آیا ’‘اعتصابِ خاموش‘’ در شأن پتانسیل مبارزاتی مردم کردستان بود؟

آیا ’‘اعتصابِ خاموش‘’ در شأن پتانسیل مبارزاتی مردم کردستان بود؟


مردم کردستان روز ۲۱ شهریور ماه، در اعتراض به قتل رامین حسین پناهی و زانیار و لقمان مرادی و موشک باران مقرهای حزبِ دموکرات و کشتار عده ای از اعضای این حزب، در شکل یک اعتصاب سراسری، تنفر و انزجارشان را از جمهوری اسلامی نشان دادند. همزمان در خارج از ایران نیز، اکسیون های حمایتی بسیار پر سروصدایی برگزار گردیدند.

جا دارد این اعتراض متحدانه و سراسری مردم را ارج نهاد و به آنها دست مریزاد گفت و نمایش این اتحاد و همبستگی را به دیگر اقدامات مبارزه جویانه تاکنونی شان افزود.

گر چه واکنش اعتراضی مردم کردستان ستودنی است و باید به آنها تبریک گفت، اما ضروری است از زوایای دیگری هم به چنین شکلی از اعتراض و مبارزه نگاه و نظر انداخت و برای سوالاتی که در اذهان می آیند و می روند پاسخ هایی یافت.

برخی از سوالات:

آیا ’‘اعتصابِ خاموش‘’، مردم کردستان در شرایط فعلی و در جو سیاسی بسیار ملتهب ایران، برای این مردم با آن پیشینه غنی مبارزاتی شان، مناسب ترین تاکتیک و تأثیرگذارترین شکل مبارزه بود؟

آیا تصویر این شکل از مبارزه که از سوی احزاب کُردی بنامِ ’‘اعتصابِ خاموش’‘ فرموله شده بود، در قاپ پتانسیل مبارزاتی مردمی که تجارب چهل سال مبارزه با این رژیم را با خود حمل می کنند، می گنجد؟

آیا این شکل از مبارزه، تداوم همان مبارزه پرجوش و خروشِ چند روز قبلِ همین مردم در مریوان و سنندج بود؟

آیا این شکل از مبارزه، توانست مبارزات این مردم را به مبارزات متنوع و بسیار رادیکالِ جاری در دیگر نقاط ایران وصل کند؟

آیا این شکل از مبارزه، نمی توانست با اعتراضات خیابانی توأم باشد؟

آیا این شکل از مبارزه، چنان وحشتی در دل رژیم و سرکوبگرانش بجا می گذارد که بعداز این فجایعی مشابه چند فاجعه اخیرِ کردستان، تکرار نشوند؟

و آیاهای دیگر،

طبعاً مخاطب اصلی و جدی این سوالات و این نوشته احزاب و جریاناتی نیست که در انتظار رسیدن صله هایی از حجاز و گیفت هایی از پنتاگون و پیامِ مودت از خواهر مریم اند، روی سخن با خودِ مردم مبارز کردستان و آن جریان مدعی کمونیسمِ خوش پیشینه و شبکه های محافلِ پراکنده در گوشه گوشه کردستان است که خاکسپاری قربانیان فاجعه مریوان را سازمان دادند و نمایش سرخ گویزه کویره سنندج را روی صحنه بردند!

حتماً پاسخ چنین سوالاتی از سوی کسانی که روند مبارزه علیه جمهوری اسلامی را از منظری طبفاتی نمی بینند و اوضاع و احوال جامعه را به نرخ ۱۵ سال پیش می سنجند و به مبارزه طبقاتی و به پیوستگی مبارزه در کردستان و مبارزات کشوری و سراسری اعتتنایی ندارند، این خواهد بود که ’‘اعتصابِ خاموش‘’ بهترین و رادیکال ترین و کم هزینه ترین شکل مبارزه در پاسخ به جنایات اخیر رژیم علیه مردم کردستان می باشد.

بالاخره مادامی که مبتکران و فراخوان دهندگان چنین شکلی از مبارزه، متأثر از افکار ناسیونالیستی شان، صرفاً به فعل و انفعالات جغرافیای بسته ای بنام کردستان و مقوله ای بنام ستم ملی می اندیشند و نمی توانند روند مبارزه مؤثر را در ابعاد فراملی و طبقاتی مبارزه کارگر و زحمتکش کُرد ببینند، نباید انتظار داشت که به شکل دیگری از مبارزه که در راستا و در امتداد مبارزاتی سراسری تر است بیندیشند.

احزاب فراخوان دهنده چنین تاکتیکی، مادامی که فاقد ملزومات راه اندازی اعتراض خیابانی و توأم ساختنش با اعتصابی عمومی اند، تنها راه ابراز وجود و هویت سازی برای خود را، در این می بینند که سوار بر عواطف و احساسات بشدت جریحه دار شده مردم داغدیده شوند و آنها را به ’‘اعتصابی خاموش‘’ فرا بخوانند.

در حالیکه در دنیای امروز و با وجود اینترنت و فضای مجازی هر تک نفری می تواند چنین فراخوانی را بدهد و در سطح معینی نیز نتایج و دستاوردی هم داشته باشد، فراخوانِ ’‘اعتصابِ خاموش‘’ را نباید هنری بحساب آورد و نشانی از اعتماد بنفس و پایگاه و جایگاه اجتماعی احزاب فراخوان دهنده دانست. بلافاصله هم باید این سوال کلیدی در اذهان شکل بگیرد که اینان اگر واقعاً اعتماد بنفس دارند و اگر صاحب پایگاه و جایگاهی در میان مردم اند، چرا تا کنون و در واکنش به این همه فقر و فلاکت و مصائب اجتماعی همین مردم، فراخوان به هیچ اعتصابی نداده اند و کاری نکرده اند؟!

آیا هنر این فراخوان دهندگان جز این بوده است که توانسته اند مردم را خانه نشین کنند و سنگ جلو پایشان بیندازند و راه خیابان را بر آنها ببندند و مانع از سر دادن فریادهای در گلو مانده شان شوند؟!

آیا هنر آنها جز این بوده است که با این فراخوان شان مانع از آن شده اند که کل ظرفیت اعتراضی مردم جریان یابد و با خانه نشین کردن شان ابراز خشم تلنبار شده آنها را مهار بزنند؟

آیا هنر آنها جز این بوده است که مانع شده اند اعتراض و مبارزه این مردم حتی در راستا و تداوم اعتراضات چند روز پیش خودشان هم در مریوان و سنندج نباشد؟!

دنیا شاهد است که چگونه آنزمان که هنوز این احزاب به میدان نیامده بودند و دخالتی در واکنش مردم به فاجعه مریوان نداشتند، مردم بابتکار خود و در صفوف هزاران نفری به خیابانهای مریوان ریختند و در مراسم خاکسپاری باجور و دوستانش چه غوغایی بپا کردند و یا بخشی از مردم سنندج در همین رابطه فاجعه مریوان، در گویزه کویره سنندج چه نمایش باشکوهی از خود نشان دادند و چگونه علناً و جسورانه با در دست داشتن پلاکاردهای سرخ و شعارها و سرودهای انقلابی اعتراض خشمگینانه شان را ابراز داشتند.

احزاب کُردی در واکنش به دو فاجعه بسیار عظیم تر از فاجعه مریوان، با فراخوان دادن اعتصابی غیرفعال، سطح پتانسیل مبارزاتی و رادیکالیسم جاری در میان مردم کردستان را تقلیل دادند و با پرهیز کردن از توأم شدن اعتصاب عمومی و اعتراض خیابانی، مانع وصل شدن مبارزه مردم کردستان و دیگر مناطق ایران شدند و عملاً به حفظ شکاف بین مبارزه این مردم و خیزش و جنبش سراسری ایران کمک کردند.

در یک کلام می توان گفت که با اتخاذ تاکتیک ’‘اعتصابِ خاموش‘’، از بالاترین ظرفیت مبارزاتی مردم کردستان که چند روز پیش امتحانش را سرفرازانه پس داده بودند، بهره گرفته نشد و پتانسیل مبارزاتی این مردم در قد و قواره واقعی خود ظاهر نگردید و رادیکالیسم جاری در کردستان تقلیل یافت و مردم واداشته شدند تا به کم راضی باشند و کماکان فاصله کنش مبارزاتی خود را با واکنش های مبارزاتی در سطح دیگر نقاط ایران حفظ کنند و به جنبش واحد و سراسری در بُعد کشوری وصل نگردند.

بی گمان اگر اعتصاب در مراکز کار، با اعتراض در کف خیابانها توأم می شد، نه تنها سطح مبارزات تاریخی کردستان گام ها جلو می افتاد، پشتیبانی همگانی تری را هم در سطح کل کشور بخود جلب می کرد و الگویی نوین به الگوهای مبارزاتی تاکنونی مردم کردستان و کلِ مردم ایران افزوده می شد.

سوال این است که آیا سطح رادیکالیسم و ظرفیت مبارزاتی و اندوخته چهل سال مقاومت و مبارزه مردم کردستان همین بود که از آنها خواسته شود که خود را در خانه حبس کنند یا آنی بود که نمونه اش را چند روز پیش و در جریان خاکسپاری باجور و دوستانش در مریوان و تجمع باشکوه گویزه کویره سنندج روی داد؟

باید از این احزاب که اکنون شانه بالا می اندازند و خود را صاحب اراده مردم نشان می دهند، پرسید راستی آنزمان که در خوزستان و خراسان و مرکز ایران، غوغا بود و مردم هر شهر و شهرکی امان از نیروهای سرکوبگر رژیم بریده بودند؛ جاده ها را می بستند، اعتصاب کارگری راه می انداختند، مراکز کار را اشغال و مدیریت می کردند، نیروهای امنیتی و مأموران سرکوبگر را گوشمالی می دادند و آژیتاتورها و فعالان شان گلو می دریدند و دسته دسته هم روانه زندان شان می کردند، کجا بودید که در پشتیبانی از آنها مردم کردستان را فراخوان به اعتصاب عمومی بدهید و مبارزه مردم کردستان را به آن مبارزات پرشور و متنوع و قدرتمند سراسری که جمهوری اسلامی را مستأصل کرده و باین روز انداخته است، وصل کنید.

بویژه باید از ’‘رادیکال ترینِ‘’ فراخوان دهنده این ’‘اعتصابِ خاموش‘’ پرسید:

مگر نمی گویید که ستمدیدگی مردم کردستان بدون سرنگونی جمهوری اسلامی جواب نمی گیرد؟

مگر نمی گویید که جمهوری اسلامی تنها با مبارزه مردم کردستان سرنگون نمیشود؟

اگر به آنچه که می گویید باور دارید، برای همبستگی با مردم دیگر نقاط ایران چه کرده اید؟

شمایی که جامعه کردستان را تحزب یافته و حزب تان را اجتماعی می دانید، چرا یکبار هم بی آنکه بر عواطف و احساسات جریحه دار شده مردم سوار شوید، بمناستی دیگر و در اعتراض به آن همه مصائبی که دامنگیر کارگر و زحمتکش کُرد است فراخوان به اعتصاب عمومی یا حتی یک اعتراض خیابانی نمی دهید؟

وسیعترین اقشار همین مردم کردستان که این روزها داغدار عزیزان به قتل رسیده شان هستند، نه نان دارند و نه آزادی، کارگران این دیار سرِ سفره خالی می نشینند، فرزندان شان بیکارند، جوانان تحصیل کرده این مردم هنوز بعداز سالها فارغ شدن از درس و دانشگاه خیابان گز می کنند و پول توجیبی شان را از دست و جیب خالی والدین شان دریافت می کنند، اعتیاد از سر و کول کوره ده ها هم بالا می رود، دیگر مصائب هم بمانند.

چرا این احزاب تا کنون نتوانسته اند از ’‘نفوذ حزبی‘’ شان استفاده کنند و این مردم بستوه آمده از این همه مصائب را به اعتراضی یکپارچه و سراسری فرا بخوانند؟ چرا یکبار هم خیابان را بحرکت در نیاورده اند؟!

جواب ساده است، نمی توانند!

اینها از عهده چنین کارهایی برنمی آیند. برای اینکه افق شان چیز دیگری است، برای اینکه حزب این کارها نیستند، برای اینکه علاوه بر بی باوریشان به این دست از کارها امکانات و ملزومات چنین کارهایی را ندارند، برای اینکه یک تظاهرات خیابانی آدم می خواهد، شبکه های وسیعی از فعالان ازخود گذشته می خواهد، سازمان دهندگان تیزبین و ریزبین می خواهد، آژیتاتور و مبلغ می خواهد.

’‘اعتصاب خاموشی‘’ که این احزاب فراخوانش را دادند، نیازی به چنین امکانات و ملزوماتی ندارد. تنها کافی است بر عواطف واحساسات بشدت جریحه دار شده مردم سوار شد و بس!

’‘اعتصابِ خاموش‘’ که فرمول تازه به بازار آمده ای است، معنایی جز ’‘بست نشینی‘’ ندارد. بست نشینی هم معنایی جز همان سنت مذهبی که در ذاتش مظلوم نمایی نهفته است، ندارد!

کیست نداند فرق اعتصاب با ’‘بست نشینی‘’ در چیست؟!

اعتصاب یعنی تقابلی طبقاتی در شرایطی ویژه و مکانی خاص. اعتصاب یعنی تقابل کار و سرمایه و رو در رویی کارگر با کارفرما در میدان تولید و عرصه ارائه خدمات. اعتصاب پیکت دارد، تجمع در برابر محل کار و افشاگری دارد، گروه های ضد اعتصاب شکن دارد، سخنگو و سخنران و نمایندگانی دارد، قطعنامه دارد.

باین اعتبار، اعتصاب می تواند یکی از بُراترین شکل مبارزه علیه سیستم و نظام سرمایه داری و هر شکل از حاکمیت بورژوایی و دیکتاتوری باشد؛ اما من نمیدانم ’‘اعتصابِ خاموش‘’ یا ’‘بست نشینی‘’ که از مذهب مایه می گیرد و معنایی جز سکون و سکوت و حبس خانگی و قورت دادن فریادهای جمع شده در گلو ندارد، با اعتصابی فعال که ماهیتاً خصلتی طبقاتی دارد، چه قرابتی دارد؟!

کسی نمی تواند مخالف اعتصاب عمومی باشد. مخالفت ها علیه ’‘اعتصابِ خاموش و بست نشینی‘’ و علیه تقلیل دادن سطح مبارزات تاکنونی مردم است. مخالفت علیه وصل نشدن مبارزات مردم کردستان به مبارزات سراسری در سطح ایران است. مخالفت علیه تداوم نبخشیدن مبارزات همین مردم در چند روز گذشته است.

از این روست که از نظر من اعتصاب عمومی مردم کردستان، آنزمان می توانست متناسب با سطح مبارزات تاکنونی خودشان باشد که با اعتراض خیابانی توأم می شد.

در شرایط فعلی اوضاع و احوال سیاسی ایران و با توجه به سقف بالای رادیکالیسم جاری در کردستان، امکان راه اندازی اعتصاب عمومی فعال و توأم با اعتراض خیابانی مُیسر بود.

مردم کردستان چند روز قبل از فجایع اخیر و در پاسخ به فاجعه مریوان نشان دادند که می توانند در صفوف هزاران نفری خشم و اعتراض شان را به کف خیابانها بیاورند.

اگر اعتصاب عمومی با اعتراض خیابانی توأم می شد، نه تنها سطح اعتراضات تا کنونی مردم کردستان ارتقاء می یافت، که به سطح اعتراضات جاری در سطح ایران وصل می گردید و فرصتی آفریده می شد تا مبارزات این مردم به الگویی پیشرو برای تداوم مبارزه در سطح سراسر ایران تبدیل شود.

بهر رو، اگر بی توجه به اوضاع و احوال سیاسی کنونی ایران، اعتصاب اخیر را درخود و صرفاً انتزاعی ارزیابی کنیم، باید گفته شود که اعتصابِ موفقی بود و باید هم به مردم اعتصاب کننده دست مریزاد گفت و بلافاصله هم باید اضافه کرد که احزاب حق ندارند دستاورد این اعتصاب را (هر چه باشد)، بنام خود مصادره کنند!

این اعتصاب اگر چه پیروزمند بود، اما در قاب واقعی خودش جای نگرفت. ’‘اعتصابِ خاموشِ’‘، عملاً فتیله سطح مبارزات قدرتمندِ چهل ساله مردم کردستان را پائین کشید.

ظرفیت بالقوه مبارزاتی و سقف رادیکالیسم جاری در میان مردم کردستان، بمراتب بیشتر و بلندتر از اینهاست که با تاکتیک ’‘اعتصابِ خاموش‘’ و ’‘بست نشینی‘’، به فجایعی تا این حد بزرگ واکنش نشان دهد.

تجربه اخیر اعتراضاتِ بدون دخالت احزاب در مریوان و سنندج، این حقیقت را بما یادآور شد!

عطا خلقی

۱۷ سپتامبر ۲۰۱۸