یادداشتهای سیاسی .. در باره مصاحبه رادیو کانادا با حسن شمسی و رضا شالگونی

در باره یادداشتهای سیاسی

این یادداشتها تلاش و کوششی است برای اظهار نظر و بیان خود بطور کلی در عرصه های مختلف سیاسی، نظری و فرهنگی  و دخالت در مسائلی که حداقل به نظر من مهم هستند.

از یکسو اوضاع سیاسی و مبارزه طبقاتی در ایران در یک حالت ملتهب و متحول قرار داردکه امر دخالتگری را بیش از پیش در مقابل هر کمونیست آزادیخواهی قرار می دهد و از سوی دیگر کار و مشغولیت های روزانه مرا با محضوریت جدی در رابطه با وقت وزمان قرار می دهد. نمیتوان به دلیل بی وقتی،نسبت به مسائل مهم بی تفاوت بود. به همین دلیل این هم یک راه حلی است که تا اندازه ای بتواند امر دخالتگری و اظهار نظر مرا  در زمینه های متفاوت تامین کند.

همچنانکه صراحت در بیان و دربحث به یک عادت ارزشمند در من تبدیل شده است، در این یادداشتهای سیاسی هم همین روند صراحت و با چالش کشیدنها را ادامه میدهم. زیرا مصالح و منافع جنبش سوسیالیستی در ایران آنرا ایجاب میکند.

امیدوارم که این یادداشتهای سیاسی با برخورد فعالانه و منتقد رفقا و علاقه مندان سیاسی و کارگری مواجه شود.

در این شماره یادداشتهای سیاسی اشاراتی دارم به ۱) مصاحبه رادیو پیام کانادا  با رفقا حسن شمسی و رضا شالگونی،

  ۲)  تجلیل از کومه له بمناسبت از سالگرد تشکیل حزب

(۱)

در باره مصاحبه رادیو کانادا

با رفقا حسن شمسی از حزب کمونیست ایران و رضا شالگونی از سازمان انقلابی کارگران ایران راه کارگر

این مصاحبه در سایت حزب کمونیست ایران موجود است و علاقه مندان میتوانند به آن مراجعه کنند. در این مصاحبه ها رفقا روی موضوعات اوضاع سیاسی، بحرانهای دامنگیر رزیم جمهوری اسلامی و وضعیت احزاب چپ و کمونیست در جامعه ایران بحث میکنند و  هر کدام از رفقا شمسی و شالگونی؛ نظرات خود پیرامون سوالات رفیق مصاحبه کننده را توضیح می دهند.

آنچه من دراینجا میخواهم روی آن اظهار نظر کنم سوالات  رفیق شالگونی  از رفیق شمسی در مورد مجلس موسسان و دمکراسی شورایی است، که من با پاسخ رفیق حسن شمسی در این موارد موافق نیستم.

در باره مجلس موسسان

شالگونی  نظر کاک حسن شمسی در مورد مجلس موسسان را می پرسد. رفیق حسن شمسی در پاسخ میگوید که «ما با مجلس موسسان موافق نیستیم و آنرا بورژوائی میدانیم و آن حق تعیین سرنوشت را برسمیت نمی شناسد..” ( نقل به معنی).

بحث من در نقد این چند جمله  یا مواضع رفیق حسن شمسی در مورد مجلس موسسان است.

ما، یا رفقای رهبری حزب در مناسبتهای مختلف از رهبری طبقه کارگر در جامعه و اینکه طبقات و اقشار دیگر اجتماعی پیرو و تحت هدایت طبقه کارگر باشند، به این تفسیر که طبقه کارگر رهبر و هدایت کننده سایر طبقات اجتماعی باشد، به کررات  سخن گفته اند.

خوب اولین سوال اینست که طبقه کارگر چگونه و با چه مکانیسمی میتواند نفش رهبر و هدایت کننده را در رابطه با سایر اقشار اجتماعی ایفا کند؟ طبقه کارگر نقش رهبری و هدایت کننده خود را از طریق زور و سرکوب سایر اقشار اجتماعی ایفاء می کند؟ برای رهبری کردن اقشار دیگر آیا “قهر” بکار برده  می شود؟ یا اینکه این رهبری و هدایت کردن اقشار دیگر  مکانیسمی دارد؟ آن مکانیسم چیست؟

من منکر کاربرد “قهر” در  انقلاب و شرایط های ویژه نیستم.  جاهای معینی شاید لازم باشد که طبقه کارگر هم برای حفظ خود و برای دفاع از خود در آینده انقلاب خود را مسلح کرده و از خود، از انقلاب و آنچه بدست آورده مسلحانه دفاع کند. اما این حق دفاع از خود و از دستاورها، با مکانیسم رهبری در شرایط عادی، فرق می کند. اگر در اولی استفاده از سلاح برای دفاع از خود میتواند مشروع و قابل توضیح باشد، در دومی، یعنی رهبری کردن اقشار دیگر، استفاده از “قهر” هیچ توجیه قانع کننده ای ندارد.

اینجاست که بحث مکانیسمها و شیوه های رهبری کردن پیش می آید.  مهمترین مکانیسم و شیوه رهبری کردن طبقه کارگر در جامعه از طریق وضع قوانینی است که خود در نوشتن آن دست داشته باشد. طبقه کارگر نمی آید و رهبری بودن خود را جار بزند: “آهای اهالی خرده بورژوا، شما تحت رهبری من هستید و بنا به رسالت تاریخی رهایی جامعه من رهبری میکنم….” .

من فکر میکنم که خیلی از رفقای کمونیست ایرانی و خیلی از رفقای در رهبری حزب کمونیست ایران هم چنین مکانیکی و سیاه سفیدی می اندیشند و تصوری علمی، زمینی و عینی از شیوه رهبری کردن سوسیالیستی ندارند. والا چرا رفیق حسن شمسی می بایست با برگزاری مجلس موسسان مخالفت کند؟

مجلس موسسان، مثل پارلمان و یا شورا نیست که ادامه دار باشد. مجلس موسسان برای تدوین قوانین جدید و اصلاح قوانین مهمی که به تغییر احتیاج داشته باشند، تشکیل می شود. وقتی قوانین جدید نوشته شدند، مجلس موسسان هم رسالتش به پایان می رسد.

چه  کسانی قوانینی مجلس موسسان را  می نویسند؟  کسانی که از سوی مردم برای انتخاب می شوند. وقتی بحث انتخابات هست، بحث احزاب سیاسی  و تشکلهای کارگری و توده ای هم پیش می آیند. وقتی بحث احزاب سیاسی و تشکلها پیش آمد، به مسئله نفوذ اجتماعی این احزاب و تشکلها می رسیم که تا چه اندازه است؟

اینجا هم بحث مبارزه طبقاتی، نفوذ اجتماعی و قدرت کلام هر حزب و جریانی مهم است. آنچه ما در روسیه با آن مواجه بودیم. چرا بلشویکها اول موافق تاسیس مجلس موسسان بودند؟ و چرا بعدا لغو شد؟

آیا اگر جناح راست حزب دهقانان در اقلیت می بود، و بلشویکها اکثریت قاطع را می داشتند، باز هم مجلس موسسان لغو می شد؟  نگاه به تاریخ روسیه و اکثریت بودن و نبودن نیروهای اجتماعی مختلف، چیزهای زیادی به ما می گوید. از جمله اینکه بایست از لحاظ اجتماعی به معنای واقعی کلمه (درصد اراء) و نه نیابتی، بایست بزرگ بود.

وقتی نمایندگان کارگران و توده های زحمتکش اکثریت را داشته باشند که برای مجلس موسسان انتخاب شوند به اضافه احزاب چپ و کمونیست و رادیکال، به مجلس موسسان راه یابند؛ آنموقع آنان کدام قوانین را نوشته و به تصویب می رسانند؟؟

این سوال بزرگی است.

پاسخ من اینست که مجلس موسسان میتواند قوانین عام و کلی را بنویسد تا اجرای آن برای کل جامعه با هر قشر و لایه ای لازم الاجرا باشد. برای مثال: قوانینی که در مجلس موسسان تصویب می شود، ازادی بیان، آزادی مذهب و لامذهبی، آزادی تشکل و فعالیت سیاسی، جدایی دین از دولت، برابری زن  و مرد، و غیره و تمام خواستها و مطالباتی که در بخش حداقل برنامه  احزاب کمونیستی نوشته شده اند.

طبقه کارگر ایران از وچود ازادیهای سیاسی و سایر حقوق دمکراتیک بیش از همه اقشار دیگر اجتماعی جامعه نفع می برد. مجلس موسسانی که تصویب کننده چنین قوانینی باشد، منطقا بایست از سوی کمونیستها مورد استقبال قرار گیرد، آنهم در ایران. ایرانی که تاریخش با استبداد و دیکتاتوری تنیده شده است و مردم و کارگران تجربه فضای باز سیاسی و حقوقق دمکراتیک و … را ندارند.

و از این طریق یعنی بوسیله تدوین قوانین عمومی برای کل جامعه در عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که طبقه کارگر خرده بورژوازی و  سایر اقشار اجتماعی را رهبری میکند. در قوانین نوشته شده است که همه انسانهای سالم و آماده به کار بایست برای خدمت به جامعه کار کنند، حقوق همه به اندازه حقوق یک کارگر ماهر خواهد بود. یعنی همان نکاتی که در فرهنگ کمونیستها آشناست. در دنیای کارگران آگاه، تقسیم کار وجود دارد و نه رهبری فقهی. این تقسیم کار هم ادواری است  و نه مادام المعمر. هدایت جامعه از سوی طبقه کارگر آگاه ( بنا به تئوری، تجارب، تاریخ و منطق) جمعی است و نه فردی. به این معنا که تشکلهای کارگری و توده ای در محل کار و زیست و مدارس هستند که تعیین میکنند که جامعه چه چیزهای احتیاج دارد و ندارد. …

 پس مکانیسم رهبری طبقه کارگر در جامعه از طریق وضع قوانین و از راه تشکلهاست. این رویکرد، راه برخوردهای مذهبی و ایدئولوژیک، برخوردهای نیابتی و فردی و سلیقه ای  را میگیرد.

تشکیل مجلس موسسان با تشکیل شوراهای کارگران و زحمتکشان در تناقض نیست و شوراهای توده ای و کارگری می توانند خود پیش قدم و برگزار کننده مجلس موسسان باشند و مهمترین خواستها و مطالبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را که به حال تمام افراد جامعه مفید و ضروری است را در این مجلس به تصویب برسانند.

من امیدوارم که در این زمینه ها بیشتر با هم به بحث و گفتگو بپردازیم و رفیق حسن شمسی از این امکان برخوردار شود که نظراتش را بیشتر توضیح دهد. چون قضاوت بر اساس دو جمله هم که رفیق شمسی گفتند نمیتواند درست باشد.

من از رفیق حسن شمسی یا هر کدام از رفقای کمیته اجرایی حزب تقاضا دارم که مقداری بیشتر ، این موضوع مجلس موسسان را توضیح دهند. اهمیت مسئله اینست که نگرشها و متدها و روش برخوردهای ما در زمینه های  مختلف  روشن تر شده و  تفاوتها و تشابهات سیاسی درون حزبی شفافتر می شوند.

در باره دمکراسی شورایی

در آخر این دیدار رادیویی شالگونی در مورد دمکراسی شورایی نظر رفیق حسن شمسی را می پرسند، اما اتمام وقت مصاحبه و توضیحات رفیق شالگونی این مجال و فرصت را برای رفیق حسن شمسی بوجود نمی آورد که توضیح خودش در زمینه دمکراسی شورایی را ارائه دهد.

اما من تمایل دارم قبل از اشاره به بحث دمکراسی شورایی، به سوال و لحن بیان رفیق شالگونی اعتراض کنم که ایشان از کجا این سوال “نظر شما در مورد دمکراسی شورایی چیست؟” را آوردند؟ آیا این سوالاتی که در آن مصاحبه طرح شدند، در جلساتی که احزاب چپ و کمونیست برای مسئله “اتحاد پایدار قطب چپ” برگزار میکنند هم مطرح شده بوده است؟

اصولا سالها بحث و پلمیک حول چه مسائلی بودهاست؟ که به این شکل در آن مصاحبه بروز میکند؟  که هنوز هم رفقا در اول راهند؟

بااین حال،

در پاسخ به رفیق شالگونی که خیلی علاقمند به شنیدن نظر در مورد دمکراسی شورایی بود.

بنظر من در زمینه دمکراسی شورایی بایست ایشان از رفقای سازمان فدائیان اقلیت می پرسید تا آنها در مورد دمکراسی شورایی توضیح دهند. چون اشتباه نکنم این رفقای فدائیان اقلیت هستند که در این زمینه بحث و توضیح دارند و من تاکنون توضیحی در مورد دمکراسی شورایی در حزب ندیده ام و یا نداشته ایم. چرا شالگونی نظر حسن شمسی را در باره دمکراسی شورایی می پرسد؟ من متوجه منظور ایشان نشدم.

 

 

تفاوت بین حکومت شورایی با دمکراسی شورایی

بنظر من بین حکومت شورایی و دمکراسی شورایی تفاوت هست و ایندو یکی نیستند.

حکومت شورایی حکومتی است مبنی بر  اداره جامعه از طریق شوراها . این نوع حکومت جمعی است و اساس آن را تشکلها می سازد. تشکلهای کارگری و توده ای. تشکلهای محل کار و زیست. حال این نوع حکومت داری و ریز کردن شکل و محتوای آن در زمینه های مختلف احتیاج به کار کارشناسی دارد که در وقت خودش بایست انجام بگیرد. اما تجارب  تاریخی تا آن حد هستند که بتوان از آنها برای آینده مورداستفاده قرار داد. کمون پاریس، حکومت شوراها در شوروی، شوراهای شهرها و روستاهای کردستان بعد از انقلاب ۱۳۵۷، نوع حکومت خود مدیریتی کانتونهای کردستان سوریه، جزو آن تجاربی هستند که ما میتوانیم برای آینده مورد استفاده قرار دهیم.

اما کلمه دمکراسی شورایی میتواند به یک  لحاظ گمراه کننده باشد. در اشکال مختلف دمکراسی ها: دمکراسی مستقیم، دمکراسی نمایندگی یا رپریسنتاتیو، و دمکراسی مشارکتی، اشکال مختلف دمکراسی هستندکه دمکراسی شورایی  میتواند با دمکراسی مستقیم تداعی شود. اما مشکل دمکراسی مستقیم اینست که تنها در جوامع کوچک با تعداد جمعیت کم امکان عملی شدن دارد. دمکراسی مستقیم یعنی شرکت و دخالت مستقیم همه ی شهروندان آن جامعه برای تصویب قوانین. به همین دلیل شانس دمکراسی مستقیم تنها در مکانی که جمعیتش کم باشد، بیشتر است. برای شهری که حتی ۱۰ هزار نفر هم جمعیت داشته باشد، اعمال دمکراسی مستقیم امر دشواری است. به همین دلیل حتی در حکومت شورایی هم نمی توان به دمکراسی مستقیم اتکا داشت چون عملی نیست. در حکومت شورایی،شهروندان نمایندگان خود را انتخاب میکنند. و همین انتخاب نمایندگان به معنای دمکراسی رپریسنتاتیو (representativ demokrati) است و نه دمکراسی مستقیم. (direkte demokrati)

پس اگر منظور رفیق شالگونی سفسطه بازی و مچگیرانه نیست، بایست مستقیما به محتوا و مضمون بپردازد و نظرش را بیان کند. آنموقع ما هم برای بررسی موضوع به مطالعه و کار کارشناسی می پرداریم.

(۲)

بمناسبت سی و پنجمین سالگرد تشکیل حزب کمونیست ایران

 و تجلیلی از ستون اجتماعی حزب کومه له

سی و پنج سال پیش یعنی در شهریور سال ۱۳۶۲ حزب کمونیست  ایران در کنگره موسس، بوسیله رهبران سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران – کومه له، سازمان اتحاد مبارزان کمونیست و تعدادی دیگر از فعالین کمونیست سازمانهای دیگر  خط سه، تشکیل شد.  تشکیل حزب کمونیست ایران در آنزمان که جمهوری اسلامی بصورت فوق جنایتکارانه ای تمام سازمانها و احزاب اپوزیسیون و بویژه سازمانهای چپ و کمونیست را قلع و قمع کرد،  انقلاب را به شکست کشاند و آخرین دستاوردهای انقلاب ۱۳۵۷ را سرکوبگرانه پس گرفت، یک پیروزی بزرگ بود.

تاریخ حزب کمونیست ایران از روز تاسیس اش تا کنون فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده است. تا کنون دو انشعاب یکی در سال ۱۹۹۰ میلادی و دیگری درسال ۲۰۰۰ میلادی  در حزب کمونیست ایران روی داده است. در انشعاب اول ۱۹۹۰ حزب تا سر حد اضمحلال پیش رفت و این پایداری و استقامت  تعداد کمی از رفقا که آنزمان در حزب ماندند، حزب را سرپا نگه داشته و مانع از بین رفتنش شدند. بقول خیلی از رفقا و با استناد به اسناد بیش از ۸۰ درصد از رهبری و کادرها و اعضای حزب در سال ۱۹۹۰ از حزب جدا شدند. این ضربه بیشتر و موثرتر از ضربه  انشعاب سال ۲۰۰۰ بود.

بررسی تاریخ حزب کمونیست ایران و نقاط مثبت و ضعفهایش در پروسه این سه دهه و نیم احتیاج به یک بررسی علمی، سوسیالیستی و منصفانه دارد که بتواند به همه سوالهای مطرح در رابطه با حزب و طبقه و تاثیر حزب کمونیست در مبارزه طبقاتی در ایران در طول این سه دهه و نقش حزب کمونیست ایران در رابطه با تلاش برای فایق آمدن به ضعفها و موانعی که جنبش کارگری ایران با آن مواجه بوده بپردازد. بررسی علمی و سوسیالیستی و منصفانه تلاش کند که به این سوال پاسخ دهد که نقش حزب کمونیست ایران در جنبش کارگری و در رابطه با تلاش فعالین کارگری برا ی تشکیل تشکلهای کارگری در محل زیست و کار کارگران در ایران  و بویژه در شهرهای بزرگ مثل تهران، تبریز، اصفهان، مشهد، اهواز و آبادان و شهرهای دیگر چگونه و تا اندازه بوده است؟ اصولا حزب کمونیست ایران در محافل کارگری تا چه اندازه مطرح بوده و تا چه اندازه محافل کارگری از حزب کمونیست ایران تاثیر می پذیرند؟

اینها سوالاتی بزرگ و در سطح ماکرو یا کلان در رابطه حزب و طبقه هستند که ما بایست روزی در یک ازریابی عینی که از تاریخ بایست داشته باشیم، به چنین سوالاتی هم بپردازیم و تلاشی برای ارائه پاسخ داشته باشیم.

بگذار تمام سوالات و انتقادات از حزب کمونیست ایران مفتوح و باز بمانند. بگذار ارزیابیهای مختلف از حزب کمونیست ایران در درون حزب کمونیست وجود داشته باشد، اما یک نکته را بایست با صدای رسا فریاد زد، آنهم اینکه کومه له و رهبری و کادرهایش قبل از تشکیل حزب کمونیست ایران هم، کمونیست بودند. کومه له کمونیست بود به همین دلیل پای تشکیل حزب کمونیست ایران هم رفت. رهبری و کادرهای کومه له با تشکیل حزب کمونیست ایران و ورود اتحاد مبارزان کمونیست، کمونیست نشدند. زیرا اینها قبلا هم کمونیست بودند.

چرا ذکر این نکته فوق یعنی کمونیست بودن کومه له در مقطع تشکیل حزب در سی و پنجمین سالگرد تشکیل حزب لازم و ضروری است؟ به این دلیل که در این شرایط سیاسی حساس و متحول ایران،  که رهبری حزب کمونیست ایران مشغول کار و فعالیت در راستای تشکیل قطب چپ و کمونیست که آنهم شامل رفقای احزاب و گروههای کمونیست است می باشند،  برای بزرگ نمایی ( سه نقطه) …. این زمزمه شنیده می شود که با تشکیل حزب کمونیست و ورود مثلا رفیق منصور حکمت، کومه له کمونیست شد،عاری از حقیقت است.

درست در این وضعیت است که برای گرامیداشت سی و پنجمین سالگرد حزب کمونیست ایران، بایست از کومه له- سازمان کردستان حزب بعنوان سازمان اجتماعی حزب تجلیل کرد.  دستاوردهای تاکنونی حزب کمونیست ایران در سایه کومه له بوده است و اگر کومه له ای وجود نمیداشت، حزب کمونیست هم نمیتوانست تشکیل شود. اتحاد مبارزان کمونیست هیچوقت نمیتوانست حتی تصور تشکیل حزب کمونیست را هم به تنهایی به خود راه دهد، چون آن رفقا به تنهای از عهده این امر بزرگ بر نمی آمدند.  این کومه له بود که این موقعیت عینی و بزرگ را بوجود آورد.

حزب کمونیست ایران به معنای طبقاتی و واقعی زمانی حزب کمونیست خواهد بود که در میان توده های کارگر و زحمتکش در شهرهای خارج از کردستان در شهرهای بزرگ نفوذ و تشکیلات داشته باشد. حزب کمونیست ایران  زمانی حزب کمونیست واقعی خواهد بود که در جنبش کارگری و جنبش توده ای در سطح ایران مطرح و دارای نفوذ کلام باشد. ما نمیتوانیم در اوضاع امروزین همه ضعفها و کمبودهای و … را به حساب سرکوبگری حکومت اسلامی بگذاریم. سرکوبگری و ددمنشی جمهوری اسلامی دلیل درجه اول برای خفه کردن آزادایهای سیاسی و سرکوب و اعدام احزاب سیاسی است. اما یک حزب در مبارزه بایست فکر و نقشه برای شرایط های مختلف داشته باشد. سوال اینست که سیاستهای انطباقی حزب کمونیست ایران در شرایط اختناق در جهت اتحاد طبقه کارگر ایران چیست؟ یا چه بوده است؟

تلاش کنونی رفقای رهبری حزب برای جمع کردن احزاب و سازمانهای چپ  و کمونیست تا یک اندازه معین قابل فهم است. اگر قطب چپ حاصل اتحاد سازمانها و احزاب کمونیست اجتماعی باشند، که روابط و همکاری این احزاب و سازمانها ما به ازاء اجتماعی داشته باشد، طبعا خیلی عالی است. اما اگر سازمانهای و احزاب کمونیست موجود، هیچکدام یا اکثرا به فکر سروسامان دادن اجتماعی خود در ایران نباشند، اگر آنها برای تشکیلات سازی و گسترش قدرت و نیروی خود در جامعه ی ایران و در میان کارگران و زحمتکشان نقشه و برنامه کاری نداشته باشند، تشکیل یا تلاش برای تشکیل قطب چپ، تلاشی آمرانه و از بالای سر جنبش کارگری و توده ای، ترجمه می شود که نمیتواند به تقویت آلترناتیو سوسیالیستی در ایران و اجتماعی کردن سوسیالیسم در ایران کمک کند. این نوع آلترناتیو سازیهای رقابتی بی پایه است و درست به دلیل فاقد پایه اجتماعی بودن محکوم به شکست است.

در سی و پنجمین سالگرد حزب جا دارد با گرامیداشت همه جانباختگان راه ازادی و سوسیالیسم، رفقایی که در صفوف حزب کمونیست ایران در زندانها و در نبردهای کردستان در مبارزه مستقیم علیه جمهوری اسلامی جان باختند، گرامی داشته شوند. و از کومه له بعنوان سازمان اجتماعی که ستون اجتماعی اصلی حزب کمونیست ایران محسوب میشود که وجودش موجب وجود حزب است، تجلیل بعمل آورد.

به امید تلاش و داشتن برنامه و سیاست عملی حزب برای تشکیلات سازی در جنبش کارگری و توده ای در شهرهای ایران.