دو نکته برای جَدَل و تامُل

دو نکته برای جَدَل و تامُل

در بررسی و ارزیابی اعتصاب عمومی در کردستان، به سه مصاحبه با مجید حسینی و یک  مصاحبه با یدی کریمی، هر دو در “دیدار”، برنامه تصویری سایت “مبارزان کمونیست” که هر دو رفیق عضو آن هستند، گوش دادم. یک نکته در هر دو مصاحبه بسیار مود تاکید است: موضع کمونیستها در مسائل جامعه “دخالتگری” است. رفیق مجید نکته دیگری اضافه میکند و آن اینکه در کردستان، “سنتا” و “تاریخا” حرکات و اعتراضات عمومی و مردمی توسط کمونیستها رهبری و سازماندهی شده است و حمایت و یا دنباله روی جریانات قوم پرست و باند سیاهی از فراخوانی که مبتکر آن جریانات چپ و کمونیست بودند، نباید دلیلی برای خالی کردن میدان و عقب نشینی از این پیشینه تاریخی کمونیستها در کردستان باشد. من نقل به معنی میکنم و قصدم طرح محتوای جهت گیری است.

من قبلا نوشتم که اگر خبر داشتم که انتقال فراخوان عزای عمومی ” مرکز همکاری احزاب کردستان “شرقی” از دو شنبه به چهارشنبه، با اطلاع و توافق امضاء کنندگان فراخوان اعتصاب عمومی صورت گرفته بود، من قطعا فراخوان شخصی به حمایت از اعتصاب عمومی را نمی نوشتم. و با این ارزیابی رفقا، حالا اضافه میکنم که از “دخالتگری” نیز خود را کنار میکشیدم. موضع خود را توضیح میدهم:

۱. دخالتگری

به نظر من “دخالتگری” یک مشخصه کمونیستها، خارج و مستقل از زمان و مکان، و مستقل از توازن قوا بین طبقات جامعه نیست. در موارد زیادی در تاریخ دیده ایم که کمونیستها، به اعتصاب و قیام بی موقع، “نه” گفته اند. “انقلاب فوریه” در روسیه و “قیام مسلحانه” در آن مقطع مورد حمایت لنین و بلشویکها نبود. هم به این دلیل که مطمئن بودند طبقه کارگر از آمادگی برای به پیروزی رساندن آن قیام برخوردار نبود و هم، مهمتر ، به این دلیل که خط منشویسم را در صفوف کارگرانی که قرار بود “قیام” بکنند، تحکیم و تثبیت میکرد. مارکس میگوید قیام عظیم کارگری “کمون پاریس” به شکست رسید، چون خط “باکونین و پرودون” بر حرکت آنها هژمونی داشت. واضح است که مردم کردستان از جنایت اعدام رامین حسین پناهی و زانیار و لقمان مردای به خشم آمده بودند. واضح است که چنانچه فراخوان دهندگان، حواسشان به “چپاندن “مرکز همکاری کذائی میبود، که مطلقا قابل قیاس با “خط منشویسم” و “پرودون و باکونین” نیست، آن خشم و عصبانیت وسیع،گرچه به احتمال زیاد نه چنان گسترده، اما  در جهت سیاسی امضاء کنندگان فراخوان هدایت می شد. در آن صورت، در سه قطبی مردم – جمهوری اسلامی – نیروهای کمونیست، تاثیر کمونیسم بر مبارزه مردم، محک میخورد. اما چنین نبود. با کشاندن مرکز همکاری کذائی به ماجرا و سهل انگاری سیاسی در این رابطه، اعتصاب عمومی که سهل است، حتی اگر اعتراض مردم به پاکسازی نیروهای رژیم اسلامی منتهی می شد، با رویت چیره ساختن چشم انداز قومی و ناسیونالیستی بر آن “قیام”، کمونیسم میبایست بگوید “نه”. چون این بار نه منشویسم آش و لاش و مذبذب اوائل قرن بیست و باکونین و پرودون، “دارای نفوذ در میان پرولتاریای بخشهای عقب مانده اروپا”، که ناسیونالیسم و قوم پرستی با امکانات و حمایتهای وسیع مالی و قدرت و نفوذ آن بر “چهارپارچه” را فعال و مُتعرض و “نفس کش” طلب در میدان دیدیم و توده ها را سمپات و همراه با آن.

کارگران شرکت نفت در سیر تحولات سال ۱۳۵۷ واقعا “نقش دحالتگرانه” داشتند و اعتصاب و بستن شیرهای نفت توسط آنها، “ازهاری” آمر ارتش حکومت نظامی را به زانو در آورد. اما همان کارگران بشدت اکتیو، در برابر سیطره جریان ملی – اسلامی بر حرکت و اعتصاب و “قیام” خود، سپر انداختند و حتی قبل از سقوط شاه، اختیار خود را به بازرگان و رفسنجانی سپردند و به توصیه آنان، عملا در راستای انتقال قدرت به جریان اسلامی، به اعتصابشان پایان دادند. تصور نمیکنم، وسعت و دامنه و عمق “اعتصاب عمومی مردم در کردستان” قابل قیاس با اعتصابات عظیم کارگری و تظاهرات وسیع مردم در سراسر ایران علیه رژیم شاه باشد. با اینحال، حتی اگر حضور “۹۰ درصدی” قاطبه مردم کردستان ایران را در آن اعتصاب عمومی مبنا بگیریم، نمیتوان از این فاکتور جدی خود را کنار کشید که ناسیونالیسم و قوم پرستی کرد آن حرکت را در دورنمائی “وسیع تر” یا به “جنبش کردستان چهار پارچه” متصل کردند و؛ یا “شهر” را با “شاخ” هماهنگ کردند. و فکر کنم حداقل این رفقا میدانند که “شاخ” امروزه، صرفا و تنها به معنی متداول و سنتی “عملیات مسلحانه پیشمرگ کردستان” نیست. عملیات “شاخ” جزئی از یک توافق در سناریوهای مخفی و پنهان جریان قوم پرست وابسته به هجری و دارو دسته باند سیاهی زحمتکشان مهتدی با دولتهای ارتجاعی حاشیه خلیج است. و اشتباه است اگر تصور کنیم، مردم کردستان ایران، با سرنگونی جمهوری اسلامی و پاکسازی نیروهای آن در کردستان، حتی طبق همان سناریوها، همان اندازه روشن اند و مرز دارند که “ما کمونیستها”. ناسیونالیسم کرد، در دوران پسا جنگ خلیج و پسا دیوار برلین، آمریکا را “آزاد کننده ملت کُرد” نامیده است و بخش وسیعی از “افکار عمومی” در “کردستان چهارپارچه” این تصویر را قورت داده است. به این اعتبار، و این نکته از نظر من مهم است، در ذهنیت آن مردم متحصن و اعتصاب کننده، غیر از سمپاتی و همراهی، کوچکترین علائم یک مرزبندی و یک هشدار را نسبت به سلطه این وجه فعلی و اکتیو قوم پرستی، هیچ جا ندیدیم. اشتباه است که تصور شود، ناسیونالیسم کرد، هنوز در معادلات دوران قبل از جنگ خلیج در سال ۱۹۹۱، قبل از جنگ ۲۰۰۳ بوش علیه مردم عراق و قبل از “فروپاشی دیوار برلین”، و با معیارهای “دوران ناسیونالیسم سنتی” زندگی میکند و فعالیت دارد. “دخالتگری” بدون در نظر گرفتن شرایط بشدت متحول این سه دهه، و بدون دقت بر “بازسازی” و دگرگونیها و ریزش های شگفت انگیز هم در چپ، شامل “کمونیستها”- که من و مجید و یدی بخوبی میدانیم به عنوان “نیرو” و نه “موضع” و عامل حاضر به یراق در صحنه سیاست- در چه تفرقه و انشقاق و پراکندگی است، و هم در راست، بی معنی است. فکت ها به ما میگویند که مردم در بلوک شرق “قیام” کردند، انقلاب سبز و سفید و نارنجی و الوان راه انداختند، حکومتها را ساقط کردند، اما چه کسی نمیداند که پرچم آن بزیر کشیدنها، در بهترین حالت در دست طرفداران “دمکراسی” بازار آزاد بود و بطور واقعی ارتش های آزادیبخش قومی و اتنیکی، جنایتکاران خالق گورهای دسته جمعی و پاکسازی قومی؟  آیا رفقا خود را منع میکنند و بخود سرکوفت میزنند که در جریان آن “قیامها” و بزیر کشیدن دولتها، “نا دخالتگر” ظاهر شدند یا حتی “موضع” گرفتند؟ چرا برای توجیه این دخالتگری، زمان و مکان را؛ و تغییر در متن مادی و اجتماعی ای که باید در آن “دخالت” کرد، غیر موّجه حذف کرده اند؟

۲. میدان “سنتی” فعالیت کمونیستها

 

یک فاکتور دیگر که رفقای نامبرده بر آن تاکید کردند، این بود که در تاریخ کردستان ایران، سنتا ابتکار عمل فعالیتهای توده ای و رهبری مبارزات مردم و اعتراضات آنها در کنترل “کمونیستها” و در دست آنها بوده است. مثال های: راه پیمائی بسوی مریوان و تحصن استانداری سنندج، ۲۳ تیر ۵۸ ، خلع سلاح مقر پاسداران در مریوان، و …یادآوری میشوند. اما عزیزان! مگر شک دارید اکثر قریب به اتفاق اعتراضات مردم در کردستان ایران، در این دوران سی ساله اخیر، تحت هژمونی ناسیونالیسم کرد پیش رفته است؟ میدانید هم آن مردم و بافت دموگرافیک اش و روانشناسی اجتماعی اش بشدت تغییر کرده و هم ناسیونالیسم کرد، چشم به دنیای پسا دیوار برلین و پسا جنگ خلیج گشوده است؟ میدانید که حتی بسیاری از لایه انسانی دوران “سنتی”، ناسیونالیسم کرد را با “اعلام جنگ سراسری” حزب ناسیونالیسم کرد با کمونیستها نمیشناسند؟ خبر دارید کلیدی ترین عناصر مشوق کومه له پوپولیست و دهقان زده به هُل دادن کومه له بسوی مارکسیسم انقلابی، سالهاست حزب نفرت از کمونیسم را تشکیل داده و با عامل و معمار آن جنگ ناسیونالیسم کرد علیه کمونیستها، در “مرکز همکاری کذائی”، به چه سناریوئی خدمت میکنند؟

در نظر نگرفتن تغییرات زیر و روکننده در بستر مادی ای که  در شرایط پیش رو و فی الحال “قیام” و “شورش” و “خیزش”و “حرکت وسیع مردمی” تحت آنها رخ میدهند، عملا به نوستالژی ایامی که هرچند باشکوه و بیادماندنی، اما بهر حال سپری شده و در گذشته و غیر قابل کاربرد در اوضاع فعلی، منجر میشود.

 تمامی فعالیتهای من و شما در آن دوران، واقعا از افتخارات زندگی سیاسی ماست. من در جائی نوشتم، که نویسنده اعلامیه “خلق کرد در بوته آزمایش” من بودم، هنوز هم به آن افتخار میکنم و به آن “دخالتگری” ام، میبالم. اما بشدت گمراه کننده است که با گذشته خود را فریب بدهم. هم من و هم شما، هم “خلق کرد” و هم “بوته های آزمایش” آنها طی این سه دهه زیر و رو شده است. بدون در نظر گرفتن این تغییرات بنیادی در “من و شما”، فاکتور و عامل “سوبژکتیو”، و در جامعه و تغییر روانشناسی مردم، فاکتور “ابژکتیو”، و تاثیرات تحولات و تغییر بر روابط متقابل “سوبژکتیو و ابژکتیو”، بحث انتزاعی و بی ربط به زمان و مکان “دخالتگری”، فقط تصویر کمونیسم را به عنوان یک پدیده لجوجِ خو گرفته به “انزوا”، نزدیکتر میکند و لاغیر. برخلاف تصور و تعبیر رفیق مجید، “گل همانجا” نبود، نمیبایست آنجا “رقصید”( دخالت کرد)

من تصورم این است که یکی از خصلتهای مهم کمونیستها باید این باشد که درست در زمانی که “توده مردم” زیر یک پرچم ارتجاعی بسیج میشوند و به تحرک در میآیند، و در مورد مساله مورد بحث ما، بخصوص وقتی “مرکز کذائی” را بدون انتقاد و مانع ” پشت خود آوردند”، یا  “پشت سرشان خزاندند”، “جوّ گیر” نشوند و قاطعانه و مصمم بگویند مردم! شما، همه شما، اشتباه مهلکی مرتکب میشوید و ما هم امضاء خود را پس میگیریم. در بسیاری موارد از تاریخ تحولات سیاسی، کمونیستها به “قهرمانانی” شبیه اند، که فشار جمعیت تماشاچی، آنان را از هدف شان دور؛ و شیفته و سرمست و از خود بیخود نمیکند.

در لحظات سخت و فشار عواطف و احساسات “بیرون”، قهرمان با “اراده” خود، و انگیزه های “درونی”اش تنها است.

دوم اکتبر ۲۰۱۸