هفده شهریور، روز اعدام رامین حسینپناهی، زانیار و لقمان مرادی، همیشه در خاطرمان خواهد ماند. همانطورکه روز اعدام ریحانه جباری، شیرین علم هولی، احسان فتاحیان و فرزاد کمانگرها و… را از یاد نخواهیم برد، و روزی که آن سه جوان بلوچ در سکوت و بیخبری بر سر دار شدند، و روز مرگ شریف باجور که کشته شد، و روزی که ستار بهشتی زیر شکنجه جان باخت و دهه شصت و روزهای داغ تابستان ۶۷٫ ما همه روزهای سال را از بَر خواهیم کرد تا یادمان بماند که دولت سرمایه و دین چگونه همدست شدند و گلوی شورش و رهایی و آزادی را بریدند و یادمان بماند که چگونه این حکومت با خونریزی و کشتار و جنایت خود را تثبیت و برقرار کرد.
دستهای دایه آمنه، دایه شریفه و مادر لقمان مرادی را میفشاریم و با بیقراریهایشان، بیقرار میشویم و اشک میریزیم ولی شانهبهشانهشان میایستیم و همانطورکه دایه آمنه گفت، فریاد میزنیم که هیچکس نمیتواند ما را ساکت کند. دشمن فکر میکند که میتواند ما را مرعوب کند تا از مبارزه دست برداریم. ما خشم و غممان را به آگاهی، شورش و انگیزه برای مبارزه تا به آخر با دشمن تبدیل میکنیم. برای ما مرگ هر ستاره، آغاز سپیده صبح و روشنایی است.
این رژیم، حق مجازات کسی را ندارد و خودش باید محاکمه شود. باید جوابگوی اعدامها، شکنجهها، تجاوزها و کشتارها باشد. باید به صدای بلند و رسا به این حکومت فهماند عزیزانی که اعدام شدند حتی اگر معتقد به مبارزه مسلحانه بودهاند و فعالیتهایی را در این راه سازمان داده بودند، کارشان برحق بوده است. چراکه متشکل شدن حق مردم است. کاربرد قهر توسط مردم در برابر رژیمی که تا به دندان مسلح است، نهتنها عادلانه است بلکه باید مورد حمایت همه قرار بگیرد. بحثهای مبارزه بدون خشونت و گُل در برابر گلوله در مقابل حکومت دار و اعدام و ترور کاربرد واقعی ندارد. تنها کسانی واقعا مخالف قهر ضد انقلابی هستند که از قهر عادلانه حمایت کنند. پاسخ قهر و سرکوب سازمانیافته دولتی باید قهر انقلابی و سازمانیافته مردم باشد. اما آتش این قهر باید راهگشای یک انقلاب راستین و بنای جامعهای عاری از هر گونه ستم و بهرهکشی و تبعیض باشد.
در شرایطی که اقتصاد ایران فروپاشیده و بحران سیاسی از داخل و خارج، دامن جمهوری اسلامی را گرفته، اعدام این سه نفر و همزمان با آن حمله به مقر دو حزب کردستانی در عراق تنها نشانه استیصال حکومتی است که بهخوبی میداند جامعه ایران در شرایط کنونی، آتش زیر خاکستر است و هر جرقه کوچکی آن را شعلهور میکند و با این جنایت، سیاست پیشگیرانه مرعوب کردن را در پیش گرفت تا زهر چشمی از مردم عاصی و معترض بگیرد و آنها را به سکوت و انفعال مجبور کند.
ایران یک کشور سرمایهداری تحت سلطه امپریالیسم و چند ملیتی است. ملل مختلف در ایران تحت یک دولت مرکزی و شرایط نابرابری و تبعیض و سلطهجویی ملت غالب (فارس) زندگی میکنند. ایدئولوژی مسلط بر دولت، آمیختهای از برتریجویی مذهبی شیعه بر پیروان سایر مذاهب و ناسیونالیسم برتریجویانه ایرانی- فارسی است که وجود ستم ملی و خواستههای عادلانه ملی را منکر میشود. کشور ایران زندان ملل است و ستمگری ملی یک رکن مهم این رژیم است و تاوقتیکه طبقات استثمارگر در قدرت هستند شاهد چنین جنایاتی خواهیم بود.
کردستان و تودههای مردم کُرد، تاریخا و خصوصا در چهل سال گذشته بهدلیل مبارزه علیه جمهوری اسلامی، بیشترین سرکوب و کشتار را متحمل شده است. جنبش انقلابی در کردستان از تجربه غنی مبارزاتی برخوردار بوده و هست. خلق کرد مبارزه متشکل و رزمنده را در توشه خود دارد و میتواند در سرنگونی جمهوری اسلامی پرچمدار انقلاب در ایران باشد. کردستان تنها منطقهای بود که طی حاکمیت این رژیم سر تسلیم فرو نیاورد و امروز این منطقه کماکان میتواند نقش مهمی در مبارزه سراسری مردم ایران داشته باشد. مردم کل کشور باید فعالانه از مبارزات مردم کردستان و حق تعیین سرنوشت برای همه ملیتهای تحت ستم حمایت کنند و باید از نگاه و برخورد شوینیستی که توسط دولت از زمان رضا شاه شکل رسمی به خود گرفت، گسست کنند. رژیم جمهوری اسلامی و هیچ یک از مخالفان آن که وابسته به قدرتهای بزرگ امپریالیستی هستند، هرگز قادر به محو و از میان بردن ستمگری ملی علیه ملل غیر فارس در ایران نخواهند بود. دولت طبقات استثمارگر در ایران، فقط برسلسله مراتب طبقاتی بنا نشده است بلکه براساس برتری ملت فارس و ستمدیدگی ملل غیر فارس (و امروز ستمدیدگی مهاجرین افغانستانی) نیز بنا شده است. ساختار ستمگری ملی، صرفا با تغییر رژیمی که این ساختار را اداره میکند و متکی بر آن است از بین نخواهد رفت؛ همانگونه که با تغییر رژیم شاه به جمهوری اسلامی نیز از بین نرفت. رژیمها تغییر میکنند، سلطنتی/«آریایی» به سلطنتی/«ولایت فقیهی» اسلامی تبدیل میشوند، اما دولت و ساختارهای طبقاتی و اجتماعی در فقدان یک انقلاب واقعی، دستنخورده باقی میماند و بهرهکشی و ستم بر اکثریت مردم توسط اقلیتِ صاحبانِ قدرت که دسترنجِ اکثریت جامعه را به مالکیت خصوصی خود تبدیل کردهاند، تداوم پیدا میکند.
طرحها و نقشههای وحشیانه رژیم نباید بیپاسخ بماند. همه کسانی که افق انقلاب پیش رویشان است و برای جامعه نوینی مبارزه میکنند باید نبردهایی را در دستور کار خود قرار دهند که قهر انقلابی سازمانیافته برای تسویه حساب کامل با مرتجعین اسلامی در آن لحاظ شده باشد. این نظام ارتجاعی باید سرنگون شود و به جای آن جامعهای نوین و انقلابی، فارغ از ستم و استثمار بنا گذاشته شود. مردم، فارغ ازاینکه متعلق به کدام ملت هستند، باید از یک استراتژی واحد برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برپایی یک جمهوری سوسیالیستی نوین و پیشروی بهسوی کمونیسم درسراسر جهان و پایان دادن بر دهشتهای سرمایهداری و امپریالیسم، مذهب و جنگ، مبارزه متحدی را بهپیش ببرند. بدون شک در این راه یادِ آن عزیزانی که علیه این رژیم ستمگر مبارزه کردند و جانِ شیرینشان را برای بنای یک نظام عادلانه شایسته کل بشر از دست دادند، همیشه با ما همراه است. در پایان، بار دیگر باید تاکید کرد که آینده از آن مردمی است که از خیز برداشتن برای جهشهای بلند بهسوی رهایی، هراس ندارند.
به نفل از آتش ۸۳ مهر ۹۷
atashHYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”1917HYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”@gmail.com
n-atash.blogspot.com