نظری اجمالی بر اعتصاب عمومی شهرهای کردستان “٢١ شهریور” و نقش احزاب چپ و کمونیست!

نظری اجمالی بر اعتصاب عمومی شهرهای کردستان “٢١ شهریور” و نقش احزاب چپ و کمونیست!

شاید به نظر آید که برای اظهار نظر در اینمورد کمی تاخیر شده اما برای بیان و کسب تجربه از چنین اقدام و جنب و جوش اجتماعی هر گز دیر نیست و باید بارها تکرار شود. همه ما می دانیم که در این چند ماه اخیر از رویداد و حرکت های سیاسی و اجتماعی گرفته تا جرم و جنایات جمهوری اسلامی در حق به مردم ایران و کردستان کلی حوادث روی داده است که آخرش همین اعتصاب عمومی کامیون داران در ایران می باشد که اکنون نزدیک به سه هفته است ادامه دارد.

قبل از این در کردستان و شهر مریوان ۴ جوان انقلابی و فعال محیط زیست طی یک نقشه از قبل طڕح ریزی شده توسط ماموران امنیتی جمهوری اسلامی در یک آتش سوزی در روستا سلسی و پێله در حومه مریوان جان خود را از دست دادند که مرگ آنها انعکاس بزرگی را در کردستان و ایران و خارج و راهپیمایی و تجمع گسترده مردم شهر را به دنبال داشت. هنوز  سه هفته از این جنایات ضد انسانی نگذشته بود که ٣ جوان دیگر بنام های زانیار و لقمان مرادی و رامین حسین پناهی که سالها در اسارت جمهوری اسلامی به سر میبردند علیرغم سعی و کوشش فراوان از سوی نهادهای انسان دوست و احزاب و افراد برای آزادی آنها، متاسفانه در تاریخ و سحرگاه روز شنبه ١٧ شهریور آنها هم از طرف رژیم جناتیکار جمهوری اسلامی اعدام شدند. که اعدام آنها هم انعکاس های تند و شدیدی را موجب گردید.

جمهوری اسلامی برای بی اثر کردن تاثیر سیاسی این عملکردهای شنیع و انحراف اذهان مردم و رسانه های داخلی و خارجی همزمان پایگاه های هر دو حزب دمکرات کردستان را در خاک عراق و نزدیکی شهر “کۆیه” با موشک های پیشرفته موشک باران کرد که متاسفانه در این ریداد هم نزدیک به ١۶ نفر از کادر و پیشمرگان هر دو حزب کشته و ۴٠ نفری هم زخمی گشتند.

کل این مسائل همراه با کشتن سیستماتیک و هر روز کولبران زحمتکش که برای تامین و امرار معاش و زنده ماندن تن به همه شداید و سختی های طبیعت و دولت فاشیزم اسلامی می دهند، مردم کردستان را به تعبیه کردن و آمادگی در برابر این همه جنایات و عملکرد پاشت و ضد انسانی جمهوری اسلامی وادار نموده بود. کینه و خشم و نفرت عظیمی در دل جوانان، زنان و مردم انباشته شده بود یعنی و در واقع زمینه و آمادگی یک عمل انقلابی همچو اعتصاب عمومی در میان کلیه اقشار مردم موجود و شکل گرفته بود.

بر بستر تمام این تحولات سیاسی و اجتماعی سرانجام پنج حزب و گرو چپ و کمونیست تصمیم به فراخوان اعتصاب عمومی در شهرهای کردستان میگیرند. و همچنین اعلام شد که همزمان در خارج کشور اعتراضات و میتینگ های برای پشتیبانی از اعتصاب عمومی مردم کردستان انجام بگیرد.  یکی از آنها سازمان “کومه له” حزب کمونیست ایران بود که ضمن توافق با چپ و کمونیست ها بر سر یک فراخوان مشترک، نهایتا مسیر خود را در آخرین لحظات به نفع دارودسته “مرکز همکاری احزاب کردستان” که از مجموعه ای احزاب ناسیونالیست و باندهای قومی و اسلامی تشکیل شده اند عوض می کند. قرار بود که روز فراخوان بلوک چپ و کمونیست جدا از روز فراخوان احزاب قومی و ملی باشد، اما “کومه له” این تعهد سیاسی را می شکند و بدون اطلاع بقیه احزاب چپ و کمونیست با این ها تماس میگیرند و آنها را قانع می کنند که تاریخ فراخوان خودشان را از ١٩ شهریور بود به روز ٢١ شهریور که روز فراخوان احزاب چپ و کمونیست ها بود عوض کنند.

اینطوری هم شد و مردم کلیه شهرهای کردستان دلیرانه و بدون هیچ واهمه و ترسی از دستگاه های امنیتی و سرکوبگر رژیم اسلامی تمام مغازه و دکان و محل کار خود را بستند و به رژیم جرم و جنایت فهماندند که آنها جای در کردستان ندارند. این عمل انقلابی مردم کردستان ثابت کرد که سلطه ملا و آیت الله های جانی و مفتخور و فاسد ریشه ای نزد کارگران و زحمتکشان و جوانان و زنان در کردستان ندارد .

اما کاری که از “کومه له” سر زد بدور از همه پرنسیب های سیاسی و اجتماعی بود. آنها عملا جبهه چپ و کمونیست ها را به نفع همکاری با احزاب و باندهای قومی ترک کردند. البته این نه اولین عملکرد اینچنینی “کومه له” است و نه آخرین آنهم خواهد بود. سالهاست که آنها در کردستان عراق به سازش و عکس گرفتن با انواع و اقسام احزاب ناسیونالیستی و باندهای قومی و اسلامی مشغول و سرگرم هستند. به چه مقدار و میزان و نسبتی آنها با این احزاب دست راستی و قومی نزدیک شده اند به همان میزان و مقدار از احزاب و سازمان های کمونیستی دوری جسته اند.

بهانه آنها گویا در رهبری قرار گرفتن و هژمونی سیاسی آنها به عنوان کمونیست و چپ در جنبش ملی کردستان ایران است. اما این تعقل محیرالعقول پیش از آنکه “کومه له” را به سینیوری همچو بارزانی و طالبانی برساند ، تأسی از افکار و عملکرد ناسیونالیستی و کاملا سلبی و دوری از جنبش کارگری و کمونیستی به حساب می آید. آنها اگر هنوز خود را کمونیست به حساب می آورند باید در کل سیاست و عملکرد و پراکتیک خود تجدید نظر کنند و بطور ابژکتیو جایگاه طبقاتی و اجتماعی خود را مشخص و معلوم نماید. با این همسانی با طیف و احزاب ناسیونالیست و اسلامی و قومی و زیگزاگ زدن نمی شود خود را کمونیست قلمداد کرد. آنها باید بدانند که برنامه و استراتژی و حتی تاکتیک کمونیست ها حل مسأله ملی نیست و کمونیست ها به هیچ ملت و مللی متعلق نیستند. و در عین حال کمونیست ها قاطعانه تر و با عزمی راسختر از کلیه احزاب و سازمانهای چپ بوژوازی، ملی مذهبی و لیبرالی خواهان بر چیدن تمام و کمال اجحاف و ستم ملی هم هستند، زیرا مساڵه ملی را مانعی در راه پیشبرد اهداف جنبش کارگری و کمونیستی به حساب می آورند و از این منظر خواهان حل آن به شیوه ای ابژکتیو و مبرز تا حد جدائی هستند. اما کمونیست ها هرگز جدایی را تبلیغ و توصیه نخواهند کرد و نمی خواهند که یک کشور بزرگ را زیر نام خودمختاری، خود گردانی و حق اتونومی و فیدرالیسم و این خزعبلات تکه تکه کرده و برای یک چشمه آب و یا چند متر زمین و تعدادی درخت مردم بخش های مختلف را به جان هم بیاندازند و گورهای دسته جمعی را از آنها بسازند. ما نمونه های تاریخی فراوانی در اینمورد داریم و باید در ایران از تکرار این قبیل ایده و حرکت ها به تمام معنا جلوگیری کرد.

دیگر هژمونی در جنبش ملی برای کمونیست ها چیزی بی معنی و فاقد پشتیبانی تئوریکی و سیاسی است و جای در اهداف و استراتژی کمونیست ها ندارد . کمونیست ها برای مبارزه دارای جنبش و ماتریال خاص خود هستند و آنهم یک حزب کمونیست کارگری مارکسیستی و جنبش کارگری است. اگر مردم به فراخوان اعتصاب عمومی ٢١ شهریور جواب مثبت دادند در واقع این جواب به خاطر احزاب ناسیونالیستی و باندهای قومی نبود که امروزه رفقای “کمونیست” ما آنرا “ملی خور” نام نهاده اند و با زور سعی در بزرگ نمایی آنها می کنند، بلکه جواب مثبتی بود به احزاب کمونیست و چپ، زیرا بعداز انقلاب ۵٧ مردم کردستان و کارگران، زنان و جوانان عملا و در پراکتیک و زندگی روزانه خود جدایی و تفکیک میان عملکرد و سیاست احزاب کمونیست با ناسیونالیست ها را تجربه کرده اند و طبقه کارگر و زحمتکش و زنان و جوانان کردستان بالفعل احزاب مدافع حقوق اجتماعی و سیاسی و فرهنگی خود را می شناسند.

کمونیزم و سوسیالیسم در کردستان ریشه دارد و دارای پایگاه اجتماعی و طبقاتی خویش است و از دید و روانگاه و منافع طبقاتی این طبقه و جنبش است که کمونیست ها در جنبش ملی کردستان یا هر خواست ملی دیگر در ایران دخالت می کنند. دیگر همکاری و شراکت بی مسما با احزاب ناسیونالیزم و باندهای قومی با نام کمونیست و زیر لوا و لفافه جنبش ملی برای احزاب کمونیست اکیدا به معنای دوری از مارکسیزم و مماشات با احزاب قومی اسلامی است و بس و دیگر احتیاجی به مسه مس کردن ندارد تا کلمه مصطفی را به زبان برانید.

این عملکرد “کومه له” موجب رفلکس و انعکاس و جر و بحث های زیادی میان برخی احزاب و افراد و میدیا را به دنبال خود آورد. جر و بحثها بیشتر حول محکوم کردن احزاب کمونیستی که در فراخوان اعتصاب عمومی شرکت داشتند می چرخید، که به نظر من کاملا وارونه و دور از حقیقت بود ، چرا؟ اولا احزاب و گروه چپ و کمونیستی که فراخوان دادند کار مثبت و تاکتیک درست و به جای را در چنان شرایط و موقعیت خاصی که در بالا به آن اشاره کرده ام انتخاب نمودند و نتیجه مثبت و پوزیتیف آنرا نه تنها خود ما بلکه مخالفان آنهم نمی توانند انکار کنند.

رفقای که به صورت شخصی اول از فراخوان پشتیبانی کردند و بعدا آنرا پس گرفتند همراه با حزب حکمتیست (خط رسمێ) که هیاهو و جنجال زیادی را در محکوم کردن احزاب کمونیست فراخوان دهنده زیر لوای “همکاری احزاب کمونیست با ناسیونالیست ها”  کردند هر دو سخت اشتباه کردند. زیرا اینها می بایستی به جای سرزنش این احزاب و گروه و قبل از هر خط و ربطی عملکرد ناسیونالیستی “سازمان کومه له” که مسبب اول و آخر این پروسه بوده را سرزنش و مورد انتقاد قرار میدادند که متاسفانه عملکرد این رفقا و مشخصا این حزب کاملا معکوس بود.

عملکرد حزب حکمتیست در این رویداد بزرگ کاملا فرصت طلبانه بود زیرا و از طرفی آنها حاضر نبودند که پای این فراخوان بروند و علیه احزاب فراخوان دهنده کلی تبلیغات و پروپاگنده کردند و از طرفی هم اعتصاب عمومی را ستایش و موفقیت آمیز می شمارند. از طرف دیگر روز اعتصاب عمومی مردم کردستان در میدان “یرن تورێت” شهر یوتوبوری که محل اعتراض افراد احزاب فراخوان دهنده برای پشتیبانی از اعتصاب عمومی مردم کردستان بود چند نفری از رفقای حزب حکمتیست (خط رسمی ) هم حضور داشتند و حتی یکی از مسئولان حزب هم درخواست نمود که یک نوبت برای سخنرانی هم به او بدهند. این اعمال و رفتار جز فرصت طلبی چه نامی را می توان روی آن گذاشت.

سوال این است اگر شما به هر دلیلی مخالف پای فراخوان رفتن با این جمع از کمونیست های دیگر بودید، دیگر به نظر من وجود شما و سخنرانی کردن در میان آنها کار عبث و بیهوده ای است. یا قبول دارید و فعالانه در آن شرکت می کنید یا به هر دلیلی قبول ندارید و نمی آید. راه سومی در چنین اوضاع و احوالی وجود ندارد غیر از اعمالی که به فرصت طلبی ختم می گردد.

بر عکس عملکرد حزب حکمتیست (خط رسمی)  نام گروه مبارزان کمونیست در جمع فراخوان دهنده گان اعتصاب عمومی موجود می باشد و حول این مسأله کلی مصاحبه و مقاله دارند، اما یک نفرشان هم در اعتراضات و متینگ ها شرکت نکردند. خوب باید به این رفقا هم گفت که کار شما با حزب حکمتیست (خط رسمی) درست شیر و خط روی یک سکه هستند. آنها مخالفند و می آیند و شما موافق هستید و نمی آید. شماها که این همه حول و حوش این اعتصاب عمومی حرف می زنید، خوب لطف کنید به خاطر پشتیبانی از اعتصاب عمومی نه، فقط به خاطر احترام گذاشتن به نوشته و مصاحبه های خودتان هم بوده زحمت کشیده فقط یک ساعت از وقت خود را به شیوه پراکتیکی همراه دوستان دیگر در میدان “یرن توریت” صرف کنید. آخر جدایی میان عمل و پراکتیک یعنی همین برخورد و عملکردها.

انتقادی شدیدی را که به احزاب کمونیست فراخوان دهنده هم می شود کرد این است که هیچکدام از آنها موضع دقیق و روشن و جدی ای را در قبال رفیق نیمه راهشان “کومه له” نکردند و خود این مسأله باعث و بانی تفسیرهای گوناگونی همچو ادغام کمونیست ها و ناسیونالیست ها و ملی خور شدن اعتصاب عمومی و نزدیکی و مماشات با “مرکز همکاری احزاب کردستانی” و نوشتن و تذکر دادن خطرات این احزاب قومی و غیره را از طرف افراد و احزاب دیگر را موجب گردید. می بایستی این احزاب آن حرکت وارونه “کومه له’ را بدون یک دقیقه تاخیر به اطلاع عموم می رساندند و کاملا توضیح می دادند که چرا روز فراخوان مستقل آنها نهایتا با روز فراخوان ناسیونال اسلامی ها ادغام و همسان شد ، تا نه تنها از این همه اغتشاشات و ابهامات فکری و نظری دیگران جلوگیری کنند، بلکه واقعیت را آنطوری که رخ داده و طبق اصول کمونیستی آشکار و عیان می کردند.

نــتــیـجــه و تلخیص: برآیند این اعمال را با جمله ای از لنین که در جای متذکر شده “دوستان واقعی را در روزهای بدبختی بشناسید” شروع میکنم. این جمله لنین گر چه کاملا واقعی است اما در شرایط امروز باید گفت که “دوستان واقعی را باید در جنبش و مبارزات طبقاتی و اجتماعی شناخت”. این تنها راه شناخت احزاب، سازمان و گروه های متلون است. مسأله دیگر این است که بر عکس رفقا و کمونیست های که مدعی هستند که اعتصاب عمومی “ملی خور “شد، به نظرم نه تنها “ملی خور” نه شد بلکه تاکتیک و فرمولاسیون فراخوان دهنده گان کاملا به جا و در موقعیت و شرایط مناسب خودش بود و اعتصاب عمومی هم کاملا موفقیت آمیز و ساپورت و اعتماد مردم به کمونیست ها را نشان داد. اصلا بکار گرفتن کلمه ملی خور شدن از طرف یک شخص کمونیست معنای عملیش انداختن اعتبار کمونیست ها به دامن احزاب و باندهای ناسیونالیزم اسلامی است.

نتیجه مثبت و پوزیتیف دیگر این فراخوان برای کمونیست ها این بود که نشان داد اگر ما کمونیست ها متحد و متشکل باشیم اعتبار و شانس ما در کل ایران برای پیروزی از کل احزاب رنگاورنگ دیگر همچو لیبرال ها، ناسیونال اسلامی ها، چپ های سنتی، دوخردادی ها ، سلطنت طلب و غیره خیلی بیشتر است. زیرا منافع طبقاتی – اجتماعی زنان ، جوانان و کارگران انقلابی که اکثریت انسانها را تشکیل میدهند در موجودیت یک یا چند حزب کمونیست و سوسیالیست و سکولار واقعی است.

همچنین این فراخوان و اعتصاب عمومی ماهیت واقعی بخشی از سازمان و احزاب بنام کمونیستی را بوضوح نشان داد، و شیوه نقد و انتقاد و نگرش و بررسی معکوس پروسه فراخوان و اعتصاب عمومی را از طرف افراد و احزابی را هم مشاهده کردیم.

در کل می توان به خیلی نتایج دیگر اشاره کرد و واقعا برای کمونیست ها درس بزرگی بود که در آینده و در چنین شرایط و اوضاع و احوالی باید چطور و چگونه عمل کنند.

عــزت دارابی

١٩ مهر ١٣٩٧