پیشنهاد برای تاسیس “حزب کمونیست ملل ایران”

پیشنهاد برای تاسیس “حزب کمونیست ملل ایران”
این پیشنهاد رو به آلترناتیوسازان سوسیالیستی در ایران می باشد
چرا چنین پیشنهادی دارم؟ به اختصار؛
از نظر تاریخی
از نظر من ایرانی بودن یک هویت جعل شده است که از اواخر قرن نوزدهم ساخته شده و محصول زندگی هزاران ساله مردم این جغرافیا در قواره یک ملت نیست. تا آن زمان چیزی به نام ایران به معنای سیاسی امروزین وجود خارجی نداشته و آنچه بوده است “پرشیا” یا “پرشین” بوده است که اگر به فارسی ترجمه اش کنیم همان “فارسیان” یا “فارسستان” می شود. در زمان قاجار و قبل از آن ساکنان جغرافیای ایران کنونی به صورت ملوک الطوایفی هر کسی در هر گوشه ای به اداره ملک خویش مشغول بوده است. مثلا در سنندج و اطراف آن اردلانها حکومت داشته اند. در سایر نقاط هم به همین شکل خانها و اربابهای محلی حاکم بوده اند. شووینسم عظمت طلب فارس به پیروی از نژادپرستی آلمانی که آریایی را نژاد خوانده و آنرا از سایر ملتها برتر دانسته و خود را نیز به آن نسبت داده اند در اواخر سلسله قاجار و اوایل سلطنت پهلوی نام “پرشین” را به “ایران” تغییر داده است و از این طریق و با سرکوب به انکار هویت سایر ملل ساکن این جغرافیا پرداخته است. پس نام ایران به تنهایی نشان از سرکوب سایر ملل ساکن این جغرافیا را یدک می کشد در هر قواره ی سیاسی و با هر ایدئولوژی ای که باشد.
عصر فئودالیسم به سر آمده است بدین معنی که اکنون هیچ کدام از تغییر و تحولات اجتماعی به احیاء آن منجر نمی شوند. اما ما هنوز عصر ناسیونالیسم را پشت سر نگذاشته ایم و کماکان شاهدیم که در گوشه و کنار جهان جنبش ها و حرکتهایی برای رفع این مسئله در حال تکاپو هستند و نیروی اجتماعی دارند. این مسئله باید به رسمیت شناخته شود و به همین اعتبار باید آنرا در معادلات سیاسی وارد کرده و برای آن راه حل واقع بینانه ارائه دهیم.

از نظر سیاسی
“ایران” به تنهایی به عنوان یک پسوند هیچ تمایزی را با سایر گرایشات سیاسی پان ایرانیست و شووینیسم فارس نشان نمی دهد و در واقع بطور ضمنی همان پان ایرانیسم را در حزب کمونیست هم نمایندگی می کند که سلطنت طلبان و کوروش پرستان و … دنبال آن هستند. اضافه کردن واژه “ملل” به “ایران” به شکل روشنی مرزبندی با سایر گرایشات پان ایرانیست و شووینیست را نشان میدهد.

از نظر تشکیلاتی
حزب کمونیست ایران که گفته میشود پایه اصلی اجتماعی آن کومله در کردستان است )که من به این مسئله اعتقاد ندارم و معتقدم که این فقط کومله کمونیست است که در کردستان پایه اجتماعی دارد و حزب کمونیست ایران تا کنون در سطح اجتماعی – منظور سطح حزبی نیست- در کردستان نتوانسته است مبارزات طبقاتی را به مبارزات سراسری گره بزند و این یعنی عدم حضور اجتماعی این حزب در کردستان. اگر لازم باشد مستندات خودم را در این مورد ارائه خواهم داد( بیش از ۹۸ درصد )این رقم حدث من است و آمار دقیقی نیست اما حدثی نزدیک به یقین است( آن کورد هستند چنین بافت تشکیلاتی ای خواه ناخواه یک مانع برسر راه سراسری شدن آن است زیرا هر فرد غیر کوردی که وارد این تشکیلات می شود حتما به هژمونی غالب کوردها )که همزمان مبارزه طبقاتی و مبارزه برای رفع ستم ملی را انجام میدهند( در این حزب برخورد خواهد کرد که حس درونی ناسیونالیستی طرف را تحریک می کند و به فکرش می اندازد که بهتر است حزبی را برای فعالیت پیدا کند که کمتر این مشکل را با آن داشته باشد. این یک امر بسیار طبیعی است از نظر من.

اما این یک سوی قضیه است. یک سوی دیگر قضیه این است که گفته شود اینبار کوردها در قالب حزب کمونیست ایران درصدد غالب کردن هژمونی خود بر ایران باشند. این بحث برای هر حزب کمونیست سراسری دیگری هم معتبر است.

بحث ناسیونالیسم فقط مربوط به کوردها نیست و فارسها و ترکها و عربها و سایر ملتهای داخل ایران ناسیونالیسمی به مراتب قوی تری دارند و به نظر من برای پاسخ گویی به این مسئله باید هر ملیتی در داخل ایران را تشویق کنیم که حزب چپ، سوسیالیست و یا کمونیست خودش را تشکیل داده که پایه قوی ملی هم داشته باشد )بسان کومله( و از اتحاد این احزاب می توان حزب کمونیست ملل ایران را بوجود آورد که هرکدام دارای هژمونی محلی خود بوده و در اتحادی داوطلبانه یا در چارچوب یک کشور باقی بمانند و یا به همسایگانی خوب و مطمئنی برای یکدیگر تبدیل شوند.

حزب کمونیستی که دربرگیرنده تمام ملیتها باشد را حزب سرکوبگر تمام ملیتها می بینم به همین خاطر چنین حزبی اگر به قدرت هم برسد حتما دیر یا زود به بن بست خواهد رسید و دوباره به زیر کشیده خواهد شد. زیرا همچنان که گفته شد ما هنوز عصر ناسیونالیسم را پشت سر نگذاشته ایم و نادیده گرفتن این مرحله تاریخی اشتباه فاحش استراتژیک است.
شهروز ناصری// ۲۳ سپتامبر ۲۰۱