مضحکه ی انتخابات در کردستان عراق و عروج مجدد اپورتنیسم کومله

مضحکه ی انتخابات در کردستان عراق و عروج مجدد اپورتنیسم کومله

در تاریخ ۳۰ سپتامبر مصادف با ۸ مهر ۱۳۹۷، پنجمین دوره ای مضحکه ی انتخابات مجلس در کردستان عراق برگزار شد. همانطور که انتظار میرفت، حزب دمکرات کردستان عراق “پارتی” صاحب بیشترین ارای کسب شده در این دوره از مضحکه ی انتخابات شد. احزاب ناسیونالیست و ‌اسلامگرایی چون اتحاد میهنی “یه کیه تی”، حزب دمکرات کردستان عراق”پارتی”، حزب تغییر “گوران”، ائتلاف برای دمکراسی و‌ عدالت به رهبری برهم صالح، خط شاهسوار عبد الواحد “نه وه ی نوی”که یک جریان پرو‌امریکایی است،جماعت اسلامی و اتحاد اسلامی در گرم کردن تنور انتخابات بزرگترین نقش را بر عهده داشتند. اولین دوره ای انتخابات مجلس کردستان در ۱۹ مه ۱۹۹۲و اخرین دوره به سال ۲۰۱۳ برمیگردد. از انموقع به بعد،هم حکومت فاسد کردی و هم جامعه ی کردستان بطور اعم و‌ طبقه ی کارگر و‌ اقشار فرودست بطور اخص در شرایط بمراتب وخیم تر سیاسی و اقتصادی نسبت به دوره های قبل تر قرار گرفته اند. احزاب حاکم نه تنها کوچکترین تاثیر مثبت و بسزایی در وضع معیشتی طبقه ی کارگر و تمام اقشار فرودست جامعه ایفا نکرده اند،بلکه جامعه را دهها فرسنگ به عقب رانده اند،طوریکه اکثر مردم در حسرت از دست رفته ی دیکتاتور پیشین” صدام حسین و‌ سیستم بعث” میباشند.

این دوره از مضحکه انتخابات به چند دلیل مشخص از ارزش و ‌جایگاه خاصی برای جناح های مختلف بورژوایی از یکطرف و‌ طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش کردستان از طرف دیگر برخوردار بود. البته اهمیت و‌ ارزشش ان برای دو‌ جناح حاکم کاملا متفاوت است. زیرا بعد از تاریخ ۱۶ اکتبر سال ۲۰۱۷ و‌ بدنبال همه پرسی “ رفراندوم عمومی” در کردستان عراق که تحت رهبری مسعود بارزانی شکل گرفت و در ان ۹۲/۷۳ درصد از مردم کردستان به جدایی کردستان از دولت عراق رای دادند ،کردستان عراق با اتفاقات و تحولات بسیار جدی مواجه شده است. مهمترین رویداد سیاسی که در عرض یکسال گذشته و بدنبال رفراندوم صورت گرفت یورش نیروهای حشد شعبی،سپاه پاسداران جمهوری جنایتکار اسلامی ایران و‌ ارتش عراق بود. بدنبال همین رخداد تاریخی، حکومت کردی ۵۱‎٪ از منطقه ی جغرافیایی تحت سلطه اش را از دست داد . یورشی که از قبل و با توافق بین کومپانیای اتحاد میهنی کردستان و‌ دار و‌ دسته های نامبرده بطور کاملا سیستماتیک و‌ هدفمند برنامه ریزی شده بود. همین قضیه موجی از خشم و‌ نفرت در جامعه ی کردستان را در بین اقشار مختلف در پی داشت که دامنه ای ان تا به امروز هم در حال شعله ور شدن است. استقبال سرد ی که از مضحکه ی انتخابات از جانب جامعه ی کردستان بطور کل در این دوره شاهد بودیم،خود مهری بر تایید این ادعاست که تا چه حد از میزان محبوبیت این دو کومپانیا کاسته شده است. همین مساله در ذات خود شوک بسیار جدی را به کل جامعه در سطح عموم وارد کرد. البته این تمام ماجرا نیست. عواملی همچون عمیق تر شدن اختلافات سیاسی جناح های حاکم بر سر غارت و تارج بیشتر جامعه و همچنین جنگ داعش نیز هر کدام به سهم خود در شکل گیری این شرایط نقش بسزایی داشته اند. تمام عوامل ذکر شده که جامعه ی کردستان را به چنین سیر قهقرایی کشانده است را میتوان در ریشه ی خود این نظام فاسد جستجو کرد.

تقلب در مضحکه ی انتخابات که در هر دوره ای اعتراضات زیادی را در پی دارد، بدون شک یک مساله ی غیر قابل انکار است،ولی حفظ و‌ پایداری حکومت فاسد ناسیونالیست کردی دلایل خاص خود را دارد. زیرا انچه که این دو حزب را تاکنون حفظ کرده است این سه عوامل میباشد و‌ تقلب در انتخابات تنها بخش جزئی از ان است.

۱: در اختیار داشتن تمام ارگان های میلیشیایی. ۲: اقتصاد. ۳: وابستگی به دولت های دیکتاتور منطقه و‌ حمایت دولت های غربی تحت عنوان تلاش جهت رسیدن به دمکراسی . در حال حاضر صدها مقرات دولت اردوغان فاشیست در منطقه ی تحت سلطه ی حزب دمکرات کردستان عراق”پارتی” و نیروهای سپاه در منطقه ی تحت سلطه ی اتحاد میهنی “یه کیه تی” کردستان عراق مستقر هستند و‌ کردستان را به جولانگاه و‌ بستر مناسبی جهت رسیدن به اهداف ضد انسانیشان مبدل کرده اند. نمونه ای بارزش را در چند هفته ی قبل مشاهده کردیم که در طی ان در یک یورش تروریستی که از جانب نیروی هوایی سپاه پاسداران به مقرات حزب دمکرات کردستان ایران در شهر کویه صورت گرفت، ۱۵ تن از پیشمرگان حزب دمکرات جان باختند و‌ بیش از ۴۰ نفر نیز زخمی شدند. یورش ارتش فاشیست ترکیه به نیروهای PKK در داخل کردستان،ترور فعالین سیاسی ایرانی توسط مهره های تروریست وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و‌ صدها موارد دیگر که نشان میدهد این حکومت تا چه حد وابسته و سر سپرده به دول منطقه-منجمله ایران و‌ترکیه- میباشد.

نتایج انتخابات تاکنون نتوانسته است که ارایش نیروهای سیاسی را در کردستان دچار تغییر و تحول بکند. این دوره از مضحکه ی انتخابات نیز مشخصاً نخواهد توانست به حاکمیت دو ‌جناح طالبانی و بارزانی خاتمه بدهد و تغییری در این معادله ایجاد نماید. ملا بختیار در یک مصاحبه ی تلویزیونی (کانال رووداو) اعلام کرد که اراء عمومی مردم در تعیین سیاست حاکم ما نقشی ندارد،در صورتی که یک یا صد کرسی را بدست اوریم حاضر نیستیم که قدرت سیاسی را به نیروی مردمی یا حزب دیگری بسپاریم و خلع سلاح شویم. از جانب کومپانیای بارزانی نیز دهها مرتبه به شیوه ی مستقیم و‌ غیر مستقیم شاهد چنین موضع گیری بوده ایم. بدنبال اظهارات ملا بختیار، از سوی شماری از سیاستمداران سایر احزاب به اصطلاح اپوزسیون شاهد مخالفت و یا پاسخگویی هایی بودیم. پاسخی که در ذات خود صرفا بهانه ای بود که از طریق ان اب پاکی بر روی دستان خود بریزند و خود را در خط جامعه تعریف کنند. البته سایر احزاب نیز در حفظ و پایداری این چهارچوب هر کدام به نوعی وابسته به نیروهای خارجی هستند.

در این بین احزاب اپورتنیست همچون تغییر”گوران”،جماعت اسلامی ،اتحاد اسلامی و چند جناح دیگر که در بالا ذکر کردم قصد دارند با نقد و ‌افشا کردن کارنامه ی ۲۷ سال حکومت اقلیم کردی شرایطی فراهم سازند، به امید اینکه نظر توده های مردم را با این شعارهای دروغین به طرف خود جذب کنند. شعارهایی که هر دفعه با به پایان رسیدن مضحکه ی انتخابات به بوته ی فراموشی سپرده میشود. این قبیل از احزاب تحت عنوان اینکه ما در گذشته ی سیاه این حکومت شریک نبوده ایم و‌ از هیچ قدرت سیاسی برخوردار نبوده ایم،قصد دارند اب مقدسی بر روی دستانشان بریزند. این شعار در ماهیت خود حاوی پیام کنکرتی است و‌ ان چیزی جز گلایه کردن از دو‌ جناح حاکم “ کومپانیای بارزانی در منطقه ی زرد و‌ کومپانیای طالبانی در محدوده ای سبز” نیست. این احزاب در قالب یک ماهیت اپورتنیستی کوشش میکنند تا طوری جلوه دهند،که گویا نرفتن به پای صندوق انتخابات به منزله ی مشروعیت مجدد به حکومت حاکم و‌ مشروعیت به باتلاق سیاسی،اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی و … است که جامعه ی کردستان در ان دست و‌پا میزند. برای هر فعال سیاسی روشن است که تمام اینها چرندیانی است که از جانب این احزاب فرمولیزه میشود. این احزاب در طول ۲۷ سال گذشته ثابت کرده اند که در مقابل این حکومت فاسد حرفی برای گفتن در جهت تغییر نداشته اند و‌ نخواهند داشت. نمونه ای بارزش را میتوان در حزب تغییر “گوران” مشاهده کرد. این حزب در دوره ای اخیر ۲۴ کرسی پارلمان یعنی ۶ کرسی بیشتر از اتحاد میهنی کردستان”یه کیه تی” بدست اورد،ولی علیرغم ارای بدست اورده قادر نشد کوچکترین تاثیری بر سیاست های دو‌ حزب حاکم بگذارند. طوریکه در زمان قید حیات نوشیروان مصطفی -بنیانگذار حزب تغییر- رییس مجلس کردستان -دکتر یوسف -که عضو این حزب بود و همچنین سایر وزرای این حزب از پارلمان اخراج شدند،حزب تغییر نتوانست کاری از پیش ببرند و‌ مانع تحقق اهداف بارزانی بشوند. در همان مقطع بود که مجلس کردستان در فاصله سال های ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ به مدت دو سال متوقف شد. سوال این است که ایا چنین احزابی که حتی قادر نیستند در چنین شرایطی از منافع حزبی خود دفاع نمایند ،چگونه و با چه متودی قادر خواهند بود ریشه ی فساد “باصطلاح”را ریشه کنند و‌تغییری حاصل کنند؟‌دفاع از منافع طبقه ی کارگر و‌ توده های زحمتکش پیشکش.

شکی در این سیاست نیست که حزب تغییر و سایر احزاب به اصطلاح اپوزسیون بزرگترین خدمت را به دو‌ جناح حاکم در طول تاریخ ۲۷ سال کرده اند. احزابی که پتانسیل انقلابی را از طبقه ی کارگر و اقشار پایینی جامعه سلب کرده اند. پتانسیلی که میتوانست و امکان دارد با وجود یک حزب رادیکال انقلابی به مسیر دیگری کانالیزه شود. احزابی که نقش سوپاپ اطمینان حکومت فاسد کردی را بر عهده داشته اند.

انتخابات بورژوایی

مقوله ای انتخابات ترفندی کاملاً سیستماتیک است که جهت حفظ دستگاه حاکم بورژوایی اجرا میشود. ترفندی که باید گفت متاسفانه تا بحال در سراسر جهان بخوبی جوابگوی نیاز و اهداف سیستم بورژوایی بوده است. ترفندی که تنها نتیجه ای که در پی دارد، انتقال و‌ جابجایی قدرت از یک جناح به جناح دیگر بورژوایی در راستای استثمار بیشتر طبقه ی کارگر و‌ اقشار پایینی جامعه است. طبقه ی کارگر قربانی اصلی این سیاست تاکنون بوده و تا زمانیکه این دستگاه و نوع انتخابات پابرجا باشد،خواهد بود. سیستم سرمایه داری از انتخابات بورژوایی بمثابه تاکتیکی در جهت تحقق استراتژی بهره میگیرد،به شیوه ای که قدرت و‌ پتانسیل انقلابی که ریشه در ماهیت طبقه ی کارگر است را سلب و در راستای اقتدار طبقاتی اش از ان بکار میگیرد. طبقه ی کارگر در چنین وضعی و‌ با رفتن به پای صندوق انتخابات فریب شعارهای ایدئولوژیک و‌ دروغین جناح های مختلف بورژوایی را میخورد و بدان مشروعیت میبخشد. انتخابات بنا به اظهارات و‌ تعریف بورژوایی یعنی برسمیت شناختن حق ازادی بیان و‌ تصمیم گیری در امور جامعه برای طبقه ی کارگر و‌ توده های زحمتکش است. انتخابات بورژوایی بمثابه دقیق تر یعنی ایجاد توازن قدرت در درون دستگاه حاکم در راستای دیکتاتوریسم بورژوایی است. منظور از تعادل یعنی مشخص کردن ابزار مورد نیاز و بروز شده جهت حفظ پایه های سیاسی،اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی،هنری و‌ سایر مسایل اجتماعی است. امر اجرای این وظیفه را اشخاصی “سیاستمداران” بر عهده خواهند گرفت که از صندوق های انتخابات سر در خواهند اورد.

این بحث صرفا به کشورهای شرقی یا به اصلاح جهان سومی نیست،بلکه ریشه در نفس سیستم بورژوازی دارد. در همین امریکا شاهد بودیم که طبقه ی کارگر فریب شعارهای ضد کارگری جناح ترامپ را خورد و با کسب ارای ۶۲ میلیونی، فاشیستی همچون ترامپ و ‌خط حاکم وی سر از قدرت درا‌ورد. انتخاباتی که ۴ میلیارد دلار هزینه ی مالی در پی داشت. البته باید گفت که ترامپ ادامه دهنده ی همان سنت و خط ۴۴ روسای سابق در امریکا است. زیرا هیچ کدام از کاندیدها یا جناح های مختلف بورژوازی تافته ای جدا بافته ای از یکدیگر نیستند. بدون هیچ قید و‌ شرطی این احزاب تابع قوانین سرمایه داری و رابطه ی سلطه ی طبقه ی سرمایه دار بر طبقه ی کارگر هستند. انتخابات در هیچ شرایطی نمیتواند راهگشای معضلات و‌ بحران اقتصادی باشد که مدام بورژوازی و با ان دست و‌پنجه نرم میکند. شرکت در انتخابات از سوی طبقه ی کارگر یعنی تمکین این طبقه ی انقلابی به حفظ و‌ پایداری سیستم و‌ دستگاه حاکم است. طبقه ی کارگر در صورت مشروعیت دادن به جناح های بورژوازی به افرادی رای خواهند داد که تا دوره ای بعدی-معمولاً ۴ سال یکبار- مدیریت استثمار و دفاع از سود و ارزش اضافه ی طبقه ی سرمایه دار را بر عهده میگیرند. باید اعلام کرد که رقابت سیاسی جهت کسب قدرت از جانب جناح های مختلف بورژوازی از طریق انتخابات امری مسلم و‌ غیر قابل انکار است. البته این سیاست در مورد هر کشوری صدق نمی کند،منجمله در کشورهای توتالیتر و عموما کشورهای به اصطلاح جهان سومی -همانند ایران،عربستان و‌ همین حکومت اقلیمی در کردستان عراق. در صورت قبول یا عدم قبول این واقعیت روشن است که تعیین هر جناح بورژوایی -مستقل از شعارهای تبلیغاتی- نقشی در تغییر معیشت طبقه ی کارگر نخواهد داشت. حتی در صورت وقوع تغییرات و‌ دادن امتیازاتی به طبقه ی کارگر و‌ اقشار پایینی جامعه،این شرایط کاملا مقطعی خواهند بود. تاریخ بورژوازی در سراسر جهان واقعیت این مساله را بخوبی نمایان میسازد

کومله در ادامه ی همان سنت ۳ دهه ی اخیر

در روز شنبه مصادف با تاریخ ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۸ شش تن از اعضای حزب کمونیست کارگری کردستان عراق در شهر سلیمانیه توسط نیروهای جنایتکار و سرکوب گر اتحادیه میهنی کردستان “اسایش” دستگیر و‌ روانه ی زندان شدند. تنها جرمی که این اعضا مرتکب شده اند، دفاع از حق ازادی بیان، بیکاری سرسام اور در کردستان،عدم امنیت سیاسی و‌اقتصادی، برسمیت شناختن حق برابری زن و‌ مرد، افشاگری دزدیهای میلیارد دلاری توسط باندهای مافیایی طالبانی و‌ بارزانی بوده است. قبل از هر چیز وظیفه ی هر انسان شریف و‌ انقلابی در قبال این تخطی و‌ دست درازی نیروهای “اسایش” این است که این اقدام را محکوم کند و‌ خواهان ازادی بی قید و‌ شرط انان باشد. در این بین حزب کمونیست کارگری به سهم خود و‌ بدرست مضحکه ی انتخابات را بدرستی در طی اعلامیه ها،مصاحبه های تلویزیونی و‌ رادیویی و دهها مقاله از جانب فعالین سیاسی این حزب بایکوت کرده بودند.‌

کومله-جناح علیزاده- هم در رابطه با مضحکه ی انتخابات و هم دستگیری فعالین کمونیست اعلام موضعی نکرده است. جریان علیزاده به شدت از “ویروس” کمونیسم و انقلاب کارگری رنج میبرد.جریان علیزاده در چنین تند پیچ خم های سیاسی بخوبی ماسک را از چهره ای خود برمیدارد و‌ شفاف تر از هر مقطعی خود را به معرض نمایش میگذارد. انگار علیزاده و‌ جریانش یا مطلع نیستند و یا قصد نداشته اند اعلام موضع بکنند و‌تحلیل و ارزیابیشان را خطاب به جامعه داشته باشند. شاید افشاگری مضحکه ی انتخابات، اردوگاه های کومله در سلیمانیه و دلارهای براق کومپانیای طالبانی را در معرض خطر قرار دهد. علیزاده بهتر از هر شخصی میداند که نقد حکومت فاسد کردی چوب لای چرخ کردن منافع حزبی کومله میباشد. به قول مارکس گور کن خویش خواهد بود. این بازی و‌ یا دقیق تر بگویم خزیدن کومله در چنین اپورتنیسم‌ و‌ پوپولیسمی که علیزاده و‌ جریانش بدان دست برده اند،سیاست ابتدا به ساکنی نیست و ریشه در تاریخ ۳ دهه ی اخیر این جریان چپ بورژوایی دارد. ایا میشود و‌ امکان دارد که سیاست یک ‌جریان “به اصطلاح کمونیستی” تابع جغرافیا-وابستگی به کومپانیای طالبانی- یا مسایل سیاسی و اقتصادی باشد؟ ایا چنین جریانی میتواند و‌ لیاقت این را دارد که از منافع طبقه ی کارگر حرفی بر زبان بیاورد؟ کاملا واضح است،نه.

این قبیل جریانات اپورتنیست و به عبارت دقیق تر سوسیالیست های بورژوایی دغدغه ی جز این ندارند که زخم های وارد شده بر پیکر بورژوازی را ترمیم کنند. این قبیل جریانات تنها هدفشان تجدید حیات سیتسم است. عبارات و‌ واژه های چپ و پناه بردن به ادبیات چپ از سوی جریانات مشابه به مثابه پرده ی است که ماهیت اپورتنیستیشان را تحت لوای ان پنهان میکنند. به قول لنین اینان در گفتار کمونیست ولی در عمل انقیاد کمونیسم هستند. انگار علیزاده و‌جریانش همانند عمر ایلخانی زاده و‌عبداله مهتدی از این شهامت برخوردار نیستند که ماسک کمونیستی را از چهره ای جریانشان بر دارند و از خاک پاشیدن به چشم طبقه ی کارگر دست بردارند.

جریانات چپ بورژوایی از دستگاه حاکم انتظار دارند که در قبال طبقه ی کارگر کمی ملایمتر عمل کرده و‌ کمی از حرص و‌طمع خود-ارزش اضافه- بکاهند. یعنی بورژوازی همان بورژوازی بماند،ولی در همان حال نیم نگاهی به طبقه ی کارگر داشته باشد. انچه کومله در پی ان است وارونه جلوه دادن سیستم بورژوازی و‌ ایجاد توهم در بین طبقه ی کارگر و‌ اقشار مختلف طبقه ی کارگر است. ریشه ی این قبیل جریانات را میتوان از قرن ۱۹ به بعد بخوبی یافت. از انقلابات ۱۸۴۸، انقلاب ۱۹۱۸-۱۹۱۹، انقلاب کارگری در ۱۹۱۷ و سایر انقلابات در قرن بیستم و قرن کنونی را که دنبال کنیم رد پای چنین جریاناتی را مشاهده میکنیم. مارکس و لنین دو‌ تن از متفکرین جنبش کمونیستی در اثار متعددی ماهیت این جریانات را از موضع رادیکال به نحو‌ احسن به لجن کشانده اند.

موضع طبقه ی کارگر در قبال انتخابات

وظیفه ی ما فعالین کمونیست،انقلابیون،زنان رادیکال ،کارمندان و سایر اقشار زحمتکش در کردستان این بود که با اتخاذ یک‌ موضع انقلابی، بدون هیچ و‌ چرا مضحکه ی انتخابات را بایکوت کردند. خود این عمل یعنی تعیین جایگاه و‌ صف مبارزاتی مردم معترض و‌ طبقه ی کارگر را از حکومت فاسد و ‌دیکتاتور کردی . در هر صورت نتیجه ای انتخابات هر چه بوده و باشد،دو‌جناح حاکم در پست سابق خود کماکان ابقا خواهند شد. با یک مطالعه ی اجمالی براحتی میتوان به واقعیت این مساله پی برد. بدون شکل گیری یک انقلاب همه گیر و توده ای در سطح کردستان انتقال قدرت سیاسی از دست این دو مافیا به طبقه ی کارگر و‌ اقشار مختلف طبقه کارگر، امری محال و غیر ممکن است. طبقه ی کارگر کردستان جهت در هم شکستن کلیت دستگاه حاکم بر کردستان، نیازمند یک انقلاب رادیکال با تکیه کردن به برنامه ی سازمانیافته طبقاتی میباشد،نه انتخابات بورژوایی. انتخابات بورژوایی نبردی بین تمام جناح های مختلف طبقه ی بورژوازی است. تمام ارگان های سیستم از ارتش،پلیس،دستگاه های سرکوب و‌غیره بر سر جایشان باقی خواهند ماند و ‌دچار تغییر و‌تحول نخواهند شد. انتخابات بورژوایی کردستان نیز تابع همین قوانین است و‌ راه الترناتیوی جز یک انقلاب رادیکال کارگری جهت خلاصی از این شرایط وجود ندارد.

زنده باد انقلاب کارگری

زنده باد کمونیزم

ژوبین خضری ۲۰۱۸٫ ۱۰٫۰۱