رضا شاه و تشکیل دولت متمرکز نیمه مستعمراتی در ایران … بخش چهار: ماهیت طبقاتی دولت رضا شاه

رضا شاه و تشکیل دولت متمرکز نیمه مستعمراتی در ایران

بخش چهار: ماهیت طبقاتی دولت رضا شاه

دولت در جامعه طبقاتی، نهادی بی‌طرف نیست. هر دولتی ابزار اعمال اراده و هژمونی یک طبقه بر دیگر طبقات است. اینکه مردم در چه بستر اجتماعی به تولید می‌پردازند و روابط تولیدیِ۱ حاکم بر آن جامعه چیست، تأمین‌کننده خواست، منافع و اراده طبقه حاکم است. تازمانی‌که جامعه بشری به طبقات تقسیم شده و گذار به جهان بدون طبقه یعنی کمونیسم صورت نگرفته است، همواره دیکتاتوری دولتی یک طبقه در جامعه حاکم است.۲ دیکتاتوری به این معنی که دولت با اتکا به نیروی‌های مسلح، ایدئولوژی و فرهنگ مسلط و نهادهای اجرایی، قضایی و تبلیغاتی‌اش در راه حفظ منافع طبقه حاکم، بازتولید و تداوم شیوه تولید جاری در جامعه، توجیه وضع موجود و سرکوب اعتراضات و شورش‌های مخالفین عمل می‌کند. با این مقدمه باید گفت دولت رضا شاه اساساً حامی منافع طبقه زمینداران و مالکان بزرگ، سرمایه‌داریِ نوپای وابسته به امپریالیسم (سرمایه‌داری کُمپرادور، سرمایه‌داری بورکراتیک) و روابط تولیدی و اقتصادی وابسته به نظام جهانی امپریالیستی بود.۳

اما از آن‌جاکه رضا شاه از دل جناح‌های کلاسیک طبقه حاکم یعنی اشرافیت قاجار، سران و رؤسای ایلات قدرتمند و فئودال‌های بزرگ بر نیامده بود، اتکایش به چهره‌ها و نیروهایی بود که همراه با او می‌خواستند به قشر جدیدی از طبقات حاکم در ایران تبدیل شوند. فرماندهان ارتش و پلیس سیاسی و بخش‌های بالای طبقه در حال گسترشِ خرده‌بورژوازی جدید شهری (طبقه متوسط) از این دست بودند. نسبت این قشر جدید از مالکان بزرگ و سرمایه‌داران کمپرادور با اقشار کلاسیک آن، نسبت وحدت و تحدید بود. یعنی رضا شاه و دولتش اساسا روابط و نظام فئودالی حاکم، موقعیت زمین‌داران بزرگ کلاسیک و بورژوازی وابسته به امپریالیسم و در حال گسترش را پذیرفتند اما در عین حال به‌دنبال تثبیت موقعیت و جایگاه خودشان به عنوان قشر تازه به قدرت و نان و نوا رسیده هم بودند و از این نظر در مواردی موقعیت و نفوذ اقشار سنتی را محدود کردند.

شیوه تولید غالب در سال‌های پیش از روی کار آمدن رضا خان و تأسیس سلسله پهلوی، نظام تولیدی فئودالی بود که در آن اقلیت اشراف زمیندار، روحانیون و مالکان بزرگ، اکثریت دهقانان بی‌زمین یا کم‌زمین را مورد استثمار قرار می‌دادند. درحالی‌که تمام فرایند تولید محصول توسط دهقانان صورت می‌گرفت، ارباب به‌علت مالکیت بر زمین، آب، بذر، ابزارآلات و غیره در پایان صاحب سه پنجم یا چهار پنجم محصول می‌شد و دهقان فقط یک پنجم از کل محصول را دریافت می‌کرد. علاوه‌براین دهقان باید بیگاری و انواع مالیات به ارباب می‌پرداخت و همواره در معرض ستم و تحقیر و خشونت ارباب یا مشاورانش هم بود.۴ همچنین از سال‌های پایانی قرن ۱۹ میلادی و با افزایش ورود سرمایه امپریالیستی (به‌ویژه انگلستان و روسیه تزاری) شاهد گسترش برخی از شکل‌های تولید سرمایه‌دارانه به‌ویژه در بخش کشاورزی و تجاری بودیم. بنابراین تضاد اساسی جامعه ایران، تضاد میان اکثریت دهقانان و کشاورزان با اقلیت اشراف و مالکان بزرگ و شرکت‌ها و سرمایه‌داران امپریالیست حامی آن‌ها بود. هرگونه تحول اقتصادی و اجتماعی عمیق و رو به جلو و به نفع مردم، نیازمند در هم شکستن تسلط بزرگ‌مالکان بر عرصه تولید کشاورزی و حل مساله ارضی به نفع دهقانان بود. کاری که رضا شاه و دولتش هیچ‌گاه نکردند.

مبلغین و مدافعین رضا شاه مدعی‌اند که او به‌خاطر سرکوب برخی از مالکان و سران ایلات و عشایر، فئودالیسم را محدود کرد؛ اما این قبیل نتیجه‌گیری‌های بی‌پایه و دلبخواهی به درد تاریخ‌بافی در مستندهای شبکه من و تو می‌خورد و نه دید علمی به تاریخ. رضا شاه فقط با آن دسته از فئودال‌ها، اشراف سابق و سران ایلات و عشایر در افتاد که از به‌رسمیت شناختن سلسله و دولت او و تبعیت از او سر باز می‌زدند و در تمام سال‌های وزارت و سلطنتش هیچ اقدام موثر و قابل توجهی علیه روابط تولیدی فئودالی انجام نداد و اساسا ترکیب و ساختار روابط میان ارباب و رعیت را دست‌نخورده باقی گذاشت. خودش به بزرگ‌ترین زمیندار و فئودال ایران تبدیل شد و مالکیت بیش از دو هزار روستا را غصب کرد. بسیاری از نظامیان طرفدار و نزدیک به شاه تبدیل به مالکان بزرگ شدند. تعداد نمایندگان مجلس که خودشان زمیندار و فئودال بودند افزایش پیدا کرد.۵ مالکان زمین برای حفظ قدرت سیاسی و موقعیت اجتماعی‌شان، یا خود یا فرزندانشان به کارمندی دولت روی آوردند. کارمندی اگرچه درآمد بالایی نداشت اما تنها راه نزدیک شدن به قدرت مرکزی و پیشروی به‌سوی مقامات سیاسی و طبقه حاکم و ممتاز محسوب می‌شد.۶ مصوبات مجلس‌های پنجم و ششم در مورد مساله ارضی هیچ خللی به مناسبات ارضی و فئودالی موجود وارد نکرد و در نهایت به تقویت موقعیت اربابان و مالکان زمین از طریق قانون منتهی شد.۷

وجه دیگری از ماهیت طبقاتی دولت رضا شاه ایجاد یک قشر سرمایه‌داران وابسته به دولت و با مرکزیت دولت بود. این قشر عموما از نظامیان و کارمندان رده‌بالا (بوروکرات‌ها) وفادار به شاه تشکیل شد که اکثرا هم زمیندار و ملّاک بودند و هم در دلالی و سرمایه رُبایی نقش داشتند. در واقع، دولت رضا شاه نوعی وحدت سرمایه تجاری و رُبائی با نظام فئودالی اقتصاد بود. رشد روابط کالایی همزمان با حفظ اساس و بقایای فئودالیسم. تمرکز درآمدها و شریان‌های اصلی اقتصاد در دست دولت، هم امکان پیش بردن پروژه استقرار و تشکیل دولت متمرکز را به رضا شاه داد، هم قشر جدیدی از بورژوازی کمپرادور را به‌وجود آورد و هم به گسترش وسیع فساد اقتصادی در ساختار دولت منجر شد. درآمد دولت از ۲۴۶ میلیون ریال در سال ۱۳۰۵ به ۳۶۱۰ میلیون ریال در سال ۱۳۲۰ افزایش یافت.۸ راه‌های تأمین هزینه‌های مورد نیاز دولت عبارت بودند از: درآمد حاصل از فروش امتیاز نفت به انگلستان، انحصار منابع درآمدزا مثل گمرکات، سیاست‌های جدید مالیاتی و افزایش مالیات، فروش خالصه‌جات (زمین‌های دولتی) به اقشار جدید زمینداران بزرگ که سهم فرماندهان ارتش و رؤسای شهربانی (نظمیه) در آن بسیار زیاد بود. بودجه ارتش از ۱۱۲ میلیون ریال در ۱۳۰۷ به ۵۹۳ میلیون ریال در ۱۳۲۰ افزایش یافت.۹ در ایالات و استان‌ها فرماندهان ارتش به‌عنوان نماینده شخص رضا شاه، قدرتی برتر از استانداران و فرمانداران دولتی داشتند و استانداران به‌شرط تبعیت از فرماندهان نظامی به این مقام منصوب می‌شدند.

طرفداران دیروز و امروز رضا شاه، سیاست میلیتاریستی او را با شعار «حفظ مرزها» توجیه می‌کنند اما کارکرد اصلی ارتش رضا شاهی، تثبیت رژیم او از طریق سرکوب جنبش‌های اجتماعی و انقلابی مانند جنبش جنگل و جمهوری سوسیالیستی ایران، قیام لاهوتی و غیره، سرکوب و قتل عام ایلات و عشایر، حذف رقبای سیاسی رضا شاه مانند شیخ خزعل و اسماعیل آقا سیمکو بود. ارتش او مانند هر ارتش ارتجاعی دیگری، ستون فقرات دولت فئودال‌ها و سرمایه‌داران وابسته به امپریالیسم بود. در پوشالی بودن ماهیت این ارتش همین بس که تازمانی‌که به کشتار مردم و انقلابیون و سرکوب رقبای سیاسی شاه می‌پرداخت، مقتدر و کارامد بود اما در نخستین و تنها رویارویی‌اش با قوای متفقین در شهریور ۱۳۲۰، در کمتر از چند روز از هم پاشید و توان حداقل مقاومت را هم نداشت. استفانی کرونین از پژوهشگران صاحب‌نظر در تاریخ سال‌های رضا شاه در مورد ماهیت ارتش او می‌گوید: « تلاش بسیار طی دو دهه برای ایجاد یک ارتش نوین… عملا به پیدایش سپاهی انجامید که از لحاظ نظامی ناکار آمد، از نظر ساختاری ضعیف، عمیقا سیاست‌زده و هزینه‌های آن بسیار فراتر از تحمل اقتصاد کشور بود».۱۰ قوانین جدید ثبت اسناد و تبدیل شدن زمین به کالای قابل مبادله و حضور نظامیان در ایالات و شهرستان‌ها به‌عنوان استاندار و والی باعث شد که نظامیان به صاحب زمین شدن علاقه‌مند شوند. مثلا فردی به نام حسن امیرعلائی که در ۱۳۰۸ به‌عنوان سرهنگ دوم خدمت می‌کرد، بعدها مورد غضب شاه واقع شد و پس از تبعید رضا شاه در ۱۷ مهر ۱۳۲۰ در روزنامه تجدد نوشت: « کلیه اموال شخصی‌ام که بهای آن بیش از پانصد هزار تومان بود را شاه ضبط کرد».۱۱ باید توجه داشت که در آن مقطع و نسبت به ارزش و بهای مایحتاج اصلی زندگی مردم مثل آرد و گوشت و لبنیات، این رقم بسیار بسیار بالایی است. درحالی‌که گرسنگی، فقر و بیماری‌های عمومی وضعیت غالب اکثریت مطلق مردم بود، ۴۰ درصد بودجه کل اقتصاد در دوران رضا شاه به ارتش اختصاص داشت. آن هم ارتش و پلیسی که مهم‌ترین وظیفه‌اش حفظ و تثبیت رژیم استبدادی و دولت طبقات مرتجع و سرکوب و شکنجه و کشتار مردم و انقلابیون بود. بسیار شبیه وضعیت فعلی جمهوری اسلامی که با وجود فقر و بی‌کاری و فلاکت عمومی، بخش مهمی از بودجه کشور را صرف پروژه‌های ارتجاعی امنیتی، نظامی، تسلیحاتی و هسته‌ای‌اش می‌کند.

اما بار اصلی پَروار کردن این ارتش ضد مردمی و ثروتمند شدن رضا شاه و شاهزادگان «ژن خوب» و اُمرای ارتش و زمینداران بزرگ، بر دوش مردم فقیر جامعه و در رأس آن‌ها دهقانان و کارگران بود. افزایش مالیات یکی از اصلی‌ترین منابع تأمین درآمد دولت رضا شاه بود. درحالی‌که درآمد دولت از محل مالیات‌ها در سال ۱۹۲۲، چهل و چهار میلیون قَران بود، این رقم در سال ۱۹۲۸ به ۶۸ میلیون رسید و مالیات‌های غیر مستقیم از ۷ میلیون به ۹۰ میلیون افزایش پیدا کرد.۱۲ دهقانان کم‌زمین و بی‌زمین در بدترین شرایط اقتصادی و رفاهی و بهداشتی زندگی می‌کردند. در استان‌های گیلان و ارومیه ۸۰ درصد دهقانان کمتر از ۲ جَریب (کمتر از یک هکتار) زمین داشتند و ۷۵ درصدشان قادر به تأمین مایحتاج زندگی نبودند.۱۳ در برخی از مناطق جنوب و جنوب شرقی ایران، کشاورزان و خانواده‌هایشان چند ماه از سال را با خوردن آردِ هسته خرما، ملخ خشک‌شده و علف طی می‌کردند.۱۴

وضعیت کار و معیشت کارگران هم بهتر از دهقانان نبود. دست‌مزدهای پایین، ساعات کاری بالا، مالیات‌های سنگین بر کالاهای مصرفی به‌خصوص قند و چای، انتقال اجباری به مناطق مالاریاخیز مازندران و شرایط نامساعد کاری که به‌گفته یکی از شاهدان اروپایی عملا به بردگی شباهت داشت.۱۵ همچنین در گزارش سال ۱۹۳۵ وزارت خارجه انگلستان آمده رضا شاه که املاک زیادی در مازندران داشت، برای افزایش قیمت بهای زمین‌های مازندران به تأسیس کارخانه و هتل و تفریحگاه در این مناطق پرداخت و برای تأمین نیروی کار ارزان قیمت این کارخانه‌ها، به بیگاری کشیدن از مردم و سربازان وظیفه و حتی آدم‌ربایی از کارگران نساجی اصفهان متوسل شد. سفارت بریتانیا گزارش داد که کارخانه‌های او با کار بدون مزد، سر پا مانده‌اند.۱۶

این بخش را با نقل قولی از آرتور میلیسپو کارشناس مالی آمریکایی در ایران عصر رضا شاه به‌پایان می‌بریم. میلسپو در سال ۱۳۲۱ درباره میراث رضا شاه نوشت: «حکومتی فاسد، محصول فساد و برای فساد است. سیاست مالیات‌بندی شاه به شدت واپسگرایانه بود طوری‌که موجب افزایش هزینه زندگی و فشار بر طبقات فقیر شد… به‌طور کلی او کشور را دوشید، دهقانان، ایلات و عشایر، کارگران را از پای در آورد… در شرایطی که فعالیت‌هایش طبقه جدیدی از سرمایه‌داران، تجار، صاحبان انحصار، پیمانکاران و نورچشمی‌های سیاستمداران را به ثروت رسانده بود، تورم و مالیات‌هایی از این دست، سطح زندگی توده‌ها را پایین آورد.۱۷

سیامک صبوری

پینوشت:

  1. روابط تولیدی در هر جامعه‌ای عبارت است از سه جزء: مالکیت بر ابزار تولید، روابط بین مردم در پروسه تولید و توزیع محصولات و ثروت تولید‌شده در جامعه.
  2. دیکتاتوری در این‌جا به‌معنای خاص کلمه یعنی رژیمی مبتنی بر خفقان، سرکوب، شکنجه و زندان نیست بلکه به‌معنای اعمال اراده یک طبقه بر طبقه دیگر است. همان‌طورکه مارکس واژه دیکتاتوری پرولتاریا را به کار برد.
  3. رجوع کنید به قسمت دوم این سلسله مقالات در نشریه آتش شماره ۸۰ تیر ماه ۱۳۹۷
  4. رجوع کنید به: لمبتون، مالک و زارع در ایران
  5. آبراهامیان. تاریخ ایران مدرن. ص ۱۴۲
  6. شجیعی، زهرا. نخبگان سیاسی در ایران. ص ۱۸۳-۱۸۵
  7. قفلی، محمد وحید (۱۳۷۹) مجلس و نوسازی در ایران. تهران. نشر نی. ص ۱۳۴-۱۳۸
  8. آبراهامیان. تاریخ ایران مدرن. ص ۱۳۲
  9. بابر. اقتصاد ایران. ۱۳۶۹ ص ۹۲ و ۹۶
  10. کرونین. رضا شاه و شکل‌گیری ایران نوین. ۱۳۸۷٫ ص ۶۴
  11. مکی. تاریخ بیست ساله ایران. جلد ۴ ص ۴۶۴
  12. سلطانزاده. انکشاف اقتصادی ایران و امپریالیسم انگلستان. ص ۱۱۵
  13. همان ص ۱۰۵
  14. جامی. گذشته چراغ راه آینده است. ص ۱۳
  15. آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب ص ۱۹۹٫ به نقل از گزارش سالانه وزارت خارجه بریتانیا در ۱۹۳۴
  16. آبراهامیان. تاریخ ایران مدرن. ص ۱۴۱
  17. A Millspaugh, 1946. Americans in Persia. Washington DC Brookings Institution Press pp 34, 84

به نفل از آتش ۸۱ مرداد ۹۷

atashHYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”1917HYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”@gmail.com

n-atash.blogspot.com

تلگرام : @haghighatcpimlm