مخاطرات پیش رو در کردستان

مخاطرات پیش رو در کردستان

با وجود اینکه از زمان اعتصاب عمومی ۲۱ شهریور کردستان مدت زیادی گذشته و در این فاصله اعتراض و اعتصابات مهم دیگری از جمله سومین اعتصاب سراسری رانندگان کامیون صورت گرفته است، جدل سیاسی حول آن اعتصاب ادامه دارد. علت آن جواب نگرفتن جوانب زیادی از این اعتصاب، تقابل شدید احزاب در این منطقه، وجود پدیده قشری از فعالین چپ خارج از احزاب در جامعه و برخورد گرایشات سیاسی مختلف حول آن است.

اگر در فراخوان به اعتصاب تا حدود زیادی توافق و هم نظری عمومی میان قطب چپ بود، با شروع اعتصاب، بویژه در ارزیابی از آن، توافق نظر و همسوئی ها بهم خورد. پنج جریان فراخوان دهنده که نمایندگی قطب چپ در این اعتصاب بودند به سه دسته تقسیم شده اند. کومه له، سازمان حزب کمونیست ایران با شروع اعتصاب به توافق خود پشت پا زد و کنار ناسیونالیستها”مرکز همکاری احزاب کردستانی” جا گرفت. تازه این ادعای غیر واقعی را در بوق کرد که احزاب چپ از فراخوان او حمایت کرده اند تا نرخ خود را نزد نیروهای ناسیونالیست بالا ببرد. حزب کمونیست کارگری ایران و حزب کمونیست کارگری- حکمتیست در ارزیابی از اعتصاب در سطح فراخوان به اعتصاب اولیه و مشترک ۵ جریان و اظهار نظر های کلی و عام از آن توقف کردند. این دو حزب راجع به سیاست ناسیونالیستی کومه له در مصاحبه های رهبران آن و در”بیانیه سپاسگزاری کمیته مرکزی کومه له” در روز ۲۱ شهریور یک کلمه نگفتند و سکوت کردند. در مقابل با آنها، گروه مبارزان کمونیست نظر و ارزیابی متفاوت خود را داشت. پراتیک ناسیونالیستی کومه له، و هم چنین راست روی حزب حکمتیست(خط رسمی) را دریک مصاحبه به زبان فارسی و مصاحبه دو بخشی بزبان کُردی توسط نگارنده و مصاحبه ای از یدی کریمی ارائه دادیم. ما کنار آن بخش از فعالین چپ و کمونیستی در جامعه قرار گرفتیم که حاضر به هیچ گذشت و سازشی با ناسیونالیسم نیست.

اما در طرف دیگر حزب کمونیست کارگری ایران حکمتیست(خط رسمی) خارج از این اعتصاب و رویداد های مربوط به آن قرار داشت. این حزب بعد از پایان اعتصاب جبهه جداگانه ای علیه اعتصاب و دخالت فعالین چپ و کمونیست و احزاب و سازمانهای دخیل در آن باز کرد. آذر مدرسی از رهبران این حزب گفت”ما به حق در این فراخوان شرکت نکرده ایم”. او و تعدادی از رهبرانش در توضیح این سیاست خود و تئوریزه کردن”محسنات” عدم دخالتگری در اعتصاب، راست روی این جریان را تحت عنوان مبارزه با ناسیونالیسم کُرد فرموله کردند و بر نیروهای چپ و کمونیست های دخیل در این ماجرا حمله بردند. دخالت فعالین کمونیست را دنباله روی از ناسیونالیسم کُرد قلمداد کردند.

ماجرا به همین جا ختم نشد. تعدادی از رفقای چپ و کمونیست با مشاهده صحنه درگیری سیاسی میان ناسیونالیسم و چپ در ابعاد اجتماعی و رسانه ای از یک طرف و با مشاهده تجزیه ۵ جریان فراخوان دهنده بعد از شروع اعتصاب از طرف دیگر، در مورد حقانیت اعتصاب و شرکت کمونیست ها در آن به شک و تردید افتادند. آنها به جای شرکت فعالانه در این رودروئی سیاسی، به جای گفتن چیزی خطاب به گرایش چپ قوی در جامعه کردستان که همیشه از آن صحبت کرده ایم، به جای نقد کمونیسم کُردی کومه له، به جای نقد خط راست حزب حکمتیست(خط رسمی) و توضیح این وضعیت و مصاف هایش برای کمونیست ها، نقد را بر دخالتگری خود و ما تمرکز دادند. رفیق ایرج فرزاد حمایت خود از اعتصاب را پس گرفت. درنوشته خود”دو نکته برای جدل و تامل” دو نکته از میان صحبت های ما در آن سه مصاحبه را نقد کرده است. موضوع مهم در این نوشته اشاره به چیدن مقدمات سناریوی سیاهی برای کردستان توسط”مرکز همکاری احزاب کردستانی” در ارتباط با عربستان سعودی و مقامات اطلاعاتی پنتاگون است. اما برای مقابله با این خطر راهی جلو مردم و فعالین چپ و مدرن در جامعه نمی گذارد. جامعه راکت نمی ماند و نمی تواند بدون هیچ دست زدن به هیچ اقدامی بنشیند و منتظر سونامی باشد. رفیق محمود قزوینی هم در مقاله”در باره تلاش ناسیونالیسم برای ملی خور کردن اعتصاب ۲۱ شهریور” حمایتش را از اعتصاب را پس گرفت. با این تفاوت که جوانبی از مصاحبه ما را درست دانست و بطور روشنی از ناسیونالیسم کومه له و ضرورت سنگر بندی در مقابل با آن صحبت کرده است.

اکنون همه ما برای لحظه ای از این جدلها دور شویم و با اندک فاصله ای به مواضع مختلف تمام احزاب و فعالین چپ و صف بندی میان آنها در باره اعتصاب نگاهی بیندازیم. اولین نکته ای که متوجه آن میشوم عدم وجود ارزیابی جامعی از اعتصاب و درسهای آن است. ارزیابی که بسیاری فکر کنند حرف دل آنها را زده است. فکر می کنم مصاحبه های ما علیرغم ایرادات و نواقصش واقعی ترین ارزیابی تا کنون بوده است. دومین نکته آزار دهنده، فضای راست عمومی در میان نیروهای چپ و کمونیست است. اگر کومه له آگاهانه فراخوان به اعتصاب و رهبری آن را به خودش و”مرکز همکاری احزاب کردستانی” منتسب کرد، دیگر احزاب در رقابت با هم برای جلب کومه له بر ناسیونالیسم آن چشم بستند. سومین نکته، بعضی از منتقدین به جای شریک شدن در ماجرا و شمشیر زدن در این رو درروئی مهم سیاسی به حواشی آن پرداختند. سهم خواهی ما جائی ندارد. ما شریک ماجرائیم و باید شریک عوا شد و تلاش کرد سنگری را گرفت و راه نشان داد. فکر می کنیم در این اعتصاب توجه لازم به وجه اجتماعی چپ و کمونیسم و آن قشری از فعالین که خارج از این احزاب هستند نشده است. نکته چهارم اینکه منظره پیش روی ما نشان میدهد که خط و مواضع حزب حکمتیست(خط رسمی) محدود به این حزب نیست. این خط گرایشی قوی فکری است. آثار و عوارض آن را در میان تمام احزاب و سازمانهای دیگر می توان دید. این خط قدیمی در میان چپ ها است. این خط سال ۱۳۸۸ در برخورد به اعتراضات قدرتمند مردم در تهران با بوق و کرنای رسانه های بورژوائی برای سبز نامیدن جنبش سرنگونی مردم همراه شد. نکته پنجم، این اعتصاب فرصت دیگری در اختیار فعالین سیاسی چپ و کمونیست برای شناخت دقیق تر از احزاب و گرایشات سیاسی در کردستان و ایران فراهم آورد. اوضاع درهم سیاسی و سازمانی قطب چپ جامعه و عدم وجود حزب سیاسی با اتوریته بخوبی پیدا است.

درس مهم بر داشت از این وضعیت، نگاه فعالین چپ و کمونیست به خود است. قشر فعالین خارج از این احزاب در هر شهر و مرکز کارگری نباید نقش خود را دست کم گیرند. تلاش برای اداره محله و شهر و مراکز کارگری، سر و کله زدن با سطوحی بزرگی از فعالیت، داشتن افق برای ایجاد سازمان در درجه اول و برنامه ریزی برای اداره کردستان و شهر و تدارک مقابله با مرکز کذائی حزب دمکرات و باندهای قومی زحمتکشان مهم ترین اولویت این دوره است. توصیه می کنم آثار منصور حکمت و رگه جداگانه کمونیسم او و متد مستتر در آن را بکار گیرید. تنها این راه رهگشا است و تمام فاکتها این را نشان می دهد.

اعتصاب و دخالتگری، زمینه ها

به دو نکته نقد رفیق ایرج، بحث دخالتگری کمونیست ها و سنت اعتصاب در کردستان و رابطه آن با کمونیستها بر گردیم. نه گفتن بلشویکها به”انقلاب فوریه” روسیه و قیام”مسلحانه” آن به خاطر آماده نبودن طبقه کارگر، بررسی و نقد مارکس از”کمون پاریس” بخاطر هژمونی خط”باکونین پرودون”، اعتصاب ۱۳۵۷کارگران نفت در مقابل رژیم شاه و سپر انداختن آن در مقابل دولت اسلامی، حمله آمریکا و متحدین آن به عراق در سال ۱۹۹۱ و موضع درست و متفاوت کمونیستها در قبال این حمله و رویداهای کردستان عراق را مثال آورده است. همانطوریکه رفیق ایرج نوشته، اعتصاب در کردستان قابل قیاس با این موارد تاریخی آموزنده نیست. اما ایراد اینجا است دخالتگری کمونیست ها را در این ماجرا رد می کند بدون اینکه راهی نشان دهد. نقدها در حد اشاره به مخاطراتی است که ناسیونالیستها با راه حل آمریکائی برای جامعه دارند. برای خواننده روشنن نیست مردم و کمونیست ها در جامعه چکار کنند. چگونه به مقابله با این وضع بر حیزند. فعالین چپ در جامعه اگر در این اعتصاب شرکت نمی کردند و سازمانش نمی دادند وجه اجتماعی کمونیسم در کردستان ضربه میخورد و میدان برای آنها خالی می ماند. بعد از اعتصاب قشر فعالین چپ در جامعه و کمونیست ها حتی اگر چند محفل و فعال منفرد در تمام کردستان هم باشند، قویتر بیرون آمده اند. شرکت در این اعتصاب بالا بردن آمادگی است شبیه به آن چند کیسه شنی که ار قبل برای مقابله با خطرات سونامی روی هم می چیینند. همه ما موارد زیادی از نه گفتن به شرکت در رویدادهای بزرگ در کردستان و ایران و جهان را تجربه کرده ایم. شکی نیست، باز هم در آینده با موارد دیگری روبرو خواهیم شد و باید با جسارت و فعالانه به شرکت مردم در آنها نه گفت. همانطوریکه در نه گفتن به آن موارد تاریخی بطور مستدل کمونیست ها گفتند چرا نه و چکار باید کرد، در بحث اعتصاب هم در غیاب روشن کردن علل نه گفتن به شرکت در آن، در غیاب ندان افقی در مقابل مردم، آوردن این مثالهای تاریخی کمک چندانی به ما نمی کند.

در همان نوشته، آنجا که بحث مشخص تر میشود، به دخالت”مرکز همکاری احزاب کردستانی” گفته ها و تبلیغات جریانات ناسیونالیست و باندهای قومپرست و کمونیسم ملی کومه له برای ملی خور کردن این اعتصاب اشاره میشود. تلاش اینها برای دادن دورنمای ناسیونالیستی به جامعه و قرار دادن اعتصاب در چهار چوب”جنبش کردستان چهارپارچه” و متصل کردن”شهر” با”شاخ” را ناسیونالیست ها همواره در بر خورد بهر رویداد کوچک و بزرگی در کردستان کرده اند. همانطوریکه در مقابل با آنها کمونیست ها هم سعی کرده اند مهر خود را بر هر رویدادی بکوبند. اگر برای تعریف از جایگاه اعتصاب گفته ها و تبلیغات ناسیونالیست ها مبنا باشد و مثال آورده شود، ما هم می توانیم گفته ها و تبلیغات کمونیست ها را در مقابل با آنها قرار دهیم. اگر غیر از این است ما چه می گوئیم. در هر صورت، این سطوح از بحث از هر دو طرف، نمی تواند بعنوان فاکت تعریف از اعتصاب، درستی و نادرستی شرکت کمونیست ها در آن آورده شود. اما نظرات و اقدامات راست و چپ جامعه، تصویری از صحنه جدل سیاسی و طبقاتی پیچیده در کردستان در جریان اعتصاب را ترسیم می نماید. وظیفه ما شرکت فعالانه در این جدل و تلاش برای اتخاذ جهت درست است. کنترل تبلیغات ناسیونالیستهای کُرد دست ما نیست. آنچه را آنها گفتتند و نوشتند و در رسانه های احزاب ناسیونالیست کردستان عراق و بورژوائی بین المللی در بوق کردند، امکانات آنها و نقش پر اهمیت کمونیست ها و مردم آزادیخواه را برای آمادگی مقابله با آنها نشان میدهد. نمی توانیم هیچ رویداد و اعتراض و مبارزه ای در جامعه گیر بیاوریم که در جریان آن تنه ما به تنه ناسیونالیست بر خورد نکند.

در این صورت آن عوامل پایه ای که فکر می کنیم دخالتگری ما در این اعتصاب مشخص را ایجاب کرد چیست؟ با وجود اینکه تبلیغات رسانه ای بورژوائی عامل مهمی در افکار سازی اند، اما این عامل، و حتی نظر احزاب و سازمانهای چپ هم، ضرورت دخالت در آن و تعیین کننده ماهیت عادلانه بودن یک حرکت و رویداد توده ای نیست. در وهله اول جامعه و افق سیاسی، بدنبال آن تقابل میان گرایشات مختلف و نیروهای سیاسی تعیین کننده اند. از بحث جمع شدن ۵ جریان متناقض و توضیح سیاسی آن که بنام قطب چپ در جریان اعتصاب نقش داشتند بخاطر کوتاه شدن مطلب می گذریم. مقاله “دو نکته برای جدل و تامل” با این جمله درست آغاز می کند،”به نظر من “دخالتگری” یک مشخصه کمونیستها، خارج و مستقل از زمان و مکان، و مستقل از توازن قوا بین طبقات جامعه نیست.” انتظار بود همین نکات پایه ای درست در نقد مصاحبه ها و برای روشن نمودن مواضع درست در قبال اعتصاب توضیح داده میشد. اما نوشته به اینها نپرداخته و ما در اینجا به نکاتی از آنچه دخالت ما را موجه کرد اشاره می کنیم.

اعتصاب ۲۱ شهریور در چهار چوب فضای اعتراضی جامعه ایران و افق رهائی از دست جمهوری اسلامی صورت گرفت. اعتراضات گستره و رادیکالی که از دیماه ۱۳۵۶ تا کنون جامعه ایران را به جوش آورده بطور یقین بر فضای سیاسی عمومی کردستان تاثیر گذاشته است. تا آنجائیکه به کردستان ایران و این دوره بر می گردد، این مبارزات تا حدود زیادی باعث فاصله گرفتن سیاسی و کمتر تاثیر پذیری کردستان ایران از جست و خیزهای ناسیونالیستی در دیگر بخش های کردستان شده است. چشم ها به رویدادها در شهرهای ایران بر گردانده شده و کارگران و زنان و جوانان و مردم در کردستان ایران از آنها الگو می گیرند. تفاوت فاز اعتراض اجتماعی که قبلا بین کردستان و دیگر شهرهای ایران مشاهده میشد تا حدود زیادی ترمیم گشته است. نمونه آن اعتراضات قوی و رادیکال توده ای روزهای سوم و چهارم شهریور در مریوان، با شرکت کنندگانی از تمام شهرهای کردستان و تعدادی از شهرهای بزرگ ایران، در ادامه آن مراسم حمایتی مردم در سنندج از آنها بود. اعتصاب بر متن این مجموعه فضای سیاسی مشترک سراسری با افق رهائی از دست جمهوری اسلامی صورت گرفت. کمونیست ها از این فرصت سیاسی در جریان اعتصاب بهره بردند.

جمهوری اسلامی متوجه همه این فاکتورها و قدم پیش گذاشتن گرایش چپ و رادیکال در کردستان بود. اعدام زانیار و لقمان مرادی و رامین حسین پناهی، اقدام آگاهانه و حساب شده رژیم برای مقابله با این اوضاع جدید در کردستان بود. رژیم اسلامی با این جنایت خواستند چپ و کمونیسم در کردستان را بزنند و جلو هماهنگی و سراسری شدن مبارزات مردم در ایران را بگیرند. خواستند فضای اعتراضی در کردستان را به روال قبل از چهارم شهریور مریوان، بر گردانند. ۱۰ سال است زانیار و لقمان و چند سال است رامین حسین پناهی را با احکام اعدام برای هم چون روزی هائی نگاهداشته بودند. تا با عدام آنها با چنین فضای رادیکال مبارزاتی مقابله کنند. انتخاب این سه نفر برای اعدام، زمان اجرای آن، انتخاب آگاهانه مقامات اطلاعاتی رژیم بود. باز هم، آنها بطور حساب شده ای همزمان دست به موشک پراکنی زدند و آن را قاطی این ماجرا کردند. اگرچه هر دو مورد جنایتکارانه است، اما این دو مورد با هم تفاوت دارند. اگر با اعدام آن سه نفر خواستند جامعه را به عقب برانند و جوابی به کمپین و تلاش ۱۰ ساله بین المللی نیروهای چپ و کمونیست برای لغو احکام اعدام دهند، با موشک باران خود میخواست صحنه تقابلهای سیاسی را با جلو کشیدن عرق ملی ایرانی گری و کُردی بهم بزند. تا در صف مبارزاتی ما شکاف ایجاد کند و جامعه را مرعوب و رادیکالیسم را تضعیف نماید.

اعتصاب به موقع ۲۱ شهریور و شرکت فعالانه و آگاهانه کمونیست ها در آن، از جمله آن مواردی بود که در جریان آن کمونیست ها همزمان اعتراض به جمهوری اسلامی، در بُعد اجتماعی با ناسیونالیسم کُرد و ایرانی گری در گیر شدند. کمونیسم اجتماعی خوشنام در کردستان از شهریور ماه به این طرف با تغییر فضای عمومی منطقه ای بر جسته تر شده و پا به جلو گذاشته است. تقابل اجتماعی با ناسیونالیسم در جریان اعتصاب و بعد از آن، در خانواده و خیابان و محل کار و مدارس و دانشگاه، به شناخت دقیق جامعه از احزاب و سازمانها، بویژه کمونیسم ملی کومه له، برای پا گرفتن سازمانیابی کمونیستی در شهرها و ایجاد حرکت در این جهت حیاتی است. این نکته از جمله درسهای مهم این رویداد برای کمونیسم بود. بدون شرکت ما کمونیست ها در اعتصاب، بدون کشیدن کومه له به شرکت در فراخوان مشترک ۵ جریان بنام قطب چب، کمتر کسی متوجه بازگشت کومه له با شروع اعتصاب بطرف قطب ناسیونالیستها میشد. اینها تجربه های گرانبهائی هستند.

در آخر در آن مصاحبه ها ما گفتیم، اعتصاب عمومی در کردستان سنتی از اعتراض اند که ابتکار فراخوان بدان تا به حال توسط احزاب چپ انجام گرفته است. اتفاقا در مورد اکثریت اعتصابات در کردستان و این اعتصاب مشخص این گفته درست است. ما همین را گفتیم. تا کنون چپ در کردستان سریعتر از راست زمینه اعتصاب و آمادگی جامعه را تشخیص داده است. البته مواردی از اعتصاب بوده که مردم بدون فراخوان و دخالت نیروهای سیاسی آغازش کرده اند. جامعه زمینه هایش را بوجود می آورد. اینکه سنت اعتصاب و به حرکت در آوردن توده ها ویژه کمونیست ها نیست و ناسیونالیست بارها و بارها مردم را حول افق خود به حرکت در آورده اند نکته درستی است. ما به اعتصابات عمومی تا این زمان در کردستان و این اعتصاب مشخص و رابطه آن با احزاب چپ اشاره داشتیم. از این مسئله، حکم انحصاری بودن سنت اعتصاب و دیگر اشکال مبارزات توده ای در دست کمونیست ها در نیاورده ایم.

نظرها هر چه هست، جنبه پر ارزش این مجموعه بحث، بالا بردن حساسیت جامعه و عطف توجه فعالان کمونیست به نقشه شوم دو حزب دمکرات و باندهای قوم پرست فالانژ و آن مخاطرات و مصافهای سختی است چپ و کمونیست و مردم در کردستان با آن روبرویند.

مجیدحسینی

۱۵ مهر ۱۳۹۷