سندی دیگر بر پرونده جنایات شوراهای اسلامی کار

امیر پیام

یورش سبعانه نیروهای سرکوبگر ارتجاع حاکم بر علیه فعالین کارگری اکنون بر سندیکای نو پای کارگران نیشکر هفت تپه متمرکز شده است. منازل و خانواده های رهبران و فعالین این سندیکا مورد تعرض واقع شده و آنها یکی پس از دیگری دستگیر و یا به مراکز امنیتی فراخوانده شده اند. این اولین بار نیست که این عزیزان مورد سرکوب واقع می شوند. در طی چند سال گذشته و در طی جریان طولانی مبارزات و نبردهای پی گیر و سازش ناپذیر و امید بخش کارگران نیشکر هفت تپه، آنها بارها مورد تهاجم نیروهای ضد کارگری قرار گرفتند. اما اگر سرکوبهای قبلی به دلایل جلوگیری از اتحاد و مبارزه رشد یابنده کارگران و سپس برای جلوگیری از ایجاد تشکل طبقاتی  شان یعنی سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه بود، سرکوب کنونی و در مقطع حاضر به دو دلیل جدید انجام می شود که مختصرا به آن اشاره می کنیم.

اول اینکه، همانطور که می دانیم در روزهای اخیر نیروهای حکومتی و مدیریت شرکت و عوامل شوراهای اسلامی کار برای احیای شورای اسلامی کار در شرکت نیشکر هفت تپه اقدام نمودند که به شکستی مفتضحانه انجامید. بدنبال مواجه با این واقعیت که سندیکا بهرحال خود را به این شرکت تحمیل کرده است، آنها به ترفند ایجاد شورای اسلامی کار دست زدند تا زعم با تعدادی از کارگران تشکل موازی ایجاد نموده و از این طریق بتوانند به همراه سرکوب مستقیم و فشارها و محدودیت های قانونی، ابزاری مخصوص ایجاد تفرقه و توطئه و خرابکاری در بین کارگران ایجاد نمایند. در انتخابات شورای اسلامی کار کسی شرکت نکرد و این ترفند به شکست انجامید. اکنون به نظر می رسد که صف نیروهای ضد کارگری در مصاف با سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه به همان سیاست بکار رفته علیه سندیکای کارگران شرکت واحد رجوع کرده اند. یعنی با قراردادن رهبران و فعالین سندیکا و خانواده های آنان در زیر فشارهای سنگین امنیتی و سرکوب، می خواهند هم نقش عملی فعالیت های آنان در محیط کار و  حضور مستقیم شان در بین توده های کارگر را تضعیف و خنثی نمایند، و هم بتدریج ارتباط آنان با محیط کار را کاهش داده وبا صدور احکام تعلیق و اخراج  و ممنوعیت ورود به محوطه شرکت، حتی قطع کنند. به این ترتیب سندیکا را به تشکیلاتی خارج از محیط کار و کم ارتباط و یا بی ارتباط با آن تبدیل کرده و با ایجاد عدم حضور فعال سندیکا در شرکت، شورای اسلامی کار را علم کنند. سرکوب کنونی در درجه اول می تواند برای هموار نمودن این سیاست باشد.

 

علت دوم، پیدایش و رشد کمپین « افزایش دستمزدها و برخورداری از یک زندگی انسانی حق مسلم ماست» می باشد که از طرف سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت تپه، اتحادیه آزاد کارگران ایران،  انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه، کارگران شرکت ریسندگی پرریس، کارگران کارخانه شاهو، کارگران فرش غرب بافت  و جمع های  کارگری از کاخانجات دیگر سازمان یافته است. کمپینی که با کمال تاسف شاهدیم برخی فعالین کارگری مشغول تولید شک و شبهه و یاس و بدبینی نسبت به آن هستند. این فعالین بالاخره قادر نشدند از رقابت های موجود بین دسته بندیهای درون جنبش مستقل کارگری عبور کرده و منافع طبقاتی کارگران را بالای هر منفعتی قرار دهند. آنها بجای پشت کردن به این رقابت های ناچیز و ناموجه، پشت کمپین طبقاتی و حیاتی برای افزایش دستمزدها را خالی کردند.

اما شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر اهمیت کمپین افزایش دستمزدها و خطر سهمگینی که از جانب آن این طیف ضد کارگری را تهدید می کند دریافته اند. دقیقا از مقطع سرکوب های آغاز دهه شصت تاکنون مساله افزایش دستمزدها، حوضه انحصاری شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر بوده است. یعنی نزدیک به سه دهه، این جریان ضد کارگری بر متن قلع و قمع تشکلات و نمایندگان مستقل و واقعی کارگران، و با تکیه بر حمایت گسترده حکومتی میدان دار این عرصه بود. هر ساله در آستانه تعیین حداقل دستمزدها در شورای عالی کار، عوامل این جریان جلو افتاده و با کارگرنمایی و حق طلبی ریاکارانه و طرفداری مزورانه از افزایش حداقل دستمزد تلاش می کنند تا مطالبات و اعتراضات واقعی کارگران را کنترل و خنثی نمایند. اگر چه توده های کارگر هیچگاه به شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر اعتماد نداشتند و از این نظر جریان فوق در بین کارگران منفور بود، اما با عدم وجود یک صدای مستقل کارگری برای جنبش افزایش دستمزدها، این روند به فلاکت رشد یابنده و غیرقابل تصور طبقه کارگر منجر شد.

با اعلام کمپین افزایش دستمزد وبویژه با ابتکار و حضور و شرکت دو تشکل توده ای کارگری در مقطع کنونی یعنی سندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، سلطه انحصاری شوراهای اسلامی  و خانه کارگر در رابطه با مساله دستمزدها آشکارا زیر پا گذاشته شده و جنبش مستقل کارگری رسما و بصورت سراسری وارد این منطقه ممنوعه شده است. اگر تشکیل دو سندیکای واحد و هفت تپه ضربه ای کاری بر پیکره این جریان ضد کارگری بود، پیدایش کمپین افزایش دستمزد بمرابت ضربه دیگری نیز هست. از اینجاست که شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر، موثرترین نقطه حمله برای از هم پاشاندن این کمپین را حمله به سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه یافته اند که خود یکی از پایه های آن است. مساله روشن است، اگر دست سندیکای کارگران هفت تپه باز بماند و از امکان فعالیت برخوردار باشد، با توجه به روحیه اتحاد و شور و شوق مبارزاتی در بین آنان و نیز محبوبیت این سندیکا در کل جنبش کارگری و بویژه در بین کارگران منطقه جنوب، آنها می توانند به محرک قدرتمند برپایی جنبش افزایش دستمزدها در ابعادی گسترده و حداقل در منطقه جنوب تبدیل شوند. همین خطر بالفعل است که حکومت و مدیریت و شورای اسلامی کار و خانه کارگر را به تعرضی افسارگسیخته علیه این سندیکا کشانده است. اینها امیدوارند که با از تحرک انداختن سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه و خنثی نمودن آن، خطر بالقوه عروج جنبش مستقل کارگری برای افزایش دستمزدها را دفع کنند.

با مشاهد تحولات جاری در جنبش کارگری تکرار چند نکته لازم است. باید از سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه با جان و د