موانع ومصافهای جنبش طبقه کارگر (نگاهی دیگر) … قطعنامه در مورد جنبش طبقه کارگر ایران و مصافهای تعیین کننده دوره آتی

رحمان حسین زاده

این نوشته بر مبنای بحثی آماده شده است که اواسط ماه ژانویه در  نشست حضوری دفتر سیاسی حزب حکمتیست ارائه کردم. متن مکتوب کنونی تکمیل تر از بحثی است که در آن نشست ارائه شده است. با این وجود مبنا و چارچوب اصلی آن تغییری نکرده است. بر اساس این مبحث قطعنامه ای را تهیه کردم که در شماره ۱۶ نشریه کنگره منتشر شده است. به این اعتبار نوشته زیر را میتوان به عنوان معرفی نگرش حاکم بر آن قطعنامه در نظر گرفت.

    

۱- پیش درآمد بحث: تاکید بر چند مسئله گرهی در بررسی موانع و  مصافهای جنبش طبقه کارگر در این مقطع

الف: هدف این بحث:

هدف بررسی عمومی موقعیت جنبش طبقه کارگر ایران و لیست کردن همه معضلات و موانع تحمیلی بر طبقه کارگر نیست. میخواهم نتیجه گیری و حرف آخرم را اول و در همین مقدمه بیان کنم. به نظرم موقعیت کم تاثیر گرایش سوسیالیستی درون جنبش طبقه کارگر و حزب کمونیستی وخود ما به عنوان  حزب حکمتیست در مبارزات کارگری غیر قابل قبول است. عروج نکردن گرایش کمونیستی به عنوان نیروی فعاله وهدایت کننده در جنب و جوش مبارزاتی کارگران یک عامل مهم در جا زدن جنبش طبقه کارگر ایران است. به نظرم هر فعال کمونیست وهر جریان کمونیستی، این واقعیت را نبیند، نمیتواند گامی در راستای تغییر وضعیت موجود به نفع طبقه کارگر بردارد. بار دیگر یک تغییر ریل اساسی در مقابل گرایش کمونیستی و حزب کمونیستی طبقه کارگر قرار دارد . در ادامه مطلب به  ملزومات عروج سیاست سوسیالیستی در جنبش طبقه کارگر میپردازم.   

 

ب- کدام متد؟ متد تفسیر کننده، یا تغییر دهنده؟

نه تنها سیاست سوسیالیستی و حزب کمونیستی به عنوان سیاست و نیروی جاری در تحولات جنبش کارگری غایب است، بلکه در بررسی موقعیت جنبش طبقه کارگر و موانع و مصافهای پیش روی آن بخش عمده مباحث جاری بررسی جنبش کارگری فاقد متد و نگرش انتقادی و کمونیستی اند.  لذا اولین چیزی که باید تغییر کند نگرش ومتدی است که هم اکنون از جانب شاخه های مختلف چپ بر مبنای آن جنبش طبقه کارگر  نقد  و ارزیابی میشود و بر همان مبنا برای آن ظاهرا  راه  حل و در واقع عدم راه حل ارائه میشود. به نظرم نگرش و متد تفسیر کننده،  دنباله روانه ، نظاره گرانه و غیر فعال،و بویژه حالت اعلام موضعی و اندرز دهنده ای که کل جریانات چپ دوستدار کارگر به آن دچارند وما هم هنوز بند نافمان را با این سیستم تماما قطع نکرده ایم را باید کنار گذاشت. قبول همین واقعیت از مهمترین ملزومات پیشروی بعدی جریان سوسیالیستی درون طبقه کارگر و از ملزومات تغییر ریلی است که به آن اشاره کردم.  در مقابل لازمست نگرش و متد تغییر دهنده و نقد کمونیستی را در برخورد به موانع ومصافهای جنبش کارگری اتخاذ کرد. داشتن نگرش و متد تغییر دهنده و انتقادی کمونیستی حاصل ترویج و یادآوری این الفاظ برای هم نیست. بلکه حاصل موقعیتی است که گرایش کمونیستی و حزب کمونیستی در بطن کشمکشهای روز مره طبقه کارگر برای خود قائل است. اگر گرایش کمونیستی کارگری و حزب آن بخش انتگره جنبش کارگری و نیروی درونی آن است و اگر خود را نیروی فعاله سمت و سو دادن به مبارزات کارگری میداند،به لحاظ عملی وبه حکم واقع نمیتواند، جریان تفسیرگر ودنباله رو و اعلام موضعی باشد. در بطن چنین کشمکشی موظف است نقشه کنکرت داشته باشد. تلاش کند گام به گام جنبش کارگری را سمت و سو دهد. نشان دهد در هر پیشروی چه نقشی داشته است و نشان دهد در هر در جا زدن و یا عقب نشینی کارگران چه خلائی را به جای گذاشته است. نمیشود با پیشرویهای طبقه کارگر عکس گرفت اما علت عقب نشینی و کمبودهایش را یکجانبه به نقش "دیگران" به نقش  گرایشات غیر کمونیستی و عوامل دیگر حواله داد. خلاصه کنم اگر گرایش سوسیالیستی و حزب کمونیستی موقعیت  نیروی فعاله درون جنبش کارگری را برای خود قائل باشد ، نه نیرویی نظاره گر و دنباله رو دوستدار کارگر، آنوقت نمیتواند جریانی تفسیر گر واعلام موضعی باشد. به نظرم گرایش سوسیالیستی فی الحال موجود در جنبش طبقه کارگر به دلیل عدم انسجا م وبی خطی و دنباله روی و بی تحزبی نقش نیروی فعاله و سمت و سو دهنده را ایفا نکرده است. بلکه نظاره گر و تفسیرگر است . به این اعتبار سیاست سوسیالیستی در جنبش طبقه کارگر ایران هژمونیک نیست و غایب است. بعدا به دلایل آن بیشتر میپردازم.

 

ج – معضلات کدام بخش جنبش کارگری؟ راه حل کدام بخش جنبش کارگری ؟

 نگرش دیگری که باید تغییر کند، این مسئله است که در وهله اول و اساسا از معضلات ومصافهای کدام  بخش جنبش کارگری صحبت میشود. چرا در مباحث جاری مربوط به جنبش کارگری از موانع و معضلات گریبانگیر مراکز کلیدی کارگری، از مسائل بخشهای عمده کارگری که ستون فقرات جنبش طبقه کارگرایران را تشکیل میدهند، و راه به میدان کشاندن آنها خبری نیست؟  بر این مبنا سئوال اینست که چرا در مراکز کلیدی کارگری چون نفت و ماشین سازیها و ذوب آهن ونورد اهواز و ….. از تحرک جدی خبری نیست. واضح است که مسئله نمیتواند عدم وجود تضییقات و فشار و استثمار و … باشد. عوامل دیگر و مکانیسمهای دیگری عمل میکنند که بخشهای کلیدی کارگری را بی تحرک نگه داشته است. این عوامل و مکانیسمها کدامند؟ راه خنثی کردن آنها چیست؟ ملزومات عروج  گرایش کمونیستی در بخشهای کلیدی کارگری کدام است؟ قبول این صورت مسئله و جواب درست به این سئوالات بخش دیگری از جوابگویی درست به رفع موانع امروز جنبش کارگری است.

 

بعد از این
پیش درآمد به موانع و معضلات جنبش کارگری میپردازم.

 

۲– معضلات جنبش کارگری کدامند؟ کلیشه های از قبل آماده یا معضلات واقعی؟ کدامیک؟

در بررسی وارزیابی معضلات وموانع جنبش کارگری ایران دیدگاههای مختلف، دسته بندیهای مختلف و ارزیابیهای مختلف دارند. در سه دهه گذشته و از انقلاب ۵۷ به این طرف در بررسی مشکلات جنبش کارگری توسط جریانات تفسیرگر چپ به طور ثابت به یک سری عوامل اشاره میشود که در اینجا آنها را به عنوان کلیشه های از قبل آماده و آشنا و فرعی دسته بندی میکنم. از جمله گفته میشود، مبارزات کارگری پراکنده،دفاعی، صنفی است. یا سندیکالیسم و رفرمیسم و ناسیونالیسم و گرایشات غیر کارگری مانعند. البته این مشاهدات درستی است و این مسائل عمل میکنند. اما اولا : ارتقاء آنها به موانع اصلی سد راه جنبش کارگری آن طور که بخش اعظم چپ اینکار را میکند، نه تنها  چاره ساز نیست ، بلکه گمراه کننده و پرده پوشی موانع اصلی تر است.  دوما به خودی خود ردیف کردن این موانع وتکرار مداوم آن دردی را دوا نمیکند و دقیقا همان تفسیرگری و حالت اعلام موضعی را نشان میدهد، که تغییری ایجاد نمیکند. من فکر میکنم موضع کمونیستی فعال باید اینها را به عنوان معلول واقعیتهای اصلی تر و  ریشه ای تر به کارگر نشان دهد. مقابله با موانع اصلی تر و واقعیتر را در دستور بگذارد و سوما و مهمتر راه حل فایق آمدن بر این مشکلات را نشان دهد.  باید نشان دهد که چگونه سیاست و کارکرد سرمایه داران و دولت حامی آنها به عنوان اولین و اصلی ترین عامل پراکندگی مبارزات کارگری و دفاعی کردن و به عقب راندن کارگران باید خنثی و طرد شود. سیاست کمونیستی در تقابل با سرمایه داران ودولت هار آنها و به عنوان سیاست و اهرم  متحد کردن و قدرتمند کردن و تغییر تناسب قوا به نفع کارگر قد علم کند ونتیجتا به پراکندگی و صنفی گری و حالت دفاعی مبارزات خاتمه دهد و مانع سیطره گرایشات غیر سوسیالیستی در جنبش کارگری بشود. از این سر هم دوباره به این نتیجه میرسیم سیاست سوسیالیستی و نیروی سوسیالیستی باید جاری شود و قدرتمند شود که راه غلبه بر پراکندگی و صنفی گری در میان کارگران جابیفتد، که آلترناتیوگرایش سوسیالیستی در مبارزه و سازمانیابی برای کارگر قابل دسترس باشد تا سندیکالیسم و یا هر گرایش دیگر ابتکار را به دست نگیرد.

 

بر اساس این متدی که دارم و در تمایز با ارزیابیهایی که "سندیکالیسم را در جنبش کارگری ایران مانع مهم میدانند" لازم میدانم خیلی کوتاه موضعم را در مورد سندیکالیسم در جنبش کارگری ایران بیان کنم . نظر من در مورد سندیکالیسم در جنبش کارگری همان است که در بحث مهم شورا- سندیکای منصور حکمت آمده است. سندیکالیسم آلترناتیو جناح رفرمیستی و غیر رادیکال جنبش کارگری و نقطه اتکای جناح چپ بورژوازی امثال سوسیال دمکراسی و …. در  درون جنبش کارگری است. در کشورهای غربی و کشورهایی که امکان فعالیت آزادانه وجود داشته و هر جا که نقش هژمونیک در جنبش کارگری پیدا کرده است به عامل ترمز کننده جنبش کارگری تبدیل شده است. اما این حکم پایه ای و درست را بر خلاف چپ های ذهنی و بعضی هایی هم که به نام "کمونیسم کارگری" صحبت میکنند نمیتوان دلبخواهی وغیر واقعی به شرایط مشخص جنبش کارگری ایران تعمیم داد. اخیرا و به دنبال ایجاد سندیکای نیشکر هفت تپه و ادامه فعالیت سندیکای شرکت واحد، و اندک تحرک گرایش سندیکالیستی، بعضی ها این گرایش را به عنوان "مانع مهم امروز" جنبش کارگری ایران معرفی میکنند. به نظرم از زاویه یک جریان سوسیالیستی این سیاست غیر واقعی و هم پاسیفیستی وتوجیه گرانه وضع موجود در جنبش کارگری است. در مورد هر یک از این جنبه ها توضیحات کوتاهی میدهم. اولا: غیر واقعی است، چون موقعیت سندیکالیسم را بزرگتر از واقعیت کنونی آن می بیند و به این ترتیب امتیاز بزرگی به سندیکالیسم ضعیف جنبش کارگری ایران میدهد. سندیکالیسم در جنبش کارگرایران نه به لحاظ سابقه و سنت و نه به لحاظ کارکرد عملی امروز از چنان جایگاه و وزنی در جنبش کارگر ایران برخوردار نبوده و نیست که نقش چنان تعیین کننده پیدا کرده باشد که ترمز کننده مبارزات کارگری باشد. اتفاقا چه در دوره سلطنت و چه در دوره جمهوری اسلامی حاکمیت هار سرمایه و استبداد و اختناق کم نظیر حتی چنان مجالی به سندیکالیسم هم نداده است که نقش مهمی له یا علیه کارگران از خود نشان دهد. نه در گذشته ونه در حال یک سنگربندی مهم کارگری برای بهبود زندگی کارگر و تحقق مطالبه مهم و تحمیل شرایط و قوانین جدید به ابتکار سندیکالیسم در سابقه جنبش سندیکالیستی ایران ثبت نیست.  همچنانکه یک سازش مهم با سرمایه داران و یا اعتصاب شکنی وپایان دادن به مبارزه مهم در تاریخ آن هم ثبت نشده است. بورژوازی ایران و حکومتهای آن امکان چنین ابراز وجودی به جنبش سندیکایی ایران حتی  مشابه آنچه در ترکیه اتفاق افتاده را به سندیکالیسم نداده است. سندیکالیسم در جنبش کارگری ایران نقش هژمونیک و تعیین کننده نداشته و ندارد.  تجربه انقلاب ۵۷ نشان داد که کارگران اساسا به طرف شورا وخط رادیکال در جنبش کارگری تمایل پیدا کردند و سندیکالیسم ضعیف تر بود. در نتیجه بر اساس اظهارنظر ولو راست این یا آن فعال و رهبر یکی دو سندیکای قابل اعتنای موجود، ارائه تصویری که