باتلاق حق التدریس

 

شمس الدین امانتی
در مراجعه ی روزانه به سایتهای مختلف و روزنامه های گوناگون ایران کمتر به اخبار امیدوار کننده ای برخوردخواهیم کرد.
شنیدن و خواندن این اخبار آنقدر دردناک و اسفبار است که خواننده و شنونده را از اولویت بخشیدن و پرداختن به یکی از این مجموعه رویدادها را از اختیار خارج میکند. چند ماه پیش فرزاد کمانگر معلم مبارز کامیارانی را به جرم دفاع از حقوق بشر محکوم به اعدام کردند.

 دو هفته پیش دو کارگر زن سنندجی را به جرم تدارک مراسم اول ماه مه دستگیر و در بیدادگاه سنندج شلاق زدند. بیدادادگاه جمهوری اسلامی در تهران، یک معلم با نام (رضا عبدی سنبل آبادی) رابه ۲۰ ضربه شلاق محکوم کرد. روز ۱۶ اسفند جمعی از کارگران شرکت "کشت و صنعت کارون" شوشتر در مقابل مجلس شورای اسلامی دست به اعتراض زدند.
امروز معلمین شریف و آزادیخواه رابعد از ٩ سال خدمت به فرزندان من و شما را تا سرحد دیوانگی سوق دادند. چند ساعت پیش  رضا عبدی یکی از اعضای کانون صنفی معلمان ایران تهدید به مرگ و صدور حکم تازیانه شد. فردا چه خواهد شد؟
نزدیک به ١۵٠ نفر از آموزگاران و نمایندگان معلمین حق التدریس استان های آذربایجان غربی و شرقی، لرستان، قم ، اصفهان و … روز، چهارشنبه ١۴ اسفند ٨٧، در اعتراض به وضیعت نابسامان زندگی و به ویژه، سرگردانی در استخدام رسمی، روبروی مجلس گرد آمده بودند. برخی حتی به گفته ی خویش ٩ سال است  که در " باتلاق حق التدریس" گرفتار آمده اند و اکنون و پس از این سال ها، راه برون رفتی نمی شناسند.
توجه شما را به بخشی از دادخواهی یک آموزگار حق التدریس که در این گردهمایی پخش شد جلب میکنم.
" هرچه بیشتر فکر می کنم، دیوانه تر می شوم، ٩ سال از بهترین لحظه های عمرم را، اصلآ جوانیم را در این راه گذاشتم. سر خودم کلاه می گذاشتم که دارم خدمت می کنم، بالاخره روزی استخدام می شوم. در سرد ترین روزهای سال در دورافتاده ترین روستاها تدریس کردم به امید آنکه استخدام خواهم شد… کسی چه می داند؟! ٩ سال حسرت و انتظار یعنی چه؟!  ٩ سال از بهترین لحظه های عمرت را در کنار جاده ها، در سرما و بوران، در عطش گرما، به امید اینکه شاید روزی استخدام بشوی، یعنی چه؟"  
در رابطه با وضع استخدام رسمی این معلمین نظرات مختلفی مطرح بود، معلمی میگفت من۷ سال از خدمتم میگذرد هنوز وضعم نا مشخص است و استخام نشدم. رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس میگوید: "وزارت آموزش و پرورش طی سالهای اخیر، معلمان حق التدریس را استثمار و حتی حقوق آنها را پایمال کرده است".
در رابطه با سخنان وزیرآموزش و پرورش در مورد معلمین حق الترریس یکی از این نمایندگان میگفت: بازگو کردن نظرات این وزیر شرم آور است، همینقدر بدانید که ایشان بر این باورند، که استخدام رسمی ما فرهنگیان را فاسد و منهدم کننده می شمارد! جالب اینجاست این وزیر محترم هنوز آمار دقیقی از ما را نمیداند روزی از ۴٠٠ هزار سخن میگوید و روزی دیگر از ۵٠ هزار.
احمد علیرضایی آموزگار حق التدریس آذربایجانی، با بغضی در گلویش می گوید: به گزارش دیوان محاسبات، یک میلیارد دلار در سال ٨۵ به خزانه واریز نشده و آخرش معلوم نشد که به کجا رفته است، بعد به همین حقوق ناچیز ما که می رسند یکریز از کمبود بودجه سخن می گویند! دولت ۵٠ درصد از بودجه ی ٨۶ انحراف داشته است، به ما که می رسند از رعایت قانون بودجه سخن می گویند! من سال هاست که در حدود۴٠ ساعت در هفته، در روستاهای دور افتاده درس می دهم. اگرآموزش و پرورش به من نیازی ندارد پس این ساعات تدریس از کجا آمده است؟ و اگربه من نیازی هست چرا پس از هفت سال، بازهم از رسمی کردنم سر باز می زنند؟ توپ فوتبالی شده ایم میان دولت و مجلس! مجلس می گوید دولت انگیزه استخدام شما را ندارد و قرص و محکم پا پیش نمی نهد! دولت نیز کمبود بودجه ای را پیش می کشد که مجلس باید تآمین کند و نمی کند! 
محمودی از لرستان، بندی از نامه حق التدریس این استان را برای نمایندگان  می خواند : " نا امیدی به آینده ی شغلی، متآسفانه بر ذهن دانش آموز منطقه محروم نیز سایه افکنده و سبب شده است که این دانش آموز با نگاه به الگوی خویش، یعنی معلم، از آینده ی خود بیمناک شود و از ادامه ی تحصیل باز بماند… سال هاست که برای ما هیچ تعهدی در قبال ادامه ی کار وجود ندارد و هر لحظه بیم آن می رود که از کار برکنار شویم و با بالا رفتن سن، امید به استخدام در جایی دیگری هم نیست، آیا واقعآ هنوز هم زمان امنیت شغلی ما فرا نرسیده است؟
لغو اعتصاب عمومی معلمین ایران در روزهای ۵ و ۴ اسفند ماه توسط کانون صنفی معلمان ایران در قبال وعده های کذب و مشروط احمدی نژاد و سایر دست اندر کاران رژیم هم نتوانست مانع اعتصاب و اعتراضات روز مره معلمین آزادیخواه ایران شود. این اعتراضات با پشتیبانی کارگران، دانشجویان، دانش آموزان، و سایر اقشار تحت ستم، خارج از اراده کانون صنفی معلمان به روند طبیعی خود ادامه خواهد داد.
یکشنبه ١٧ اسفند ٨٧