گذر از “دادخواهی” به مبارزهٔ “طبقاتی”

گذر از “دادخواهی” به مبارزهٔ “طبقاتی”
**
در طول چند سال گذشته، حرکتهای اعتراضی تا جائیکه به فعالین کارگری و مبارزتان آنان بر میگردد، بیشتر به یک کمپین برای نجات جان انسانهای گرفتار در سیاه‌ چالهای جمهوری جنایت گرفتار شده‌اند میباشد که این خود بخشی از مبارزه است و نمیتواند همهٔ جنبه‌ها و استراتژی مبارزهٔ طبقهٔ کارگر را دربر بگیرید .

در عرض چهل سال گذشته که ِحکومت جمهوری جنایت صدها فعال کارگری و هزاران انسان سیاسی را اعدام کرده است. طبقهٔ کارگر در کل و فعالین کارگری بطور مشخص نتوانسته‌اند مبارزهٔ خود را از “دادخواهی” به خواستی مستحکم و مشخص برای نابودی جمهوری جنایت تبدیل نمایند.

هر وقت یک فعال کارگری دستیگر، ترور و یا اعدام شده است، بیشتر به تلاش و آزادی یک فرد/افراد و محکوم کردن جمهوری جنایت تبدیل شده تا یک خواست همگانی کارگری برای نابودی حکومت جنایت.

جمهوری جنایت، که خود معرف خود است، در طول ۴۰ سال گذشته قدمی عقب ننشسته‌ است که هیچ ، بلکه بیشتر از قبل به فجیع‌ترین شیوه به اعدام و زندانی کارگران و فعالین کارگری پرداخته است. تجربهٔ ۴۰ سال گذشته به روشنی حکایت از رژیمی میکند که به غیر از نابودی آن هیچ آلترانتیو دیگری موجود نیست و طبقهٔ کارگری و فعالینش که به خاطر دستگیری فعالینش ماهها و سالها مشغول “دادخواهی” و “محکوم کردن رژیمی هستند که زیرکانه توانسته است طبقهٔ کارگر و فعالینش را به بازی بگیرید و بر عمر خود به‌افزاید.

همزمان با ترفندهای جانیان اسلامی، توهم، ناسیونالیسم و مذهب هر یک به سهم خود بزرگترین ضربه را به طبقهٔ کارگر زده‌اند و در خیلی مواقع اعتراضات کارگری به خاطر عدم وجود خواستهای مشخص و عزم بر نابودی رژیم جهل و جنایت یا در نطفه خفه شده است و یا رنگ ناسیونالیستی به خود گرفته است.

اتفاقات اخیر و انرژی که فعالین کارگری و انسانهای آزدایخواه و برابری طلب و زنان مبارز برای آزادی حسین پناهی و مرادی‌ها بخرج دادند تازه‌ترین نمونهٔ ان است. در سطور آغازین این مطلب اشاره کردم که تلاش برای آزادی انسانهای دربند بخشی از مبارزه است نه کل مبارزه علیه هارترین رژیم منطقه. تلاش برای آزادی گروگانها از چنگ حکومتی تا دندان مسلح امر بسیاری انسانی است ولی خودبخودو الزاما مبارزهٔ طبقاتی نیست.

توهم موجود و تاکتیکهای غلط و غلبه شدن احساسات بر منطق مبارزه و دسترسی فعالین سیاسی به بخشی از طبقهٔ کارگر نیمه صنعتی از جمله کردستان و سنت کلیشه‌ای مبارزهٔ منتطقه‌ای نه سراسری و تعلق زبانی و فرهنگی در بخشهائی از مناطق باز هم از جمله کردستان از نکات و دلالیلی هستند که در بیشتر مواقع حتی اعتراضات بسیار به جا را به حرکتی ناسیونالیستی/قومی تبدیل کرده است.

طبقهٔ کارگر و فعالین آن با و بدون خواستهای مشخص همیشه در تیررس جانیان اسلامی قرار دارند و با بیرحمانه‌‌ترین شیوه سلاخی، اعدام و زندانی میشوند. باید بیاد داشت، که این مبارزه هزینه دارد و طبقهٔ کارگر تا بحال بالاترین هزینه را داده است، از استثمار روتین تا عدم پرداخت دستمزدها، دستگیری، زندان ، شکنجه و ترور فعالین گارگری بگیرید تا حملهٔ مستقیم به اجتماع و تظاهرات و اعتراض آنها. اگر قرار است که جنگید، باید درست جنگید. پاسداری که سینهٔ کارگر را نشانه گرفته است به این فکر نمیکند که کارگر به چیز مسلح است، آنچه برای وی مهم است شلیک تیر است و دفاع از سیستم کثیف مذهبی-سرمایه‌داری خود است.

مثال سادهٔ بالا این حقیقت را بر ملا میکند که جنگ، جنگ بین دو طبقهٔ کارگر و سرمایه‌دار است و حکومتی که در هر حال قلب یک فعال کارگری را تنها به خاطر دفاع و مبارزه برای خواستهای انسانی‌اش نشانه میرود هیچ منطق و داد و خواستن آنرا نمی‌پذیرد و عزم برا نابودی کارگران کرده‌است.

باید از خود پرسید آیا مبارزه و تاکتیک گذشته و حال برای به کرسی نشاندن خواستهای طبقهٔ کارگر از سوی فعالین و مبارزین کارگری هدفمند بوده است یا نه؟

به باور من “نه”. دلیلش هم واضع و روشن است که هنوز هم ویروس توهم به متد مبارزه بر علیه جمهوری جنایت و پشت بستن به سازمانهای حقوق بشر که خود جزئی از سیستم سرمایه‌داری هستند و تعلق خاطر به قومیت و ناسیونالیسم توانسته این نیروی عظیم را که میتواند ِ رژیمی تا دندان مسلح‌ را از حرکت باز دارد را زیرکانه و استفاده از ابزار مذهب و ناسیونالیسم به درجا زدن مشغول کند و در اتحاد و سازماندهی طبقهٔ کارگر خرابکاری نماید.

لُپ مطلب اینکه، تنها آلترناتیوی که میتواند طبقهٔ کارگر را به سکوی پیروزی بنشاند خود اوست و بدون یک مبارزهٔ قهر آمیز و سازمان داده شده طبقهٔ کارگر کماکان در این وضعیت می‌ماند و هر از چند گاهی با دستگیری و اعدام فعالینش با نامه‌ای در دست و خواهش از سازمانهای بشردوست که آنها هم از همان قماش سیستم سرمایه‌داری هستند تقاضای محکوم کردن دستگیریها و جنایتها را گدائی بکنند.

کارگران جهان متحد شوید.
کارگران ایران بخود آئید که هیچ قدرتی به غیر قدرت خودتان نمی‌تواند آزای، برابری و نان را به شما ارزانی بدارد. تلفات عزم بر نابودی جمهوری اسلامی بسیار کمتر از آنچه تا بحال به‌وقوع پیوسته است کمتر خواهد .
نمی توان در مقابل شکنجه و اعدام و زندان “آرام” بود و “ساکت”.

**
یوسف رسولی