دارد که نشانه های آن را از جنگ های تجاری و نشانه های بحران های اقتصادی ذاتی این سیسیتم خود را نشان میدهد و قربانیان خود را در جنگ های احتمالی بیشتر در مناطق مختلف خواهد یافت. ایران و منطقه خاورمیانه باز هم میتواند یکی از این کانونهای توجه آمریکا برای تعیین تکلیف با رقبای بین الملی اش باشد. همین چند روز گذشته نشانه های بارزی از بهم ریختن بازار برای سرمایه های عظیم بین الملی شروع شده که در ادامه میتواند خطرات خانمانسوز در ابعاد بسیار بزرگتری در برداشته باشد.

اپوزیسیون چپ در تبعید

توان، تاثیر و ظرفیت این بخش از اپوزیسیون اساسا به دلیل دوری از جنبش کارگری و کمونیستی تقریبا هیچگاه جایگاه مستحکم و سنت داری در میان طبقه کارگر و نیروی بزرگ کمونیستها در جامعه نداشته است. این نیروها چه در اتحاد باشند و چه پراکنده این خصوصیات زیاد تغییر نمیکند. اتحاد نیروهایی که از بسیاری لحاظ بهم نزدیکترند البته که بسیار مثبت است و به جنبش کارگری و کمونیستی کمک میکند چه نوع سیاست هایی و چه نوع فعالیتهایی را انتخاب کند. با این وجود ذهنیت های متفاوت و مانعی در میان همه احزاب و سازمانها و کلا همه نیروهای چپ و کمونیست در تبعید وجود دارد. جایگاهی که این چپ در تبعید دارد، یکی حفظ پرچم مبارزه با جمهوری اسلامی در خارج کشور است و یکی دیگر تلاش برای عضو گیری از نیروهای سمپات در داخل و تقویت سازمانهای مربوطه در داخل است.(اینکه با این نیروها چه میکنند بحث دیگری است)

مساله پیچیده و هنوز حل نشده این است که نزد این چپ در تبعید و همینطور نزد بسیاری از کمونیست و چپ ها در ایران هم،  رهبر و ناجی کماکان در تبعید است. این مساله هنوز تصوری قدیمی است که برای بسیاری از جریانات و رهبران و فعالین تبعیدی در جهان یکسان بوده است.این برای ما در ایران هم و از دو سوی مرز بشدت سنگینی میکند. نیروی اپوزیسیون چپ و کمونیست در داخل کشور و رهبران و فعالینش کماکان در سطح وسیعی به مرکز جدل و مبارزه و رهبری این مبارزه با جمهوری اسلامی در همه ابعاد تبدیل نشده است. هنوز پراکنده اند. بسیاری از فعالین و رهبران چپ و کمونیست با بروز خطرات دستگیری مسیر دیگری غیر از زندان و مخفی شدن سراغ دارند و آنهم خارج شدن از کشور است. این یک معضل بسیار جدی برای همه کمونیستهاست. بسیاری از استعداد های بزرگ این جنبش کماکان در این خطر دور شدن از محیط اجتماعی خود میباشند و راه حلی اجتماعی و شیوه های کمونیستی و به روز شده برای مقابله با حکومت های فاشیستی امثال جمهوری اسلامی و حتی اپوزیسیون راست ضد کمونیست، هنوز به درجه زیادی جایش خالی است. این معضل برای بخش قابل توجهی از فعالین و رهبران کارگری، زنان، معلمان و یا جنبش های دیگر خوشبختانه به درجات قابل توجهی جواب گرفته است، کم نیستند از مبارزین سخت کوشی که تداوم زندگی و کار اجتماعی همراه با زندان و فقر، تهدید و ترور و مصیبت های زیاد دیگری برای خود و خانواده را به سبک و روالی برای ادامه زندگی و مبارزه تبدیل کرده اند. کمونیستهای جوان در بسیاری مواقع به دلیل ارتباط تشکیلاتی با سازمان مورد نظرشان در خارج و یا فعالیتی غیر جنبشی و فعالیت های کمونیستی علنی و محدود نگرانه، زندگی در تبعید و در خارج کشور را انتخاب میکنند و به نیروهای تبعیدی با خصوصیات یاد شده می پیوندند. این مساله منظما هر نوع فعالیت و تلاش را در معرض موقتی بودن بویژه برای بخش مهمی از موثرترین و کاراترین کمونیستها قرار داده است. بر خلاف این جریان آب شنا کردن را با همه وجود باید به جان خرید، جنبش کمونیستی و کارگری بدون فراگیری سبک کاری کمونیستی و اجتماعی، بدون فدا کاری و از جان گذشتگی قشری از رهبران و فعالینش، بدون فراگیری مقابله با دشمنانش در همه اشکال باز هم میتواند در جا بزند و هر دوره و بعد از بسیاری فعالیتها باز هم به نقطه شروع برگردد. مسیری حیاتی برای بر پایی جنبشی که میخواهد سنت هایش را خود بسازد و مهمتر اینکه این سنت ها قابل باز تولید باشند و آنها را برای توده وسیعی به امری ممکن تبدیل کند، بدون تردید باید به موضوع و دستوری برای پاسخگویی در مقابل همه کمونیستها قرار گیرد. ارتباط جنبشی و نه تشکیلاتی چه در داخل کشور با گروه و جمع های مختلف، و ارتباط جنبشی و نه تشکیلاتی با خارج کشور از مسایل فوری در این پاسخ دادن هاست. بدون تردید دوران های سخت و دشواری در جریان مبارزات کنونی با جمهوری اسلامی را باید پیش بینی کرد و از نظر بورژوازی کارگران و کمونیستها اولین قربانیان آن خواهند بود. آیا این بار میتوان آگاهانه از این اتفاق جلوگیری کرد؟

جایگاه عملی اپوزیسیون در تبعید چه میتواند باشد خود بحثی همه جانبه است و ویژگیهای خود را هم دارد. از پشت مرز های عراق و بصورت مسلح تا بسیاری کشورهای دنیا را در بر میگیرد. یک نکته واضح است و آن اینکه اپوزیسیون در تبعید میتواند بعنوان نیروی کمکی خارج کشوری برای کمک به جنبش توده ای مردم در ایران نقش مهمی داشته باشد. از نقش ناجی و قهرمانان در تبعید اگر کاسته شود و به این مساله اضافه شود توان جنبش در داخل بیشتر میشود. اینکه چگونه میتوان زمین  کشورهای اروپایی و آمریکایی و … را زیر پای جمهوری اسلامی داغ کرد برای جنبش مردمی در ایران حیاتی است. تولید ادبیات برای این جنبش  حیاتی و مهم است و بسیاری کارهای دیگر که جاری است و میتواند صورت گیرد. چنانچه این قابلیت ها تغییر کنند  به همان اندازه، جنبش توده ای با قامتی بسیار مستقل تر میتواند راهش را طی کند. سنت های بسیار جا افتاده کمونیستها بویژه در میان بلشویک ها بشدت جایش برای ما در ایران خالی است. چگونه میتوان حزبی بلشویکی که در جنبش کارگری و توده ای عجین است داشت. این سوالی است که در مقابل همه کمونیستها و کارگران پیشرو قرار دارد.  حزب و جنبش سازمانیافته کارگری که قادر باشد در راس جنبش توده ای قرار بگیرد در داخل میتواند ایجاد شود و راه دیگری غیر از این وجود ندارد. به نظر من ادبیات این نگرش هم  که وسیعا لازم است در اختیار کارگران پیشرو، جامعه و همه  کمونیستها قرار بگیرد  موجود است؛ در مباحثات منصور حکمت در مورد سیاست سازماندهی ما در میان کارگران و تحزب کمونیستی و کمیته های کمونیستی از آثار کورش مدرسی میتوان پاسخ روشن و قاطع را گرفت.

جنبش توده ای

کلید سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی با وجود یک جنبش توده ای میتواند زده شود. جنبشی که مراحل مختلفش را تشخیص میدهد و مرحله به مرحله آنرا به جلو میبرد. جنبشی توده ای که مردم مبارز ایران در ابعاد میلیونی میتوانند آنرا ممکن کنند. نمونه های این جنبش از دی ماه ۹۶ به این طرف بازرتر خود را نشان داده است.اعتراض و تشکل های کارگری، اعتصاب های کامیون داران و راننده های کامیون و بازاری ها ( بازاری ها را نباید فراموش کرد!) و نافرمانی زنان، بیکاران، اعتراض معلمان و بازنشستگان و … همه نشانه های بارزی از  پا گرفتن بالقوه یک جنبش اعتراضی و مطالباتی توده ای برای سرنگونی است.  جنبش توده ای است که میتواند با الترناتیو های بورژایی که در اتکا به  و  در رکاب دولتهای دیگر هستند، تعیین تکلیف کند. این میدان دخالتگری کمونیستها و رشد متقابل است. این بهترین انتخاب مردم است که وسیعا باید در اختیارشان قرار داده شود و امید به هر نوع تغییر از بالا را کم و کمتر کرد. راهی خارج از این به بیراهه رفتن است. در تقویت و متشکل کردن و سراسری کردن  چنین جنبشی است که کارگران و دیگر اقشار مردم مبارز با طرح مطالبات صنفی و سیاسی خود با  ابتکارات و خلاقیتهای متعدد قادر به عقب زدن هیات حاکمه سرمایه دار و نیروهای سرکوبگرش میشوند. اعتصابات اخیر در شهرهای ایران بویژه آنجا که دیگر از فراخوان احزاب به اعتصاب خبری نیست بسیار برجسته این پتانسیل را نشان داده است. بسیار روشن است که مرحله قبل از اعتصابات عمومی سازمانیافته یک رشته تحصن هاست که قدم به قدم باید خود را تقویت کند و به خود ابعاد هر چه سراسری تری بدهد. برخی نیروهای چپ و کمونیست در تبعید نمیتوانند این را هنوز متوجه شوند که سازمانهای و گروه های داخل خوشبختانه در تلاش جدی برای در دست گرفتن ابتکا برای فراخوان دادن و آماده شدن با توجه به مراحل مختلف مبارزاتشان در محل های کار و زیست و یا در ابعاد سراسری هستند. و در داخل هم هستند گروه هایی که کمتر دارای سنت خلاق و مهم تحصن هستند و بر توان واقعی مبارزات کمتر شناخت دارند و متکی هستند لذا خیلی سریع به راه حل آکسیون و حرکات آنی اما با عواقب ناروشن و ناامید کننده میرسند.

 این چنین حرکات و جنبشهایی سراغاز پایه ای برای متکی شدن به خود و افزایش توانایی سیستماتیک برای کسب حقوق و امکانات برابر برای یک زندگی بهتر خواهند شد. این جنبش و رهبری آگاهانه آن است که بهم نریختن شالوده این زندگی و جامعه را میتواند تضمین کند. این امید است در مقابل همه نا امیدی ها و جلوگیری از سرنوشتی مبهم  در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی.

کارگران و کمونیستها مانند هر بخش دیگر در جامعه در چنین عرصه ای قادر به سازماندهی و تقویت سازمانهای علنی و مخفی خود برای مقابله همه جانبه با هیات حاکمه و نیروهای سرکوبگرش میتوانند بشوند. این مبارزات میتواند سنت های متفاوت تحصن و اعتصاب  برای کسب مطالبات را ممکن کند و خشت روی خشت گذاشته و سازمانها و تشکل هایش را برای ادامه کاری مبارزه تقویت کند. برای کمونیستها و کارگران اتکا و اعتماد به سازمان و توان خود  به یک امر واقعی تبدیل میشود. این سازمان و رهبری اش است که قادر به تعیین شعار و مطالبه و توان مقابله در هر مرحله خواهد بود. این نیروی برپایی جنبش توده ای است که قادر میشود برای همه عرصه های مبارزه خود در ابعاد سراسری و محلی تعیین تکلیف کند. جنبش عظیم توده ای زمانی میتواند پا بگیرد که بر رهایی از محرومیت، سرکوب و خفقان و انتخاب آزاد و دواطلبانه سبک زندگی و کوتاه کردن دست دولت در همه شئون کار و زندگی متکی شود. بیکاران زن و مرد در جامعه و راه افتادن جنبش کار و یا بیمه بیکاری، مبارزه زنان بر علیه همه نوع دخالتگری دولت و نهاد هایش در زندگی خصوصی، کارگران و جنبش مجمع عمومی در همه مراکز کاربا پرچم مطالباتی شان ، دانشجویان و معلمان و پرستاران و دیگر اقشار زحمتکش و… میتواند همه امکانات جامعه که در دست بخش بسیار کوچکی از سرمایه داران متمرکز است را هدف قرار بدهد  و مدعی باز گرداندن آنها به جامعه شود. جنبش توده ای در ایران راهی است برای مقابله با همه دشمنان مردم اعم از جمهوری اسلامی تا آمریکا و همه مرتجعین و مزدورانش. باید بسیار روشن باشد که دشمن دشمن ما الزاما دوست ما نیست. باید به توان خود برای برپایی جنبش عظیم توده ای متکی شد و ملزوماتش را مرحله به مرحله و طبق نقشه فراهم کرد.

۱۹ مهر ۱۳۹۷

۱۱ اکتبر ۲۰۱۸

asadgolchini@gmail.com