٨ مارس و آلترناتیو رهایی بخش

ادریس دژبند

برخلاف تصورات واهی بر اینکه زنان در طول جامعه بشری همواره زیردست مردان بوده اند باید به این نکته اشاره کرد که نه تنها این خیال اندیشه ی باطلی می باشد بله ستم به زن از زمانی شروع می شود که جامعه به طبقات تقسیم شده است همان طور که انگلس در کتاب ارزشمند خود "دولت" می نویسد:

 اولین طبقاتی متقارن است با ستم جنس مذکر به مونث. در طول جامعه ی طبقاتی ستم به زن براساس منافع طبقه ی حاکم تغییر پیدا می کند. در نظام سرمایه داری طبقه ی حاکم با فرستادن زن به پستوی خانه در سرد این برآمد که زن با نقش باز تولید کردن نیروی کار همسر خویش، و ایجاد ارتش ذخیره ی صنعتی به منافع سرمایه در ایجاد ارزش افزوده نقش آفرینی کند. در اینجاست که زن باز هم همچون جوامع طبقاتی ما قبل سرمایه داری جنس دوم شده وسرمایه دار از این امر استفاده کرده تا باکار یکسان زن و مرد در کارخانه به زن دستمزد کمتری بدهد، چون جنس دوم است. زن نه تنها درجامعه ی سرمایه داری اسیر وتحت ستم نظام موجود می شود بلکه نظام سرمایه داری با ترویج فرهنگ مردسالاری (برای بهبود کسب ارزش افزوده ی خویش) زن را در خانه نیز تحت ستم قرار می دهد. در کشورهایی که مذهب در آنها نقش بسزایی دارد زن نه تنها از روابط تولیدی-اقتصادی حاکم رنج می برد بلکه مذهب نیز خود عاملی در تشدید این ستم تلقی می شود. مذهبی که خود در باز تولید و ترویج هر چه بیشتر نظام مردسالاری نقش ایفا می کند.

اما سوال مورد بحثی برانگیز در اینجاست که ستم بر زن تحت چه نوع مبارزه ای و با کدام آلترناتیو از بین خواهد رفت. جنبش های فمینستی اعم از بورژوا لیبرال که ستم بر زن را فقط بامبارزه علیه مردان می دانند سعی برآن می کنند تا با برابر دانستن زن در قوانین نظام بورژوایی و گرفتن حقوق اجتماعی هم سطح مردان خود را نظام سرمایه داری به شکل دیگر خود را باز تولید می کند. فی المثل در جوامع اروپایی زن با گرفتن آزادی هایی که مهر لیبرالیسم فرهنگی برآن خورده است نه تنها از کالایی بودن رها نشده اند بلکه این کالایی شدن هر روز پررنگ تر شده. صنعتی روسپی گری-فحشا-آزار واذیتی جنسی- قتل در بودن از عوامل این کالایی شدن می باشد. به طور کلی زن در جامعه اروپایی چیزی نیست جزء یک برچسب تبلیغاتی برای فروش کالاهای سرمایه داری و… .

اما جنبش های مارکسیستی ستم بر زن را نه تنها توسط مردان نمی دانند بلکه رفع آن را در گرو لغو مالکیت خصوصی و برچیده شدن کلیت نظام سرمایه داری می دانند از آنروست که بد خود زنان نیز می گویند که برای رهایی خود باید با جنبش های کارگری متعد شوید و زنان را نیز به این آگاه می کنند که در خود جنبش های زنان نیز یک تقسیم بندی طبقاتی صورت گرفته است که زن طبقه ی کارگر و تنها زنانی هستند که در اتحاد و استراتژیک با طبقه ی کارگر می توانند ستم بر جامعه ی زنان را نابود کنند.

به یک جمله کلارازتکین اشاره میکنم که می گوید:(زنان با اعتراضهای خود میتوانند به یک سری خواستهای خود برسند ولی تا زمانی که در گوشه خانه بمانند نمی توانند به برابری کامل از لحاظ حقوقی اجتماعی و فرهنگی و…. برسند مگر زمانی که به میدان کار آیند و در تولید نقش ایفا کنند)

در اینجا به مبارزات و معضلات زنان در ایران اشاره می کنم

زنان در جمهوری اسلامی هم چون جوامع اروپایی باز هم یک کالای جنسی در شکل وشمایل دیگری می باشند. زن در ایران به واسطه ی فرهنگ مرد سالاریی که اسلام نیز در تقویت و تشدید آن یاری می رساند هم چون کالا و برده مردان،خانواده و اقوام نزدیک خویش هستند زن ایرانی همچون یک کالای پلم شده در پستوی خانه می ماند و اگر روزی به هر نوعی طبق شرایط غیره شرعی اسلام هر گونه نزدیکی با آن زن  وی را از دایره مورد قبول شرع خارج می کند. آن گاه مورد هجوم فرهنگ مرد سالاری حاکم بر جامعه می شود نمونه های از قبیل خود سوزی زنان به قتل رساندن زنان به بهانه ناموس و شرف- کتک و ضرب وشتم- تحقیر و غیره… .

 قانون زن ستیز جمهوری اسلامی نیز نه تنها هیچ گونه امنیت جانی و حقوقی را برای این زنان تامین نمی کند بلکه به واسطیه فرهنگ رایج از این عوامل حمایت کرده و این خود در روابط حقوقی جمهوری اسلامی تولید وباز تولید می شود

جمهوری اسلامی یک حکومت آپارتاید جنسی به معنای واقعی وعملی است اما نفس وجود مناسباتی که بر اساس بی حقوقی زنان در ایران است نتوانسته که جنبش برابری طلب را به عقب نشینی و سکوت  وادارد .

زنان هرجا که توانسته اند تلاش نموده اند که این موقعیت و اوضاع را تغیر دهند و توازن قوا را به نفع خود عوض کنند جنگ و جدال هر روزه زنان در ایران بر سر حجاب اجباری نشان یک مقاومت و مبارزه وسیع علیه یکی از ارگانهای اصلی جمهوری اسلامی بوده و هست .

اما مبارزه زنان در این حد باقی نمانده است امروزه خواست برابری زنان یک خواست عمومی و یکی از نمونهای اصلی علیه کلیت نظام جمهوری اسلامی است .

جنبشی که حدود چند سال پیش با شکل متشکل و آگاه تری در  ۸مارس در اجتماعات و گروهای مختلف با خواست برابری وستم بر زن موقوف پا به عرصه عمل نهاد نشان از رشد والایی از درجه آگاهی و پیشروی جنبش برابری طلب در ایران بوده است.

فعالین جنبش زنان در ایران هر روزه خواسته های بیشترو بسیار متنوعی را در مقابل خود قرار میدهند این خواسته هارا می توان از زوایای مختلف دید و برسی کرد اما آنچه مورد اهمیت این دوره میباشد این است که هرچه جامعه روبه جلو می رود این خواسته ها روشن و شفافتر می شود . .

به بحثی درمورد کمپین یک میلیون امضاء  م
ی پردازم

 در ایران پیگیری مطالبات و خواسته های حداقلی زنان در برابر قانون و در برابر حکومت زن ستیز جمهوری اسلامی در حول آلترناتیو اصلاح طلبی ای رهبری می شود، که نه تنها ستم بر زنان را کاهش نداده بلکه مطلالبات حداقلی آنان را نیز بدست نخواهد آورد. کمپین یک میلیون امضاء که یک از آن آلترناتیوهای حاکم بر جنبش زنان است با مطالباتی که نه تنها نظام مرد سالاری و قوانین اسلامی حاکم مورد نقد وحمله قرار نمی دهند. بکله با مهر تآیید بر آن، خواستار با زتولید ستم بر زن به نحوء دیگری می باشد.

زنان در ایران باید خود را به جنبش دموکراتیک ورادیکال همچون کارگران و دانشجویان پیوند زده و جنبش های کارگری نیز موظفند این مطالبات را رهبری کرده و آن را در پلاتفرم های خود قرار دهند. لغو سنگسار، لغو اعدام به دلیل دفاع در برابر  خشتونت های جنسی و صیغه که خود عاملی در ترویج فحشاء و روسپی گری است، لغو حجاب اجباری، دستمزد برابر زن ومرد برای کار یکسان، استقلال مالی زن در خانواده و لغو ازدواج اجباری، مطالبات حداقلی است که این زنان و جنبش های کارگری و دانشجویی باید به عنوان دست آورد برای نابودی جمهوری اسلامی مطرح کند تا بتواند زنان را در جامعه ی ایران تحت رادیکالیسیم پرولتری رهبری نماید

 ۸مارس روز قودرتمند زنان و مردان آزادی خواهیست که برای جامعه انسانی و به دور از هرگونه ستم و نابرابری مبارزه و تلاش می کنند.

 ن: ادریس دژبند 

 

زنده باد ۸مارس

زنده باد همبستگی طبقاتی بین جنبشهای اجتماعی

زنده باد سوسیالسیم