اعتصاب عمومی در کردستان، حلقه ای ناپیدا در یک بیانیه

اعتصاب عمومی در کردستان، حلقه ای ناپیدا در یک بیانیه*

مبارزه مردم ایران بر علیه جمهوری اسلامی و تمامی قوانین و ارزشهایش هر روزابعاد تازه تری به نسبت روز قبل دارد. در حالی که  از بسیاری لحاظ سروسامانی برای زندگی معمولی در این جامعه وجود ندارد، پاسخ رژیم  زندانی کردن مخالفین، اعدام و کشتار و حتی ترور مخالفین درآنسوی مرزها است که  باز هم قرار است فعال شود. اعدام سه جوان مبارز که بهر دلیلی در زندان اسیر بودند و حمله به مقر های احزاب دمکرات کردستان موجی از اعتراض و نارضایتی را بویژه در کردستان دامن زد. مردم در کردستان به فراخوان اعتصاب عمومی که از جانب احزاب و سازمانهای مختلف داده شد پاسخ مثبت دادند و گوشه ای از قدرت توده ای و اعتراض گسترده بر علیه رژیم به نمایش گذاشتند.

اعتراض، اعتصاب و تحصن و هر شکل دیگری از مبارزه  برعلیه جمهوری اسلامی کاملا حق همگانی است اما سوال این است که همیشه و به هر فراخوانی باید پاسخ مثبت داد؟ به نظر من نه و پاسخ مثبت به فراخوان احزاب ناسیونالیست و طرفدار راه حل آمریکایی برای جامعه ایران و بویژه در کردستان اشتباه بود. همراه شدن چپ ها با این حرکت اشتباه بود اگر که چپ هستند. هر چند مردم در این روز مشخص احساس قدرت بیشتری کردند اما برای مبارزه مدام و طولانی، برای مبارزه ای آگاهانه و با سرانجام روشنتر در آینده، برای مبارزه ای پیچیده و احیانا طولانی برای سرنگونی جمهوری اسلامی و همچنین مبارزه برای استقرار یک جمهوری سوسیالیستی که کل مردم در جامعه را به آزادی و رفاه و سعادت برساند، پاسخ مثبت به فراخوان احزاب از طرف مردم و تشکل ها و فعالین بویژه  آزادیخواه و برابری طلب و کمونیستها اشتباه بود. مردم و در واقع آن بخشی که این جریانات را می شناختند اشتباه کردند که به فراخوان احزاب ناسیونالیست پاسخ مثبت دادند. چرا که این نوع احزاب با برنامه و نقشه هایی که برای ایران و کردستان دارند آینده بسیار مصیبت بار تری را به ارمغان میاورند. این احزاب  و سازمانهای ناسیونالیست که مشخصا در مرکز همکاری احزاب کردستان متشکل هستند، ( حزب دمکرات کردستان ایران، حزب دمکرات کردستان، حزب کومه له، کومه له  زحمتکشان و سازمان خبات کردستان ایران) یک جبهه ارتجاعی  در اپوزیسیون جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند که از زاویه طبقه محروم سرمایه دار از قدرت و ثروت محلی و سراسری، از زاویه مساله ملی کرد با قدرت مرکزی و طبقه حاکم سرمایه دار در ایران میجنگد. این نیروها  در حال حاضر بسیار آگاهانه و مستقیم در رکاب سیاستهای آمریکا و ترامپ و دیگر دولتهای مرتجع ، سرکوبگر و بعضا فاشیستی مانند اسرائیل و عربستان هم قرار دارند. داستان زندگی مردم فلسطین را برای لحظه ای مرور کنید و نقش آمریکا و اسرائیل را در این مصیبت و آوارگی و سرکوب ببینید. آمریکا بزرگترین مصائب را برای بسیاری از کشورهای منطقه و دنیا بوجود آورده است و بعنوان مهمترین و موثرترین سیستم سرمایه داری در دنیا سرمنشا استثمار، بردگی و فقر و سرکوب اکثریت مردم در همه جوامع است و دنباله روان آن جز مرتجعترین ها هستند.  مرکز همکاری احزاب کردیتان هم  در این مدار برای خود جا باز کرده است و فعلا تا سیاست بعدی آمریکا، به بازی گرفته شده اند و تغذیه میشوند.

مردم به ستوه آمده از روزگار جهنمی ایران بر این نقش ارتجاعی احزاب مختلف بورژوایی در اپوزیسیون معمولا آگاه نیستند و یا در مقابل یک دشمن سرتا پا جنایت کار مانند جمهوری اسلامی، بر این جنبه ها چشم پوشی میکنند. اما پیشروان کمونیست و فعالین کارگر و جهان وطن که کم هم نیستند و تجارب فراوانی هم دارند این حقیقت را میدانند اما درست در زمانی که باید آنرا به کار گیرند دچار تردید میشوند و یا بهر دلیلی از آن صرف نظر میکنند. در این موارد هم متاسفانه با رفقای دیگر شان در نقاط مختلف کارگری و محافل کمونیستی در ایران مشورت و هماهنگی نمیکنند. در رابطه با این اعتصاب عمومی اخیر، احزاب و سازمانهای چپ  (حزب کمونیست ایران کومه له، حزب حکمتیست، راه کارگر،  اتحاد فدائیان اقلیت، اتحاد فدائیان کمونیست و هسته اقلیت) تماما و آگاهانه بر این جنبه از حقایق در مورد احزاب ناسیونالیست و جبهه و مرکزی که دارند، در کنار آنها ایستادند و هر چه بیشتر موجب راضی کردن نیروهایشان برای وارد شدن به این میدان شدند  تا اینکه آگاهی بر صف مستقل و رادیکال را دامن بزنند. این سازمانها به هراندازه که توان و نیرو داشتند بیش از اینکه به چپ و کمونیسم نفعی برسانند به جنبش ناسیونالیستی بیشتر نزدیک شدند و با احساس شور و شعف بر کم کردن این فاصله با آنها برای حال و آینده در حال برنامه ریزی هستند. این سازمانها علیرغم تحلیل و بررسی های خیزش دیماه ۹۶  خودشان، گام ها از شعار های رادیکالی که به صدر شعار های مردم کشانده شد عقب ترند. مثلا شعار “اصلاح طلب، اصول گرا، دیگر تمومه ماجرا” یک گام بلند و برنامه ریزی صد ها و بعدا هزاران نفر شد که نشان دهند باید به خود متکی شد و بر جنبش مستقل و آگاه متکی شد و آنرا توده ای کرد. کجای رفتار این سازمانهای چپ در کردستان وقتی که با نیروهای اصلاح طلب و ناسیونالیست همراه میشوند، به این صف آگاه و پیشرو نزدیک است؟

 اینها همه مصیبت هایی هستند که اگر آگاهانه و صریح از زاویه منفعت طبقه کارگر و کمونیسم دیده نشوند، در فردای هر پیروزی بر جمهوری اسلامی گریبان گیر اکثریت مردم میشوند. به این ترتیب گویا باز هم قرار است از طرف نسل فعلی اشتباه نسلی که شاه را انداخت اما در برابر بقدرت رسیدن خمینی و جریانش بدون الترناتیو بود تکرار شود؛ خمینی و خلخالی، خامنه ای و لاجوردی و … با اتکا به نیروی میلیونی متوهم به آنها، روی شانه های روشنفکران و سازمانهایی هم چون حزب توده  و ملی گرا ها، با کمک غرب و در فقدان یک پرچم رادیکال که ضد ارزشها و افق این جریان مرتجع باشد، به قدرت رسید. آیا نسل کنونی در ایران و کردستان هم قرار است به چنین  سناریوی مشابهی تن بدهد؟ نقش کمونیستها در ایران و کردستان هم که قرار است ، وطن نداشته باشند، میهن نداشته باشند و زنده باد بشریت را فریاد بزنند و بر هر میهن پرستی، وطن پرستی و احساسات ملی، نابود باد بگویند و بر هر تفرقه طبقه کارگ نه بزرگی بگویند چه باید باشد؟ تفرقه ای که بنا به هر دلیلی درست شده و باز تولید میشود و بنا به دلیل زبان غیر مشترک و فرهنگ متفاوت ناسیونالیستها را توجیهه میکند از آن تغذیه میکنند و به مردم فریبی مشغول میشوند.

بیانیه جمعی از فعالین سیاسی و کارگری  در کردستان در رابطه با اعتصاب عمومی، در حقیقت بسیار نزدیک تر به آزادیخواهی مردم در مقابل جمهوری اسلامی است که این دوره و از دیماه ۹۶ شروع شده است. این بیانیه بسیار عدالتخواهانه با مطالبات مردم ایران و کردستان و هم سرنوشتی شان عجین است. بسیار عادلانه و حق طلبانه است. این بیانیه در راستای مبارزه و روشن بینی رادیکالی است که شعار “اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا” را در برابر افق ها و صف های دیگر بورژوایی توده ای کرد. این را مقایسه کنید با افقی که  سازمانها و گروه های چپ در کردستان از خود بروز دادند و در تلاش برای کم کردن فاصله خود با جریانات ناسیونالیستی آمریکایی در میان توده مردم کردستان و فعالین خودشان، بر آمدند و با آن سرمست هم هستند.  این بیانیه نوک کوه یخی است که فعلا در این بخش دچار افق و اعتماد بنفس کافی و مستقلی نیست. از لحاظ سیاسی در حاشیه خود را حفظ میکند و اشتهای تبدیل به رهبری ندارد.طبقه کارگر و جامعه نیازمند این جهش از سوی این نوع روشن بینان و پیشروان کمونیست است.

این بیانیه روزنه ای به روی یک هشدار و بازبینی آگاهانه باز کرده است. این بیانیه انعکاس “دل درد”  و نگرانیهای بعد از فراخوان و قبل از اعتصاب بود که به پرچم تبدیل نشد. به قول معروف جلوی ضرر را تلاش کردند زودتر بگیرند. بسیاری از کمونیستها و فعالین کارگری و سیاسی چپ حتی برای لحظه ای تصور نمیکردند که در یک روز مشخص و در ۲۱ شهریور ۹۷ با فراخوان احزاب ناسیونالیست و همراهی دیگر سازمان و جریانات چپ و کمونیست رژه بروند. آنها فاقد پرچم مستقل بودند. همه احزاب و گروه و سازمان های چپ و کمونیست هم در تلاش برای همراه شدن با مرکز ارتجاعی نیروهای ناسیونالیست بودند و تلاشی برای نشان دادن و ابراز فاصله با آنها نداشتند. اگر این اتفاق می افتاد و پرچم مجزایی وجود میداشت آنگاه نیروی مبارزه رادیکال و آزادیخواهانه صفوفش از نیروهای ارتجاعی فراخوان دهنده جدا میشد. کاری که دیر یا زود باید صورت بگیرد و انجام آن برای مبارزه آزادیخواهانه و رادیکال حیاتی است. بیانیه ای که چند روز بعد از طرف فعالین سیاسی و کارگری و مدنی داده شد از این جنس بود اما کافی نبود.

 کار احزاب و شخصیتهای سیاسی هم همین است. و در چنین لحظاتی نقش رهبری و هدایت مبارزات و تضمینی برای پیشروی بیشتر آنرا در نظر دارند. و همچنین تقویت بیشتر خود را تامین میکنند. دوره کنونی این قابلیت ها را خیلی بیشتر کرده است و هر نیرویی میتواند از آن بهره ببرد. مشکل این بود که بعد از فراخوان احزاب ناسیونالیست و مذهبی و قبل از اعتصاب روز ۲۱ شهریور، حزب، گروه و جریانی چه در خارج و چه در داخل این نقش را ایفا نکرد. جریانی پیدا نشد که به مردم فراخوان بدهد مقابله ای که قرار است بر علیه اعدام و ترور و یا هر مصیبت دیگری انجام بدهید را زیر پرچم ناسیونالیست ها انجام ندهید چرا که پرچم آنها دروغین است و آمریکایی است. فرصت های دیگری برای رویارویی  با جمهوری اسلامی برای لغو حکم اعدام و ترور وجود دارد.

  پروژه های مختلفی از فردای پیروزی این اعتصاب برای همه جریانات به اصطلاح راست و چپ فعال شده است. برای همه جریانات و سازمانهای سیاسی دخیل اعتصاب پیروزی آنها بود. رهبران احزاب ناسیونالیست سرمست از پاسخ به فراخوانشان شدند. مردم هم با قیمتی که دادند، احساس قدرتمندی بیشتری در قبال جمهوری اسلامی کردند. احزاب ناسیونالیست و مرکز ارتجاعی شان، جایگاه و قرب و احترامش نزد آمریکا و اسرائیل و عربستان بیشتر شد و بیشتر قابل اتکا میشوند. برای نیروهای چپ و ائتلاف و همکاری هایشان با جریانات ناسیونالیست و مرتجع، جاده صاف تر شد که راه حل اتحاد و همکاری بیشتر مهیا شده است و “مردم این را ممکن کردند”.

قربانی اصلی در این میان، مبارزه رادیکال مردم و پرچم مستقل و رادیکالی بود که بتواند آنها را نمایندگی کند و به همه مبارزات رادیکال و آزادیخواهانه در سراسر ایران وصل شود. قربانی های دیگر از جمله سازمان و گروه های چپ بودند که خود اگاهانه به این عرصه پا گذاشتند و فاصله شان با نیروهای ملی  در اذهان و از نظر خودشان هم تا رسیدن به اتحاد و فعالیت های مشترک بر علیه دشمن مشترکشان کم تر شد.

جنبش ناسیونالیستی و فعالینش

نکته مهمی که از نظر بیانیه فعالین سیاسی و کارگری در کردستان دیده میشود این است که گویا اعتصاب با همت آنها عملی شده است و این را برای خود کافی و قانع کننده میدانند که نشان بدهند و راضی باشند که صف خودشان را از ناسیونالیست ها جدا کرده اند. در حقیقت این درست نیست. مساله اصلی فراخوانی است که داده شد و رسما مخالفتی در برابر آن صورت نگرفت.  بیانیه این نکته کلیدی را کم دارد و حتی در تلاش برای محدود کردن فراخوان اعتصاب صرفا به اعدام  لقمان و زانیار مرادی و رامین حسین پناهی است و موشک باران و کشته و زخمی شدن اعضا و کادرهای احزاب دمکرات را نادیده میگیرد.

اینکه همه فعالین و پیشروان مبارزات مردم این اعتصاب را عملی کردند بسیار روشن است و بدون نقش آنها یک پای هر فراخوانی از طرف احزاب سیاسی دارای پایگاه توده ای خواهد لنگید. این نکته مهم و حیاتی را هم باید یاد آوری کرد که وقتی بحث از عملی کردن اعتصاب روی شانه های فعالین میشود باید بدون تردید نقش فعالین جنبش و احزاب ناسیونالیستی را هم در نظر داشت. این معمولا اشتباه مهلکی است که همیشه از طرف چپ میشود.  ندیده گرفتن توان و سازمان و ابعاد گسترده جنبش ناسیونالیستی بعنوان یکی از موانع در یک مبارزه مشترک رادیکال مردم ازادیخواه و طبقه کارگر، چنانچه آگاهانه صورت بگیرد و معمولا احزاب چپ آگاهانه این کار را میکنند،  به مفهوم نزدیکی به این جنبش است. در این نگاه جنبش ناسیونالیستی دیگر مانع نیست، بلکه نا پیگیر است، انقلابی هم میتواند بشود اما محدود نگر و انحصار طلب است و …

 چنانچه بر موجودیت واقعی جنبش ناسیونالیستی و تشکل هایش، اغماض کنیم و این پدیده را با همه توانش نبینیم مفهوم طبقاتی جامعه و جنبش های جاری آن را تماما ندیده ایم و فکر میکنیم جنبش ناسیونالیستی صرفا سازمانهای علنی در کوه و در تبعید هستند. در حالی که در جامعه کردستان جنبش ناسیونالیستی قدرتمند است و  با وجود پراکندگی سازمانی ، در طول بیست سال گذشته بمراتب قوی تر هم شده است. بسیار آشکار است که اعتصاب عمومی اخیر در کردستان بر روی شانه ها و تلاش خستگی ناپذیر اساسا فعالین ناسیونالیست و فعالین رادیکال چپ و کمونیست ممکن شد. کسی که رشد سیاسی و اجتماعی نیروهای ناسیونالیست در دو دهه اخیر را نادیده میگیرد مرتکب بزرگترین محاسبه و اشتباه میشود. نیروهای ناسیونالیست در کردستان( در خارج کشور هم) طیف بسیار متنوع و گسترده ای هستند که آنرا از فرهنگ محلی و ملی شده و احساسات ناسیونالیستی در میان مردم و فعالین سیاسی بعضا چپ تا انبوه تجمع و گروه ها و سازمانهای فعالین این طیف تحت عناوین مختلف میتوان دید. این جنبش در کردستان انعکاسی از جنبش اصلاح طلبان حکومتی بوده و خود را با آن هم جنبش دیده است، همه آنها به خاتمی لبیک گفتند، اینها میتوانستند با هر درجه فاصله صوری با جنبش سبز و رهبری موسوی و کروبی بروند. اینها متحد همیشگی دیگر نیروهای ناسیونالیست در حکومت و در اپوزیسیون در کردستان های عراق و ترکیه و سوریه بوده اند. چنانچه کردستان ایران را مثل هر شهر و منطقه دیگری طبقاتی ببینیم متوجه این واقعیت میشویم که بخش ناراضی ناسیونالیست و بورژای آن، خود و مردمی که میخواهند در همه جا، از شورهای شهر و روستا تا مجلس اسلامی و تا انجمن حمایت از محیط زیست و… تحت تاثیر دارد و از این جنبش حرف شنوی وجود دارد. اینها را باید به مساله به راست چرخیده شدن دنیا اضافه کرد تا ابعاد به مراتب گسترده تری از خلا کمونیسم قدرتمند در ایران و کردستان را دید. یک زمانی در کردستان نیروی مهم و تعیین کننده کمونیسم کارگری، این قطب آگاه و فعال مقابل را ایجاد کرده بود، چیزی که تماما جایش خالی است و تا هر زمانی که این خلا وجود داشته باشد  نیروی اجتماعی و سیاسی و البته مسلح احزاب ناسیونالیست و ارتجاعی قاطعانه میتوانند تعیین تکلیف کنند.  نسل کمونیست های سابق که در کومه له و بمثابه سازمان کردستان حزب کمونیست ایران که دوران پر افتخاری برای جنبش کمونیستی و طبقه کارگر و مردم محروم در کردستان و ایران را در تاریخ ثبت کرد، متاسفانه با هجوم و رشد ملی گرایی و راه حل های ناسیونالیستی بشدت متفرق شد. کمونیسم کارگری را با هر ایراد و اشکالی که داشت قبول نکردند و به وضعیت بسیار پراکنده ای در میان سازمانهای مختلف ناسیونالیست و تن دادن به ارزش های آنها مشغولند.

 بیانیه جمعی از فعالان، کلید جلوگیری از این خطر و سازمان دادن پرچم و تشکیلاتی را داد که میتواند راهنما و ظرف مناسبی برای همه آنهایی باشد که از جمله در این اعتصاب اخیرخود را در جبهه ناسیونالیست ها و همراهانشان ندیدند و یا با محاسبه های اشتباه، در آن جبهه قرار گرفتند. سنت اعتصاب و اعتراض حقیقتا باید بسیار برجسته تر باشد تا جایی که حتی از این ببعد اعتصابات عمومی در کردستان به یکی از حلقه های مبارزه و پیشروی مبارزه مردم ایران باشد و نه اساسا دستمایه ای برای احزاب و جریاناتی مرتجع که نسخه های به مراتب سیاه تری از لیبی و سوریه و عراق برای مردم ایران در جیب دارند. اعتصابات در کردستان باید به حلقه ای از مبارزه برای عقب راندن و سرنگونی جمهوری اسلامی تبدیل شود.  برای پیشبرد مبارزات سراسری برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی و نه شبیه به جنگی پارتیزانی. هر اعتصابی و بویژه اعتصابی عمومی، حلقه ی بعدی هم باید داشته باشد و معلوم باشد چه توان و نیروی و تاثیری در ادامه مبارزه مردم دارد. مبارزه و اعتصاب بخشی از عکس العمل کار و زندگی واقعی مردم است که در همه جای کشور در جریان است و بر همدیگر میتوانند و باید تاثیر داشته باشند و نه صرفا یک آکسیون مستقل و بخشی از قدرت نمایی و زورآزمایی چه با دولت مرکزی و چه با مخالفین در اپوزیسیون. اعتصاب ها و از جمله اعتصابات عمومی در کردستان باید بتواند صدای حال همه ستمدیدگان و کارگران و مردم آزادیخواه در سراسر ایران باشد. سنگر انقلابی کردستان باید حلقه ای بسیار مستحکم از اعتراض و اعتصاب باشد که از هم طبقه ای ها و هم صنف ها قدرت میگرد و به آنها قدرت میدهد، این هم از نکات مهم و طلایی بیانیه فعالان کارگری و سیاسی میباشد.

گام های استوار با داشتن افق و استراتژی روشن کمونیستی و تامین رهبری سیاسی، ضامن سازماندهی پیشروان و توده عظیم رادیکال و انقلابی در مبارزه همه جانبه زیر زمینی و علنی، بر علیه جمهوری اسلامی و سرمایه داری و برای به زیر کشیدن آنهاست.

asadgolchini@gmail.com

پیوست:

*بیانیه جمعی از فعالان کارگری، سیاسی و مدنی شهرهای کردستان در ارتباط با اعتصاب سراسری اخیر

بیانیه
September 14, 2018

بیانیه جمعی از فعالان کارگری، سیاسی و مدنی شهرهای کردستان در ارتباط با اعتصاب سراسری اخیر

اعتصاب سراسری شهرهای کردستان، به همت فعالین کارگری، مدنی و پیشروان جامعه در روز ۲۱ شهریور بار دیگر نشان داد که سنت اعتصاب و اعتراض در کردستان یک سنت توده ای و متحدانه در میان مردم است. این اعتصاب همگانی که در اعتراض به اعدام سه فعال سیاسی در زندان رجایی شهر صورت گرفت، نشان داد که توده ی مردم جامعه یک نه بزرگ را در مقابل اعدام و خشونت علیه انسانها قرار میدهند؛ اینکه در قرن ۲۱ جامعه پذیرای اعدام وقتل دولتی علیه انسانها نیست. اعتصاب، همچنین یک دادخواهی و یک اعتراض رادیکال متحدانه مردم در مقابل سرکوب و مرعوب کردن جامعه است.

اعتصاب سراسری کردستان هرآنقدر که در مقابل سرکوب و توحش مرزبندی دارد، از سویی دیگر با احزاب و سازمان‌های سیاسی بی‌مسئولیتی که با سیاست جنگ نیابتی و طرفداری از سیاست و محاصره‌ اقتصادی دولت ترامپ و تحریکات دولت‌های مرتجع هم‌پیمانش سعی در وخیم‌تر کردن زندگی و معیشت انسان‌ها را دارد مرزبندی دارد. این حرکت در واقع تائید سیاست سازمان‌هایی نیست که به قدرت و اراده‌ی متحدانه مردم باور ندارند و با تاکتیک جنگ نیابتی و با هدف تعویض حاکمیت به وسیله دولت‌های امپریالیستی جان و مال انسان‌ها را قربانی سیاست‌های غیرمسئولانه‌ خودشان می‌کنند. سیاستی که سرسوزنی در بهبود وضعیت معیشتی و زندگی انسان‌ها تاثیر و اهمیتی ندارد. اعتصاب سراسری کردستان همچنین نشان داد که سنت متحدانه توده‌ای مردم در ادامه خیزش سراسری مردم ایران نسبت به فقر، فلاکت و گرانی، نرخ پایین دستمزد کارگران، معلمان و کارمندان، سرکوب سیستماتیک زنان، تعقیب، دستگیری و اخراج دانشجویان است. ما فعالین کارگری و مدنی ضمن قدردانی از تمامی مردم شهرهای کردستان، مرزبندی صریح و آشکار جنبش خود را نسبت به سیاست و عملکردهای غیرمسئولانه‌ای که در راستای اهداف قوم‌گرایانه است اعلام میداریم و امیدواریم شاهد ‌تکرار مبارزاتی ازین دست در سطح سراسری باشیم چرا که مردم متحد هرگز شکست نخواهند خورد