جوابی به فراخوان سازمان زحمتکشان کردستان

جوابی به فراخوان سازمان زحمتکشان کردستان

 

با توجه به شرایط سیاسی ایران و متعاقب آن کردستان در طی این چند سال اخیر و بخصوص بعد از اعتراضات مردمی در دی ماه ۱۳۹۶، ضرورت یک قطب چپ به عناوین مختلف و عینی در جامعه در بین احزاب و سازمان های چپ به موضوع بحث و جدل سیاسی تبدیل شده است. در همین راستا فراخوانی به زبان کردی در تاریخ ۲۲ آگوست ۲۰۱۸ تحت عنوان: «بانگه وازیکی پیویست» از طرف سازمان زحمتکشان کردستان به رهبری عمر ایلخانی زاده روبه بیرون انتشار یافته است. این فراخوان در ۵ بند طرح و نظرات خود را فرموله نموده و بر چند نکته تاکید کرده از جمله: تلاش برای تقویت قطب چپ در کردستان و همزمان برای این امر از زاویه دید خود جریاناتی را از جمله سازمان کردستان حزب کمونیست ایران- کومه له، سازمان زحمتکشان کردستان ایران به رهبری عبدالله مهتدی و دیگر جریانات پیشرو جامعه بر این امر مهم، خطاب قرار داده است. طرح این مسئله در رابطه با تقویت قطب چپ و همکاری مشترک احزاب، سازمان ها و فعالین منفرد چپ در کردستان به خودی خود یک امر ضروری در شرایط عینی جامعه ی ایران و کردستان است، اما سوالی که ذهن هر انسان منصف سیاسی را در این مورد به خود مشغول میکند اینست که آیا کارنامه و اعتبار سیاسی سازمان زحمتکشان کردستان در چهار چوب یک جریان چپ می گنجد یا نه؟! من به عنوان نگارنده ی این مطلب میخواهم بسیار کوتاه به این مسئله توجه ای نشان دهم. نکاتی که در این فراخوان مطرح شده است دارای تاریخی است که اگر به آنها پرداخته نشود و یا به سازمان زحمتکشان برای چندمین بار گوشزد نشود، گوی که واقعیت این فراخوان دقیق و درست است. قبل از هر چیز لازم است به مخاطبان این نوشته توضیح بدهم که از نظر من دو سازمان زحمتکشان ایران و کردستان از نظر ماهیت سیاسی- طبقاتی و استراتژیک هیچ فرق و جدایی ندارند. جدایی و انشعاب در خود سازمان زحمتکشان در سال ۲۰۰۷،  یکی به رهبری عبدالله مهتدی و دیگری به رهبری عمر ایلخانی زاده ربطی به مولف ها و سوخت و ساز سیاسی جامعه ی کردستان نداشت، بلکه تنها و تنها رقابت بر سر قدرت در پیشبرد میدان خودنمایی، در به دست گرفتن مکانیزمهای قدرت سیاسی -اقتصادی در تشکیلات بوده و هست.

در سال ۲۰۰۰ میلادی یک گرایش ناسیونالیستی با نام سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران به رهبری عبدالله مهتدی- عمر ایلخانی زاده از حزب کمونیست ایران و کومه له انشعاب نمود. در یک جمعبندی کوتاه میتوان گفت که این گرایش و انشعاب اش در یک روند تاریخی در دل تغییر و تحولات جهانی و موج جدید پروژه ی اصلاحات دهه ی ۷۰ خورشیدی در ایران بود. از نظر تاریخی تاثیر پذیری از روند تغییر و تحولات موج جهانی علیه کمونیسم و فروپاشی سرمایه داری دولتی بلوک شرق، تحت نام کمونیست و تقریبن در یک روند منطقه ای در کشور ایران بعدا ز ۹ سال از این موج جهانی، پس لرزه های پروژه ی سوپاپ اطمینان بقای حاکمیت جمهوری اسلامی با نام اصلاحات در ایران به رهبری خاتمی، نهایتن خروجیش در کردستان، گرایش ناسیونالیستی به رهبری مهتدی- ایلخانی زاده را تحت تاثیر قرار داد که با شعار بازسازی کومه له و  تشکیل جبهه ی کردستانی تحت نام سازمان زحمتکشان کردستان ایران و سیاست های نخ نما پا به عرصه ظهور نهاد. این انشعاب در واقع نگاهی تمام کمال در بطن کپی برداری از حکومت اقلیم کردستان عراق با احزاب ناسیونالیست- مذهبی بر متن سیاست های آمریکا در منطقه بود. پروپاگنده های شعار صلاح مهتدی در پشتیبانی از انشعاب مهتدی- ایلخانی زاده تحت عنوان «آشتی فرهنگی و پدیده ی دیالوگ با اصلاح طلبان» و هم زمان امید بستن به دورنمای نظم نوین جهانی و استراتژی آمریکا در راستای تکرار سناریوی حکومت اقلیم کردستان عراق در کردستان ایران، هنوز که هنوز است از اذهان عمومی مردم کردستان نه تنها پاک نشده بلکه در کارنامه ی سازمان زحمتکشان به ثبت رسیده است. این تاریخ را نمی توان اراده گرایانه به طاق نسیان و فراموشی سپرد. امروز زیاد دشوار نیست که نشان دهیم اساس و بنیاد سیاسی اجتماعی که سازمان زحمتکشان ایران و کردستان بر آن بنیاد نهاده شد در واقع با شکست کامل مواجه شده است. بحران های که در طی نزدیک به بیست سال دامن سازمان زحمتکشان را گرفته است نباید نادیده گرفته شود. سکاندال های که در جریان انشعاب در خود سازمان زحمتکشان درست بعد از ۷ سال اتفاق افتاد تمام پرنسیب های اجتماعی- انسانی را زیر سوال برد که اشاره به آن ها در حوصله این مطلب نمی گنجد.

باید در جواب به چنین فراخوانی به سازمان زحمتکشان گوشزد کرد، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران – کومه له در کنگره ی ۱۰ این سازمان یک قطعنامه ی در باره جریان انشعابی از کومه له (مهتدی- ایلخانی زاده) به تصویب رسانده است که در  بخشی از آن آمده است: «براه افتادن جنبش اصلاحات بورژوایی، سران انشعاب را به این توهم دچار کرده بود که در لابلای پروژه های آن می توانند جا و مکانی برای خود در کردستان دست و پا کنند. اما چنین حرکتی جز با تغییر آرمانها و اهداف کومه له ممکن نبود. جریان انشعابی از آنجا که نتوانست از مجراهای قانونی و تشکیلاتی، خط مشی و جهت کومه له را در این جهت تغییر دهد، به روشهای نامشروع به لحاظ سیاسی و تشکیلاتی روی آورد و چون از این راه توفیق حاصل نکردند، راه جدا شدن از کومه له را در پیش گرفتند

و در ادامه چنین آمده:

«کنگره دهم کومه له، استفاده از نام کومه له را برای معرفی جریانی که ربطی به اهداف، آرمان و سنتهای کومه له ندارد، محکوم می کند و بر این باور است که کارگران و مردم آزادیخواه کردستان همانگونه که تاکنون با پشتیبانی بی دریغ خود، این نوع نقشه ها و فرصت طلبیها را علیه کومه له با شکست مواجه ساخته اند، از این پس نیز با حمایت بی دریغ خود جنبش رادیکال و سوسیالیستی کومه له را در رسیدن به اهدافش یاری خواهند رساند.» (پایان نقل قول)

با توجه به این قطعنامه، تاریخ و کارنامه ی تقریبن بیست ساله ای که سازمان زحمتکشان در رابطه با تمام کنش های سیاسی که در درون جامعه پشت سر نهاده، آیا می تواند در جبهه یا قطب چپ جامعه قرار گیرد؟! به باور من برای آن که به فهم درست مسئله دست یابیم باید همان مسئله را در متن تحولات سیاسی و اجتماعی که در آن رشد کرده است ارزیابی کرد. عجز و ناتوانی از یک درک سیاسی، فهم دقیق و درست از آنچه کارنامه ی سازمان زحمتکشان پشت سر خود دارد، افکار عمومی، جامعه انقلابی و مردم کردستان را با یک روش اشتباه دچار شبیه سازی می کند. هنگامی که قدرت و دستگاه فکری و تحلیلی ما بتواند روابط میان واقعیت ها و کنشگری های سیاسی در دل جامعه  و اتخاذ سیاست ها را در چهار چوب رویدادها تشخیص دهد و از جمع بندی و تفسیر آن درک درستی داشته باشد، به یک روند تاریخی درست میل پیدا خواهیم کرد به این معنا اجازه نخواهد داد جریاناتی امثال سازمان زحمتکشان از آب گل آلود ماهی بگیرند و وقایع تاریخی اتفاق افتاده را اراده گرایانه حذف نمایند. با این استدلال میتوانیم ارزیابی درستی از وقایع تاریخی را به ثبت برسانیم و به یک فهم واقعی دست یابیم.

باید به سازمان زحمتکشان کردستان گوشزد کرد، چپ بودن و به عنوان یک جریان کمونیستی و پیشرو تنها با فراخوان، ادعا و یا مشروعیت گرفتن از این و آن نیست که بتوانید در چهارچوب قطب چپ قرار بگیرید، بلکه این عملکرد و سوخت و سازهای سازمانی و حزبی در اتخاذ کنش ها و عملکرد پراتیک آن است که تعیین خواهد کرد کجا ایستاده اید. امروز این تشخیص برای مردم انقلابی کردستان درکش خیلی ساده و آسان است. امروز به وضوح میتوان شکست چشم اندازهای سیاسی سازمان زحمتکشان از جمله: استراتژی روند اصلاحات و همگرایی با اصلاح طلبان، شعار پُر طمطراق فدرالیسم و شکست آن به یک شیوه ی عینی و عملی در حکومت اقلیم کردستان، به دوش کشیدن پرچم و پروژه ی جبهه ی کردستانی در راستای تلاشی همه جانبه با سیاست های آمریکا، ضدیت با فراخوان کومه له در راستای اعتصاب عمومی ۱۶ مرداد ۱۳۸۴، که سازمان زحمتکشان بر طبل تشکیل جبهه ی کردستانی می کوبید در حالی بود، که مردم آگاه و انقلابی کردستان با جواب دادن به این فراخوان از طرف کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، جواب دندان شکنی به سیاست های سازمان زحمتکشان دادند، سفر هیئت سازمان زحمتکشان به کشور آمریکا در واشنگتن و دیدار زیر پرچم آمریکا و امید بستن به مداخله ی و حمله ی نظامی آمریکا  به ایران و تکرار سناریو و پروژه ی آمریکا در کردستان عراق در کردستان ایران و چندین دورنما و فرضیات توهم آمیز این سازمان، در واقع موضوعیت خود را نه تنها از دست داده بلکه با شکست کامل مواجه کرده است. بحران های پی در پی و باز تعریف هویت سیاسی سازمان زحمتکشان از زاویه تشکیل یک قطب چپ در کردستان و بودن در مرکز همکاری احزاب کردستان ایران برای حل مسئله ی ملی و شعار فدرالیسم، یک نوستالژی شکست خورده با یک سیاست یک بام و دو هوا است که بیشتر به یک شوخی شبیه است. با گذشت نزدیک به بیست سال از جدایی، هنوز که هنوز است به عنوان یک نیرو که بخواهید با نام کومه له مبارزه کنید مشروعیت تشکیلاتی و سیاسی در میان مردم کردستان ندارید. این همه آسمان ریسمان کردن با شگردهای مختلف از جمله با نام همگرایی نیروی چپ در کردستان نمیتوانید به خود مشروعیت دهید و این تلاش شما در واقع عبث و بیهوده است. این نوع فرصت طلبی ها نخ نما دوران آن  و تاریخ مصرفش به سر رسیده است. سازمان زحمتکشان با هر دو بالش برای کردستان با نام کومه له، در کردستان مقبولیت اجتماعی و سیاسی در بین کارگران و توده های پیشرو، مبارز و مترقی ندارد. امروز مردم انقلابی کردستان آگاه تر از آن هستند که شعار پُر طمطراق فدرالیسم را با هر پسوند و پیشوندی به جای یک استراتژی سوسیالیستی بپذیرند

با توجه به تمام پارامترهای که در بالا به آن اشاره شد اساس فکری سازمان زحمتکشان با هر دوبال در همسویی با موج لیبرالیسم بعد از جنگ سرد در راستای سیاست های شکست خورده ی جنبش اصلاحات بورژوایی قابل تعریف است. همچنین باید خاطر نشان کرد جنبش سوسیالیستی و کارگری در کردستان یک جنبش مستقل است که استراتژی و سیاست شفاف خود را دارد و ما براین باوریم این یک نیروی قابل اتکا به عنوان یک جنبش اجتماعی توانمند، تنها آلترناتیو بر حق مردم کردستان در راستای پیشروی طبقه ی کارگر در جهت تضمین تحقق مطالبات سیاسی و اقتصادی و دمکراتیک است. بی شک دمکراتیزه شدن جامعه ی کردستان تابعی از سطح آگاهی، سازمان یابی جنبش کارگری حول استراتژی سوسیالیستی است که می تواند  برای حق تعیین سرنوشت، به ستم ملی هم پایان دهد. در واقع با پرچم فدرالیسم نمی توان  کارگران و زحمتکشان را به میدان مبارزه آورد. فدرالیسم یک پروژه ی تا مغز و استخوان بورژوازی احزاب ناسیونالیست است که نمی خواهد مسئله ملی را حل کند. حذف کردن استراتژی سوسیالیستی از جانب سازمان زحمتکشان در طول نزدیک به بیست سال در جنبش کردستان، در واقع یک پروژه و سناریو شکست خورده است که باید افشا شود.

کلام آخر

کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران از لحاظ تاریخی و عملی یک جریان چپ، رادیکال و پیشرو در کردستان بر مِتُدلوژی مبانی مارکسیستی برای برپایی شوراها و حق تعیین سرنوشت مردم کردستان مبارزه میکند و استراتژی خود را هم، در راستای قطب چپ در کردستان از زاویه منافع طبقاتی توده های زحمتکش و فرودست جامعه می بیند. باید اذعان داشت که سازمان زحمتکشان در این چهارچوب نه تنها نمی گنجد بلکه از ابتدای ظهوراش بی اما و اگر، کمونیسم و سوسیالیسم را میوه ی ممنوعه اعلام نمود است و همخوانی با استراتژی سوسیالیستی در راستای قطب چپ را ندارد.

ناصر زمانی

۶|۹\۲۰۱۸