چند نکته ای پیرامون مسئله انتخابات پارلمانی در سوید!

چند نکته ای پیرامون مسئله انتخابات پارلمانی در سوید!

مدتی است که پروپاگنده حول انتخابات مجلس و موسسات استانی و شهری در سوید گرم است. احزاب رنگاورنگ همراه با افراد منتخب شان خود را از طروق گوناگون برای رویاروی در این انتخابات آماده کرده و می کنند.

برای مهاجران تبلیغات حول و ضد SD, Sverige demokrater   که حزبی دست راستی و ضد پناهنده محسوب می شود شکل گرفته است. افراد مهاجری که از طرف حزبشان کاندید مجلس و یا نماینده استان و شهرها شده اند همه برنامه و اصلاحات خود را روی این مسئله متمرکز کرده و از این طریق میخواهند که پشتیبانی هر چه بیشتر مهاجران و پناهندگان مقیم در سوید را بطرف خود جلب کنند.

آنچه در این کارزار انتخاباتی بی رنگ و یا اصلا از طرف بیشتر احزاب شرکت کننده بدان توجه نمی شود و یا بهتر است بگویم خواستار نامبردن از آن نیستند طبقه کارگر و برنامه کم کردن فاصله میان میلیون ها انسان بنام مهاجر با جامعه سوید و ایجاد کار بیشتر برای بیکاران جوان و میانسال این جامعه است.

در این میان احزاب اپوزسیون و چپ و کمونیست و افراد و گروهای متفرق ایرانی هم سردر گم در این بازار آشفته انتخابات با انواع و اقسام نظرها، همچو “آیا شرکت کمونیست ها در چنین انتخابات بورژوازی مجاز است یانه” ، “اگر آری باید به کدام حزب شرکت کننده در انتخابات ر‌‌‌أی داد” و خیلی نظرات ضد و نقیض دیگر روبرو بوده و هستند.

این بازار آشفته فکری برای شرکت کردن یا نکردن در انتخابات پارلمانی و انتخاب نمایندگان استانی و شهری در میان احزاب و افراد چپ و کمونیست در کشوری همچو سوید که هزاران افراد مهاجر بنام چپ و کمونیست و سکولار در آن مقیم هسنتد راستی جای بسی نگرانی و تاسف است.

چرا؟ زیرا عقیده من بر آن است که افراد و احزابی که خود را کمونیست قلمداد می کنند باید قبل از هر خط و ربطی انسانی فعال و اکتیو در این جامعه و یا هر جامعه دیگری که زندگی می کنند باشند. باید خود را یکی از افراد سازنده و متحرک این جامعه به حساب بیاورند، نه اینکه خود را بیگانه و نافعال و پاسیف. انتخاباتی که هر چهار سال یک بار در این مملکت و خیلی ممالک پارلمانی دیگر صورت میگیرد راست است مسلک و خوی بورژازی است، راست است که ماهیت و کل عملکرد آن بورژواماآبانه و غیره سوسیالیستی و حتی ضد سوسیالیستی است، اما شرکت کردن ده ها هزار انسان چپ و کمونیست در آن ضروری است.

باید بگویم اکنون کل جامعه مهاجر وزنه ای بسیار سنگینی در این جوامع می باشند و کل احزاب بنام چپ و راست و لیبرال و آماتور سویدی نمی تواند آنها را در نظر نگیرند و هم اکنون همه این احزاب کاندیداتی را از میان افراد مهاجر کشورهای گوناگون همچو ایران، عراق، افغانستان و کردستان و غیره و غیره انتخاب کرده و آنرا به صحنه سیاسی در کشور سوید معرفی می کنند. زیرا میدانند که این ها دیگر وزنه ای هستند که نمی توان نادیده اشان گرفت.

اما از نظر من طرز شرکت کردن برای افراد و احزاب کمونیست و چپ ها ساکن در این کشور و یا هر کشور مشابه در چنین انتخاباتی مستلزم نکات مهمی است که باید انجام گیرد، تا از پراکندگی، دودلی و آشفته فکری سیاسی در میان افراد و هواداران این خط جلوگیری شود. هم اکنون یکی خود را کمونیست ناب میداند و برای آمینه کاکه باوه از کردستان عراق تبلیغ می کند، یکی خود را کمونیست دو آتشه معرفی می کند و یک جانبه شرکت در انتخابات را برای کمونیست ها فقط بدین خاطر که احزاب شرکت کننده سویدی همه بورژوازی و لیبرال و غیره هستند رد می کند و دیگری به میل و آرزوی خود مسیر دیگری را برای خود انتخاب می کند.

همه اینها و خیلی مسائل دیگر قبل از هر چیز از بی موضعی یا بهتر است بگویم از پاسیفیسم درون احزاب چپ و کمونیست در رابطه با جامعه سوید و غیره سرچشمه میگیرد. اگر احزاب موجود (منظور احزابی است که خود را کمونیست قلمداد می کنند است) در این جامعه فعال بودند، خود را بیگانه نمی دانستند و با کارگران و قشر پائینی این جامعه چفت بودند، در چنین شرایطی هم می توانستند به عنوان احزاب کمونیست یک دید روشن و شفافی می داشتند و حداقل بقیه افراد حزبی را هم از این همه سر در گمی در می آوردند و جلو این همه آشفته فکری را می گرفتند.

آخر خیلی بعید به نظر می رسد که از خود افراد رده بالا تا رده پائین احزاب بنام کمونیست هر یکی طبق میل و آرزوی خود یکی را انتخاب کرده و به آن رأی میدهد یا نمی دهد. باید بگویم قبل از اینکه حزبی یا احزاب سویدی ای ما را مهاجر و بیگانه خطاب کنند،  ما خود با عملکرد خود بیشتر از آنها با “گذشت سالها زندگی” در این ممالک خود را بیگانه به فرهنگ، سیاست و کلتور و وقایع و رویدادهای آنها می دانیم.

این مسئله یکی از بارزترین اشکال موجود میان احزاب و افراد بنام کمونیست است و به همین خاطر هم هست که این احزاب نمی توانند هیچگونه پیشرفت و نفوذ و پیوند سیاسی ای را در این جوامع بورژوازی که بلاخره اندکی ” آزادی بیان و نوشتن و غیره ” هم موجود است بر قرار کنند.

برای پرهیز از این سر درگمی و اغتشاش فکری در میان افراد و گروه و اعضای حزبی در چنین مواقع و شرایطی بنظرم ضروری است که حداقل احزاب چپ و کمونیستی که با هم اندکی احساس نزدیکی مباحثات سیاسی و تاکتیکی دارند از هرکدام  یک نماینده که در محتوی خود آگاهی کم و بیشی در مورد احزاب مختلف سوید و برنامه و تاکتیک و ستراتژی آنها دارند ، دو ماه قبل از چنین انتخاباتی  دور هم جمع شوند و روند و اهداف کل احزاب شرکت کننده در انتخابات را مورد بحث و بررسی قرار دهند و سرانجام در مورد رأی دادن یا ندادن، اعلامیه ای آگاه دهنده را به اطلاع کلیه اعضای حزب و افراد و گروهای که خود را در جبهه چپ و کمونیست به حساب می آورند برسانند.

اگر نظر نمایندگان این احزاب بعد از آگاهی و تحقیقات ضروری ، دال بر رأی دادن بود باید با توضیحات قانع کننده آنرا ابلاغ کرده که ما به عنوان انسان های چپ و کمونیست به کدام حزب و کاندید رأی دهیم بهتر است و میتواند اگر هم اندکی بوده به کارگران و مهاجران و جامعه سوید کمکی می کند. اگر هم نظر و تصمیم بر ندادن رأی به هیچ حزب و کاندیدی است آنرا هم با توضیح قانع کننده به اطلاع همگی برسانند تا دیگر از اینهمه آشفته فکری و رأی شخصی و فردی جلوگیری به عمل بیاید.

هم اکنون هر کس و فردی از اعضای اینهمه احزاب و افراد منفرد و گروهای مختلف چپ و کمونیست موجود در سوید و آلمان و فرانسه و بریتانیا و غیره در چنین مواقعی هر یک با سازی می رقصد و هر یک برای خود نظر مستقلی را بیان می کند و حزب و کاندید مورد علاقه خود را درست یا غلط در نظر گرفته که به آن رأی بدهد. این روش نه تنها روش و شیوه  برخورد ما کمونیست ها در چنین مواقعی نیست، بلکه باید بگویم که احزاب بورژوازی در چنین مواقع و شرایطی فرسنگها از ما کمونیست ها جلوتر و فعالتر و با برنامه تر هستند، در صورتیکه ما کمونیست ها “باید” نه تنها در چنین شرایطی بلکه در همه آن مواقع و اوضاع تاریخی که دارد برای دوره ای منافع کارگران و اکثریت مردم را رقم می زند پیشروترین و روشنترین برنامه و اتحاد را به نمایش بگذاریم که متأسفانه در هیچ مملکت و گوشه و کنار این دینای پهناور هنوز یک نمونه از آنرا نمی توان به مثال آورد.

با کل این توضیحات به نظر من شرکت کردن بطور انفرادی و رأی دادن به احزاب  و کاندید متفرقه سود و وزنه آنچنانی نخواهد داشت، اما همانطور که مختصرا از شرح آن گذشت اگر این رأی دادن یا ندادن طبق برنامه و اصول خاص کمونیست ها پیش برود دارای تاثیر و وزنه خاص خود می باشد و نظر دولت و احزاب و جامعه سویدی و غیره را بیشتر متوجه وزن و رنگ این احزاب کرده و در نتیجه هم ادغامی میان این احزاب و احزاب سویدی بوجود می آید و هم در دوره های آتی انتخاباتی و یا هر آنچه احتیاج به رأی و نظر داشته باشد دیگر این احزاب کمونیست نه تنها در حاشیه و بیرون جامعه ای که در آن زندگی می کنند قرار نمی گیرند، بلکه به مرکزی برای بحث و تبادل نظر تبدیل خواهند شد.

متاسفانه امروز در جامعه سوید حزب کمونیستی که اثرگذار باشد، شناخته شده باشد و دارای نفوذ و اعتبار سیاسی ای در میان کارگران و جامعه سوید باشد موجود نیست و الی موضع و تصمیم گیری در مورد رأی دادن یا نه دادن برای کلیه اعضاء و کادرهای احزاب و کلیه افراد و گروهای که متعلق به جبهه کمونیسم هستند کار بسیار آسان و روشنی بود که به چه حزب و کاندیدهای رأی دهند. اما در صورت عدم و موجودیت چنین حزبی و در جامعه ای که از نظر و دیدگاه کمونیست ها بورژوازی و سرمایه داریست در چنین مقطعی یعنی (شرکت کردن یا نکردن، رأی دادن یا ندادن) ابهامات و آشفته فکری های را در میان تک تک افراد چپ و کمونیست ببار می آورد که چه باید کرد؟ که حل این معظل بنظر من در گروه پراکتیک و عمل و اظهار نظر روشن و دقیق احزاب کمونیست موجود در آن کشور یا کشورهای دیگر دارد.

امیدوارم که توانسته باشم نظرات خود را در مورد این انتخابات و شرکت کردن و نکردن، رأی دادن و ندادن را تا اندازه ای روشن کرده باشم و همچنان امید است که برای انتخابات پیشاروی در آینده ، نمایندگان احزاب و سازمانهای کمونیست و چپ ایرانی بتوانند یک الی دو ماهی قبل از شروع انتخابات دور هم جمع شده و پس از بررسی دقیقی از برنامه و کارنامه و عملکرد احزاب شرکت کننده در انتخابات بلاخره موضع روشن و قاطع و قانع کننده ای را رو به بیرون ابراز دارند و از تفرقه و پراکندگی و اظهار نظرهای فردی و ناروشن و تاریک جلوگیری کنند. بنظرم اکتیو و فعال بودن در کارهای که در زندگی و سرنوشت کارگران و بیشتر افراد جامعه تاثیر گذار است ، خود یکی از وظایف مبرم و با اهمیت بیرون مرزی  و بین المللی احزاب کمونیست هم می باشد. غیر از این، مسئله شرکت و شرکت نکردن کمونیست ها در پارلمان بورژوازی خود دارای مباحثات تند و تاریخی است که قدمت آن به زمان مارکس و انگلس و لنین تا کنون میان جبهه مارکسیسم واقعی و سکولاریزم با جبهه رویزیونیست و اپورتونیست و مارکسیسم دروغین ادامه داشته و دارد.

عزت دارابی

۵ سپتامبر ٢٠١٨