در بارۀ “شوراهای کارگری”‏

در بارۀ “شوراهای کارگری”‏

در اوائل شهریور ماه امسال (۱۳۹۷) و در جریان اعتصابات کارگران مجتمع صنعتی هفت تپه و گروه ملی ‏فولاد اهواز، نمایندگان کارگران این دو واحد بزرگ تولیدی در سخنرانی های خود از ضرورت تشکیل ‏شورا های کارگری سخن گفتند. البته این اشاره به ضرورت تشکیل شورا های کارگری تنها به ‏عنوان یک پیشنهاد باقی نماند و در جریان اعتصابات کارگران مجتمع هفت تپه، کارگران، نمایندگانی ‏از میان خود برگزیده و تشکیل شورائی را در این مجتمع اعلام نمودند.  این کارگران مطرح کردند که: “ما امسال به تناسب جمعیت هر بخش از شرکت نیشکر هفت‌تپه، نماینده تعیین کردیم… و با ‏همراهی دیگر کارگران آن را به اجرا گذاشتیم. تقریبا از ۱۴بخش نیشکر هفت‌تپه حدود ۲۲ نماینده ‏تعیین شد و از میان آنها یک هیئت مدیره انتخاب کردیم. در واقع یک انتخابات واحد را ما به انتخابات ‏جزیی تبدیل کردیم. در تمامی بخش‌های نیشکر هفت‌تپه ما این کار را پیش بردیم، چون با قاطعیت ‏باور داریم که راهی جز این برایمان نمانده است‎.‎‏” بر اساس این گزارش، این شورا در اساس به کار ‏نظارت بر مدیران و کارفرما خواهد پرداخت و در توصیف این تصمیم ، یکی از نمایندگان کارگران هفت ‏تپه گفت: “این طرح حالت یک سازمان نظارتی پیدا می‌کند و بر عملکرد و ماندگاری این مدیران ‏نظارت کرده و سپس برای اداره شرکت تصمیم‌ می‌گیریم. هفت‌تپه نمادی کوچک از ایران است. ‏زمانی که دولت قدرتی برای نظارت ندارد، نظارت مستقل و از پایین تشکیل دادیم و با قدرت آن را ‏پیش می‌بریم. اصلاً نیازی به مذاکره تک به تک میان کارگران و کارفرمایان نیست؛ کارگر به این نتیجه ‏رسیده که شورایی به عنوان نماینده قوی باید وجود داشته باشد که در اداره هفت‌تپه نظارت و ‏مداخله کند‎‎‏”.  یکی از کارگران فولاد اهواز هم در زمینه ضرورت تشکیل شورا اعلام کرد که: “ما باید ‏شورای مستقل کارگری تشکیل بدهیم. با تشکیل شورای مستقل کارگری و نظارت بر اعمال این ‏آقایون ، ما می توانیم راه کار پیدا کنیم.  چون این‌ها الان دقیقا چهار ساله یکسری اشخاص میان، ‏نماینده اون سرمایه گذارن میان برای ما یک سری دروغ میگن، با این که ما هیچ از پشت پرده خبر ‏نداریم. باید یک نظارت کارگری باشه، باید یک شورای مستقل کارگری ایجاد بشه، اگر بخواهیم ‏همین طور ادامه پیدا کند هیچ اتفاق خاصی نمی‌افته”.‏

مسلم است که طرح ایده تشکیل شورا و ضرورت عملی کردن آن حتی در یک کارخانه و مؤسسه ‏تولیدی به خصوص در شرایط کنونی به طور کلی و به مثابه یک ایده، امر مثبت و نشانده آگاهی و ‏خواست عمیق کارگران برای ایجاد تشکل های مستقل خود می باشد. ‏

انتشار خبر خواست کارگران هفت تپه و فولاد اهواز برای تشکیل شورا ، با توجه به سابقه شورا ‏های کارگری در مبارزات طبقه کارگر در سطح جهان، عکس العملی را هم در میان مدعیان حامی ‏این طبقه و کسانی که خود را فعالین کارگری و یا سازمان های چپ مدافع منافع طبقه کارگر جا می ‏زنند، به وجود آورد تا جائی که برخی، آن را به عنوان نقطه عطفی در مبارزات طبقه کارگر اعلام ‏کردند. این جریانات بدون آن که تفاوت شوراهائی که در روسیه شکل گرفت با شوراهای مطرح شده ‏اخیر کارگران خوزستان را در نظر بگیرند و مهمتر از آن راه تشکیل چنان شوراهائی که توانستند در ‏روسیه قدرت سیاسی را به دست خود بگیرند، در شرایط خاص جامعه ایران را نشان دهند، و یا ‏مشخص کنند که در چه شرایطی و چرا موضوع تشکیل شورا در میان کارگران رنجدیده ما مطرح ‏شده و اگر بحث بر سر نظارت بر مدیران کارخانه و یا اداره مؤسسه تولیدی مذکور است ، آیا چنین ‏امری در شرایط سلطه جمهوری اسلامی عملی است یا نه، به تعریف و تمجید پرداخته و برای ‏ایجاد شورا های مذکور هورا کشیدند. ‏

مسلماً این حق کارگران ایران است که برای خواست های صنفی خود مبارزه کنند و خواستار ایجاد ‏تشکل های مستقل کارگری خود باشند. اما تا جائی که نام شورا مطرح می شود کارگران ما باید ‏بدانند که ایجاد شوراهای کارگری در تاریخ جهان تجربه به جا مانده از کارگران رزمنده روسیه می ‏باشد که ابتدا در انقلاب ۱۹۰۵ روسیه به وجود آمدند و سپس در انقلاب سوسیالیستی اکتبر ‏‏۱۹۱۷ با رهبری بلشویکها یعنی کمونیستهای انقلابی آن کشور، قدرت دولتی را تماماً در اختیار خود ‏گرفتند. نکته بسیار مهم و اساسی در این مورد آن است که کارگران روسیه در شوراهای خود ‏مسلح بودند، و به همین دلیل هم قدرتی به حساب می آمدند. این نکته مهم و آموزنده از تجربه ‏کارگران رزمنده روسیه و شوراهای کارگری آنان می باشد، چرا که کارگران روسیه موقعی توانستند ‏به خواست های طبقاتی خود جامه عمل بپوشانند که با قدرت سلاح خود، دشمنانشان در روسیه ‏که بورژوازی و خرده بورژوازی همراه آن بودند را از اریکه قدرت به زیر کشیدند و حکومت آنان را ‏سرنگون ساختند.

واضح است که در ایران نیز تنها با مسلح شدن و پایان دادن به حاکمیت سرمایه ‏داران داخلی و خارجی که امروز جمهوری اسلامی از منافع آن ها حفاظت می کند، می توان به ‏خواستهای کارگران و از جمله به خواست ایجاد شوراهای پرقدرت کارگری دست یافت. بنابراین مهم ‏است که کارگران ما درک کنند که شورا های واقعی صرفا نهادهائی جهت چک و چانه زدن با ‏کارفرمایان و نظارت بر اعمال آنها نبوده ، بلکه نطفه های دولتی است که باید پس از سرنگونی ‏بورژوازی و نماینده اش جمهوری اسلامی ، از سوی طبقه کارگر شکل بگیرد. به همین دلیل هم نمی ‏توان و درست نیست که شورا ها را تا سطح تشکل هائی که باید برای تأمین منافع صنفی طبقه ‏کارگر به وجود آیند، تنزل داد. ‏

اما صرفنظر از بحث فوق، اگر به واقعیت مشخص شرایط زیست و کار کارگران ایران در حال حاضر ‏برگردیم ، می بینیم اولا در شرایطی که کارفرمایان هیچ مسئولیتی در قبال قراردادهایشان با کارگران ‏بر عهده نگرفته و حتی از پرداخت منظم دستمزد آنها خود داری می کنند و هر جا که منافعشان ‏حکم کند ، دسته دسته کارگران را اخراج می کنند، در شرایطی که نه اداره کار علیه این قانون ‏شکنی ها و برخورد های ظالمانه کارفرمایان کاری می کند و نه هیچ مرجعی به داد کارگران می ‏رسد، در شرایطی که رژیم جمهوری اسلامی که رژیم حامی سرمایه داران و حافظ منافع آنان است ‏، درجه زورگوئی به کارگران و وقاحتش را به آنجا رسانده است که در ارتباط با کارگرانی که فریاد ‏گرسنه ایم سر می دهند و به همین خاطر خواستار حقوق های پرداخت نشده خود می باشند ‏، نیروی انتظامی یعنی پلیس اش را به سراغ کارگران رنجدیده می فرستد تا آنها را باتوم  به دست، ‏بی رحمانه و وحشیانه به باد کتک گرفته و با گاز اشک آور ، اعتراضاتشان را بخواباند، آری در چنین ‏شرایطی واضح است که اگر کارفرمایان و دولت تشکیل این یا آن تشکل کارگری – چه اسم شورا ‏روی خود داشته باشد و یا نداشته باشد – را به سود و صلاح خود ندانند ، هرگز امکان ایجاد و پای ‏گیری آن را نخواهند داد. این واقعیت را خود کارگران بارها با پوست و گوشت خود تجربه کرده اند. ‏مثلا در جریان کوشش برای تشکیل سندیکای هفت تپه همگان شاهد اذیت و آزار، بگیر و ببند ‏کارگران و زندانی کردن آنان بودند تا جائی که دیکتاتوری حاکم بالاخره با قدرت اهریمنی خود، به زور  ‏از ایجاد سندیکا توسط کارگران هفت تپه که کارگران را در محیط کار نمایندگی کند ، ممانعت به عمل ‏آورد. امروز از آن سندیکائی که کارگران قصد ایجادش را داشتند تنها نامی باقی مانده که البته گاه ‏کسانی به آن نام ، اعلامیه هائی هم صادر می کنند. همین تجربه بیش از هر دلیل نظری بیانگر آن ‏است که رژیم دیکتاتور حاکم هرگز اجازه برپائی یک شورای کارگری واقعی که تازه پا را فراتر از ‏عملکرد یک سندیکا گذاشته و بتواند بر کار مدیریت و کارفرما نظارت هم بکند را نمی دهد.‏

اما در ارتباط با شورائی که گفته می شود در هفت تپه تشکیل گشته چه می توان گفت؟ در ‏روزنامه “شرق” به تاریخ ۱۴/۶/۹۷ مطلبی تحت عنوان “هفتخوان تولید در هفت تپه” درج گشته که ‏توجه به آن گویای برخی واقعیت هاست. این مطلب جوابیه کارفرمای هفت تپه به گزارش خبرنگار ‏روزنامه شرق به تاریخ ۱۱/۶ /۱۳۹۷  می باشد. در آنجا آمده است: “نکته دیگر که خبرنگار محترم ‏‏”شرق” از آن غفلت کرده (بخوانید تغافل) برگزاری انتخابات مجمع نمایندگان کارگری بود که با مدد ‏کارفرما و بدون دخل و تصرف در فرایند انتخابات انجام شد. این مجمع با پیشنهاد و پیگیری های مکرر ‏کارفرما و ممانعت از هرگونه رد صلاحیت انجام شد تا کارفرما به جای طرف شدن با هزاران کارگر ‏بتواند با نمایندگان واقعی کارگران هم کلام شود”.  شکی نیست که کارفرمایان در شرایطی به “هم ‏کلام” شدن با نمایندگان واقعی کارگران تن داده اند که مبارزه کارگران و دیگر توده های تحت ستم ‏ایران که تبلورش در دیماه ۱۳۹۶ دیده شد، دستگاه ها و نهادهای ارتجاعی آنها را فلج و ناکارآمد ‏نموده است. از آن جمله شوراهای اسلامی که پیش از این به عنوان عامل خفه کردن فریادهای ‏عدالت خواهانه کارگران و ابزار سرکوب کارفرما و دولت علیه کارگران فعالیت می کردند  و امروز در ‏شرایط وجود فضای انقلابی در جامعه برو بیای خود را در بسیاری از مراکز تولیدی از دست داده و یا ‏دیگر عملکردی نداشته و عملاً وجود ندارند. اتفاقا خود کارفرما ها هم به این امر اعتراف می کنند. ‏مثلا در همان روزنامه شرق در رابطه با دلیل تن دادن کارفرمای هفت تپه به برگزاری مجمعی از ‏طرف کارگران برای انتخاب نمایندگان کارگری در هفت تپه و تشکیل “شورا” گفته شده است: “دلیل ‏برپایی چنین مجمعی هم غفلت و تاخیر مسئولان شهری برای تسهیل انتخابات شورای اسلامی ‏کار (بخوانید شش ماه) بوده که کارفرما را وادار می کرد تا هر بار به جای صحبت کردن با سه هزار ‏نفر، با یک جمع برآمده از کارگران هم کلام شود.”  اتفاقاً در سخنان یکی از نمایندگان هفت تپه که ‏در بالا ذکر شد نیز مشاهده می کنیم که مطرح می شود: “اصلاً نیازی به مذاکره تک به تک میان ‏کارگران و کارفرمایان نیست”.  در ضمن در رابطه با تن دادن کارفرمایان زالو صفت هفت تپه به ‏انتخابات در میان کارگران و برگزیدن نمایندگان کارگری برای مذاکره با آن “آقایان” این واقعیت را هم ‏نباید از یاد برد که ترجیح دادن مذاکره با نمایندگان کارگران به جای “صحبت کردن با سه هزار نفر” ‏خود تجربه سنگ خوردن یکی از مدیران انگل هفت تپه از کارگران خشمگین و کارد به استخوان ‏رسیده را هم در پشت سر خود دارد و آن ها دیدند که وقتی آن مدیر، کارگران را مورد تحقیر و توهین ‏قرار داد کارگران با چه خشمی به سوی او سنگ پرتاب کردند و آن مردک تنها با تلاش های یکی دو ‏تن از نمایندگان کارگران بود که از مهلکه نجات پیدا کرد.‏

‎در ادامه مطلب مندرج در روزنامه شرق همچنین گفته می شود که: “شواهد امر هم نشان می ‏دهد که چنین حرکتی معقول بوده است. خوانندگان عزیز “شرق” بدانند که این انتخابات با خواسته ‏کارفرما و بر اساس روندهای کاملا دموکراتیک شکل گرفته و هرچند وجهه قانونی ندارد و مورد تایید ‏اداره کار نیست، اما به کارفرما برای ایجاد یک فضای گفت و گویی عاقلانه و به دور از احساسات ‏کمک کرده که البته حاصل آن در نشست استانداری و توافقات صورت گرفته که در گزارش خبرنگار ‏‏”شرق” نیز انعکاس یافته است‎‏”.‏

این ها واقعیاتی هستند که مدافعین قلابی طبقه کارگر نسبت به آنها بی اعتناء می باشند و تنها به ‏صرف شنیدن نام تشکیل شورا از طرف کارگران برای آن هورا می کشند. اما، آیا کارگران ما و از ‏جمله کارگران مبارز هفت تپه در حال حاضر از چنان قدرتی برخوردارند که بتوانند به راستی بر کار ‏مدیران و کارفرما نظارت اعمال کنند؟  اساساً کارفرمایان که زندگی انگلی شان را مدیون کار و زحمت ‏کارگران هستند و ماهیتاً سودائی جز استثمار هر چه بیشتر کارگران در سر ندارند و به همین منظور ‏سرکوب و فریب کارگران از جمله ترفندهای آنان می باشد ، آیا ممکن است به کارگران امکان نظارت بر ‏کار خود را بدهند؟  هر شاگرد مدرسه ای که کمترین شناختی از ماهیت این استثمارگران دارد و  به ‏خصوص در زیر سلطه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی حامی سرمایه داران زندگی کرده است ، با ‏قاطعیت به این سئوالات پاسخ منفی خواهد داد. بنابراین کارفرمایان از تشکیل چنین “شورا” ئی در ‏مجتمع هفت تپه ضرری نخواهند دید و خود می دانند که همه ابزارهای کار نظارت را خود به دست ‏دارند و هر زمان هم لازم ببینند ، بساط آن “شورا” را برخواهند چید. در حالی که آن ها با توافق به ‏تشکیل شورا در هفت تپه در حال حاضر با ایجاد امید در دل کارگران ، موفق به خواباندن اعتصاب در ‏آن مجتمع گشته اند و عملا جلوی تداوم اعتصابات کارگران را گرفته اند.‏

اما تا جائی که به کارگران هفت تپه و به واقع به همه کارگران ایران مربوط است ، واقعیت این است ‏که تعمیق بحران سرمایه داری در سراسر جهان و آثار بس مخرّب تر آن در جامعه ما به دلیل سلطه ‏سیستم سرمایه داری وابسته در ایران، زندگی کارگران ما را با شرایط بسیار وخیمی مواجه ساخته ‏است. سرمایه دارانی که در شرایط رونق کار خود با استثمار وحشیانه کارگران ، شیره جان آنان را ‏می کشیدند و به ثروت های نجومی دست می یافتند ، امروز در شرایط رکود و بحران سیستم گندیده ‏سرمایه داری، کارگران را با نام “تعدیل” از کار بیکار می کنند، حقوق ناچیز آنها را که به هیچ وجه با ‏تورم موجود همخوانی ندارد ، با چند ماه تأخیر می پردازند و یا حتی کارخانجات را می بندند و بدون ‏کمترین احساس مسئولیتی، کارگران را از کار بیکار و گوئی که با شئی و کالائی سرو کار دارند ، آنها ‏را به دور می اندازند و به امان خود رها می کنند تا از گرسنگی و مریضی و بی دوائی بمیرند. امروز ‏کارگران ما در شرایطی قرار دارند که حتی از فرط نداری و فشارها و مصیبت های زندگی دست به ‏خودکشی می زنند. در چنین اوضاعی است که کارگران هفت تپه که از تأمین کمترین معاش خود ‏عاجز مانده اند در پی مذاکرات خود با معاون استانداری و جمعی دیگر از قاتلین کارگران ، با توجه به ‏وعده های داده شده به تشکیل شورای مورد بحث پرداختند. چون باور داشتند و اعلام کردند که: ‏‏”با قاطعیت باور داریم که راهی جز این برایمان نمانده است”.  مسلماً گذشت زمان هر چه شفاف تر ‏نشان خواهد داد که تشکیل چنان شورائی تا چه حد به نفع کارفرمایان و یا کارگران بوده است.  ‏

بنابراین در حالی که ایده تشکیل شورا چه در مفهوم واقعی خود (شوراهای مسلح کارگری) و یا ‏حتی همانند تشکل های صنفی ای که در سال ۵۷ با نام شورا در کارخانجات و مؤسسات تولیدی ‏شکل گرفتند – تشکل هائی که کاملا صنفی بودند – ایده درست و حق مسلم کارگران است، و در ‏حالی که باید درود فرستاد به کارگران رزمنده ای که لحظه ای از مبارزه با سرمایه داران و رژیم ‏حامی آنها (جمهوری اسلامی) باز نمی مانند، اما اکیداً لازم است به خاطر سپرده شود که بدون ‏مبارزه جهت سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ، کارگران ما نه تنها موفق به تشکیل شوراهای واقعی ‏خود نخواهند شد ، بلکه شرایط زندگی برای آنها هر روز وخیم تر و مصیبت بارتر خواهد گشت. شرایط ‏انقلابی کنونی بهترین فرصت را به کارگران و روشنفکران آگاه و کمونیست می دهد تا ضمن ‏متشکل کردن خود در گروه های سیاسی – نظامی، آگاهی سوسیالیستی را به میان کارگران برده و ‏به آنها بیاموزند که با صرف مبارزه برای خواستهای صنفی نمی توانند از زیر ستم و استثمار رهائی ‏یابند، بیاموزند که رسالت رهائی همه ستمدیدگان ایران بر دوش طبقه کارگر قرار دارد و آنها نمی ‏توانند از زیر ستم و استثمار رهائی یابند مگر آن که همراه با دیگر ستمدیدگان جامعه علیه رژیم ‏وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی و جهت سرنگونی آن مبارزه بکنند. از این روست که ‏کارگران ما ضمن مبارزه صنفی جهت تأمین معاش خود که امری حیاتی برای زندگی شان می ‏باشد، باید در راه کسب قدرت سیاسی مبارزه کنند و به همین منظور به مبارزه ای همه جانبه با ‏دشمنان طبقه کارگر و دیگر طبقات و اقشار جامعه بپردازند.‏

سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی اولین قدم برای نابودی سیستم سرمایه داری حاکم بر جامعه، ‏تحقق خواستهای اصلی و برحق و عادلانه کارگران و رسیدن به سوسیالیسم می باشد.‏