دستاوردهای مثبت و منفی اعتصاب عمومی در کردستان

دستاوردهای مثبت و منفی اعتصاب عمومی در کردستان

متاسفانه در روز ۱۷ شهریور ۱۳۹۷ مصادف با ۸ سپتامبر ۲۰۱۸ نیروهای جنایتکار سپاه پاسداران جهموری اسلامی ایران در طی حمله ای موشکی به مقر حزب دمکرات کردستان در شهر کویه “کوی سنجق” واقع در کردستان عراق که دقیقا یک ساعت و نیم قبل از پلنوم این حزب صورت گرفت یورش برده و پیشمرگان این سازمان را مورد اماج قرار دادند. در طی این حمله ی جنایتکارانه ی نیروی هوا فضای سپاه پاسداران به گفته ی خود مسئولین حزب دمکرات ۱۵ تن از پیشمرگان جان باختند و قریب به ۴۰ تن نیز زخمی شده اند. در میان جانباختگان نام بیش از ده تن از کادرهای حزب دمکرات کردستان  و در میان زخمی شدگان نیز نام چند تن از دبیر کل های سابق و‌کنونی این حزب -منجمله مصطفی مولودی و خالد عزیزی- به چشم میخورد. سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران نیز این میزان از جان باختگان و‌زخمی ها را مورد تایید قرار داد و‌علنا در طی بیانیه ای مسئولیت این حمله ی جنایتکارانه را مفتخرانه به عهده گرفت و‌از ان به عنوان عملیات موفقیت امیزی یاد کرد.  سپاه تروریست پاسداران اعلام کرد که در پاسخ به عملیات های حزب دمکرات در چند ماه اخیر و‌ انهم در داخل ایران به این اقدام دست زده اند و تهدید کرده اند که اگر بار دیگر شاهد چنین عملیاتهایی از جانب این احزاب باشند حملات را مجدداً از سر خواهند گرفت. همچنین ادعا کرده اند که اتش انتقام دامن همه ی “تروریست ها” را خواهد گرفت.  یعنی به زبان ساده تر میتوان گفت که خطر سرگیری حمله ی مجدد از جانب سپاه پاسداران  هر لحظه وجود دارد.‌ البته بر هر انسان اگاه نسبت به مسایل سیاسی این امر کاملاً واضح و‌ روشن است که این قبیل خزعبلات و‌مهملات از جانب سپاه جنایتکار پاسداران صرفا بهانه ی واهی است که از طریق ان میخواهد زخم سنگینی که بر پیکر سیستم  وارد شده است را التیام بخشد.

این حمله ای موشکی همزمان با اعدام سه تن از زندانیان سیاسی به نام های رامین حسین پناهی،لقمان و‌زانیار مرادی صورت گرفت. بدون شک این اقدامات از جانب جمهوری اسلامی حاوی پیام سیاسی است. جمهورى اسلامی بدون شک نگران هرگونه جنبش و‌فعالیت در داخل و‌خارج کشور است و با ابزار سرکوب و‌اعدام قصد دارد عمر ننگینش را به درازا بکشاند. جمهوری اسلامی با این حملات میخواهد نشان بدهد که همچنان در منطقه صاحب قدرت و اتوریته ای سیاسی است. ولی در عالم واقعیت مساله کاملا بالعکس ان پیغامی است که جمهوری اسلامی ان را دنبال میکند. جمهوری اسلامی در چند سال اخیر با توجه به تحریم های دول غربی با سرکردگی امریکا به چنان فازی از استیصال رسیده است که تمام شاهرگ های سیاسی و اقتصادی سیستم حاکم بر ان پاره شده است و این نظام ضعیف تر از تمام دوران های چهل سال سابقش بوده است. ناگفته نماند که هدف امریکا از اقدام به تحریم ها نه بخاطر مخالفت با کلیت نظام جمهوری اسلامی بلکه بخاطر روابط سیاسی اش با این دولت است. امریکا قصد دارد که با دست بردن به تحریم و‌ فشارهای اقتصادی ،جمهوری اسلامی را به پای میز مذاکره بنشاند و‌از این دولت در راستای منافع خود بهره بگیرد.

جمهوری اسلامی در روز سه شنبه نیز نیروهایی را جهت سرکوب و‌ترور مخالفین در مرزهای کردستان عراق مستقر کرده است تا در صورت لزوم” به قول نظام” نه تنها به مقرات دمکرات،بلکه به سایر احزاب مستقر در کردستان عراق یورش ببرند. اعزام این نیروها صرفاً بدلیل جبران خسارت های داخلی و در سطح بین المللی وارد شده بر رژیم است. در چنین شرایطی جمهوری جنایتکار اسلامی ایران سعی در این هدف دارد که بعد از شکست های متوالی سیاسی و اقتصادی  در منطقه،بار دیگر با خلق کردن فضای رعب و‌ وحشت در سطح سراسری ایران بطور عام و‌ به خاک‌ و‌خون کشیدن مردم بی گناه کردستان فضا و‌شرایط انقلابی کردستان را که ریشه در تاریخ چهار دهه ی حکومت این رژیم جنایتکار دارد در نطفه خفه کند. البته جمهوری اسلامی همیشه با ایجاد رعب و‌ وحشت ،سرکوب مخالفین سیاسی و مدنی،اعدام ،شکنجه و‌صدها جنایت دیگر خود را در معرض نمایش قرار داده است.

در همین راستا و بدنبال جوابی محکم بر پیکر این نظام ننگین سرمایه داری شماری از احزاب،سازمان ها و‌ شخصیت های سیاسی و‌اجتماعی در داخل و خارج کشور اعلام  به فراخوان اعتصاب عمومی در کردستان ایران دادند. کردستان بار دیگر  در طی یک اعتصاب عمومی همچون اعتصاب های عمومی در ۱۶ مرداد سال ۱۳۸۴ و ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ نشان داد که به خواسته ای جز نه گفتن به ماهیت و سرنگونی این رژیم جنایتکار تن نخواهند داد. اعتصاب عمومی در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۹۶ که مصادف با ۱۲ سپتامبر میباشد شکل گرفت که شاهد استقبال بیشماری از مردم شریف و‌ انقلابی در سطح کردستان بودیم. انچه جمهوری اسلامی میخواست دنبال کند این هدف بود که گویا با تشدید سرکوب هایش در داخل و در خارج‌ کشور میتواند شرایطی را فراهم سازد، که از ان طریق با خلق کردن شرایط میلیتاریزه در جامعه ی کردستان ،مسبب رعب و‌ وحشت در دل جامعه شود. ولی مردم کردستان نه تنها دچار رعب و‌ وحشت نشده بلکه کاملا بالعکس همانند گذشته ثابت کردند که این گونه تلاش ها و‌ جنایت ها از جانب این رژیم ضد بشری راه به جایی نخواهد برد و چیزی جز اب در هاون کوبیدن نیست. مردم شریف و‌انقلابی کردستان با همیاری و‌مشارکت یکدیگر و‌ دست در دست گذاشتن با فعالین کارگری،فعالین مدنی،سازمان ها و‌نهادهای حقوق بشری،فعالین حقوق زنان، دانشجویان و … بار دیگر ضربه ی سنگینی بر پیکر نظام وارد ساختند،که ثمره و نتیجه ی ان را شاید در اینده ای نه چندان دور شاهد باشیم.

اقلیم کردستان

در چند ماه گذشته نیز شاهد ترور شماری از فعالین سیاسی و حزبی در خاک اقلیم کردستان عراق بوده ایم. این قبیل اتفاقات “جنایات از جانب جمهوری اسلامی” از قدمت تاریخی برخوردار است. دولت اقلیم کردستان تا بحال نه تنها در مقابل این اقدامات تروریستی هیچ گونه موضع گیری جدی بخرج نداده است،بلکه خود همیار و شریک این جنایات بوده است. حتی در طی اعلامیه ای تلاش نمیکند که در این راستا مسئولیتی را متوجه خود کنند. مسعود بارزانی در طی اعلامیه ای این حمله را محکوم‌کرد و‌ همچنین از دولت جمهوری اسلامی و‌ احزاب مستقر در کردستان خواست که کردستان عراق را به میدان تسویه حساب خود مبدل نکنند. در طرف دیگر اتحاد میهنی کردستان که یکی از حامیان جمهوری اسلامی در منطقه بوده  و است نسبت به این اقدام تروریستی اظهار بی اطلاعی کرده است. هیرو‌ابراهیم احمد “همسر جلال طالبانی” در طی یک‌ نمایش فرمال و‌ دروغین به دیدار و‌ ملاقات زخمی شدگان حزب دمکرات رفت و‌اظهار دلسوزی کرد. البته این نوع اشک تمساح ریختن ها، قدمت تاریخی در ریشه ی جریانات ناسیونالیست کردی و‌منجمله حزب جلال طالبانی دارد. برای هر انسان شریفی این مساله مستور نیست،که همیاری و‌مشارکت احزاب اقلیم کردستان با دول منطقه جهت سرکوب و‌ ترور فعالین سیاسی در چهارچوب جغرافیای اقلیم به گذشته ی دور برمیگردد و رویدادی نوین نمیباشد. جلال طالبانی رهبر به درک واصل شده ای اتحاد میهنی کردستان “یه کیه تی” در دوران حیاتش از این وظیفه حتی برای یک‌ لحظه دریغ نکرد و‌ انصافاً نوکری و خدمتکار بودنش را به نحو‌احسن انجام میداد. همین جلال طالبانی بود که جاده صاف کن حمله ی وحشیانه جمهوری اسلامی به مقرات حزب دمکرات در سابق بود. در واقع اتحاد میهنی با این اقدام دوباره ثابت کرد که به معنای کلمه وفادار به رهبر سابقش است و ادامه دهنده ی خط و مشی وی هستند. امروزه نیز همیاری و مشارکت این جریانات با جمهورى اسلامی و یا دولت  ترکیه جهت سرکوب مخالفین سیاسی دور از انتظار نیست.

احزاب سیاسی و‌ وظیفه ی فعالین چپ و‌ کمونیست

بدون شک در این برهه زمانی بار دیگر احزاب مرتجع و ناسیونالیست کردستان و ایرانی سعی بر این دارند که خود را به عنوان نیرویی در جنبش انقلابی کردستان به معرض نمایش بگذارند. بنوعی که اعلام موجودیت کنند و با انقلابی جلوه دادن خود، گذشته ی ننگین حزبی شان را از دید انظار عمومی به بوته ی فراموشی بسپارند. نکته ای کلیدی و‌اساسی که باید بر ان تاکید بورزیم این است،که در چنین شرایط حساس که این نظام ضد بشری روزهای پایانی عمرش را سپری میکند،ضرورت ایجاد و‌شکل گیری یک‌ قطب قدرتمند چپ  به عنوان یک ضرورت سیاسی-اجتماعی بیشتر از هر برهه زمانی دیگر ملزوم و‌حیاتی است. شکی نیست که این اقدام به نفع ‌قطب چپ و‌اینده ی طبقه کارگر در سطح ایران و همچنین در کردستان خواهد بود و باعث ایجاد ارتباط تنگاتنگ بین سازمان ها،احزاب،فعالین کارگری،فعالین دانشجویی رادیکال و ‌سایر جنبش های مترقی خواهد شد. در این بستر است که سازمان های ناسیونالیست و‌احزابی که در چپ و‌ راست جامعه گرفتارند پیش دستی خواهند کرد،به امید اینکه شاید از این طریق به اعتباری در فردای جامعه ی سیاسی ایران و‌ کردستان دست یابند. برای نمونه میتوان به فراخوان سازمان زحمتکشان کردستان ایران اشاره کرد که نمونه ای برای اثبات این ادعاست. در این فراخوان شاهد هستیم که بر ضرورت و‌تقویت یک‌جریان چپ تاکید میورزد و سایر احزاب را دعوت به همکاری میکند. سوالی که در مقابل هر فعال سیاسی اگاه که حتی الفبای سیاست را اموخته باشد مطرح میشود این است، که ایا این جریان ربطی به فلسفه و‌جنبش چپ دارد یا نه. با مطالعه حتی سطحی به گذشته ی این جریان بخوبی به این امر پی میبریم که این سازمان هیچ‌ تفاوت سیاسی با جریانات ناسیونالیست منجمله حزب دمکرات با هر دو جناح،سازمان زحمتکشان شاخه ی عبداله مهتدی و این قبیل جریانات ندارد. پس با چه معیار و بر اساس کدام پایه ی تئوریک سیاسی این سازمان را میتوان در قالب یک سازمان چپ گنجاند و یا تعریف کرد. تفاوت سازمان زحمتکشان با دیگر جریانات نامبرده شده را حتی نمیتوان با میکروسکوب سیاسی مشاهده کرد.  از طرف دیگر در این مدت شاهد این حد از گستاخی و‌پر رویی در نزد عبداله مهتدی بوده ایم  که از قاسملو‌ و تئوری سوسیال دموکراتیسمی که از ان سخن بر زبان میاورد به عنوان بهترین الگو‌ و ‌الترناتیو سیاسی در جامعه ی ایران و کردستان یاد میکند. برای پی بردن به این روسپی و دلال سیاسی لازم است به مصاحبه اش در تلویزیون حزبی اش گوش داده شود تا به ماهیت این قبیل جریانات پی برد. هر چند که از جانب سازمان زحمتکشان عمر ایلخانی زاده به این شدت و‌ حدت عبداله مهتدی شاهد این چنین موضع گیری هایی نبوده ایم،ولی شکی نیست که این دو سازمان در واقعیت از یک خط و‌مشی سیاسی برخوردارند و انچه باعث و‌مسبب این شده است که این دو جریان دارای دو‌اسم سازمانی متفاوت از هم باشند،صرفا رقابت بر سر قدرت و‌کرسی بوده است. بر هر کسی همچون روز عیان است که جدایی و انشعاب این دو سازمان کوچکترین ربطی به جنبش داخلی کردستان ایران و‌تحولاتی که شکل گرفته بوده را  نداشته و نخواهد داشت. در وهله ی اول وظیفه ی تمام انسان های شریف،مبارز،فعالین چپ و‌ کمونیست،شخصیت های منفرد انقلابی در داخل و خارج کشور این است که ماهیت این قبیل جریانات را به معنای دقیق کلمه افشا کنند و ‌اجازه ندهند که این احزاب ، بار دیگر از تحولات و تغییراتی که در اینده ی سیاسی ایران و‌کردستان که در شرف وقوع است در راستای اهدافشان بهره برداری سیاسی بکنند. شکی در این مساله نیست که اعلام چنین فراخوانی صرفا در راستای کسب و‌ ابروی سیاسی  از دست رفته برای این سازمان و احزاب برادرش میباشد. سازمان زحمتکشان در طول بیست سال گذشته به بن بست سیاسی رسیده است و‌ الترناتیوی جز قدرت امریکا و ‌بر طبل خالی کوبیدن این دولت جنایتکار سراغ ندارد. نباید اجازه بدهیم که چنین سازمان هایی در این شرایط تحت لوای چپ و رادیکال تلقی دادنشان به اعتباری سیاسی دست پیدا کنند. نباید اجازه داد که جریانات ناسیونالیست “ناسیونالیست چپ و راست” بهره برداری سیاسی-اجتماعی خودشان را از این شرایط ببرند و بار دیگر در بین توده ها و ‌منجمله طبقه ی کارگر و‌ فرودستان جامعه به نان و سفره ی سیاسی  برسند. باید گفت که خود سازمان های ناسیونالیست کردی هیچ گونه مخالفتی با کلیه ی نظام جمهورى جنایتکار اسلامی ایران ندارند و این هدف گیری سیاسی را بارها و بارها رسماً اعلام کرده اند. اخرین نمونه اش را میتوان در اظهارات خالد عزیزی دبیر کل سابق حزب دمکرات کردستان که خود یکی از مجروحین بود مشاهده کرد. خالد عزیزی در مصاحبه با تلویزیون رووداو که وابسته به عشیره ای بارزانی و‌دستگاه میت ترکیه میباشد اعلام کرد، که دست بردن به اسلحه و ‌جنگ هرگز نمیتواند راهکار اصولی و‌ اساسی باشد و‌ انچه ثمره ای جنگ‌ خواهد بود،به قول خودش تداوم جنگ و‌کشتار است.

نقدی کوتاه بر شرایط فراخوان

همانطور که در بالا بدان اشاره کردم مخالفت و نفرت مردم از این نظام ریشه در عمر این نظام است. در این چند سال اخیر نیز این میزان از تنفر و‌ بیزاری از رژیم به حد اعلی رسیده است،طوریکه شرایط انقلابی در کردستان به مثابه ی انبار باروتی میماند که با کوچکترین جرقه منفجر خواهد شد. در همین چند روز اخیر مردم به هر بهانه ای که شده در اکثر شهرهای ایران منجمله مریوان،کرج،تهران،اذریایجان،مشهد و غیره به خیابان ها سرازیر شده و نه گفتن خود را مستقیم و‌یا غیر مستقیم ابراز داشته اند. اخرین نمونه اش را میتوان در کمپین ازادی رامین حسین پناهی،رویداد تلخ و‌دلخراش جانباختن چند فعال محیط زیست”شریف-باجور و‌رفقایش” در مریوان،سنندج و‌چند شهر دیگر  مشاهده کرد. بعد از مرگ این افراد شریف، مردم با بدست گرفتن پلاکاردهای قرمز و‌شعارهای رادیکال به رژیم چراغ انقلاب را نشان دادند و اعلام کردند که به پایان تاریخ ننگین نظام نزدیک شده ایم و در اینده ای نه چندان دور ماهیت این نظام برای همیشه از شر مردم ایران و‌ کردستان ریشه کن خواهد شد. حال باید پرسید با توجه به این میزان از حدت و شدت و بیزاری مردم کردستان و ایران چرا اقدام به فراخوانی بدهیم که مردم در خانه های خود لانه کنند. تنها متود و به بیان دقیق تر منطقی که موجب تفهیم این نظام هار میشود دست بردن به اسلحه و اقدام خونین انقلابی در چنین شرایطی است. به قول یکی از دوستان چرا “ اعتصاب خاموش”؟ زیرا جمهوری اسلامی تنها با این ابزار و‌روش اعلام موجودیت میکند. این رژیم به درازای چهل سال عمر ننگین و‌فلاکت بارش کوچکترین صدای حق طلبانه ای را نه تنها به رسمیت نشناخته،بلکه به فجیع ترین شیوه ان را سرکوب کرده است و همواره نشان داده که دشمن قسم خورده ای هرگونه ازادی است. ماشین کشتار رژیم جنایتکار اسلامی روز به روز فعال تر میشود و با هارترین شیوه مردم مبارز را به خاک ‌و‌خون میکشاند. انچه مردم کردستان از خود به نمایش گذاشتند بار دیگر ثابت کرد که مردم با کلیت نظام و‌اساس این نظام مشکل دارند،ولی این تمام ماجرا نیست. در چنین شرایطی بایستی با به خیابان امدن و دست به اسلحه بردن با این رژیم وارد کارزار شد. این تنها متودی است که قادر خواهد بود برای همیشه شر این رژیم را از سر جامعه ی ایران و‌کردستان خلاص کند و برای یک‌ لحظه هم که شده مردم شاهد فضای باز سیاسی در جامعه شوند. در واقع میتوان گفت که علیرغم تمام جوانب مثبت این اعتصاب عمومی و‌دستاوردهای ان،از طرف دیگر میتواند به نوعی تخم بی اعتمادی و سرخوردگی را در بین مردم بکارد. زیرا این نوع اعتصابات موضوع  مجهولی برای جامعه ی ایران و‌کردستان نیست . جامعه ی کردستان برای چندین بار متوالی است که این تجربه را در بوته ای ازمایش قرار داده است. از اعتصاب های  عمومی سال ۱۳۸۴ بعد از ماجرای به قتل رساندن شوانه سید قادری و اعتصاب عمومی ۱۳۸۹  بعد از اعدام پنج تن از فعالین سیاسی که در بالا بدان اشاره کردم میتوان به عنوان نمونه یاد برد. بعد از هر یک از این اعتصابات مشاهده کرده ایم که رژیم نه تنها یک ذره از منافع و جنایات خود عقب نشینی نکرد، بلکه با تعرض هر چه بیشتر به سرکوب های خونین و ضد بشری اش ادامه داد. طوریکه رژیم هر دفعه هارتر از گذشته در راستای سرکوب مخالفینش گام برداشت. تنها راه خلاص و رهایی از چنگال جمهوری اسلامی دست بردن به اسلحه در سطح عمومی و‌ یک انقلاب قهر امیز و‌ خونین است.هر اقدام‌ دیگری تنها موجب این امر خواهد شد که بار دیگر شمشیر کشتار نظام برنده تر شود.

ناسیونالیسم چپ کردستانی که کومله ی علیزاده نقش این خط را بر عهده گرفته است ،در طول چهار دهه نتوانتسه در بین طبقه ی کارگر نفوذ کند و تاثیر بسزایی در تقویت رادیکالیزم این طبقه و‌ جنبش بر حق داشته باشد. این حزب هر دفعه بجای شعارهای رادیکال و انقلابی و دعوت جامعه به یک نبرد خونین با نظام جمهوری اسلامی، به متودی جز فراخوان عمومی دست نمیبرد.  به نظر من این اعتصاب در چنین برهه ای با توجه به تمام نکات مثبتی که بهش اشاره کرم به مثابه یک عزای عمومی شبیه است تا یک‌ مبارزه رادیکال سیاسی. در این بین احزاب چپ و‌کمونیست بایستی از این رویدادهای گذشته درس عبرت بگیرند و‌این تجارب را در راستای به گور سپاردن جسد این نظام  ننگین بکار بگیرند. در چنین راستاست که طبقه ی کارگر باید با تمام اراده و قوت انقلابی که در ذاتش نهفته است با پشتیبانی تمام ازادیخواهان،انقلابیون،زنان مبارز و سایر جنبش های مترقی شکل گرفته در جامعه بپا خیزند و‌ مهری بر پایان کارنامه ی سیاه و‌ پر از جنایت این نظام بکوبند.

زنده باد کمونیزم

زنده باد انقلاب

ژوبین خضری۲۰۱۸٫۰۹٫۱۳