زنان در گذرگاه مبارزه

مهناز قزلو

قانونمندی حاکم بر پدیده ها، پیوستگی و تعامل آنهاست. جنبش زنان مانند هر پدیده ای در پروسه ی تکاملی خود به موازات دیگر حرکت ها و جنبش ها ی آزادیخواهانه قابل بررسی بوده و نمی توان آن را به عنوان یک روند تجریدی مورد ارزیابی قرار داد و دقیقا وجه ممیزه ی تحولات جنبش زنان در مقایسه با دیگر ساختارها، وقایع، حرکت ها و جنبش ها نمود بارز می یابد.

جنبش زنان برای رسیدن به وضعیت کنونی از چه پروسه هایی گذشته است؟ رهیافت سیر مبارزات زنان را با بررسی پروسه ی تاریخی و تحولات آن می توان به درستی شناخت و رویکرد تکاملی آن را پیوسته پیش رو داشت. نخستین طلیعه های بارز حرکت های آزادیخواهانه در تاریخ معاصر از دوره ی قاجار شکل گرفت و شرکت زنان در مبارزات مشروطیت، به رشد و گسترش آن در جامعه کمک کرد. در بررسی کیفیت مبارزات زنان از آغاز در می یابیم که جنبش زنان در هر برهه جهش های قابل توجه ای داشته است. زنان در انقلاب مشروطه و در درگیری های مسلحانه حضور داشته و در دهه  ی پنجاه نیز در روند مبارزه ی مسلحانه، گامهای بلندی را در رهایی از قیودات سنت های جامعه، بندهای خانوادگی و تابوهای جنسیتی برداشته اند.
در پروسه ی تاریخی حرکت های مبارزاتی بعد از سال پنجاه و هفت تا کنون، زن در زمینه های متفاوت و گسترده تری درگیر مبارزه بوده است. چرا که اساسا حقوق زن ابتدا به ساکن توسط حکومت نقض و تحدید شد. حکومتی بنیادگرا با دیدگاهی ضد بشری به طور عام و زن ستیز به طور خاص. قوانین تبعیض آمیزی در مورد طلاق، حضانت کودک، ارث، دیه و خشونت های خانگی. قوانینی ضد انسانی که نه تنها از طرف رژیم و قانونگزارانش تعدیل نشده، بلکه هر از گاه با لوایح و طرح های متحجرانه تری بر سرکوب زن می افزاید.  مانند بومی سازی جنسیتی در دانشگاه ها، لایحه حمایت از خانواده و بیشمار امثال آن.
متعاقب آن ضرورت مبارزه در تمامی ابعاد برای دستیابی به دموکراسی، تحقق مدرنیته و تطابق و همپایگی ساختار حقوقی و فرهنگی جامعه با قوانین بین المللی یکی از شاخصه های جنبش زنان گردید. هر چند ستم بر زن، نابرابری و سرکوب زنان، خاص جامعه ما نیست، بلکه مسئله ای است جهانی. اما در جامعه ایران می توان آن را به فاجعه ای هولناک و جنایت علیه بشریت تعبیر و تصویر کرد.
حکومت جمهوری اسلامی در تمامیت خود چه با فناتیک ترین جناح خود و چه با چهره آرایی و پز اصلاح طلبانه ی جناح دیگر با وضع قوانین ضد انسانی در راستای تحکیم هر چه بیشتر آپارتاید جنسی و حمایت از سنت های ارتجاعی و ضد زن به سرکوب سیستماتیک زنان پرداخته است. سنت ها و نرمهایى که به زن بعنوان مایملکی فرودست نگریسته و حکومت اسلامی بر آن صحه قانونی گذاشته و چه بسا آن را توجیه شرعی نموده است. این نگرش زن ستیزانه، مولفه ی نظام حاکم بر ایران است.
از یک سو حاکمیت، زنان را به طور صریح مورد تبعیض قانونی قرار می دهد و از سویی دیگر فرهنگ و سنتهای جامعه عاملی سهمگین در ظلم مضاعف بر او می گردد. در هر دو حال این حاکمیت است که در تمامی ابعاد تقویت کننده و حامی اصلی خشونت و ستم تاریخی بر زنان بوده و موجب تداوم آن شده است. نظام استوار بر ولایت فقیه نه تنها صراحتا هر گونه نفی خشونت علیه زنان را مغایر با شرع می داند، بلکه به طور علنی و سیستماتیک بر علیه جنبش زنان و فعالین جنبش عزم جزم نموده و اعلام جنگ کرده است.
اما پروسه ی وقایع سیاسی در تاریخ معاصر ایران گواه اراده ای معطوف به دموکراسی است. زنان نسبت به انواع تبعیض و خشونت به طور اخص اجتماعی و سیاسی تسلیم نشده و واکنش نشان داده و مقاومت نموده اند. تاریخچه ی هویت سیاسی زنان زندانی به رژیم سلطنتی برمی گردد. حضور گسترده ی زنان با شکل گیری جنبش مسلحانه، زندانی زن سیاسی را مطرح کرد. زنان آزادیخواه با طیف گسترده ای از مواضع، ایدئولوژی ها و دیدگاههای گوناگون در ابعاد گسترده در جمهوری اسلامی به مبارزه ادامه دادند. اما بعد از یک قرن مبارزه، هنوز از موقعیت انسانی، اجتماعی و سیاسی عادلانه و برابر برخوردار نیستند.
زنی که برای تغییر شرایط ناعادلانه و احقاق حق انسانی خود عصیان نموده و در برابر سنت ها، مناسبات و انگاره های فسیل شده ی جامعه و قوانین دولتی به مبارزه برخاسته است، زنی که در گزاره ی باوری منسوخ  جایگاهی جز خانه و وظیفه ای جز تولید مثل ندارد، قدم به حریم ممنوعه نهاده و تمامی باورها و مناسبات نابرابر را به چالش گرفته است. عزم به برهم زدن پارامترها و ایجاد تحولات در قانونمندیهای جامعه خود نموده است. حضوری ارزشمند با مفاهیمی نو به میزانی که حساس ترین بخش های تاروپود و ساختار ستم طبقاتی و تاریخی را نشانه گرفته است. به یقین بهایی بسیار سنگین برای آزادی خود تاکنون پرداخته و همچنان باید بپردازد.
موفقیت امروز زنان در پیشبرد جنبش، ثمره ی مبارزات پیگیر چندین نسل و دارای ابعاد گسترده و در عین حال فراز و فرودها و پیچیدگی های خاص خود بوده است. رویکردی که به طور عمده جنبش می تواند پیش رو داشته باشد فاصله گرفتن از رفرمیسم به هر شکل می باشد. چرا که رفرمیسم قادر به رفع ریشه های ستم و تبعیض نبوده و فاقد دینامیزم و خصلت انقلابی در مسیر تحول همه جانبه در جامعه است.
بررسی و ریشه یابی موانع فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و نهادینه کردن و ارتقا جنبش زنان و نیز ارزیابی توانمندیها و سازماندهی پتانسیل های موجود و پیوند جنبش با دیگر حرکت های مبارزاتی در مسیر مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و اتحاد حول محور سرنگونی طلبی مافوق مواضع و تمایلات خاص ایدئولوژیک و با تکیه بر بینش مبتنی بر مقوله ی حقوق بشر مانع پراکندگی عناصر اپوزیسیون خواهد بود. آنچه که تاکنون لطمه ی قابل ملاحظه ای بر روند سرنگونی زده است.
مهناز قزلو
Mahnaz_ghezelloo@hotmail.com
http://mahnazghezelloo.blogspot.com/