سالروز تأسیس حزب کمونیست ایران و نگاه رهبران جانباخته صدیق کمانگر و جعفر شفیعی به این حزب

سالروز تأسیس حزب کمونیست ایران و نگاه رهبران جانباخته صدیق کمانگر و جعفر شفیعی به این حزب

 

پویا محمدی۱۳ / ۶ / ۱۳۹۷

 

۱۱ شهریور سالروز تأسیس حزب کمونیست ایران است. ضمن تبریک و شادباش این روز به تمامی فعالین و مبارزان صفوف حزب و نیز طبقه کارگر و جنبش کمونیستی ایران، یاد تمامی عزیزانی را که در میدانهای مختلف نبرد طبقاتی و در راه برقراری حکومت کارگری و محو هرگونه ستم و بی عدالتی جانباخته اند گرامی می داریم.

حزب کمونیست ایران در ۱۱ شهریورماه سال ۱۳۶۲ در یک کنگره مؤسس بنبانگذاری شد و رسماً موجودیت خود را اعلام کرد. دو جریان اصلی تشکیل دهنده حزب عبارت بودند از “کومه له” و “سازمان اتحاد مبارزان کمونیست”. همچنین بخشهایی از سازمانهای “پیکار در راه رهایی طبقه کارگر”، “رزمندگان آزادی طبقه کارگر”، “وحدت انقلابی”، “رزم انقلابی برای آزادی طبقه کارگر”، “چریکهای فدایی خلق ایران-آرخا” در تشکیل حزب شرکت داشتند.

حزب کمونیست، با اهداف والای برپایی انقلاب کارگری، برقراری حکومت کارگری و سوسیالیزم تشکیل شد. حزب از همان ابتدا و تا به امروز در تلاش بوده است که پایه کارگری خود را تقویت نموده، در میان جنبش مبارزاتی طبقه کارگر گسترش یافته و به سهم خود به ظرف اعتراض و مبارزه طبقاتی کارگران علیه رژیم سرمایه داری اسلامی در ایران تبدیل شود و در این راستا زمینه های تحقق اهداف والای خود را نیز فراهم آورد.

بدیهی است که در این میان مشکلات و موانع بسیاری بر سر راه مبارزه وجود داشته است. با این وجود پیشروی و دستاورهای مهمی نیز حاصل شده است. حیات سیاسی و تشکیلاتی حزب از دورانهای پرتلاطمی عبور کرده و با وجود تمامی کمبودها و ضایعات وارده بر پیکر حزب، این جریان و این تشکیلات توانسته است بر همان اهداف اولیه خود پابرجا بماند. در میان بخش متشکل جنبش چپ و کمونیستی ایران صاحب نفوذ و اعتبار ویژه ای باشد و نیز توجه طیف وسیعی از کارگران مبارز و فعالین و مبارزین انقلابی در داخل کشور را به خود جلب نماید.

در کردستان، کومه له به مثابه سازمان کردستان حزب کمونیست ایران دارای نیرو، جایگاه و نفوذ اجتماعی وسیعی است. نیروی مبارزات چپ و سوسیالیستی و توده ای مردم ستمدیده کردستان، امیدبخش مبارزان و فعالین جنبش چپ و کمونیستی در سراسر ایران است.

به مناسبت سالگرد تأسیس حزب کمونیست ایران هر ساله مراسمهایی در داخل و خارج کشور برگزار می شود که طی آن ضمن نگاهی به اوضاع سیاسی و مبارزاتی، سیاست های حزب و جهت گیریهای آن در دل این اوضاع تشریح شده و بر ضرورت تقویت صفوف حزب نیز تأکید می گردد. طی سه دهه و نیم گذشته و در جریان مراسمهای بزرگداشت حزب کمونیست، سخنرانی های متعددی از جانب بسیاری از کادرها و رهبران این حزب ایراد شده است که هر یک در جای خود دارای ارزش و اهمیت است.

در اینجا و با نگاهی به گذشته، به مرور دو مورد از سخنرانی های پرارزش و مهم که از سوی دو تن از رهبران و بنیانگذاران جانباخته حزب کمونیست ایران ایراد شده است می پردازم. این دو رفیق یعنی “صدیق کمانگر” و “جعفر شفیعی” که هر دو از چهره های شناخته شده جنبش کمونیستی ایران و از رهبران بانفوذ توده ای در کردستان بودند؛ متأسفانه هر یک به فاصله بسیار کمی پس از سخنرانی و صحبتهایشان در سالگرد حزب کمونیست، جان خود را در راه آرمانهای این حزب فدا نمودند.

سخنرانی های این عزیزان، همان موقع در رادیو و نشریات حزبی نیز انعکاس یافته است. بعد از سپری شدن سه دهه از این سخنرانی ها، عمق تحلیل، تبیین و توقعات بکارگرفته شده در آنها همچنان به قوت خود باقی است و نیز امروز هم ضرورت کاربست آنها برای فعالین و مبارزان صفوف حزب وظیفه ای عاجل می نمایاند. فراخوان آنها به کارگران برای روی آوری به حزب و فتح آن، هنوز هم فراخوانی است که بایستی با تمام توان در جامعه طنین انداز شود. توجهات، تأکیدات و سخنان این دو رهبر جانباخته کومه له و حزب کمونیست به تشکیلات و تحزب کمونیستی، مبارزه متشکل طبقه کارگر برای تصرف قدرت سیاسی، و تبدیل کردن کمونیسم به یک جریان اجتماعی؛ در نوع خود اسناد محکمی به شمار می آیند در حقانیت وجودی حزب کمونیست، دفاع از آن و ضرورت تأکید و پافشاری بر سیاست و جهت گیریهای کمونیستی و انقلابی و در یک کلام تعهد راستین به اهداف بنیادین و اولیه حزب.

 از سوی دیگر سخنان رفقا “صدیق کمانگر” و “جعفر شفیعی”، به بارزترین نحو و صریح ترین کلام، پاسخ قاطعی است به کسانیکه مزورانه در تلاش اند شخصیت درخشان سیاسی و مبارزاتی آنان را در ورطه استحاله امروز خود و بازار ندامت گویی هایشان از کمونیسم و جنبش مبارزاتی کارگران و مردم زحمتکش، جعل نموده و این کمونیست های رزمنده و نستوه را به قیاس خود، تنزل دهند. پاسخ همه جانبه ای است به انحرافات و کج اندیشی ها. بدون شک تاریخ این دوران و عملکردهای سیاسی و مبارزاتی مربوط به آن، به خوبی نشان دهنده این حقیقت است که در متن تمامی تلاطمات گذشته، چه کسانی توانسته اند تا به امروز قاطعانه به اهداف و آرمانهای رفقای جانباخته وفادار مانده و مدعی رهرو آنان باشند.

*****

 امروز ۱۳ شهریور ماه سالروز جانباختن رفیق “صدیق کمانگر” است. ۲۹ سال پیش در بامداد روز سیزدهم شهریورماه سال ۱۳۶۸ رفیق “صدیق کمانگر” عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران و عضو کمیته مرکزی کومه له، در اقدامی جنایتکارانه توسط یک خائن و مزدور جمهوری اسلامی مورد حمله تروریستی قرر گرفت و جانباخت.

رفیق صدیق دو روز قبل از جانباختن یعنی در ۱۱ شهریورماه سال ۱۳۶۸ در مراسم بزرگداشت آغاز هفتمین سال تأسیس حزب کمونیست ایران که در یکی از مقرات مرکزی کومه له برگزار شده بود به سخنرانی می پردازد. متن سخنان ایشان در نشریه “پیام”، نشریه صدای انقلاب ایران(رادیو کومه له)، شماره ۵۱ به تاریخ نیمه اول شهریور ۱۳۶۸ به چاپ رسیده است.

 متن سخنرانی رفیق صدیق چنین است:

رفقا، میهمانان عزیز!

قبل از هر چیز اجازه میخواهم که از طرف خود و رفقای کمیته مرکزی به شما خوش آمد بگویم و در این روز تاریخی یعنی در سالروز تأسیس حزب کمونیست ایران یاد و خاطره رفقای پیشرو و کمونیستی را گرامی بداریم که در میدان مبارزه طبقاتی قهرمانانه مبارزه کردند و در راه رسیدن به اهداف و آرمانهای طبقاتی شان جانشان را فدا کردند. همچنین یاد و خاطره فداکاریهای رفقا و همرزمان قهرمان و فداکاری را ارج بگذاریم که در صفوف حزب کمونیست ایران برای هموار کردن راه مبارزه طبقه کارگر و تحقق اهداف این طبقه اجتماعی جانبازی کردند و جان و زندگی و هر چیزشان را در این راه فدا نمودند. و در برابر عزم و اراده کمونیستی مبارزان کمونیستی که با تلاش و مبارزه مداوم و بی امانشان در کارخانه و کارگاه و شهر و دهات سراسر ایران و در میدانهای جنگ انقلابی کردستان پرچم سرخ کمونیسم کارگری را با سربلندی و افتخار به اهتزاز در آورده اند سرفرود بیاوریم.

رفقا!

ما امروز در شرایطی هفتمین سال عمر پرافتخار حزبمان را آغاز می کنیم که طبقه کارگر یعنی کسانیکه صاحبان اصلی این حزبند در شرایطی سخت و مشقت بار بسر میبرند. اکنون که یکسال و اندی پس از خاتمه جنگ و ده سال و چند ماه پس از قیام توده ای سال پنجاه و هفت میگذرد دیگر زندگی توأم با مصیبت و رنج و فلاکت برای این طبقه بزرگ اجتماعی به امرعادی و طبیعی ای تبدیل شده است.

در ده سال گذشته طبقه کارگر ایران آنچنان ابعاد غیر قابل تصوری از رنج و مصیبت را تحمل کرده است که نه تنها در داخل ایران سرمایه داران و قدرتمندان و دولتشان نمی توانند وجود چنین فاجعه ای را منکر شوند بلکه ابعاد چنین فاجعه ای در سطح جهانی نیز منعکس شده و دنیای خارج هرچند به شیوه ای کم و محدود از وجود چنین فاجعه عظیم اجتماعی ای مطلع شده اند.

امروز دیگر بخش عظیمی از جمعیت این کشور به جز فروش نیروی کارشان هیچ وسیله دیگری برای ادامه زندگی در اختیار ندارند.

امروز دیگر این طبقه بزرگ اجتماعی یعنی طبقه کارگر رنج و مشقت و فلاکت جامعه سرمایه داری را در تمام عرصه های زندگیش احساس می کند. بحران سرمایه داری بخش هرچه بیشتری از این طبقه را بیکار کرده و فقیرانه ترین سطح زندگی و معیشت را به آنان تحمیل نموده است.

امروز دیگر به یمن چنین وضعیت فلاکتباری که نظام سرمایه داری به طبقه کارگر تحمیل نموده است تأمین زندگی روزانه و دست یافتن به تکه نانی که زندگی فقیرانه و بخور و نمیری را تأمین کند به اصلی ترین و مهمترین مسئله برای کارگران تبدیل شده است. بر اثر چنین وضعیتی که در کشوری مانند ایران برای طبقه کارگر بوجود آمده است نه تنها سطح توقع و سطح زندگی و معیشت کارگران پایین آمده است بلکه در عرصه مبارزه هم همبستگی طبقاتی شان متحمل لطمات جدی ای شده است. به نحویکه در این مدت وضعیت فلاکتبار اقتصادی به رقابت در درون این طبقه دامن زده است و این مسئله به سرمایه داران امکان داده است تا با سوءاستفاده از فقر و نیاز کارگران، از طرفی با توسل به وعده و وعید و از طرف دیگر با توسل به تهدید، به اخراج و بیکاری از اتحاد و همبستگی شان جلوگیری کرده اند. در مواردی هم موفق شده اند که شماری از کارگران را در برابر هم طبقه ای هایشان قرار دهند. به همین دلیل در حال حاضر نه تنها طبقه کارگر در ایران به لحاظ وجود تشکلهای صنفی ضعیف بوده و در مراحل ابتدایی شکل گیری چنین تشکلهایی قرار دارد بلکه به دلیل انحلال و درهم پیچیده شدن تشکلهای کارگری، به دلیل هشت سال جنگ و فقر و فلاکتی که این جنگ به این طبقه تحمیل کرده است، به دلیل اخراج و بیکارسازی و یورش جمهوری اسلامی به سطح معیشت و زندگی کارگران موقعیت این طبقه بمثابه یک طبقه اجتماعی چه به لحاظ وضعیت زندگی و معیشت و چه به لحاظ نقش و موقعیتش در صحنه سیاسی ضعیفتر شده و به موقعیت سخت تر و عقب تری رانده شده است. البته هنگامیکه از چنین ضعف و عقب گردی صحبت می کنیم منظورمان مقایسه موقعیت سیاسی امروز این طبقه با موقعیت سیاسی ای است که در دوره انقلاب ۵۷ به دست آورده بود.

بدیهی است که جمهوری اسلامی مسبب اصلی تمام رنج و مصیبت و فلاکتی است که امروز دامنگیر کارگر ایرانی شده است. جمهوری اسلامی چنین شرایط فلاکتباری را به کارگر ایرانی تحمیل کرد زیرا اگر چنین شرایطی را به طبقه کارگر و مردم محروم ایران تحمیل نمی نمود هرگز نمی توانست بمثابه یک دولت بورژوایی به نیاز سرمایه داران و دول امپریالیستی پاسخ بگوید و در سرکوب انقلاب ۵۷ یعنی انقلابی را که می رفت شیرازه تمام کارها را از دستشان خارج نماید موفق شود و انقلاب بزرگ و عظیمی را که طبقه کارگر محور اصلی و بزرگترین نیروی اجتماعی ای بود که در اوج گیریش نقش اساسی داشت به شکست بکشاند.

ولی سخن گفتن از موقعیت طبقه کارگر ایران در یک دوره مشخص تاریخی بدون در نظر گرفتن پیشروی هایی که این طبقه بمثابه یک طبقه اجتماعی زنده و رزمنده علیرغم تمام فقر و فلاکت و موقعیت نامناسب اقتصادی و سیاسی ای که در آن قرار داشت – بدست آورده است – نادرست بوده و در چنین صورتی نمی توان مدعی ارزیابی درست و همه جانبه ای از موقعیت این طبقه بود.

طبقه کارگر ایران علیرغم آنهمه رنج و مصیبتی که در طول ده سال پس از انقلاب ۵۷ گریبانگیرش بوده است، علیرغم آنهمه سختی و مرارتی که در این ده سال متحمل گردیده، علیرغم اینکه ده سال تمام در خفقان و سرکوب جمهوری اسلامی نیروی جسم و جانش در ازاء دستمزد کم و ناچیزی که به وی پرداخت می شده در لابلای دنده های چرخ سرمایه داری ایران له و فرسوده شده است، نه تنها موفق شده است خودآگاهی طبقاتی خود را ارتقاء دهد بلکه در عرصه مبارزه طبقاتی دست آوردهای فراوانی بدست آورده است. امروز دیگر طبقه کارگر ایران تا حدود زیادی به قدرت و نیروی طبقاتی خود پی برده است. امروز دیگر طبقه کارگر ایران می داند که صاحب و تولیدکننده اصلی کلیه آن ثروت و اندوخته هایی است که در جامعه سرمایه داری ایران مشتی استثمارگر و صاحبان قدرت آنرا در اختیار خود گرفته اند. امروز دیگر این طبقه به این حقیقت پی برده است که اگر اراده کند و متحدانه به میدان بیاید در یک آن چرخ تولید در سراسر جامعه از کار خواهد افتاد و آنگاه دیگر سرمایه و خداوندان سرمایه بی ارزش و بی مصرف خواهند ماند.

امروز دیگر کارگر ایرانی این واقعیت را به چشم خود می بیند که ترس از او و از طبقه او، از به میدان آمدن متحدانه این نیروی بزرگ اجتماعی خواب از چشمان سرمایه داران و حکومت و ارتش و پاسدار و پلیس و همه دم و دستگاههای سرکوبگرشان ربوده است و شب و روز در فکر این اند که نقشه ای بکشند، طرح و توطئه ای بریزند تا به هر شیوه ای که برایشان مقدور شود روز به میدان آمدن این طبقه بزرگ اجتماعی را به عقب بیاندازند.

امروز دیگر طبقه کارگر ایران به این حقیقت تاریخی پی برده است که تنها راه نجات او و همه کسانیکه پشت شان در زیر ظلم و زور و فشار جامعه سرمایه داری خم شده است نابودی و درهم شکسته شدن نظام سرمایه داری و بوجود آمدن جامعه سوسیالیستی است.

امروز دیگر کارگر ایرانی به این حقیقت پی برده است که تنها کمونیسم و انقلاب کمونیستی قادر خواهد بود به این بحران عمیق اقتصادی و اجتماعی ای که سرتاپای جامعه سرمایه داری ایران را در خود گرفته است خاتمه دهد.

امروز دیگر سوسیالیزم و کمونیزم برای کارگران ایران دو واژه ناآشنا و ناشناس نیستند و جنبش سوسیالیستی در درون جامعه ایران جا باز کرده است.

اینها آن پیشروی هایی هستند که طبقه کارگر ایران علیرغم تمام ظلم و زور و ستمی که از آن رنج می برد و علیرغم فقر و فلاکتی که به وی تحمیل شده است در طول ده سال گذشته به دست آورده است. علاوه بر اینها در طول ده سال گذشته طبقه کارگر ایران مدام شاهد و نظاره گر وجود بحران و آشفتگی و ناتوانی در صفوف دشمنان طبقاتی اش بوده است. وجود چنین واقعیت هایی باعث شده است که خفقان و ترس و وحشتی که طبقه سرمایه دار ایران و حکومت اسلامی شان در جامعه بوجود آورده و سعی کرده اند به زور سرنیزه و با استفاده از قدرت دستگاههای سرکوبشان طبقه کارگر را مرعوب نمایند نتوانند این طبقه را به زانو درآورده و در هر جا و به هر اندازه که برایشان مقدور بوده است در برابرشان ایستاده و با مبارزه سرسختانه خود مانع از آن شده است که دشمنان طبقاتی اش حتی یک شب هم خواب راحت داشته باشد. مسلم است که پیشرویهای جنبش کارگری در سطح دنیا هم از فاکتورهایی است که مستقیماً در هوشیارتر شدن و آماده تر شدن طبقه کارگر ایران در عرصه مبارزه طبقاتی در برابر سرمایه داران و حکومت اسلامی شان تأثیر داشته و تأثیر دارد.

کارگران ایران اکنون دیگر ۶ سال است که صاحب حزب کمونیستی شده اند. تشکیل حزب کمونیست ایران که ۶ سال قبل در چنین روزی اعلام گردید مژده ای بود برای کارگر ایرانی، مژدۀ اینکه دیگر از این پس، آن ستاد انقلابی ای که می تواند و باید انقلاب اجتماعی سوسیالیستی طبقه کارگر را سازمان دهد و متحقق کند بوجود آمده است. به همین دلیل است که ما می گوییم بوجود آمدن و تشکیل حزب کمونیست ایران برای طبقه کارگر ایران یک دستاورد بود.

با تشکیل این حزب که خود محصول و نتیجه انکشاف و عمیق شدن مبارزه طبقاتی کارگران و قدرت نمایی این طبقه اجتماعی در جریان انقلاب ۵۷ و ظهور مارکسیسم رادیکال و انقلابی در ایران بود دیگر طبقه کارگر ایران صاحب حزبی شد که در طول ۶ سال که از تأسیسش می گذرد در روشن کردن افق سوسیالیسم کارگری و بوجود آوردن صف مستقل کارگران سوسیالیست در درون جنبش کارگری ایران نقش مؤثری داشته است.

در کردستان نیز امروز دیگر کومه له بمثابه سازمان کردستان این حزب، نه تنها به محل امید و اعتماد زنان و مردان کارگر تبدیل شده است و در درون دلهایشان جا باز کرده است بلکه امروز دیگر در هر گوشه ای از کردستان – در کارخانه و کارگاه و شرکت و کوره خانه و مزرعه و هرجایی که مبارزه ای کارگری براه بیافتد– بی شک این مبارزۀ کارگری با نام کومه له گره خورده و کارگران کمونیست و مبارز حزب کمونیست و سازمان کردستانش را متعلق به خودشان می دانند، آنرا حزب خودشان می دانند، دوستش دارند و مانند مردمک چشمشان از آن مواظبت می کنند.

بلی تشکیل حزب کمونیست در چنین روزی قدم بزرگی بود در جهت به پیروزی رساندن مبارزه اجتماعی طبقه کارگر در ایران. منتها امروز پس از گذشت ۶ سال از عمر حزب کمونیست و در آستانه هفت سالگی این حزب هنگامیکه به دستاوردهای ۶  سال گذشته مان نگاه می کنیم این حقیقت را می بینیم که اگرچه در۶ سال گذشته حزب ما در عرصه های گوناگون مبارزه از کارخانه و کارگاه و کوره خانه گرفته تا میدان جنگ پیشمرگانه شاهد بزرگترین حماسه و قهرمانی فعالین و اعضاء و کادرهایش در راه سازمان دادن و رهبری کردن مبارزه طبقاتی طبقه کارگر بوده است. و به این اعتبار باید این حزب را به عنوان یکی از دستاوردهای طبقه کارگر حفظ کنیم. امروز دیگر نمی توانیم به این اندازه از پیشروی و … راضی باشیم. زیرا حزب کمونیست ایران علیرغم تمامی پیشرویها و حماسه آفرینی های کادرها و اعضایش هنوز نتوانسته است به آن مکان اجتماعی ای که مانند یک حزب تماماً کارگری باید، دست پیدا کند. هنوز نتوانسته است تماماٌ به حزبی تبدیل شود که کارگران سوسیالیست و تمام رهبران کارگری را در خود جای دهد. نتوانسته است کاملاً به حزب اعتراض اجتماعی کارگران تبدیل شود.

برداشتن چنین قدمی، یعنی تبدیل کردن کمونیسم و حزب کمونیست ایران به یک جریان کارگری، این آن وظیفه بزرگ و تاریخی است که امروز در مقابل ما و همه کارگران کمونیست و فعالین کمونیست درون جنبش کارگری قرار دارد. تنها با به سرانجام رساندن این وظیفه تاریخی است که می توانیم دستاوردهای تاکنونی مان را حفظ کنیم.

به همین دلیل لازم است از همینجا خطاب به کارگران کمونیست و آن رفقای کارگری که رسماً عضو حزب کمونیست ایران نیستند بگوییم:

رفقا!

این حزب، حزب شماست. این حزب تنها حزب کمونیستی است که در ایران و جهان پرچم کارگر را بلند کرده با نام کارگر تشکیل گردیده و برای بنیان گذاشتن حکومت کارگری مبارزه می کند. مبارزه این حزب تاکنون از مبارزه شما جدا نبوده بعد از اینهم باید همینطور باشد. صفوف این حزب باید پر از شما باشد. این حزب، حزب شماست، بیایید و این حزب را در اختیار بگیرید و فتحش کنید. تنها با فتح این حزب و با تقویت صفوف این حزب و با در اختیار گرفتن این حزب برای پیشبرد مبارزه امروز و فردایتان می توانید با مصیبت و فلاکت سرمایه داری مبارزه کنید. تنها با حزبی اینچنین می توانید نظام ظالمانه سرمایه داری را ریشه کن کنید و پایه های حکومت سرخ کارگری را بر روی ویرانه های آن بنا نهید.

رفقا!

این حزب، حزب شماست فتحش کنید.

زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری

*****

و اینک متن سخنان رفیق جعفر شفیعی.

رفیق “جعفر شفیعی” عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران و عضو کمیته مرکزی کومه له در هفتم آبانماه سال ۱۳۶۶ کمتر از دو ماه بعد از سخنرانی اش در مراسم گرامیداشت آغاز پنجمین سال حیات حزب که در یکی از مقرات مرکزی کومه له ایراد نموده بود، بر اثر سانحه اتومبیل جانباخت.

متن سخنان ایشان در نشریه “پیام”، نشریه صدای انقلاب ایران(رادیو کومه له)، شماره ۱۱ به تاریخ نیمه اول شهریور ۱۳۶۶ به چاپ رسیده است.

 متن سخنرانی رفیق جعفر چنین است:

رفقای حزبی!

کارگران کمونیست و پیشرو!

آغاز پنجمین سال حیات حزب کمونیست ایران را به شما و به کارگران ایران، به همه بخش های مختلف تشکیلات، چه آنانکه در بخش تشکیلات مخفی کار می کنند و چه آن رفقایی که در سنگرهای کردستان انقلابی، علیه جمهوری اسلامی ایستاده اند؛ و چه آن رفقایی که در زندانها و سیاهچالهای جمهوری اسلامی قهرمانانه مقاومت می کنند، تبریک می گویم.

بزرگداشت سالگرد تشکیل حزب کمونیست صرفاً بزرگداشت تشکیل یک حزب کمونیست نیست. بلکه به نظر من بزرگداشت تلاش و مبارزه جدی برای تبدیل کردن کمونیسم به یک جریان اجتماعی کارگری و قدم برداشتن جدی برای فراهم آوردن ملزومات انقلاب سوسیالیستی است.

حزب کمونیست اساساً برای انقلاب اجتماعی طبقه کارگر به منظور تشکیل حکومت کارگری و سرانجام برای سازمان دادن جامعه سوسیالیستی تشکیل شده است. حزب کمونیست صرفاً برای این هدف تشکیل شده و نه چیز دیگر! و اگر قرار باشد تعریفی از حزب کمونیست بدست دهیم جز این چیزی نیست. به همین دلیل ما چه پیش از تشکیل حزب و چه به خصوص پس از تشکیل آن نمی توانستیم سیمای دیگری داشته باشیم جز یک سیمای جدی ضد ریویزیونیستی. به این معنی که ما نه تنها می بایست یک حزب ضدسرمایه داری باشیم بلکه در عین حال می بایست یک حزب جدی ضد ریویزیونیستی باشیم و این ویژگی ما باشد؛ در واقع هم همینطور بود. دلیل آن هم روشن است. از همان آغاز حرکت مارکسیسم انقلابی، به خصوص از هنگام تشکیل حزب کمونیست تاکنون نیز، ما جریانی بوده ایم برخلاف جریان موجود، برخلاف آن مشی و سنن و ایدئولوژی و نگرشی که بر “چپ” حاکم بوده است.

جریانی که “چپ” ایران را به مثابۀ بخشی از “چپ” جهان فراگرفته بود، تنها یک جریان درون ایرانی نبود؛ یک ریویزیونیسم درون ایرانی نبود بلکه یک جریان تاریخی – جهانی بود که در شرایط خاص ایران رنگ و بوی ویژه خود را داشت. به نام طبقه کارگر، به نام کمونیسم، سازش طبقاتی می شد؛ در برابر کارگران از سرمایه داری دفاع می شد؛ و در بهترین حالت خود تزلزل و تردید در مبارزه علیه سرمایه داری وجود داشت. این برای ما روشن بود که هر آرمانی و هر گرایشی که در مبارزه علیه بورژوازی، نباشد؛ چنین جریانی نمی تواند کمونیسم باشد. جریانی که از سرمایه داری متنفر نباشد، جریانی که علیه منافع و مصالح طبقه کارگرعمل کند نمی تواند کمونیسم باشد. جریانی که اشغالگر باشد، سرزمینهای دیگری را اشغال نماید نمی تواند یک جریان کمونیستی باشد. جریانی که همواره و به هر شیوه با احزاب بورژوایی، با جریانات بورژوایی سازش کند و ایدئولوژی و پرنسیپ طبقه کارگر را بفروشد، نمی تواند یک جریان کمونیستی باشد. و بالأخره جریانی که از خمینی دفاع کند نمی تواند یک جریان کمونیستی باشد.

ما ناچار شدیم علیه آن سیلاب ریویزیونیستی حرکت کنیم. آنچه عادت جاری به شمار می رفت تنها ریویزیونیسم بود. ما ناچار بودیم برای پیشبرد جریان کمونیسم انقلابی، مارکسیسم انقلابی، در برابر این سیلاب بایستیم. البته خود انقلاب ایران در این دوره تا حد معینی به این امر کمک می کرد و حقانیت و صحت نظرات ما را تأیید می نمود. به هرحال ما با آن خصلت ضد ریویزیونیستی شناخته می شویم و اگر از ما بپرسند که مهمترین ویژگی شما چیست، و در پاسخ تنها به یک ویژگی اشاره کنیم من خواهم گفت خصلت ضد ریویزیونیستی است در تمام ابعاد آن؛ در بعد جهانی آن، در بعد ایرانی آن، در شکل دولتی آن در شکل غیردولتی آن و بالأخره در هر شکل و شمایل آن!

از نظر ما راه طبقه کارگر روشن است. بی چون و چرا، بدون اینکه هیچگونه محدودیت اقتصادی- اجتماعی یا هیچ مانع بزرگ مادی و تاریخی وجود داشته باشد، برقراری حکومت کارگری نخستین وظیفه ماست و با استفاده از حکومت کارگری لغو و انحلال مالکیت خصوصی سرمایه داری؛ لغو و انحلال بردگی کار توسط سرمایه و ایجاد یک جامعه آزاد و برابر. اما تحقق بخشیدن به این آرمان ملزومات خود را طلب می کند. برقراری حکومت کارگری و جامعه سوسیالیستی و سپس کمونیستی، یک عمل اجتماعی است. این پراتیک اجتماعی توسط یک نیروی اجتماعی عملی می شود آنهم نیروی طبقه کارگر است. کمونیسم در عین حال که علم رهایی بخش طبقه کارگر است، راه رهایی بشریت را با انقلاب و مبارزه یک طبقه معین اجتماعی یعنی طبقه کارگر، گره زده است.

به این ترتیب یک جنبۀ دیگر چهره و سیمای ما که در حقیقت با خصلت ضد ریویزیونیستی ما کل واحدی را تشکیل می دهد خصلت کارگری بودن آن کمونیسمی است که ما از آن صحبت می کنیم و کلاً آن چیزی است که ما به عنوان کمونیسم کارگری از آن نام می بریم. من اینجا مختصراً به آن اشاره می کنم.

تا آنجا که به وضعیت اقتصادی اجتماعی نظام کنونی مربوط است، همۀ زمینه ها برای انقلاب اجتماعی، برای برپا کردن حکومت کارگری و انقلاب سوسیالیستی و ایجاد جامعه کمونیستی آماده است. سرمایه داری نه تنها به اصطلاح عمر خودش را کرده بلکه زیادی هم ادامه حیات داده، بیش از آنچه باید عمر کرده و اگر برخی علل تاریخی در بین نبود می بایست مدتها پیش جامعه سرمایه داری از بین می رفت و به گور سپرده می شد. برپا کردن حکومت کارگری چیزی نیست که ما صرفاً از آن به عنوان هدفی در آینده صحبت کنیم. در گذشته نیز ما حداقل دو بار شاهد دو حکومت کارگری بوده ایم؛ شاهد حکومت کارگری پاریس- حکومت کموناردها- بوده ایم و همچنین شاهد حکومت کارگری در روسیه بوده ایم؛ شاهد انقلاب اکتبر بوده ایم. به علاوه سرمایه داری در پراتیک خود نشان داده است که دیگر صلاحیت رهبری جامعه را از دست داده و باید برود! آن همه نکبت و فشار و محنتی که این نظام برای بشریت بوجود آورده است، چنان نفرت انگیز است که در واقع صحبت کردن از آن هم تحمل می خواهد. بیکاری، گرسنگی، اعتیاد، فحشاء، خفقان و … زندگی را بر بشریت تلخ کرده و مجالی برای برخورداری بشریت از لذتهای زندگی باقی نگذاشته است. کشور صنعتی و متروپلی نظیر آمریکا ۸ میلیون کارگر بیکار دارد. در انگلستان ۳ میلیون کارگر بیکار هست. البته اینها آمارهایی است که خود دولتها اعلام کرده اند و ناگفته پیداست که آمار واقعی بسیار بیشتر از اینهاست. و اما توزیع ثروت در همان آمریکا به این ترتیب است که ۱۰٪ جمعیت آمریکا ۷۰٪ تمام ثروت آمریکا را در اختیار دارد و ۱٪ جمعیت این کشور دارای ۲۸٪ کل ثروت آن کشور است. در رابطه با گرسنگی: ۷۳۰میلیون نفر از مردم دنیا خوراک کافی ندارند و گرسنه اند؛ به عبارتی از ۹نفر جمعیت جهان یک نفر تحت فشار گرسنگی است، و از هر ۷۳نفر جمعیت دنیا یک نفر از گرسنگی می میرد! تنها در اتیوپی در سال ۱۹۸۴ یک میلیون نفر از گرسنگی مرده اند. و این در حالیست که آن غلات اضافی که تنها در انبارهای بخشی از کشورهای اروپایی احتکار شده و از فروش آن جلوگیری می شود و نمی گذارند به بازار بیاید، در سال ۱۹۸۷ بیش از ۴۰۰ میلیون تن بوده است! غلاتی که نگهداری شده و به فروش نمی رسد تا قیمت آن پایین نیاید! و تنها هزینه انبار کردن این ۴۰۰ میلیون تن غله ۱۶میلیون دلار است.

این نظام باید نابود شود! حق ادامه حیات ندارد!

درباره فحشاء: در جایی مثل بانکوک یکصدهزار فاحشه هست. در بخشی از برزیل که جمعیت آن حدود دو میلیون نفر است، ۸۵هزار فاحشه هست. در حال حاضر آشکارا زنان را به عنوان فاحشه کشور به کشور صادر می کنند. این نظام باید برود! زیادی زنده مانده است!

در عین حال ما شاهد جنبش نیرومند کارگری هستیم. طبقه کارگر به این نظام اعتراض دارد. ما شاهد جنبش کارگری وسیع آفریقای جنوبی هستیم. در انگلستان و فرانسه در آلمان نیز کارگران مطالبه ۳۵ساعت کار را پیش کشیده اند. همچنین در آمریکا، کره جنوبی، هائیتی و شیلی، بر زمینۀ بحران اقتصادی موجود، جهان دستخوش یک تحول انقلابی شده است. اما مسئله این است که چه در گذشته و چه در دوره کنونی که وضع چنین است، چه دلیلی دارد که جنبش کارگری نظام سرمایه داری را از بیخ و بن برنمی کند و شاهد آن نیستیم که در بسیاری از کشورها حکومت کارگری برسرکار بیاید و مالکیت خصوصی سرمایه داری از بین برود؟ علت چیست؟ در حالیکه شرایط آماده است. پاسخ ما این است که صفوف آن نیروی اجتماعی انقلاب، صفوف انقلاب کمونیستی دستخوش یک جدایی است. انقلاب اجتماعی، انقلاب سوسیالیستی، حداقل بر دو ستون اصلی استوار است: یکی جنبش خود طبقه کارگر و دیگری کمونیسم، رهبران کمونیست و تشکیلات کمونیستی. مدتهاست که میان این دو ستون اصلی شکاف افتاده است. در غیاب کمونیسم انقلابی، در غیاب یک تشکیلات نیرومند کمونیستی که طبقه کارگر را برای این انقلاب رهبری کند، دستکم تجربه نشان داده است که طبقه کارگر حداکثر به دستاوردهای کوچک می رسد، آنهم برای مدتی موقت؛ و اگر پیروزی هم بدست می آورد بنابه تجربه مجدداً عقب رانده می شود. در غیاب کمونیسم انقلابی و حزب نیرومند کمونیستی، احزاب ریویزیونیست، آن احزابی که طرفدار نظام سرمایه داریند و دست به ریشه نظام سرمایه داری نمی برند، زمام جنبش را به دست می گیرند. آنان جنبش کارگری را سکوی به قدرت رسیدن خود قرار می دهند، و در این میان این طبقه کارگر است که قربانی می شود، بی آنکه به اهداف خود به آرمان رهایی خود برسد. ما می خواهیم به این جدایی پایان دهیم و با عمل خود مهمترین ملزومات انقلاب کارگری، انقلاب اجتماعی، انقلاب کمونیستی را فراهم آوریم. ما معتقدیم بدون این وحدت، بدون پیوند کمونیسم با جنبش کارگری، انقلاب اجتماعی ممکن نیست. ما می خواهیم دوران دیگری از جنبش کارگری پدید آوریم که پرچم کمونیسم در دست جنبش کارگری باشد. می خواهیم کارگران به هنگام مبارزه، وقتی که اعتلای سیاسی هست و همچنین وقتی که اعتلای سیاسی نیست، بدانند چه می خواهند و به هیچ چیزی کمتر از حکومت کارگری رضایت ندهند. بدانند که رهایی شان در نابودی نظام سرمایه داری، نابودی بردگی کار برپایی حکومت کارگری و استقرار جامعه سوسیالیستی و کمونیستی است. می خواهیم توده های ۱۰میلیونی و صد میلیونی کارگران با این هدف برطبق این سیاست به میدان مبارزه بیایند. در برابر چنین نیرویی هیچ قدرت بورژوایی را یارای ایستادگی نیست. ما برای به سرانجام رساندن این انقلاب اجتماعی، انقلاب سوسیالیستی با آن خصلت و سیمایی که گفتم، حزب کمونیست را تشکیل داده ایم.

تأثیر حزب کمونیست و فعالیت این حزب چه بوده است؟ می توانم در چند نکته خلاصه کنم:

اول اینکه حزب کمونیست در موقعیت حساسی تشکیل شد. همه شما شرایط دشوار پس از ۳۰خرداد ۶۰ را به خاطر دارید. بورژوازی هار جمهوری اسلامی یورش گسترده ای بر طبقه کارگر و کل چپ ایران آورده بود. در چنین شرایطی بود که با تشکیل حزب کمونیست ما یک سنگر مقاومت کمونیستی در برابر سیل یورش جمهوری اسلامی ایجاد کردیم. یک قطب کمونیستی کارگری در برابر آن یورش ایجاد شد؛ آنهم در شرایطی که ناامیدی و سرگشتگی کل چپ را فراگرفته بود. این حزب، ابزاری شد برای تداوم کار کمونیستی و نه تنها تداوم بلکه گسترش دادن و شکوفا کردن آن.

با تأسیس حزب کمونیست و همچنین با فعالیت متعاقب آن؛ با روشنتر کردن هرچه بیشتر سبک کار کمونیستی، شیوه تبلیغ کمونیستی، شیوه ترویج کمونیستی، شیوه سازماندهی کمونیستی و سیاست سازماندهی درست در میان کارگران، ما قدمهای جدی فراوانی در جهت همان هدف که گفتم، یعنی در جهت کمونیسم کارگری، برداشته ایم. ما چندین سال است که به این امر مشغولیم. هر پیشروی ما در زمینه تبلیغ کمونیستی که ناچار بوده ایم در گرماگرم یک مبارزه جدی علیه ریویزیونیسم بدست آوریم، قدمی بوده برای تبدیل کردن کمونیسم به یک جریان اجتماعی کارگری. در زمینه ترویج و سازماندهی نیز چنین بوده و نتیجه این شده که کارگران ایران بیش از همیشه نسبت به کمونیسم و حزب کمونیست حساس باشند و تعداد قابل ملاحظه ای از پیشروترین کارگران به طرف کمونیسم بیایند و حتی تعداد به مراتب بیشتری از آن کسانی که ارتباط مستقیم تشکیلاتی با ما دارند، بیش از پیش تحت تأثیر کمونیسم باشند و این گرایش و این سیاست و این سبک کار را سرمشق خود قرار دهند. این یک دستاورد بزرگ است. در کردستان این واقعیت گسترده تر بوده است:

اشاعه وسیع کمونیسم در کردستان؛ تبدیل شدن آن به یک واقعیت انکارناپذیر اجتماعی؛ جلوگیری از سیاست شکست طلبانۀ حزب دمکرات در برابر جمهوری اسلامی؛ جلوگیری از تسلط یافتن سیاستهای حزب دمکرات بر جنبش انقلابی مردم زحمتکش، پاسخ دادن به آن و نشاندن آن بر سرجای خود. همه تبلیغات ما، رادیوهای ما، هزاران مبلغ و فعال صفوف حزب کمونیست ایران، نشریات حزبی مان نشریات سیاسی و تبلیغی و تئوریک مان، همه و همه در خدمت اهداف فوق بوده اند. فعالیت ما در آینده نیز باز بر همین اساس و متوجه این دورنما خواهد بود:

هرچه بیشتر تبدیل کردن کمونیسم به یک جریان اجتماعی کارگری، متکی کردن حزب کمونیست به کارگران کمونیست و پیشرو در جنبش کارگری و همچنین هرچه روشن تر نشان دادن جامعه ای که فردا می خواهیم بسازیم. البته در این زمینه بررسی مسئله شوروی جایگاه خاص خود را دارد.

ما اکنون در شرایط ویژه ای این سیاستها و فعالیت های خودمان را به پیش می بریم، یعنی در دل اوضاع و احوال ویژه ای که مبارزۀ سیاسی در ایران سیمای سیاسی- طبقاتی خاصی دارد: اگر خود جمهوری اسلامی را در نظر بگیریم در یک بحران عمیق اقتصادی، سیاسی، حکومتی و اجتماعی فرو رفته است. اختلافات درونی رژیم تا آن اندازه شدت یافته که تنها زنده ماندن خمینی سبب شده که این رژیم از فرق سر دوپاره نشود. از لحاظ اقتصادی و اجتماعی، از لحاظ جنگ وضعیت رژیم در بدترین حالت خود می باشد. ۷ تا ۸ میلیون نفر بیکارند که اگر خانواده هایشان را حساب کنیم ۲۰ تا ۲۵ میلیون نفر را در برخواهد گرفت. گرانی زندگی را بر مردم حرام کرده و بنابر محاسبه ای که شده نرخ تورم نسبت به سال ۵۸ در حال حاضر۵۰۰٪ است! تعداد زیادی از مردم ایران به خارج از ایران آواره شده اند. تنها در ترکیه یک میلیون نفر آواره ایرانی هست. ترخ افزایش جمعیت ایران اکنون ۳/۳ درصد یعنی بالاترین رقم رشد جمعیت در سراسر جهان است! و این در حالیست که شیرخشک به نصف میزان سابق وارد می شود! برای چنین رژیمی ادامه حکومت کردن دشوار است. به علاوه رژیم از لحاظ بین المللی نیز در موقعیت دشواری قرار گرفته است. این رژیم اگر برپا مانده تنها به دلیل نگرانی امپریالیسم از انقلاب آینده ایران است. رژیم در حالتی است که چه از نظر پایین یعنی از نظر طبقه کارگر و توده های زحمتکش؛ و چه از نظر بالا، رفتنی است و باید برود! این رژیم به غایت ناپایدار است. و این در حالتی است که همۀ اپوزیسیونهای بورژوایی، نیروهای بورژوایی، با عجله دارند خود را آماده می کنند؛ مسئله ائتلاف مطرح می شود. مسئله نزدیک کردن خود به نیروهای بورژوایی و امپریالیستی مطرح می شود چراکه می خواهند در تحولات سیاسی آتی ایران جایگاهی و نقشی برای خود دست و پا کنند. به خصوص در چنین شرایط آشفته و بی ثباتی جا دارد و باید طبقه کارگر بیش از همۀ طبقات دیگر به آماده کردن خود بپردازد تا در تحولات آینده قدرت سیاسی را به چنگ آورد.

جمهوری اسلامی خود دچار بحران است؛ بورژوازی ایران دچار بحران است؛ بورژوازی جهان در حال بحران است؛ امپریالیسم در بحران اقتصادی- سیاسی است و در کشورهای تحت سلطه با بحران حکومتی روبروست و در نتیجه مسئله قدرت سیاسی کاملاً مفتوح است.

در چنین شرایطی، آماده کردن طبقه کارگر، استحکام کمونیسم در میان طبقه کارگر، تبدیل کمونیسم به یک جریان اجتماعی، آماده شدن طبقه کارگر برای آنکه در هر تحول جدی سیاسی فوراً حکومت کارگری خود را برپا کند، هم اکنون یک مسئله حیاتی است. این فرصت تاریخی را که هم اکنون هست نباید از دست داد. در طول تاریخ تنها دورانهای محدودی به مثابه فرصت تاریخی پیش می آید. این دورانها سریعاً تکرار نخواهند شد. باید طبقه کارگر را طوری پرورده کرد که به شیوۀ واقعی و مادی به مدعی و خواهان قدرتمند قدرت سیاسی در ایران تبدیل شود؛ و با شعار آزادی، برابری، حکومت کارگری به کوچه و خیابان بریزد، در کارخانه ها بپاخیزد و دستگاه سرکوب دولتی را درهم بشکند و قدرت سیاسی را به تصرف درآورد. هیچگونه تعلل و تأخیری جایز نیست. ما برای نفس حکومت کارگری – که پوپولیست ها و ریویزیونیست ها علاقمندند آنرا خیلی به تأخیر بیاندازند و وانمود کنند که در آینده ای دور، برپا خواهد شد – خیلی عجله داریم. ما می خواهیم همین فردا آنرا برپا کنیم و اگر طبقه کارگر آمادگی داشت ما همین فردا در برپا کردن آن درنگ نمی کردیم.

در چنین شرایطی پیداست که حزب کمونیست وظایف سنگینی برعهده دارد.

وظیفه ای تاریخی بر دوش داریم. اگر در ایران طبقه کارگر بتواند قدرت را به دست گیرد، یک سکوی مستحکم انقلاب خواهد بود برای گسترش کمونیسم کارگری در ابعادی بسیار فراتر از ایران! این نه تنها وظیفه ای داخلی که یک وظیفه بسیار مهم و پرارزش انترناسیونالیستی است.

اما در مبارزه بر سر قدرت سیاسی، نیرو تعیین کننده است. در شرایطی که تحولات سیاسی پیش می آید، اگر چندان قدرتمند نشده بودیم که قدرت سیاسی را به دست گیریم، دستکم آنقدر خود را نیرومند خواهیم کرد که نگذاریم دیگر هیچ دولت بورژوایی بتواند دوران باثباتی از حکومت بورژوایی در ایران پدید آورد. و نه تنها در نتیجۀ به میدان آمدن آن نیرو هیچ حکومت بورژوایی در ایران باثبات نباشد، بلکه خود حکومت های بورژوایی در ایران را دچار آشفتگی و بحران پی در پی نماید، دچار انقلاباتی پی در پی نماید، و سرانجام خود قدرت را در دست گیرد.

به خصوص در کردستان شرایط بسیار مساعدتر و هموارتر است و وظیفۀ بی چون و چرای حزب کمونیست است که تلاش کنیم تا در هر تغییر و تحول سیاسی، چه در ایران و چه در کردستان، کارگران به قدرت سیاسی نزدیک شوند.

به علاوه از نظر جهانی نیز فعالیت ما می تواند تأثیرات جدی داشته باشد. ریویزیونیسم خود دچار بحران است و توانایی آنرا ندارد که در برابر رادیکالیسم کارگران مقاومت ورزد؛ یارای مقاومت در برابر جنبش معدنچیان، جنبش کارگری آفریقای جنوبی و جنبش کارگران متروی پاریس را ندارد. ریویزیونیسم دارد تهی می شود. زمینه برای جذب کمونیسم، برای گسترش کمونیسم در میان کارگران، چه از لحاظ نظری و چه از لحاظ عملی، بسیار آماده است.

این مسائلی که در حزب خود روی آن صحبت می کنیم به هیچ وجه مسائلی صرفاً ایرانی نیستند، مسائلی جهانی اند. ما در این عرصه هم می خواهیم این گرایش و اعتقادات را به مکتب نظری و عملی جهانی کارگران تبدیل کنیم و برای این هدف تلاش کنیم.

حرف آخر من این است که حزبی نظیر حزب کمونیست ایران که چنین مبارزۀ تاریخی سرنوشت سازی را در دستور خود دارد دستاورد طبقۀ کارگر است. این دستاورد را باید حفظ کرد. هر کارگر پیشرو و انقلابی باید از آن دفاع کند؛ هر انسان آزادیخواه که خواهان رهائی است باید جداً از آن دفاع کند. این دستاورد را باید با دل و جان حفظ کرد!

زنده باد کمونیسم!

زنده باد حزب کمونیست ایران!

زنده باد طبقۀ کارگر!