آلترناتیو ما، تاریخ این را از ما میخواهد

آلترناتیو ما، تاریخ این را از ما میخواهد

موجی سهمگینی دیگری از بحران ( بیکاری سازی وسیع-سقوط روزانه معیشت با سقوط ریال در برابر دلار- گرسنگی – ادامه غارت توسط عوامل حکومت- اعدام های دسته جمعی- و…) از چند ماه قبل کل جامعه را در برگرفته است و روز به روز دامنه و عمق آن گسترش می یابد. هیچ بخشی از جامعه نه تنها برای فردای خود بلکه برای یک ساعت دیگر خود نمی تواند “تصمیم سازی” کند. زندگی کردن در ایران روز به روز سخت تر میشود. حکومت الله بر روی زمین هنوز خون میریزد و جانها را بر سر دار بی جان میکند. نفس وجود جمهوری اسلامی که موجب بحران ۴٠ ساله برای جامعه بوده، اما دیگر نمی تواند مردم به جان آمده را که از دی ماه ٩۶ اعتراض خودشان را علنی کردند و خواستار پایان این ماجرای خوفناک شدند ساکت کند. تنها امتیازی که این حکومت برای بورژوازی داشته که ابزار بسیار خشن و بی رحمی در جهت سرکوب توده های مردم بوده روز به روز بیشتر کارایی خود را از دست میدهد.
سالها پیش حوادث تروریستی مانند آنچه در اهواز رخ داد ( چه مستقیم از جانب حکومت باشد چه غیر مستقیم باندهای مانند داعش یا الاحواز مسبب ریختن آب به آسیاب حکومت باشند) میتوانست چند ماهی یا سالی برای حکومت وقت بخرد اکنون به سرعت به ضد خودش تبدیل میشود. و نه تنها به ضرر حکومت فاشیست تمام شده بلکه به سرعت موجب شد که تمام گروه های قوم پرست که تمام سیاستهایشان بوی خون میدهد از این مسئله خودشان را مبرا بدانند و مدعی شوند که به صورت مدنی دنبال هویت قومی هستند! و این ممکن نیست مگر به قدرت جنبشی که در اعماق جامعه ایران میجوشد که خواستار معیشت و منزلت انسانی است. اگر “نان کار آزادی” تبدیل به سروده ای زیبا شده که آوازه خوانان آنرا آواز میکنند، نشان از وسعت و قدرت “چپ اجتماعی” در ایران است.
آن بخش از بورژوازی که در اپوزیسیون این حکومت است به شدت دنبال آلترناتیو سازی است. نکته جالب این ماجرا آنجاست با وجود شبکه های وسیع رسانه های فارسی زبان که مستقیم و غیر مستقیم به دولتهای بورژوازی غرب وابسته هستند با وجود تلاش بسیارشان که روح رضا شاه را در قبر شاد کنند نتوانستند هنوز آلترناتیو مشخصی و منسجمی سازمان دهند. و این صرفا به این دلیل نبوده که هر شخصیت این طیف برای خودش سازی میزند بلکه بخاطر این است چپ در جامعه ایران بسیار قدرتمند است و اگر شخصیتهای اپوزیسیون بورژوازی نمی توانند ساز واحدی بنوازند نتیجه فشاری است که چپ جامعه روی آنها گذاشته است. نمود این چپ را میتوان در اعتصابات گسترده کارگران دید، در اعتصاب متحدانه سراسر کردستان دید، در شعارهای اعتراضات خیابانی مشاهده کرد. حضور قدرتمند کمونیستها در جامعه ایران بزرگترین مانع تغییر از بالای حکومت برای بورژوازی شده است. اینکه جامعه در پی سرنگون کردن این حکومت بوسیله یک انقلاب دیگر است، روشی که کمونیستها خواستار تغییرات اساسی در جامعه هستند؛ اینکه دول غرب حتی امریکای ترامپ زده نه خواستار سرنگونی حکومت بلکه تغییر در رفتار این حکومت فاشیست است این است که میدانند در فردای سقوط این حکومت نیروی قدرت مندی به نام مارکس به روی صحنه سیاست ایران ظاهر خواهد شد که نمی توانند سانسورش کنند واین تمام معادلات دنیای کثیف امروز که بورژوازی رقم زده است بهم خواهد ریخت. بدین خاطر ما معتقدیم که آلترناتیو چپ بی دست و پا نیست و آماده است قدرت را بدست گیرد و همین کابوس بورژوازی را رقم زده است. و اگر در روزهای اخیر بخشی از این اپوزیسیون که دست به دامان اهورا مزدا شده است به صراحت یک هدف مهم خودش را زدن کمونیستها تعریف کرده بیان هیچی نیست جز اینکه مشکل ایشان جمهوری اسلامی نیست بلکه کمونیسمی است که میخواهد خوشبختی را برای همه تضمین کند.
اما چپ های هستند که معتقدند که آلترناتیو چپ وجود ندارد و تشتت خود را به همه کمونیستها تسری میدهد و بعد مدعی میشوند “مردم در مورد تشتت چپ محق هستند.” این مطلب در بیانیه ای آمده است که قرار است من خواننده آنرا ترغیب کند برای تشکیل یک “بلوک چپ انقلابی و کارگری” پا پیش بگذارم و در یک “هسته های سرخ” کاملا مخفی انقلاب یک جامعه را هدایت کنیم که ملا خور نشود. ایشان تاکید میکند نباید فرصت تاریخی را از دست بدهیم و گرنه مانند سال ۵٧ “کشور را به دست جناحی دیگر از طبقه سرمایه‌دار تقدیم خواهیم کرد.” یعنی خودم کردم که لعنت بر خودم باد! جای خوشبختی است که نویسندگان این بیانیه حداقل تشکلات حزبی و کارگری موجود را به رسمیت میشناسند و ایشان را دعوت میکند در بلوک کاملا مخفی متشکل شوند و برای محکم کاری نویسندگان بیانیه هیچ اسم و رسمی از خودشان به جا نگذاشتند بعد انتظار دارند جامعه به ایشان اعتماد کنند، براستی مردم حق دارند به این چپ اعتماد نکنند.
١۶ سال است عده ای تو سر و کله هم کوبیدن که یک چیزی را اثبات کنند اکنون اعلام میکنند بعد از این همه سال موضوع برای ما روشن است اما روشن بودن دلیل اثبات درستی نظراتشان نیست! عده ای که خودشان را آذرخش کمونیستهای ایران میخوانند میگویند هیچ حزب کمونیستی واقعی در ایران وجود ندارد چون با دو معیاری که درستی اش برای خود ایشان هم روشن نیست و خود معترفند که ایشان هم این دو ویژگی را ندارند دعوت کرده اند در یک “فرصتی در حدود شش یا هفت ماه یعنی تا پیش از اردیبهشت ١٣٩٨… همۀ فعالان جنبش کمونیستی و کارگری.. برخورد فعال به … طرح برنامه ” ایشان داشته باشند! انصافا چرا باید در این دوره که هر روزش میتواند تعیین کننده باشد به کسانی که وعده سر خرمن میدهند باور داشت؟ گروهی که خودش، خودش را باور ندارد چطور باید جامعه به این کمونیستها اعتماد کند.
اما همانگونه که تاکید کردیم آلترناتیو چپ و کمونیستی آماده است و تجلی آنرا را میتوان در حزب کمونیست کارگری مشاهده کرد. این حزب نیروی خود را از جامعه ای میگیرد که معیشت و منزلت را حق مسلم خود میداند، و خود با حضورش و با فعالیتش و تلاش ۴٠ ساله اش توانسته بحث کرامت انسانی را در جامعه که فاشیسم مذهبی سعی کرده به سقوط بکشاند زنده نگه دارد و به پرچم جامعه تبدیل کند. این حزبی که نگذاشت پرچم مارکس بر زمین بماند و با بحثها و فعالیتها مداومش توانست مارکس از زیر آوار پوپولیستی بورژوازی بیرون بکشد و آن هنگام که در عرصه بین الملل پایان عصرکمونیسم را اعلام کردند پرچم این جنبش مصمم تر از پیش بر فراز جامعه گرفت. حضور این حزب است که بورژوازی را سراسیمه کرده و گر نه از بابت چپی برای خود در قبال آنچه در خیابان اتفاق می افتد وظیفه ای قایل نیست و دیگری خود را گناه کار میداند که ضد انقلاب اسلامی بر سرنوشت مردم حاکم شده است تره هم خرد نمیکند.
یک نگاه سریع به تاریخ صد ساله اخیر ایران، از مشروطیت به این سو ثابت میکند که تمام نیروهای بورژوازی وقتی این توان را در خود می دیدند که میتواند قدرت را بگیرند بدون هیچ درنگی دست به اقدام میزدند. از تشکیل حزب و جبهه گرفته تا ائتلافهای گوناگون، به اشکال مختلف سعی کردند که نشان بدهند بهترین نیروی هستند که میتوانند امورات این طبقه را اداره کنند. و هنوز هم همین است اما چپ در ایران برای خودش هزار تا اما و اگر میگذارد، یا گذاشته اند و او پذیرفته اینها مشکل اوست. هزار تا بهانه می آورد که وسط میدان نباشد. اما حزب کمونیست کارگری تجربه ای دیگر از کمونیستهای ایران است. بدرستی خودش را آلترناتیو میداند و سعی دارد که جامعه او را انتخاب کند و به سابقه مبارزات تاکنونی اش یکدم در این تردید ندارد که میتواند رهبری جامعه را بدست گیرد. جامعه نیروی را به رسمیت میشناسد و بزرگش میدارد که نشان دهد که میتواند کاری بکند. جامعه ایران تشنه آزادی و برابری و رفاه است و سالهاست دارد این را فریاد میزند و این را بورژوازی نمی تواند به او بدهد اما این را کمونیستها میتوانند به سرانجام برسانند و هدف سیاسی ایشان غیر از این هم نیست. بورژوازی به شدت کمونیسم و مارکس را در ایران (بخصوص در امر سیاست) سانسور میکند چون شاهد هست که با وجود سرکوب شدید که در تمام قرن گذشته، ایده کمونیسم که در منزلت انسان خلاصه میشود در شعار مردم تجلی یافته است.
برای اینکه این بار انقلاب که در پیش روی جامعه قرار گرفته است سرکوب نشود و اگر میخواهیم جامعه آلترناتیو کمونیستی را انتخاب کند لازم است و میتواند همه کمونیستها و فعالین کارگری “ده امر فوری انقلاب” که از سوی حزب کمونیست کارگری مطرح شده است را سر لوحه کارشان قرار دهند. اگر میخواهند واقعا متحد شوند و اگر میخواهند در یک جبهه باشیم، اگر میخواهند در یک ائتلاف بسر بریم بیش از هر چیز باید باور کنیم که بدست گرفتن قدرت توسط کمونیستها شدنی است. و این روزها بیش از پیش مبرمیت این امر ثابت شده است، تاریخ این را از ما میخواهد.